شریکم تو بازی شلم

1397/11/17

سلام
اسم من حبیبه ست ،۳۵ سالمه و متاهل هستم و این داستان مربوط به چندسال پیشه،هرساله نزدیکهای نوروز خونه ی مادربزرگم جمع میشدیم و مراسم دورهمی داشتیم،خیلی خوش میگذشت و صفا میداد،امسال هم قرار بود با شوهرم رسول بریم خونه ی مادربزرگم که رسول گفت کسالت داره و مجبور شدم تنهایی برم،اومدم خونه ی مادربزرگم و توی کارهای پخت و پز و نظافت و… مشغول شدم،مشغول شستن میوه ها بودم که یکی از پشت محکم بغلم کرد،برگشتم دیدم مرجان ،دختر خالمه،همدیگرو بغل کردیم و بعد از احوالپرسی رفتیم توی اتاق خلوت شروع کردیم به درد و دل و غیبت کردن،با مرجان خیلی صمیمی بودم و همیشه تو مراسم باهم بودیم ،تازه نامزد کرده بود و قرار بود نامزدش و یکی از دوستای صمیمیش شب بیان اینجا و خیلی هیجان زده بود.

خلاصه شب شد و نامزد مرجان بیژن با دوستش که بعدا فهمیدم اسمش شایانه رسیدن خونه ی مادربزرگ،شام خوردیم و دورهم کلی خاطره گفتیم و لذت بردیم،بعدش چایی خوردیم و کم کم به دسته های کوچکتر تقسیم شدیم و بزرگترها رفتن پای بساط قلیون و بازی تخته و… من و مرجان و نامزد و دوستش هم رفتیم طبقه بالا و مشغول دیدن فیلم شدیم.مرجان و بیژن که زدن جاده خاکی و کلا مارو و فیلم رو فراموش کردن،منم مشغول فیلم بودم که شایان اومد لبخند زد و کنارم نشست،عینکی بود و ظاهر اراسته ای داشت،اروم و مودب بود و به خاطر همین زیاد احساس شرم و …بهم دست نداد ازاینکه یه غریبه کنارم نشسته.در مورد فیلم صحبت کردیم و دیدم مثل خودم عشقه فیلمه و خیلی اطلاعات داره،در این بین فهمیدم که ۲۵ سالشه و داره فوق لیسانس میخونه و همکلاسی بیژن هم هست،طرفهای ساعت یک شب فیلم تموم شد و تو همون اتاق تصمیم گرفتم بخوابم،من روی تخت بودم و بقیه هم روی صندلی نشسته بودن،من یه اخلاق بدی دارم که غیر از خونه ی خودم جای دیگه ای خوابم نمیبره،این بود که گوشی رو دراوردم و مشغول بازی شلم آنلاین شدم،زیاد شلوغ نبود و طول کشید تا چهار نفر بشیم،خواستم بازی رو شروع کنم که شایان گفت،ببخشید حبیبه خانوم دارین شلم بازی میکنین؟،گفتم اره،تو از کجا فهمیدی،اونم از شانسم میخواست شلم بازی کنه و عکس منو توی یکی از اتاق های بازی دیده بود از روی پروفایلم،گفت بیا باهم شریک بشیم و تقلب کنیم،منم با خنده قبول کردم،اومد کنارم نشست و به فاصله ی نزدیکی از هم گوشی ها رو کنار هم گرفتیم تا هر دو صفحه رو بتونیم ببینیم،بوی عطرش خیلی خوشبو بود و ادم رو یه جوری میکرد،با دوتا پسر پر ادعا بازی کردیم و انگیزه مون برای بردن چندبرابر شد،خیلی راحت با دیدن دستهای همدیگه بردیمشون و کلی خندیدیم،شایان هی وسط بازی تیکه مینداخت بهشون و از منم به خاطر بازی خوبم تشکر میکرد،بازی تموم شد و دیدم مرجان و بیژن نیستن،شایان هم با شیطنت گفت حتما رفتن خلوت کنن و عشق بازی،منم گفتم بعید نیست،شایان گفت نمیخوابی؟ منم گفتم خوابم نمیبره،اونم همین مشکلو داشت،گفت میرم آشپزخونه یه چیزی بخورم،چیزی لازم داری؟ منم گفتم یه لیوان اب،هوا یه خورده گرم بود و منم که تا اون موقع مانتو پوشیده بودم ،مانتوم رو درآوردم،زیرش یه تیشرت نازک پوشیده بودم،شایان اومد و با دیدن تیشرتم یه جوری نگام کرد،انگار محو تماشای بدنم شده بود،گفتم نمیخوای اب رو بهم بدی،اونم هول شد و با عجله خواست اب رو بهم بده که نصف لیوان ریخت تو لباسم،گفت ببخشید و از تو جیبش یه دستمال دراورد و بهم داد،منم چپ چپ نگاهش کردم و اخم کردم،گفت بازم ببخشید و خواست شب بخیر بگه که گفتم پیشم بمون ،حوصله ام سر رفته،اونم از خداخواسته قبول کرد،گفتم بریم مرجان بیژن و پیدا کنیم ببینیم چیکار میکنن،تو خونه گشتیم دنبالشون و بالاخره فهمیدم کجا رفتن،مخفیگاه همیشگی من و مرجان یعنی انباری،رفتیم تو حیاط و رسیدیم جلوی در انباری که از سر و صدا کاملا مشخص شد اونجان،اینکه در قفله ،هیچ شکی نبود،به شایان گفتم قلاب بگیر که از بالای در بتونم ببینمشون،اونم دستاش رو قلاب کرد و منو فرستاد بالا،دیدم مرجان و بیژن حسابی مشغولن،مرجان داشت ساک میزد و بیژن هم در یه عالم دیگه بود انگار خوشبخت ترین مرد روی زمینه، یهو بیژن بلند شد و مرجان رو به حالت چهار دست و پا نشوند رو زمین،رفت پشتش و شروع کرد خوردن کسش،بعد یه تف زد به کیرش و حسابی چربش کرد و کیرش رو کرد تو کس مرجان،(من دقیقا داشتم از پهلو میدیدم صحنه رو و کاملا دید داشتم به صحنه)،و شروع به تلمبه زدن کرد،یه نگاه به صورت مرجان انداختم،داشت حسابی لذت میبرد و لبش رو گاز میگرفت،با دیدن این صحنه منم حسابی حشری شدم،که یهو تو اون حالت تعادلمو از دست دادم و داشتم میفتادم که شایان به سختی منو گرفت،ولی خودش افتاد زمین و منم روش، سر و صدایی ایجاد نشد ولی کتف شایان انگار درد گرفته بود،کمکش کردم بلند شه و بردمش تو اتاقمون،نشوندمش روی تخت،لباسش رو دراوردم ،یه بدن معمولی داشت و هیچ مویی نداشت،حشرم دوباره داشت زیاد میشد، از توی یکی از کشوها پماد پیدا کردم و مالیدم به کتفش،وای چه پوست نرمی داشت،نگاهمون بهم گره خورد و زل زدیم بهم،دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و لبمو چسبوندم به لبش و شروع کردم لب گرفتن،اونم از من بدتر ادامه داد،با دست سالمش دست کرد تو موهام و نوازششون کرد،منم دستم بردم روی سینه اش و کم کم رفتم پایین،از روی شلوار کیرش رو لمس کردم،حسابی راست کرده بود،لباسمو دراوردم و با سوتین نشستیم و دوباره لب گرفتیم،با دستم دکمه ی شلوارش رو باز کردم ،اونم با دستش شلوارش رو خواست بکشه پایین،منم کمکش کردم و شورتش رو هم زدم کنار و کیرش رو گرفتم دستم،از مال شوهرم بزرگتر بود، محکم بوسیدمش و لبمو برداشتم از لبش و رفتم سراغ کیرش،حسابی مشغول شدم به خوردن کیرش و تخماش،تا اینکه دستش رو اورد روی سرم و گفت اینجوری بخوری زودی ابم میادا،بلند شدم و شلوارم رو دراوردم و با شورت و سوتین دراز کشیدم،اونم اومد روم،اول لب گرفت،بعد گردنم رو