عشقم سارا و پيرمرد صاحبخونه

1393/06/31

من اسمم ماهانه. راستش زياد حوصله داستان نويسي ندارم فقط يه ماجراهايي تو زندگيم هست كه خيلي حشريم ميكنه. گفتم بگم شمام شايد حال كنيد. كوني ها فش هم ندين. مياين ت. سايت سكسي كس شر نصيحت نكنين من دوست دختر خيلي داشتم اما يكي از اونا برام يجورايي مخصوص بود. قيافش معمولي بود اما ازون دختراي ساكت و مرموز بود. آتيش زير خاكستر. وقتي باهاش آشنا شدم گفتم اين عمرا راه نميده اما انقدر شهوتي بود كه تقريبا دور بقيه دخترا رو خط كشيدم. بيرون هم دختر ساكت و كم حرفي بود. راستش بهش علاقه داشتم. ما زياد وضمون خوب نيست تو يه زير زمين مستاجريم با مادرم كه هميشه خونه خواهرمه. سارا مرتب ميومد خونمون و باهم سكس اساسي داشتيم. بعضي وقتا شبهام ميموند.

يه روز متوجه شدم كه پيرمرد صابخونه كه حدود شست سالش بود متوجه سارا شده. چون هروقت سارا ميومد اون همش تو حياط پلاس بود. كم كم فهميدم وقتي دارم سارا رو ميكنم اون از سوراخ موراخاي پنجرهاي بزرگ حياط ديد ميزنه. سكسامون خيلي خفن بود گاهي تا صبح طول ميكشيد. يارو هم دست به كير ديد ميزد. يه روز سارا رو تو خونه تنها گذاشتم رفتم دنبال يه كاري يه ساعت بعد اومدم ديدم سارا رفته ته اتاق آخري نشسته پيرمرده هم از پله هاي حياط اومده بود پايين داشت الكي با در ور ميرفت. كسكش تا منو ديد گفت: اين در كه درسته حاج خانوم ميگه خرابه. بعدشم رفت بالا. رفتم پيش سارا. دوتامون به يارو خنديديم. به سارا گفتم: ميدوني، فك كنم اين يارو شبها كه تو مياي اينجا يواشكي ديد ميزنه. سارا با لبخند و تعجب گفت: جدي ميگي؟ عجب پيرمرد شيطونيه. خلاصه شب شد و مارفتيم رو كار. همينطور كه سارا رو ميكردم متوجه شدم چشاش به پنجره اس ببينه اون يارو هست يا نه. منم خودمو زدم به اون راه. اومد بالا نشست رو كيرم ولي بازم چشاش ميگشت ببينه يارو هست يا نه. جالب اينجا بود كه اصلا نگران نبود انگار خوشش هم ميومد. دستاشو وا ميكرد سينه هاشو ميمالوند. بهش گفتم -فك ميكني يارو داره نگاه مينه؟ با خنده گفت: نميدونم. يه خورده خجالت كشيد اما محكم رو كيرم تلمبه ميزد. خدايش هيكلش حرف نداشت و من از كردنش سير نمي شدم. داگ استايلش كردم صورتمو نبينه از عقب گذاشته بودم تو كسش و تلمبه ميزدم. اينبار جدي بهش گفتم دوست داري وقتي ميكنمت يارو داره نگاه ميكنه؟ همينطور كه نفس نفس ميزد گفت: نميدونم، آره دوست دارم. يدفه انگار آبش اومد و سرشو گذاشت زمين. يخورده ديگه برش گردوندم از جلو كردمش. در گوشش گفتم :بذار برم مچشو بگيرم. سارا گفت: نه يعني چي؟ ميخواي بهش چي بگي. منم كه يه فكر شيطوني افتاده بود تو كلم يدفه پاشدم رفتم در رو به حياط رو واكردم ديدم بعله. پيرمرده كير بدست غوز كرده داره نگاه ميكنه. اما با حركت سريع من غافلگير شده بود داشت زل زل تو صورت من نگاه ميكرد. بهش گفتم: به به با اين سنت ديد ميزني. آب دهنش خشك شده بود. يذره نگام كرد گفت: اگه حرف بزني منم لوت ميدم. گفتم: نميخواد لوم بدي بيا تو. با تعجب گفت: بيا تو!!؟ گفتم آره. كسكش همونجوري دويد اومد تو. روش وا شده بود. گفت: دختره حال ميده؟ گفتم: خفه شده لطفا. سارا رفته بود زير ملافه سفيد و متعجب مارو نگاه ميكرد. به پيرمرده گفتم: همين دور بشين تا نگفنم هيچي نگو. بنده خدا همونجوري نشست رو زمين پشت رديف مبلها. البته مارو ميتونست ببينه. اومد پيش سارا خوابيدم. سارا يواش گفت: چيكار ميكني!!؟ من جوابتون ندادم و شروع كردم بخوردن سينه هاش. اولش سختش بود اما يواش يواش عادي شد. حالا داشتم كسشو ميخوردم. كس تميز بي مو. يادش بخير. سارا ديونه شده بود و باچشماي خمارش بعضي وقتا به يارو نگاه ميكرد. پيرمرده گردنش مثل غاز دراز شده بود و همينجوري جق ميزد. اما از جاش بلند نميشد. سارا رو چهاردستو پا كردم از لاي كونش كردم تو كسش. همينجوري عقب جلو ميكردم و حواسم به پيرمرده بود كه مثل فرفره جق ميزد. بعد نشستم رو مبل سارا نشست رو كيرم. من پشتم به يارو بود اما سارا به فاصله دو متري روبروي يارو داشت به من كس ميداد. زل زده بود به چشماي شهوت زده پيرمرده و بالا و پايين ميكرد. همينطور كه كيرم تا دسته تو كسش بود گفتم: ميخواي كيرشو ببيني؟ سارا با خجالتو ترديد و نفس نفس گفت: نه… ولي اين ازون نه هايي بود كه يعني بعله. به پيرمرده گفتم بيا بشين پهلوي من. يارو با چشاي از حقده دراومده پاشد اومد نشست بهلوي ما. گفتم: كير تو نشونش بده. پيرمرده فوري دستشو از رو كيرش ورداشت. يه كير سياه بزرگ بود. زياد سفت نبود اما از مال من بزرگتر بود. سارا همينجوري به كير يارو زل زده بود و رو كير من بالا و پايين ميكرد. به سارا گفتم: بگيرش، كيرشو بگير تو مشتت. سارا هم سريع كير يارو رو گرفت. كيرشو فشار ميداد نميدونست بايد چيكار كنه. پيرمرده اومد بغلش كنه گفتم: نه دست نميزني بهش تا من بگم. سارا رو بلند كردم نشوندم رو مبل. خلت مادرزاد بود. پيرمرده دوباره داشت جق ميزد. در گوش سارا گفتم ميخواي كستو بخوره؟ دوباره درحاليكه چشاش پر از شهوت بود گفت: نه… به پير مرده گفتم: يواش بشين روي زمين وسط پاهاي سارا و كسشو براش ليس بزن. سارا كه انگار از خداش بود فوري رون هاشو باز كرد و منتظر يارو بود كه كسشو بخوره. پيرمرده ته ريش داشت. نشست وسط پاهاي سارا و شروع كرد ليس زدن كس سارا. كير من داشت ميتركيد. سارا از لذت داشت ميمرد و بخودش ميپيچيد. بلند شدم وايسادم كيرمو كردم تو دهن سارا اونم با ولع ساك ميزد. سارا پاهاشو ناخداگاه اورده بود بالاانگار اماده كس دادن بود. پيرمرده هم صورتشو بيشتر به كس سارا فشار ميداد. سارا يدفه آروم گفت: يواش، ريشات ميره تو كسم ميسوزه. يارو يدفه بلند شد گفت: من ميخوام بكنم. جالب اينجا بود كه سارا لنگاشو پايين نياورده بود و همونجوري به من نگاه كرد. انگار ميخواست أجازه بگيره. گفتم: نه ، زياد حرف بزني ميگم بري بيرون. پيرمرده دوباره نسشت گفت: باشه باشه پس بذار پسوناشو بمالم. سارا گفت: نه، ماهان بيا بكنم. خوابوندمش رو زمين و شروع كردم به گاييدنش. پيرمرده هم نگاه ميكرد. سارا محكم بغلم كرده بود و نفس نفس ميزد. وقتي فهميدم داره آبش مياد يدفه بلند شدم. هردوتاشون منو نگاه ميكردن. دستهاي سارا رو سفت گرفتم. به پيرمرده گفتم: حالا برو اون كير كلفت سياتو تا ته بكن تو كس سارا. سارا دراز خوابيده بود. دستاش تو دستاي من بود و پاهاشو از هم واكرده بود. پيرمرده پريد شلوارشو در اورد آروم نشست وسط پاهاي سارا. كس بيموي سارا با اون هيكل قشنگش زير نور برق ميزد. سارا با حرارت گفت: نه…نه… يارو اصلا به سارا توجه نكرد. كير كلفتشو گذاشت در كس سارا. سارا مرتب ميگفت نه اما دلش لك زده بود اون كيره بره تو كسش. پيره مرده كيرشو تا ته كرد تو كس سارا. سارا عشق كرد. چشاشو بسته بود و داشت كس ميداد. اما همش ميگفت نه، نه، نه من واسه چند دقيقه خشكم زده بود. پسوناي سارا بالا و پايين ميپريد و از لذت بخودش ميپيچيد. يارو همش ميگفت جوون جوون. سارا كير منو گرفته بود تو دستش. آبش اومده بود و همونجوري كه تكون ميخورد چشاشو وا كرد يه لبخند رضايت به من زد. به پيرمرده گفتم: آب كيرتو نريزي تو كسش. گفت باشه. بعد از چند دقيقه به پيرمرده گفتم: بشين رو مبل. فوري نشست رو مبل. حالا كيرش بزگتر و سفت تر هم شده بود. به سارا گفتم بشين رو كيرش. اما انگار خيلي خسته شده بود. گفت: نه ديگه بسه. گفتم: پاشو. اونم پاشد رفت درحاليكه پشتش به پيرمرده بود آروم نشست رو كيرش. حالا قشنگ از روبرو ميديدم كه گير يارو چه جوري ميره تو كس كوچولوي سارا. سارا يذره بالا و پايين كه كرد خوشش اومد. ديگه داشت جدي تلمبه ميزد. پيرمرده هم از پشت پسوناشو گرفته بود و فشار ميداد. باورم نميشد اين همون دختر ساكت و آرومه كه بيرون ميديدم. حالا داشت چه كسي به اين يارو ميداد. سارا خيلي محكم تلمبه ميزد. انگار داشت ابش ميومد. يدفه نشست رو كيرشو ولو شد رو يارو. پيرمرده گفت: ماهان ابمو ريختم تو كسش! من دستپاچه شدم گفتم: سارا پاشو. سارا بي حال گفت: ولش كن حالا يه كاريش ميكنيم.

