زندگی عادی یک ارباب

1402/03/24

با صدای پارس کردن مانی بیدار شدم. چشامو باز کردم و نگاش کردم طبق عادت هر روزش داشت خودشو به پام می‌مالید. به زندگیش عادت کرده بود، منم به زندگی با اون…
با پام صورت شو دادم کنار و نشستم لبه تخت چهار دستو پا اومد جلوم ؛دستی به صورتش کشیدم، نشستم رو کمرش و رفتم دستشویی مسواکم رو زدم و اومدم بیرون با سرم بهش اشاره کردم به دستشویی خودش میدونست باید چیکار کنه رفتم تو آشپزخونه ، میز صبحانه‌ش آماده بود و مثل همیشه کامل لبخندی رو لبام نشست غرق خوردن صبحانه بودم که صدای پارس کردن آرومشو جلوی در شنیدم
: مانی ، بیا زیر پام
اومد زیر میز و بوسه های روی پام زد
میدونست باید چیکار کنه
درسته ؛ منتظر موندن
نگاهش رو پاهام بود . پوزخندی از روی حقارتش زدم…
صبحانمو ک تموم کردم رفتم توی پذیرایی و روی مبل مخصوص خودم لم دادم
صداش از تو آشپزخونه میومد که داشت وسایل رو جمع میکرد
اهمیتی ندادم و سرمو گذاشتم ک چشمامو ببندم …
بعد چند دقیقه ک برخورد نفساش با پامو حس میکردم
چشمامو باز کردم

