سورپرایز سکسی

1390/05/22

سلام من سامی هستم و 25 سالمه و چشمای عسلی و موهای خرمایی دارم و هیکلم رو فرم هستش بخاطر اینکه مربی شنا هستم.
یک سال پیش با دوستام برای عشق و حال رفتم کرج که اونجا یه دختری چشممو گرفت پوستش سبزه بود و خیلی فیس نمکی داشت با اونکه مانتوش زیاد تنگ نبود ولی هیکلش توش خودنمایی میکرد بدنش کاملا پر بود و چشم هر پسری بهش میفتاد محو هیکلش می شد .با هزار زور و زحمت مخشو زدم .چند روز گذشت و خبری نشد ازش تا یه روز زنگ زدو خودشو معرفی کرد اسمش شیما بود ازش خیلی خوشم اومد این دوستی تا دو سه ماهی خیلی ساده ادامه داشت تا یه روز که به لطف شبکه های ماهواه آمپر چسبونده بودمو خیلی حشری شده بودم و همون روز ساعت 7 باهاش قرار داشتم.سر قرار که رفتم تو ماشین تا چشمم بهش افتاد خشکم زد من که حشری بودم اونم یه مانتو سفید پوشیده بود که واقعا استیلشو دیدنی کرده بود با یه شلوار لی رنگ روشن و شال و کیف عسلی درجا شق شد رفتمو سوارش کردم.
توی طول راه همش داشتم فکر میکردم چجوری تصاحبش کنم که به فکر خونه باغ مامان بزرگ افتادم که کلیدش دستم بود بردمش اونجا و بهش گفتم کار دارم اونجا .رفتم تو خونه و دیدم همه چی ردیفه وقتی برگشتم دیدم شیما تو باغ داره راه میره رفتمو از پشت بغلش کردمو بوسیدمش از شانس بد من کیر شقم که درحال انفجار بود بهش خورد و اونم ازم یه کم فاصله گرفت و به کیرم نگاه کرد .گفتم ریدمو الانه که شیما بره.ولی گفت این چرا اینجوری شده؟نکنه تو خونه با این کار داشتی؟بعدش خندید فهمیدم وضعیت سفیده خواستم ببرمش تو خونه و ترتیبشو بدم که گفت نه الان وقتش نیست و دیرش شده منم یه لب مشتی ازش گرفتم که 2-3دقیقه ای طول کشید و با گاز گرفتن اون از لبام ولش کردم رسوندمش تا نزدیکای خونشون و واسه هفته بعد باهاش قرار گذاشتم که یه حالی بهم بده.اولش ناز کرد و گفت نه ولی بعدش خرش کردم…
بالاخره اون روز رسید منم که از قبل کلی کس لیسی کرده بودم و به کیرم وعده داده بودم خودمو آماده کردم که شیما زنگید و گفت نمیتونه بیاد و کلی زد حال خوردم .دو روز بعد زنگ زد و گفت که اگه بخوام حاضره امروز هم خودش یه حالی بکنه هم من.منم از خدا خواسته رفتم دنبالشو بردمش همونجا.
