سلام من رز هستم! هجده سالمه
اولین باره میخوام داستان واقعی خودم و بنویسم
تاكیدی ندارم كه باور كنید…
از نظر مالی خانواده ی مرفه
اما شرایط روحی داغونی توی خونه هست همیشه
از بچگی كابوس وحشتناك دعواهای پدرمادرم باهام هست
دعواهایی كه به بارها به اورژانس و شكوندن وسایل و چاقو برداشتن واسه همدیگه ختم شده و دوطرف بازم طلاق نگرفتن…من بهش میگم عشق بیمارگونه
عشقی كه پدرم به مادرم داره و همه و مریض كرده
بگذره
از سوم راهنمایی سیگار میكشم اولیل بخاطر جلب توجه بین دوستام ولی الان واقعا بیشتر مواقع كه كسی خونه نیست توی تراس اتاقم میكشم و مهم نیست نظر بقیه چیه…دوست پسر داشتم یكبار هم ساك زده بودم و رابطمون در حد همخوابی بود…اما یك مدته كه نظرم به بدنم عوض شده توی حمام كه میرم كل بدنم و شامپو كه میزنم دست میكشم رو بدنم…از گردنم و محكم دست میكشم تا نك سینه هامو بگیرم انگار دنبال دستایی ام سمت خودم حتی جلوی ایینه هم نشستم و مدل كسم و نگاه كردم
انگشت كوچیكتون و نگاه كنید
سطح مقطعش و در نظر بگیرید! باورم نمیشد چیزی و كه تو ایینه میدیدم
واقعا سوراخ كس اینقدره؟ یه لحظه جلوی ایینه دلم ضعف رفت
نه واسه لذت خودم
واسه لذت مردی كه خیلی خلا احساسیشو از بچگی توی زندگیم احساس میكردم و الان نبود
دلم میخواست همون ساعت هر پسری بهم زنگ بزنه برم پیشش و من لذت و توی چشماش ببینم و ببینم یكی از وجودم حتی تنم داره لذت میبره مگه من چی كم داشتم؟كه اینقدر تشنه ی محبت بودم!
موهام امبره ی مسی بلوند بود هیكلم دقیقا مثل یك دختر هجده ساله ای كه بلوغش كامل شده
سینه های ٨٠ و شكم تخت اما جدیدا یكم پهلو دراورده بودم…شاید همش خوردنای عصبی بود…ولی بازو های توپر و رونای توپر
دلم میخواست یكی اندازه ی موقع هایی كه گریه میكردم و بابام بغلم نمیكرد بیاد و دست بكشه روی بدنم
ارضا بشم و جیغ بكشم
به اندازه ی موقع هایی صدایی شكستن وسایل میومد و از ترس جیغ میكشیدم اما كسی نبود رز كوچولو و بغل كنه
شبا دست میكشم توی موهام
دلم میخواد كسی باشه كه بعد از سكس بذارم هرچقدر خواست بذاره و بره
حتی اگه خواست منو بذاره كنار
ولی حتی واسه یه نیاز هم كه شده بهم اهمیت بده…
دلم میخواد شكست عشقی هم كه شده بخورم و با گریه بخونم برمیگردی از خیابونی كه نیست…
ولی نه اینقدر بی تفاوت نه اینقدر تنها
نه اینقدر تشنه ی لمس شدن
نوشته: رز
میشه شما بری با عروسکاتون فعلا بازی کنین دختر جان کس گوویی برای سن تو خوب نیستااا
در ضمن به کبریتم دست نزن خطر داره سیگارای باباتم بذار سرجاش
اول که سلامت منو کشت
ضمنا وقتی ۱۸ سالته دقیقا بدنت باید مثل ۱۸ ساله ها باشه جای تعجبم نداره
آخه حمال داستان واقعیتو بنویسی؟
این و ببر تو تاپیک دوستیابی بذار
اگر جواب نداد تو شیپور یا دیوار
با تیتر سلام یک گوسفند زنده هستم
خب به تخم هندونه که رز هستی
ادمینننن به داد برس دیشب شب جمعه بود
امشب کم کاریا
رز مواظب باش که چه کسی رو انتخاب میکنی.نرفتن یک راه بهتر از رفتن راه اشتباه و بعداً تصمیم به برگشت از میانه راه است
تو کل زندگیم اینهمه دهه هشتادی ندیده بودم که تو این یه ربعی که اون امشب شهوانی دیدم!!!
سلام منم اشکان هستم،الان که چی با این داستانت؟
خانم رز شما احساس تنهایی میکنی اما این معنیش این نیست که برای پر کردنش حتما باید سکس رو رشوه بدی. توصیه میکنم تو مدرستون چند تا دختر پیدا کن به اکیپ دخترونه تشکیل بدین هم تنهاییت پر میشه هم شکمت نمیاد بالا!! درضمن هیچ بچه ای تاحالا با سیگار دست گرفتن بزرگ نشده…
دوستان بنظرم برعکس اینکه ظاهر داستان بچه گونه نوشته شده ولی باطن داستان جامعه امروز ماست ،کسی که مریض نباشه و از لحاظ روحی و روانی سالم باشه توی اجتماع ایران ی روانی به حساب میاد ،همه ی ماسک زدیم رو صورتمون که به همه چیز شبیهه جز انسان ،جوری وانمود میکنیم که از انسانیت انگار همه چیزش رو داریم جز نیاز و غریزه ولی وقتی ماسک رو برمی داریم انگار هیچ چیزی از انسانیت نداریم جز نیاز و غریزه …
بیو کهره بوروم بیو من قول میدم بت محبت کنم خودتم نکنم بیا قول میدم نزارم هرز شی :/
واقعا افتضاح بوود امشب ناظر نداره اين سايت