اولین باری که ...

1391/10/12

سنم شاید به پانزده سال هم نمیرسید البته آن زمان ها مثل حالاها نبود که بچه از شکم مادرش درمیاد کیر و کوس رو میدونن ماهم خانواده ای مذهبی بودیم هم جامعه بعد از جنگ هنوز مثل همان دوره ها بود سال هفتاد و پنج بود و من سوم اول دبیرستان بودم تازه تازه میخواستیم بلوغ برسیم من یادم میاد خیلی از همان موقع ها خوشم میامد از کیر هم رو دیدن و دست زدن به اصطلاح دول بازی

اما یکروز اوایل سال تحصیلی در هنگام برگشتن سوار یک پیکان شدم مردی که رانندگی میکرد حدود پنجاه رو داشت و ازاون بچه باز های حرفه ای بود که هم خیلی آرام میرفت و هم داشت مخ منو میزد تا اینکه کمی جلوتر گفت برای کاری باید بره داخل خانه اش و نمیتونه منو تو ماشین بگذاره و بره و گفت زود برمیگردیم من نمیدونم چرا نترسیدم شاید نمیدونستم که چنین هدفی داره و همراهش داخل آپارتمانی شدیم و باهم طبقه دوم آنجا رفتیم داخل خانه رو کاناپه نشستم و اونم آمد کنارم و کمی صمیمی مثل دوست با من شد و کم کم دستشو روی پاهایم گذاشت و کمربند شلوارم را باز کرد و در حین حرف زدن بود و نمیدونم چی میگفت فقط آرام و پشت سرهم حرف میزد و داشت منو لخت میکرد من مانع او نشدم هیجانی وجودم رو گرفته بود وقتی شورتم را با شلوارم در میاورد گفت توپانزده ساله فکر کنم نباشی دوازده ساله بیشتر بدنت نمیخوره و با همین روش بود که لباس هایم را درآورد و بعد پیراهن و شلوار و شورتشو درآورد و من برای بار اول کیر مردی روکه از خودم خیلی بزرگتر بود رو دیدم پشم های رو کیرش بلند بود و کیرش خیاری و دراز بود با خوایه های آویزان اون برای من کمی ساک زد که تااون موقع کسی این کار رو نکرده بود و بعد از من خواست تا منم براش بخورم که من نمیخوردم که چک محکمی به صورتم زد و من گریه ام گرفته بود و چند بار هم به سر و صورتم زد و دستم رو تو دستش پیچ داد و من از درد مجبور به خوردن اون کردم زیاد هم بد نبود کم کم خوشم آمده بود و میخواستم همش رو تو دهانم ببرم که اون گفته بود اگر همشو بتونی تودهنت بکنی میگذارم بری من خر نفهم هم باور کردم و سعی داشتم همشو تو دهانم ببرم یک موقع کشید بیرون و کنارم رو مبل نشست و بغلم کرد و بوسید و ازمن معذرت خواست و ازمن پرسید تاحالا کیر تو کونت کردن گفتم نه گفت میخوام برات امتحان کنم ولی ببین اگر حرفامو گوش کنی خیلی حال میکنی و بعد تو منو باید بکنی و بعد طوری حرف میزد که فقط میخواستم برم از آنجا و دیر شده بود و کمی کرم یا وازلین رو با یک انگشت روی کونم و سوراخشو چرب نمود و داخلش که برد بعد از دوسه بار دوانگشتش رو تو برد و بازی میداد که من هم درد داشتم و هم خوشم اومده بود که کم کم خوشم اومده بود که از پشتم منو به صورت قونبول نشوند و سرشو خیس کرد و روی سوراخ کونم بازی میداد و فشاری به سرش آورد داخل شد کم کم بیشتر فشار داد تا کمی که کرده بود بیشتر دردم میامد و ازهمون جا تلمبه میزد که نامردی کرد که من از درد نفسم در نمیامد و هق هق گریه ام هم راه افتاد مادر جنده اولشو تا کلاهکش که کرده بود حس خوبی داشتم اما برای بقیه اون چه بیرون بود فشاری ناگهانی و درد که تا نزدیک های آمدن آبش من گریه میکردم و التماس که دربیاره و هرچی من صدای خودمو بیشتر میبردم اون بیشتر حال میکرد یا درد از بین رفت یا عادت شد یا گشاد شد نمیدونم دوسه دقیقه آخرشو میشه گفت نه اینکه درد نبود اما لذتش رو نباید نگفت و لذتش باعث روند بعدی های من در سکس های سال ها بعد از آن روز بود تا حالا هم که هم میکنم و خیلی به ندرت بشه که کسی بخواد بکنه اگر کیر خوبی هم داشته باشه هرچی بزرگتر بهتر . تا یادم نرفته اونایی که دوست دارن بدن هم میتونن برایم در قسمت نظرها آیدی یا ایمیل بگذارند تا باهم قرار بگذاریم از همه ممنون و از شهوانی هم متشکرم