اولش که اومد تو خونه خجالت میکشید ولی وقتی من کمرشو گرفتمو بردمش طرف اتاق خواب از اون حالت آکبندی در اومد.تو اتاق هی ازش لب میگرفتمو قربون صدقش میرفتم تو همین حین دکمه های مانتوش رو باز کردمو سینه هاشو از روی تابش براش میمالیدم اونم کلی حال میکرد .تابشو در آوردم خوابوندمش رو تخت و دکمه شلوارشو باز کردم .خوابیدم روشو شروع کردم به خوردن گردنش و یکی از دستام هم داشت کسشو میمالید همین که رفتم سراغ لاله گوشش فهمیدم که خیلی حشری شده و نقطه تحریکش همینجاست.خودشو میمالید بهم و بدنمو میمالید برام .همونجور اومدم پایین و دیدم وااااااااااای چه هلوهایی جلو چشمم هستش سوتینش مشکی و تور بود یه ذره از رو براش مالیدمو خوردم بعدش دیگه نتونستم طاقت بیارم درش آوردمو حسابی از خجالتش در اومدم اونم که دیگه صداش در اومده بود سرمو محکم به خودش فشار میداد.
گفت نمیخوای یه سری هم به در پایین بزنی گفتم میخوام ذره ذره بدنتو کشف کنم. وقتی از سینه هاش گذشتم شروع کردم به لیسیدن و خوردن شکمشو اطراف نافش .
شلوارشو در آوردم و دیدم شورتش از رو ست سوتینشه.چه کس پر و توپی داشت شورتشم درآوردم و لباسای خودمم درآوردم و اول زبونمو میکشیدم به کسش بعد شروع کردم به خوردن چه لذتی داشت وقتی میگفت آه.بعد از چند دقیقه گفت بکن تو دیگه بسه.گفتم مگه پرده نداری ؟گفت تو کلاس باله پاره شده حالا بکن تو.منم گفتم الان نه من خیلی وقته تو کف کس و کونتم میخوام آبتو با زبونم بیارم منو کشید رو خودشو ازم لب گرفت و رفت سراغ کیرم اول کلاهکشو بوسیدو شروع کرد به خوردنشو هر چند وقت یه گاز کوچیک میگرفت وقتی دید خوشم میاد کارشو تکرار میکرد دیگه تو ابرا بودم همش بهش میگفتم بخور…بخور…تندتر…تندتر…احساس کردم داره آبم میاد گفتم بسه دیگه گفت چرا گفتم میخوام با کیرم از خجالتت در بیام خوابوندمش رو تخت و کیرمو به چاک کسش میمالیدم و سینه هاشو میخوردم در عرض چند ثانیه کل کیرمو کردم تو کسش.
کسش خیلی تنگ بود ولی با فشار من کیرم به زور رفته بود تو وشیما از شدت درد جیغ میکشید منم که هیچی حالیم نبود با صدای جیغش حال میکردمو دیوونه بار تلمبه میزدم به حدی که اشکش در اومده بود کیرمو در آوردم گفتم میخوام بذارم تو کونت گفت نه هیکلم خراب میشه .خلاصه از من اصرار از اون انکار منم کوتاه اومدمو دوباره کیرمو کردم تو کوسش که خیلی داغ بود با چندتا تلمبه دیگه حال اومدم.دیدم داره آبم میاد کیرمو گذاشتم تو دهنشو گفتم بخور که یه دفعه انگار تو وجودم بمب منفجر شد و آبم ریخت تو دهنش یه ذره دیگه مالیدمشو بوسیدمش و بعد از اینکه شام رو با هم خوردیم رسوندمش خونه.
الان هم که این داستانو براتون نوشتم یه ماه دیگه عروسیمه .عروسمم شیماست و از این بابت خیلی خوشحالم.