نوشته: ماهان


👍 5
👎 0
144191 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

437326
2014-09-22 15:06:34 +0330 +0330
NA

گم شو عوضی بیناموس. “سكسامون خيلي خفن بود گاهي تا صبح طول ميكشيد.” چرا دروغ میگی؟ مادر لاشی تو تا صبح خونه خالت بود مادر سارا چه غلطی میکرد؟ "متوجه شدم پیرمرده داره نگاه میکنه."پس تو بیناموس چه غلطی میکردی؟ جمع کن آشغال حالمو به هم زدی. کیر تمام فیل های هندوستان بره تو کون خودت و پیرمرد خیالیت، خرطوماشون هم تو کون سارا. ننویس مجلق الجلق و الجلاق…

0 ❤️

437327
2014-09-22 15:13:59 +0330 +0330

Dokhtare jende bode. In tike akharesho khob gofte velesh kon y karish mikonim:))

0 ❤️

437328
2014-09-22 15:24:32 +0330 +0330
NA

پيرمرده تا صبح داشته ميکردتش طرف کونيه

0 ❤️

437329
2014-09-22 15:29:09 +0330 +0330
NA

_ “راستش زياد حوصله داستان نويسي ندارم” تو غلط می کنی وقتی حوصله نداری میای اینجا و این کس شعرات و به عنوان داستان آپ می کنی.
_ “كوني ها فش هم ندين” کونی خودتی و هفت جد آبادت لاشی، اول کاری به مخاطب توهین نکن.
________________________ راجع به تخیلات مجلوقانت نظری ندارم، طولانی بود و پر از غلط .

0 ❤️

437330
2014-09-22 15:52:47 +0330 +0330
NA

ده یوس خیلی دوسش داشتی برای همین گذاشتی پیرمرده بکندش.به جای اینکه بگیری پیرمردرو بکنی راش دادی تو؟!؟!!
حالا ننت خونه خالت باهاش لز میکرد.آقات لابد واسه پیرمده ساک میزد؟آقات کجا بود؟!