بوسید و رفت سروقت سینه هام،سوتینم رو دراورد و مشغول خوردن شد،منم موهاش رو چنگ میزدم و حسابی لذت میبردم، بعد از یه مدت که فک کردم خیلی طولانی شد،اروم رفت پایین تر تا به گنج واقعیش دست پیدا کنه شرتم رو با دندونش کشید پایین و شروع کرد به خوردن،منم اه و ناله ام شروع شد،انگشت اشاره اش رو کرد تو دهنم،منم مثل یه پستونک شروع کردم به مکیدن، بعد که کسم رو حسابی خورد و اماده ی عملیات کرد بهش گفتم یه لحظه وایسا،کنار تخت کیف مرجان رو دیدم،مطمئن بودم کاندوم داره تو کیفش،خوشبختانه راست میگفتم و یه کاندوم پیدا کردم و گذاشتم رو کیر شایان جونم، اونم پاهام رو باز کرد و منم قلابشون کردم به پشتش،کیرش رو بعد از چندبار مالوندن فرو کرد تو کسم،تو همون حالت هم لبشو اورد رو لبم و همزمان هم لب گرفت و تلمبه زد،وای که چه حالی میداد ،با دستام بغلش کردم و حسابی فشارش دادم،اونم با این کار شدت تلمبه زدنش رو بیشتر کرد و با شدت بیشتری به کارش ادامه داد،دوس نداشتم اصلا تموم بشه این لحظه ولی یهو شایان بدنش منقبض شد و یه اهی کشید و سرعت تلمبه هاش کمتر شد و بالاخره افتاد روم،ارضا شده بود،کاندوم رو دراورد و روی تخت چند لحظه دراز کشید و بعد بلند شد و ماچم کرد و ازم تشکر کرد،منم گفتم قابلتو نداشت عزیزم،گفت هنوز تموم نشده و رفت سراغ کسم،دوباره شروع کرد به خوردن و اینبار زبونش رو میفرستاد تو و با چوچولم بازی میکرد،منم بالش رو گرفته بودم و گاز میزدم تا صدام شنیده نشه،اینقدر خورد و خورد تا اینکه منم ارضا شدم،اومد کنارم خوابید و گفت میشه یه بار دیگه بکنمت،کیرم دوباره راست شده،منم گفت همه اش مال خودته،کیرش رو اورد تو دهنم و منم دهنمو مثل غنچه کردم و اونم آروم عقب جلو میکرد،کیرش که حسابی راست شد،منو برگردوند و به حالت داگی استیل گذاشت،اصلا نپرسید از کون دادم یا نه،انگار فهمیده بود قبلا دادم،یه انگشتش رو فرستاد تو کونم و کم کم که سوراخم بازتر شد،دوتا انگشت کرد تو کونم،بعدش یه توف انداخت روی سوراخ کونم، و کیرش رو آروم فرو کرد توش، یه خورده دردم اومد ولی لذتش بیشتر از دردش بود،کم کم تلمبه زد و سرعتش رو بیشتر کرد،و بعد از چند دقیقه ابش اومد و خالی کرد تو کونم،همونجوری روم دراز کشید و قربون صدقه ام رفت،بعد بلند شد و لباساش رو پوشید و برام از یخچال اب اورد،منم تو این بین شلوار و تیشرتم رو پوشیدم و یکم خودمو تمیز کردم و ابو خوردم و دوباره نشستیم کنار هم انگار نه انگار اتفاقی افتاده،بعدش هم من رو تخت خوابیدم و اونم روی کف اتاق،۱۰ دقیقه بعد هم بیژن و مرجان اومدن تو اتاق ،مرجان میخندید و بیژن میگفت هیس. ،خوابن،مرجان اومد روتخت کنارم خوابید و بغلم کرد،صبح که بیدار شدم دیدم بیژن و شایان رفتن،مرجان هم حسابی خواب بود،گوشیم رو دراوردم بی اختیار رفتم تو بازی شلم،دیدم یه پیام تو قسمت پیام ها برام اومده،شایان جونم بود،گوشی رو بغل کردم و از ته دل خوشحال شدم و دوباره گرفتم خوابیدم.
پایان