نوشته: سامی


👍 1
👎 0
47558 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

293244
2011-08-13 00:57:15 +0430 +0430
NA

داستان اصلا جذاب نبود خیلی هول هولکی بود / مطمئنی تو کلاس باله پاره شده؟؟؟ استاد تنظیم خونواده ما میگفت تا یه چیزی بهش نخوره پاره نمیشه

0 ❤️

293245
2011-08-13 02:21:37 +0430 +0430

استاد شما كس گفته اساسي.
كلا پرده خيلي حساسه. حتي ميشه با يه زمين خوردن هم پاره بشه. :B :B

حالا در مورد داستان. تخمي. تخمي. و باز هم تخمي.
خيلي تخمي بود.
اي تخمي. :D :D

0 ❤️

293246
2011-08-13 02:52:02 +0430 +0430
NA

… =D> =D>

0 ❤️

293247
2011-08-13 03:06:11 +0430 +0430
NA

چند نکته برای درک بهتر داستان سامی
1- سامی چون"25 سالشه و چشمای عسلی و موهای خرمایی داره و هیکلشم رو فرم هستش بخاطر اینکه مربی شنا هست خودش خوب کونیه!!!
2-سامی اونقدر جنبش زیاده با دیدن شبکه های ماهواره ای کیرش یه مغزش فرمان آماده باشض میده
3-شیما اصلا جنده نبوده و حتی با دیدن کیر شق شده سامی اونرو شوخی تلقی می کنه
4-شیما کسش رو نوعی در یا دروازه برای رسیدن به کامیابی می دونه و سامی هم دوست داره از رو نقشه گنجی که کاپتان سیلور بهش داده خودش دروازرو کشف کنه
5- شیما پرده بکارتش به چند دلیل پاره شده :1- کلاس باله 2- کشیدن جاروبرقی3- خوردن آب در نیمه شب4- کیر کلفت نفر قبلی و 5- کلا دلش خواسته پاره بشه و به هیچکسی هم مربوط نیست
6- کلا سامی بیشتر از سکس تشنش بوده و آب می خواسته
7- برای سامی اوج لذت ارضاء شدن انفجار یک بمب تو کونشه
8- سامی عادت داره هرکیو میبینه اول میکنه بعدهم باهاش ازدواج می کنه این داستان مربوط به پنجاه و چهارمین همسر سامیه
9- سامی پس از نگارش این داستان خودش خجالت کشید و شیمارو طلاق داد و رفت یه مدتی کف استخر تا احساس جلبک ها رو بهتر درک کنه
با تشکر از دوستان خوبم
شاد باشید

1 ❤️

293248
2011-08-13 03:16:22 +0430 +0430

خيلي اين نظر باحال بود…
كلي خنديدم… :)) :)) =)) =))

0 ❤️

293249
2011-08-13 04:23:25 +0430 +0430
NA

واقعا انسان بد خوب سیفون کشید

0 ❤️

293250
2011-08-13 04:39:47 +0430 +0430
NA

مجبوری هول هولکی داستان بنویسی؟ در ضمن برو خوب پرس وجو کن پرده بکارت با رقص پاره نمیشه.از ارتفاع 10 متری هم بیافتی صدمه نمیبینه.فقط باید با چیزی تماس پیدا کنه هر چیز نوک تیزی مثل کیر!!!

0 ❤️

293251
2011-08-13 05:53:15 +0430 +0430
NA

هه از ترس گفتی شیما عروسه :d
یعنی شماها هنوزم قصه کلاس رقص و ژیمنایستیک رو باور دارین؟ پس درا رو ببند شبا گودزیلا نیاد :d
یک کم واقع بین باش بیا داستان عروس بعدیتو هم بنویس

0 ❤️

293252
2011-08-13 10:56:16 +0430 +0430

کیر خر اسب دریایی زرو تو کونت که این توهمات جقیت را باور کردی و بعد هم اومدی نوشتیش شاسکول
اگه شیما میگفت رفتم بشاشم دیدم پردم پاره شد من مطمئنم که تو باور میکردی
میدونی چرا چون فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیسش خیلی نمکی بود .

کونی

0 ❤️

293253
2011-08-13 13:06:24 +0430 +0430
NA

=)) خوب کس کشه تازه به دوران رسیده چرا اینقدر کسوشعر مینویسی.
یکی نیست داستان خوب بنویسه؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

293254
2011-08-13 14:30:25 +0430 +0430
NA

من کار با واقعی یا دروغ بودن داستان دوستمنون ندارم اما با چشم های خودم دیدم یه دختر 5 ساله که از اقوام نزدیکم تازه یاد گرفته بود از ارتفاع 1 متری بپره حداقل روزی بیست مرتبه این کاره میکرد (کلاٌ سه روز) یه روز از بالا میزه نهار خوری امد بپره پایین افتاد قشنگ از وسط پاش یه ریزه خون امد بردیمش دکتر معاینه کرد گفت پردش پاره شده دلیلم از گقتن این حرف این بود همیشه از روی منطق صحبت کنید و دلیل برای کارتون داشت باشین من خیلی تو سایت داستان خوندم اما خیلی کم نظر می دم شاید بیش از دو سال این سایت میشناسم و از کاربران هر روزه سایت هستم بیشتر داستان ها هم می خونم اما تا دلیل نداشت باشم اصلاٌ نظز نمی دام یا اینکه خیلی داستان عالی باشه یا خیلی مزخرف از دوستم ادمین که داستانها را تو سایت میزاه کمال تشکر را دارم