0 ❤️

437331
2014-09-22 16:11:06 +0330 +0330

پیرمرد 60 ساله کیرش مگه شق میشه ؟فکر نکنم سیخ کنه
کسکش دیوار سوراخ بوده که از بیرون نگاتون میکرد ؟

0 ❤️

437332
2014-09-22 16:29:49 +0330 +0330
NA

oskol

0 ❤️

437333
2014-09-22 16:50:15 +0330 +0330
NA

((كوني ها فش هم ندين. ))»»» ک…نی هفت جد و اباد نداشتته مردتیکه بی پدر! اون بابای بی همه چیزته که میدونست بچه یکی دیگه ای و به ور نداشتش بود!!!

((مياين ت. سايت سكسي كس شر نصيحت نكنين))»» ببند چاه مستراحتو!! داستانتو میگی و هرررررییی!!! بقیش با خود خوانندس که چقدر بشورتت! چقدر بچلونه! چطور پهنت کنه!!

(( سكسامون خيلي خفن بود گاهي تا صبح طول ميكشيد))»»» بعد میگی فحش ندین!! خوب به اندازه ی سوراخت بگوزی! کی کارت داره جفنگ بیخودی؟؟؟

تا اینجا بیشتر نخوندم ! ننویس بدبخت! حالمون به هم خورد!

0 ❤️

437334
2014-09-22 16:50:27 +0330 +0330
NA

کیر پسرای شهوانی تو کونت مرتیکه عوضی بی غیرت
تف تو ذات لجنت که گوه شرف داره به تو بی شرف
یعنی رسما ریدی
غلط املاییاتم بکن تو کون اون60ساله
و در آخر مجددا کیر بچه های سایت تو کون اون سارا که با کیر60ساله لذت میبرد
خاک تو سر 3تاتون dash1

0 ❤️

437335
2014-09-22 17:08:58 +0330 +0330

اول بگم که کونی خودتی بچه لاشیه چس در عن
دول گراز آمریکایی تو کون گشادت بره تا خجسته شی
حالا بریم سراغ ریدمانت
کون لاشیه بچه عن تو واقعا سارارو دادی به گا؟اونم به پیرمرد؟
مطمعنی پیرمرده کون خودت نزاشت؟کیر خر یهودی تو کونت اگه دروغ بگی
آخه کسشر گفتن تا کی؟شماها کی میخواین آدم بشین؟
واقعا اگه داستانت واقعی بود پس خیلی کسکشی
شیر سگ تو دهنت ننویس
دول شیخ شهوانی تو کونت بره تا به درجه اجتهاد برسی
گوریل اسهال شده محکم بگوزه رو صورتت ننویس
ننویس دیوووووووووووووووووووووووووووووث.

0 ❤️

437336
2014-09-22 17:10:29 +0330 +0330

دیانا چرا دیگه کونی رو سانسور میکنی lol

0 ❤️

437337
2014-09-22 17:23:27 +0330 +0330
NA

جمشید خداییش هرکاری کردم بنویسم نتونستم! یعنی هزاریم فحش بدم این کلمه و چند تا دیگه رو نمیتونم بگم یا بنویسم!

0 ❤️

437338
2014-09-22 17:24:02 +0330 +0330

ای کیر تمام پیرمردها،
سالمندان،
اعضای شورای نگهبان ،
بازنشسته ها ،
پیش کسوتان
و معلولین
و اموات
از پهنا تو کیونت .
من نمی دونم تو عن چهره به چه جرأتی این ملجوقات رو به اسم داستان اینجا نوشتی !؟
باید تو رو هفت شبانه روز از خایه تو دروازه سایت شهوانی آویزون کنند تا عبرت دیگر ملجوق نویسان دیگه بشه … diablo

0 ❤️

437339
2014-09-22 17:33:55 +0330 +0330
NA

بچه پایین شهر: مسلحت نظام رو یادت رفت!! مهمه! مهمه! biggrin

0 ❤️

437340
2014-09-22 17:36:10 +0330 +0330
NA

جمشید جان همه که مثل شما مغزشون کارخانه فحش سازی نیست… biggrin

0 ❤️

437341
2014-09-22 17:36:49 +0330 +0330
NA

اولا کونی مادر لزته که به خاله دو جنست کون میده
دوما چقد اخه گشادی تو پیرمرد شصت ساله کیرش صاف میشه میشه مگه اصن کووونی

0 ❤️

437342
2014-09-22 17:43:14 +0330 +0330
NA

رستم خان!
اتفاقا یه جاهایی که به جمشید برمیخوره یا عصبانی میشه ، فحشاش حالت طنز به خودش میگیره! جالبن اتفاقا! فکرای باحالی داره!