نوشته: سرسی


👍 7
👎 27
52454 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

746377
2019-02-06 21:54:07 +0330 +0330

اول شدم خخخخ

1 ❤️

746381
2019-02-06 21:57:44 +0330 +0330

سكس گروهى كسمغز؟
اين بيشتر شبيه يه آرزوى تخمى تخيلى بود كه =))

0 ❤️

746388
2019-02-06 22:11:31 +0330 +0330

فقط کاش میشد این رو جواب بدی

اول اینو بگم که کاملا معلومه یه جلقی این چرندیات رو نوشته و معلوم نیست رسول چجوری چیکارت کرده که اومدی اینجا عقده گشائی کنی

اینو داشتم میگفتم
جلقی چرا طرف بار اول باید از کاندوم استفاده میکرد بعد وقتی میخواست از کوون بکنتت دیگه نیازی به کاندوم نبود

یعنی هر چی کیر توو دنیاست تو مغز تخمیت

1 ❤️

746389
2019-02-06 22:11:45 +0330 +0330

نخوندم.
دوستان زحمت کشیدن دیگه.
فقط عرض کنم دول الاغ دو رگه فی السولاخت

0 ❤️

746394
2019-02-06 22:25:02 +0330 +0330
NA

فکر کنم فیلمه هندی بوده که تو فاز ورداشتی داستانت شخمی بود حال نکردم حبیبه چیه النازی چمیدونم مریمی تو جقاتون یکم خلاق باشد بابا میدونیم هی حشرین ولی حشری خلاق باشد ااا بعد تو نامزدی کرد کوس مرجان پردشم تو زلزله پاره شد حتما

1 ❤️

746395
2019-02-06 22:29:13 +0330 +0330

چه تخمی

0 ❤️

746401
2019-02-06 23:14:11 +0330 +0330

بی ادبی نباشه اسمت کیره آدم رو میخوابونه.خیلی کیری یه.لا اقل یه اسم مستعاره کیر بلند کن میزاشتی واسه خودت تو داستان.در کل شاشیدم تو شراکتت با شایان.

1 ❤️

746415
2019-02-07 00:30:27 +0330 +0330

اول میگی این داستان مربوط به چند سال پیشه،بعد میگی امسال رسول کسالت داشت و تنها رفتیو … خوار تونل زمانو گاییدی،انیشتین و استیون هاوکینگ زنشون جنده شد بخاطر این داستان تو

1 ❤️

746419
2019-02-07 01:24:00 +0330 +0330

جنده گانه
چه راحت پا دادی. هم کس و هم کون دادی به غریبه. میدونی چیه؟ تو جنده هستی، میفهمی؟ جنده.

چه زود کونت گذاشت آن مرد فاکر
بگاییدت به مانند یه قاطر
بشو آماده زین پس در محله
گذارن کون تو قصاب و شاطر

ها کوکا

2 ❤️

746428
2019-02-07 02:26:46 +0330 +0330

داستانت خوب بود
میشد باهاش ارتباط برقرار کرد
ممنون که کاندوم رو اضافه کردی تا به ما گوش زد کنی سکس بدون کاندوم خطرناکه
ولی خب یه چندتایی سوتی ریز داشتی که امیدوارم تو نوشته های بعدیت نداشته باشی

0 ❤️

746433
2019-02-07 03:21:51 +0330 +0330

پسر خوب
کمتر جق بزن
کم بزن همیشه بزن
به قاعده بزن
درست بزن
داری اشتباه میزنی داداچ
یاتاق زدی

1 ❤️

746441
2019-02-07 04:05:35 +0330 +0330

شما تو دور همی های فامیلی دوستاتونم میبرید؟ جقی

0 ❤️

746442
2019-02-07 04:18:12 +0330 +0330

کلا انگار بعضی ها مریضن و فقط دوست دارند فحش بدند. کسی شما رو مجبور نکرده که بشینی بخونی بعدش دهنتو وا کنی فحش میدی. خودتون عرضه نوشتن که ندارید هیچ حتی ادب و احترام به نویسنده هم ندارید. نخون آقا نخون. فکر میکنی کار تو خیلی درسته که فحش و ناسزا میدی؟ یا کلا تربیت خانوادگیتون همینه و کاریش هم نمیتونید بکنید؟ یه نفر میاد زحمت میکشه و داستان مینویسه بجای تشکر یا انتقاد سازنده مثلا فحش میدی که چی بشه؟ کی گفته همه داستانها بر اساس واقعیته که شما سعی میکنید عدم واقعیتشو اثبات کنی؟ اینها داستان هستند. میفهمید داستان. هنوز توی درک این جمله ساده موندید بعد میاید با فحش دادن اعاده فضل میکنید؟

1 ❤️

746443
2019-02-07 04:21:40 +0330 +0330

داستانتون خوب بود. مرسی . فقط یکی دو جا سرعت پیش آمد اتفاقها زیاد بود که باعث میشد ذهن خواننده عقب بیوفته و حالت غیر منطقی به خودش بگیره. درضمن با اون دوستمون هم موافقم که از کاندوم استفاده کردید. ? موفق باشید

0 ❤️

746448
2019-02-07 05:37:47 +0330 +0330
NA

خونه مادربزرگ بوده یا جنده خونه

0 ❤️

746449
2019-02-07 05:43:00 +0330 +0330

حبيبه آخه !!؟
تو حونه چي صدات ميكنن ؟؟؟
حبيب ؟؟؟

1 ❤️

746461
2019-02-07 08:52:07 +0330 +0330

اينكه خود خيانت بود چي بگم به كجا ميرويم اينچنين شتابان

0 ❤️

746462
2019-02-07 08:52:32 +0330 +0330

چه فامیل کیری ایه که یه غریبه اومده شب بغل ناموسشون خوابیده . کیرم تو تعصبات انسانی تون .