0 ❤️

293255
2011-08-13 15:20:08 +0430 +0430
NA

داستانت خیلی چرت بود!
مثلا گفتی فیس که همه بفهمن انگلیسی بلدی؟

0 ❤️

293256
2011-08-13 17:11:11 +0430 +0430
NA

Kiram to nalehaye dele nanat, kiram to koche paskochehaye dele nanat, kiram to dastaye zahmatekshe nanat ba in dastanet.

0 ❤️

293257
2011-08-13 17:59:59 +0430 +0430
NA

با تشکر از داستان خوبتان
من فقط چند نکته بگم که پرده با افتادن هم ممکنه پاره بشه و در ورزشهائی مثل ووشو و ژیمیناستیک و رقص باله ممکنه
بعد از اون اصلا مهم نیست شاید هم قبلا رابطه داشته ولی حالا چی؟
این هم همینطوری ندیده و فردا نبرده رابطه داشته باشه، چیزی که خودش هم گفته بعد از چند ماه رابطه عادی به سکس رسیدن
مگه آدمها چجوری ازدواج می کنن؟
آرزوی خوشبختی برای ایشون دارم

0 ❤️

293258
2011-08-13 21:36:43 +0430 +0430
NA

etefaqan man khalam duktur zanane azash pursidam guft ba varzeshayi mesle bale va asb savari va zhimnastik parde emkane pare shudan dare ke bazam bastegi be nue parde dare

0 ❤️

293259
2011-08-14 02:02:24 +0430 +0430

آي قربون دهن اين گلادياتور برم من.
حرف خوبي زد.
جايي واسه حرف زدن نذاشت.
اون يارو هم كه گفت پرده كس فقط با كير پاره ميشه‌ ، در جوابش بايد بگم :
برو از ننت بپرس ، بهت جوابشو ميده. ديوس پرده با هر چيزي با هر اتفاقي پاره ميشه. به جاي اينكه بياي اينجا كس شعر محض بگي ، برو تو ويكيپديا يكم دربارش جستجو كن تا بفهمي كه اصلا پرده كس كجا هست!!! حالا پاره شدنش بماند.

0 ❤️

293260
2011-08-14 02:04:44 +0430 +0430

من يه داستان مشتي نوشتم.
بايد ببينيم كي اين ادمين تو سايت ميزاره.
خيلي باحاله. :D :D :D

0 ❤️

293261
2011-08-14 10:20:24 +0430 +0430
NA

دوستان ببخشيد اين سامي جون داستانو اشتباهي نوشته … آخه ميخواسته داستان كون دادن خودشو بنويسه اشتباهي يه داستان ديگه نوشته… آخه … موندم چي بگم بهت … با اين تعريفايي كه تو از خودت كردي فكر كنم دختري… بهتره دوباره خودتو چك كني…!!!
داستانت هم جالب نبود … همينجوري يه چيزي واسه خودت نوشتي …

0 ❤️

293262
2011-08-14 15:34:10 +0430 +0430
NA

avalan ke pare shodane parde bastgi be zekhamet on dare male man to asb savari pare shod dovoman ostadet kos gofte sevonam dasnet chert bod
chaharoman kire bfam to koonet jaghi

0 ❤️

293263
2011-08-14 18:03:38 +0430 +0430
NA

خوب بودعروسیتم مبارک خوشبخت بشی ایشالله

0 ❤️

293264
2011-08-17 06:41:50 +0430 +0430
NA

داستانت مالی نبود و اصلا" باهاش حال نکردم به قول ساینا جون خیلی هول هولکی نوشتی ولی برات آرزویه خوشبختی دارم… ;)

0 ❤️

293265
2012-01-10 15:40:36 +0330 +0330
NA

ایول به این مغز
از کجای مغزت در آوردی این حرفارو

0 ❤️




آخرین بازدیدها