  • سرتو ببر پایین
    خوشحال شد
    پارس کوتاهی به معنی چشم کرد و دستور رو انجام داد
    سرش که به نزدیکی پام رسید ، پامو عقب کشیدم
    سعی داشت لبشو به پام برسونه
    هه فعلا زوده !!
    له له زدنشو میخواستم ولی بدون اینکه بهش بگم باید خودش میفهمید ،همه چیز رو که من نباید بگم لازمه در لحظه بفهمه برای جلب رضایت اربابش چیکار باید کنه همینطوری پامو دنبال میکرد هووف یواش یواش داشت عصبیم میکرد. خم شدم موهاشو تو دستام گرفتم و سرشو آوردم بالا ، تو نگاهش ترس بود خوب میدونست وقتی عصبی بشم چه بلایی ممکنه سرش بیارم… وقتی به خودش اومد که جای دستم رو یه طرف صورتش قرمز شده بود
    به عنوان یه دختر دستم سنگین بود و مانی باعث شد دستم بخاطر وجود بی ارزشش درد بگیره
    اینو فهمید ؛ سریع دستمو گرفت تو دستش و بوسه‌ای با آرومی روش زد و پارس کوتاهی کرد
    سرشو ول کردم
    -کاری که سگا میکنن رو‌ بکن فهمیده بود باید چیکار کنه خوبه چون دیگه تحمل نمی‌کردم و یه تنبیه سخت در انتظارش بود اگه به نفهم بودنش ادامه میداد.سرشو برد پایین ، زبونشو داد بیرون و دنبال پام دقیقا مثل یه سگ واقعی شروع ب له له زدن کرد
    خنده بلندی از این حقارتش سر دادم ک باعث شد سرشو بیاره بالا و نگام کنه و لبخندی بزنه
    چییی؟!
    چطوری جرعت کرد؟؟!!
    سریع خندشو خورد و سرشو انداخت پایین
    ولی دیگه فایده نداشت کار اشتباه رو انجام داده بود
    زنجیر قلادشو گرفتم
    محکم میکشیدمش و دنبالم میومد و پارس میکرد تا شاید ببخشمش…
    اما هرگز
    باید یاد بگیره که نگاهشو کنترل کنه به اتاق که رسیدم زنجیر قلادشو ول کردم
    قفل چستینگ شو باز کردم یه تیکه نخ برداشتم و دور تخماش محکم بستم و گره دادم ، طوری ک اگه نخ کشیده می شد گره محکم تر میشد و قطعا دردش بیشتر ؛ ادامه نخ رو هم گذاشتم لای دندوناش. دردش توی تخماش وقتی که راست میکرد غیر قابل تحمل تر میشد
    چه بهتر پامو می‌کشیدم رو کیرش، گرمیشو حس میکردم زیر پام درد و لذت پوزخندی به تحریک شدنش زدم و پامو برداشتم وایسادم بالای سرش چون زانو زده بود و منم قدم بلند بود اختلاف قدیمون خیلی میشد و برای دیدن صورتم باید سرشو کامل بالا می‌آورد
  • نخ از لای دندونات رها نمیشه
    اینو گفتمو یه سیلی خوابوندم زیر گوشش
  • الان نگام کن توله سگ
    سرشو کمی که بالا آورد نخ دور تخماش محکم تر شد
    و ناله‌ای از درد کرد
    با لذت از حقارتش خندیدم
    -چیه حرومی ؟؟! تا چند دقیقه پیش که خوب نگاه میکردی ؟!
  • هاپ هاپ
    سرش پایین بود و می‌خواست حرف بزنه
    -نخ از دندونات نیوفته ، بنال ببینم چه مرگته
  • ارباب غلط کردم ،گوه خوردم ،،دردشو نمیتونم تحمل کنم
  • عه نشد که ، تو که هنوز نگام نکردی
    نکنه نمیخای صاحب تو ببینی ؟ هوم؟؟!
    -هاااپ
    بهش خندیدم و دستمو کشیدم رو سرش ، موهاشو تو دستم گرفتم و خشن بهش گفتم
  • جنده یا سرتو میاری و بالا و نگام میکنی یا خودم مجبورت میکنم .فهمیدی؟؟
    ترسیده پارسی کرد و یواش یواش سرشو اورد بالا
    معلوم بود با هر سانتی که سرشو میاره بالا دردش خیلی بیشتر میشه
    اشک تو چشماش جمع شده بود
    ولی من نمی‌خواستم بیخیالش بشم اگه تموم میکردم بعدا دوباره انجام می داد
    سرشو کامل بالا آورد و با چشای اشکیش نگام کرد
    لبخندی بهش زدم
  • آفرین توله سگ
    نخ رو از تو دهنش در اوردم و از دور تخماش یواش باز کردم
    بخاطر اینکه خون دوباره مهمون تخماش شده بود درد داشت
    بعد اینکه کامل نخو باز کردم ناله‌ای کرد و اشکاش ک تا الان جلوشونو گرفته بود ریخت
    بهش اهمیت ندادم ،تازگیا خیلی ضعیف شده بود
    رفتم نشستم لبه تختم
    سریع خودشو بهم رسوند
    سریع چهار دستو پا اومد سجده کرد و دستاشو گذاشت رو زمین جلو پام، پامو گذاشتم روی دستاش
    سرشو اورد بالا بوسه‌ای روی دوتا پام زد
  • خیلی ممنونم اربابم که تنبیهم کردین امیدوارم منو بخشیده باشید…
  • بخاطر توئه بی لیاقت پاهام عرق کرده .سریع تمیزشون میکنی ،بدو
    -هاپ هاپ هاپ
    با ولع به جون پاهام افتاده بود و لیسشون میزد
    مث تشنه‌ای که بعد سالها به آب رسیده باشه
    زبونشو میکشید لای انگشتام
    تک تک انگشتامو میکرد تو دهنش و ساک میزد
  • بسه
    تخماشو براش مالیدم تا دردش کمتر بشه
    دستمو کشیدم زیر چشمای اشکیش
    رنگش پریده بود
  • هاپ
  • چیزی داری بگو اجازه حرف زدن داری
  • ارباب از دستم ناراحتین؟
    چیزی نگفتم و کارمو ادامه دادم
  • ارباب توروخدا منو ببخشید ، بخدا دست خودم نبود ی لحظه ، از دستم ناراحت نباشید لطفا
  • دیگ نیستم ،فقط یادت نره برای چی تنبیه شدی
  • چشم سرور من
  • الان خوبی؟
  • بله ممنون اربابم .
  • چرا رنگت پریده پس ؟
  • هیچی ارباب ، چیز مهمی نیست
  • درست جواب منو بده
  • راستش صبح خواب موندم نتونستم چیزی بخورم اگه میخوردم برای بیدار کردن شما دیر میشد
    از مالیدن تخماش دست کشیدم
  • هووف از دست تو مگه صد بار بهت نگفتم از توله سگ ضعیف بدم میاد ؟؟! دلت میخواد پرتت کنم بیرون ؟هاان؟؟!
    هان رو با صدای بلندی گفتم ک باعث شد به خودش بلرزه و کمی ترس تو چهرش نمایان بشه
  • ببخشید ارباب دیگه تکرار نمیشه تو رو خدا منو بیرون نندازید . من جاییو ندارم که برم لطفا سرورم غلط کردم
  • هیس صداتو بنداز ، پاشو تن لشتو جمع کن بریم ی چیزی بهت بدم بخوری تا از حال نرفتی
  • چشم ملکه من
    با گفتن ملکه چپ چپ نگاش کردم و رفتم بیرون ک باعث شد لبخند دندون نمایی بزنه
    میدونست چجوری خودشو تو دلم جا کنه …
    رفتم چند تا لقمه کوچولو گرفتم و با یه لیوان آب پرتقال آوردم تو پذیرایی و روی مبل نشستم
    هنوز نیومده بود ؟!
    هووف می‌دونه از منتظر موندن متنفرم
  • مانی کدوم گوری موندی پس ؟؟!
  • هااپ هااااپ
    اومد. چستینگو بسته بود ،پس بخاطر این دیر کرده بود آخه بلد نبود باز و بسته‌ش کنه
    توله کوچولو‌ی خودم
    بشکنی زدم و با انگشت به بالا اشاره کردم
    اومد جلو زانو زد و دستاشو جلوی سینش گرفت و مثل یه سگ شروع به له له زدن کرد
    خنده‌ای کردمو یکی از لقمه هارو برداشتم
  • میندازم برات باید بپری بگیریش .وای به حالت اگه بیفته روی زمین فهمیدی؟
    -هاپ هاپ
  • آفرین سگ خوب
    یکیو پرت دادم براش ، پرتاب دقیقی نبود ولی خب به من چه باید میگرفتش
    رو زانو هاش بلند شد و خوردش
    خنده بلندی کردم که باعث شد پارسی بکنه
    چند تا لقمه رو همینطوری بهش دادم و اونم همشو خورد
  • خب نوبت آب پرتقاله همشو باید بخوری
    قیافش جمع شد
    میدونستم از آب پرتقال بدش میاد ولی باید بخوره
  • قیافتو اینجوری نکن باید همشو بخوری، مطمئنم خوشت میاد
    و چشمکی بهش زدم
  • بیا جلوتر
    لیوانو یکم کج کردم ک باعث شد دو سه قطره ازش بریزه روی پام
  • عه دیدی چی شد ؟ ریخت روی پام .سریع همشو میخوری تا تمیز بشه
    چشمانش برقی زد و سریع اومد جلو زبونشو گذاشت روی پام و کلشو خورد
    نگام کرد و زبونشو کشید دور لباس
    خندیدم و گفتم
  • تو که از آب پرتقال بدت میومد ؟ دیگه نمیخواد بخوری حالا که دوس نداری
    با مظلومیت تمام نگام کرد و پارسی کرد
  • هاپ
  • ولی فکر کنم خوشت اومده پس میتونی بخوری
    دوباره لیوانو کج کردم ولی بیشتر ب پام اشاره کردم و اونم سریع به جون پام افتاد
    یه لیوان آب پرتقال و همینطوری خورد
    تموم که شد بهش گفتم
  • دیدی تموم شد ؟ خیلیم خوشمزه بود ؟ مگه نه؟
  • هااپ
  • وقتی سوال می پرسم میتونی حرف بزنی
  • بله اربابم خوشمزه ترین صبحانه عمرم بود، ای کاش هر روز نخورم تا خودتون بهم بدین
  • عا عا پررو نشو دیگه روزای دیگ از این خبرا نیست اگه دوباره تکرار بشه کل روز رو حق نداری چیزی بخوری
  • اوه بله چشم ببخشید
  • بیا جلو سرتو بزار رو پام
  • چششمم
    دستمو می‌کشیدم تو موهاش و نوازششون میکردم
  • ارباب خیلی دوستتون دارم
  • منم توله
    تمام