0 ❤️

746471
2019-02-07 12:25:09 +0330 +0330

کاری به درست و غلط داستانت ندارم ولی چه خانواده ی جنده ای دارید که بزرگترا و پدر و مادر جاکشت دوست پسر نامزد دختر خاله شون رو وارد مهمونی خانوادگی و خصوصی شون کردن و توی جنده ی متأهل رو باهاش تنها گذاشتن و نگفتن زیر کی خوابیدی ؟
این دیگه واقعا معلومه که یه جغول عوضی بیشتر نیستی تو

1 ❤️

746480
2019-02-07 13:00:09 +0330 +0330

سلام اسم من حبیبه ست…
.
.
.
نوشته : سرسی

لامصب سرسی اگه میدونس حبیبه از اسمش بعنوان نیک نیم استفاده میکنه همونجا با گرگور کلگین انقد جماع میکرد تا از بین بره

1 ❤️

746485
2019-02-07 13:48:07 +0330 +0330

دوستان این بازدیدا واقعین؟

0 ❤️

746491
2019-02-07 14:36:30 +0330 +0330

جالب نبود
حال نکردم

0 ❤️

746513
2019-02-07 20:01:02 +0330 +0330

شاشیدم تو دهنت که خیانت کردی و با این داستان کیریت تخم شک رو تو دل بعضی آدما کاشتی…واقعا مادرتو سگ کثیف ولگرد بگاد

0 ❤️

746527
2019-02-07 20:57:39 +0330 +0330

جو سايت واقعا خراب شده و با بستن يكي دو اكانت هم درست شدني نيست

چرت ترين داستانهايي كه هيچ جنبه اروتيك نداره سر از داستانهاي برتر در مياره ، از هر ده داستان برتر يك دونش اروتيك و سكسيه

الان همينو نگاه ، اين داستان چشه با اين همه منفي ، الان ٢٣ به ٤ ،

البته دليلش معلومه ، كامنتا رو نگاه ، خداوكيلي ايراد گرفتن و سطح هوششون رو نگاه كن، اينا يا هنوز ١٢ سالشون نشده يا يونجه هم نمي شه بارشون كرد

0 ❤️

746613
2019-02-08 02:55:53 +0330 +0330

خوب بود … مرسی

0 ❤️

746623
2019-02-08 06:13:50 +0330 +0330

من نمیدونم چرا کیر نفر جدیدی که اینارو میکنه، همیشه بزرگتر از کیر شوهراشونه. ???

0 ❤️

746643
2019-02-08 11:27:22 +0330 +0330

اول اومدم سراغ دیس لایکا و کامنتا پشیمون شدم بخونمش … دیس لایک

0 ❤️

746906
2019-02-09 16:05:58 +0330 +0330

گوه تو هوایی که نفس کشیدی و این خزعبلاتو سر هم کردی.
گوه تو شاهرگی که خون رو از قلب ناپاکت به مغزت رسوند.
و در آخر گوه تو روزی که از شکم مامانت افتادی.
خیانت!!!؟

0 ❤️

746907
2019-02-09 16:09:46 +0330 +0330

ادامه کامنت بالائی.
هدف من دقیق نویسنده هستش ،
چه پسر چه دختر چه هر خر دیگر دقیقأ نویسنده و تایپیست.

0 ❤️

747092
2019-02-10 14:27:11 +0330 +0330

چرا برا این داستان اینقدر گوه خور پیدا شد
چرا از این چرندیاتی که نوشته شده و معلومه یه ذهن جلقی نوشتتش حمایت میکنن؟؟؟
جریان چیه

واقعا فاز اونائی که همچین چرت و پرتی رو لایک کردم ، سائیدم

0 ❤️

747243
2019-02-11 01:11:06 +0330 +0330
NA

خونه مادر بزرگت بود یا جنده خونه ؟؟؟ تازه داماده هم میدونسته داره میره مکان . دوستشو هم برده . بقیه نفرات هم که کلا بیخیال بودن و شما هم بدون مزاحم .
کیر همه پسرای شهوانی تو مغزت جقی
دخترای شهوانی هم با دیلدو کونت میزارن تا بفهمی کسشعر نباید بنویسی

0 ❤️




آخرین بازدیدها