نوشته: ؟


👍 0
👎 1
38162 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

350379
2013-01-01 10:50:22 +0330 +0330
NA

تو هم کونی شدی رفت
مبارک

0 ❤️

350380
2013-01-01 11:11:44 +0330 +0330
NA

movafegham ba harf e sogoli

0 ❤️

350381
2013-01-01 12:09:02 +0330 +0330
NA

داستان فوق العاده اي بود. اون مرده ياد نداشت که بکنتت. من کون هاي صفر کيلومتر رو همچين حرفه اي ميکنم که از دقيقه اول حال کنه. فقط با اون حرکت اول که واست ساک زد حال کردم. انسانيت ميگه حال بايد دو طرفه باشه…

0 ❤️

350382
2013-01-01 12:46:37 +0330 +0330
NA

واقعا ها!تا به حال فکر کردی که چرا به حرف یارو رفتی بالا? شاید دوست داشتی که کونی بشی? کسی چه میداند از دل کونیان و کون کشان?یا شاید هم تو یارو رو برده بودی روت نشده بگی داستانو برعکس کردی? یا اینکه…

0 ❤️

350383
2013-01-01 16:56:08 +0330 +0330

شیری با خری در بیشه تنها مانده و از گرمای هوا و نداشتن زوجه کلافه شده بودند. فشار زیر شکم باعث شد تا سلطان جنگل به خر پیشنهاد دهد که با یکدیگر معاشقه کنند. خر بیچاره چاره ای جز تسلیم نداشت.
قرار گذاشتند که شیر بعنوان سلطان جنگل اول مشغول شود. جناب شیر شیشه ای از جیب بیرون آورده و مشغول چرب کردن معامله خود شد.
خر پرسید: این چیست و چه می کنی؟

  • وازلین است، برای اینکه دردت نیاد.
    شیر کار خود را کرد…
    و نوبت به خر رسید که علاوه بر وازلین، پماد دیگری به وسط معامله، نوع دیگری به ختنه گاه و بالاخره چند قطره روی نوک معامله خود ریخت.
    شیر با نگرانی می پرسد: این ها چیست؟
  • وازلین برای اینکه دردت نیاد. ویکس برای اینکه سینه ات نسوزه. آموکسیلین 500 میلی گرم برای پیشگیری ناراحتی گلو و چند قطره چشمی برای جلوگیری از ریزش اشک.
0 ❤️

350385
2013-01-02 17:12:19 +0330 +0330
NA

سلام به همه
ببخشید دیر شد
دلیل هم دارم برای دیر شدن
من داستانمو به عنوان عشق و نفرت گذاشته بودم نمیدونم چرا باید به عنوان عشق تلفنی اپ بشه
نظراتتونو میخونم میا خدمتتون

0 ❤️

350386
2013-01-06 05:10:06 +0330 +0330
NA

jan khodet age midi ma ham hastim khob mikonam

0 ❤️

911429
2023-01-19 23:12:11 +0330 +0330

آخه مغز فندقی همه ماها که داستان های گی رو علاقه داریم و میخونیم همه مون هم سابقه دادن وهم کردن داریم چرا ما را مثه خودت احمق حساب کردی که انگار فقط تو دادی بار اول بدون شناخت رفتی تو خونه غریبه قبلش غار بودی

0 ❤️




آخرین بازدیدها