نوشته: میس ناز


👍 11
👎 9
35501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

933101
2023-06-15 00:25:06 +0330 +0330

مزخرف

0 ❤️

933129
2023-06-15 02:32:54 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

933138
2023-06-15 03:00:59 +0330 +0330

برده من میشی

0 ❤️

933139
2023-06-15 03:25:42 +0330 +0330

اون ترکیب خشونت با عطوفت قشنگش کرده بود.

0 ❤️

933147
2023-06-15 03:48:58 +0330 +0330

‏واقعا امروزه پارتنر پیدا کردن خیلی سخت شده
باید اونقدر بگردی تا یکیو پیدا کنی که گِی نباشه، زن نداشته باشه، ترنس نباشه،بکن دررو نباشه،تیغ زن نباشه،لاشی نباشه،ایدز و هپاتیت و زگیل تناسلی نداشته باشه وسادیسمی نباشه و…
بعد از کلی جستجو وارد رابطه میشی میفهمی طرفت bdsm دوست داره…

0 ❤️

933185
2023-06-15 10:15:41 +0330 +0330

مثلا که چی . میخوای عقده های بچگی که کردنت رو سر یه کی دیگ دربیاری !؟ دلم میخواد به چند روش مثل ماده سگ جر واجرت کنم بعد بگم حالا پاق واق کن جنده ی لاشی کسکششششششش

0 ❤️

933191
2023-06-15 12:16:42 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️

933531
2023-06-17 15:40:58 +0330 +0330

بیشتر شبیه گفتن ارزو بود یه عقده یه خاسته ای که سالها به سرانجام نرسیده و عقده شده

0 ❤️