0 ❤️

437343
2014-09-22 17:44:50 +0330 +0330
NA

عاغا به نظرم نویسنده در اصل داستان دستکاری کرده به نظرم اصل داستان اینجوری باشه:

من اسمم ماهانه راستش کسشر زیاد میگم پس هر کی دلش خواست بهم فحش بده
من تا حالا دوست دختر نداشتم و همیشه تو کف بودم و با جق زدن اموراتم میگذشت
وضعمون زیاد خوب نیست و تو یه زیرزمین مستاجریم و مادرم اکثر اوقات میمونه خونه خواهرم
یه شب که داشتم از ولگردی برمیگشتم دیدم از طبقه اول که خود صاحب خونه مینشست صدای آه و اوه میاد اولش توجهی نکردم و رفتم سمت زیرزمین اما از زور شهوت آروم رفتم پشت پنجره که ببینم چه خبره
خلاصه دیدم یارو پیرمرده که شصت سالشه داره زنشو میکنه
منم همونطور که داشتم از سوراخهای پنجره دید میزدم کشیدم پایین و مشغول جق شدم
یدفه نمیدونم پیرمرده از کجا فهمید من اونجام که اومد درو باز کرد و مچ منو گرفت
چشمتون روز بد نبینه منو همونطور کون لخت برد خونه خودمون و کیر سیاهشو درآورد و گفت یا برام ساک بزن یا از خونه میندازمتون بیرون
منم چون وضعمون خوب نبود مجبور شدم هر چی میگه گوش بدم
اولش عوقم میشد ولی دیگه عادت کردم و کیرشو تا ته میکردم تو حلقم بعد از چند دقیقه منو به حالت سگی نشوند رو مبلای خونه و کیرشو گذاشت در کونم و با یه فشار همشو تا ته کرد تو کونم و بعد از 10 دقیقه آبشو ریخت تو کونم و گفت تو ازین به بعد کونی خودمی
ازون شب به بعد هر شب که مادرم خونه نبود مجبور بودم تا صبح به صاب خونمون کون بدم
اگه از داستانم خوشتون اومد بگین بازم بنویسم

نوشته:یه بچه کونی

0 ❤️

437344
2014-09-22 17:48:37 +0330 +0330

آره آره دقت کردم
کلا همیشه بعضی کلمه هارو سانسور میکنی

رستم من و فحش؟تا حالا دیدی من به داستانی فحش بدم؟ boredom

0 ❤️

437345
2014-09-22 18:37:24 +0330 +0330
NA

koni bibite kos kesh bi gheyrat khers girizy az maghad behet tajavoz kone pizi pizory

0 ❤️

437346
2014-09-22 18:49:56 +0330 +0330
NA

soltan90 ممنون داداش

0 ❤️

437347
2014-09-22 22:46:31 +0330 +0330
NA

اینجوری من حساب کردم سارا جون در ۳ ساعت ۲۵ باری داد به تو و اون اقا. فیل ماده هم باشه از پا میفته.
صاحب خونه ها جدیدا چه روشنفکر شدن. اصن جل و پلاس مستاجر نمیریزن بیرون .همکاری هم میکنن.
برو زیر خایه منی بخواب عاموووووووو.

0 ❤️

437348
2014-09-23 02:15:59 +0330 +0330
NA

داستان نخوندم ولی همینطوری کسکش مادر جنده کونی biggrin

0 ❤️

437349
2014-09-23 02:44:55 +0330 +0330

اولا داستان خودتو پیرمرده رو بنویس
دوما خلت مادرزاد رو خوب اومدی :-D
سوما شما ها یادتون نمیاد یه زمانی تو داستان یه شربت داشتیم که خیلی باحال بود… قدیمیا بزنن لایکو…:-D

0 ❤️

437350
2014-09-23 04:03:53 +0330 +0330
NA

دست خوش …

0 ❤️

437351
2014-09-23 05:46:19 +0330 +0330

متاسفم برای تو و آشغالایی مثل تو که کلمه((عشق))رو به گوه کشیدن . . . .
داستان از این قراره سارا خواهرت بود داشت به جای کرایه خونه به پیرمرده صاحبخونه میداد مادرتم هرشب خونه این و اون میداد واسه خرج زندگیتون . . .بعضی شبا هم صاحبخونه میگفت ماهان رو میخوام همین.

0 ❤️

437352
2014-09-23 06:21:12 +0330 +0330
NA

بابا دل يه پير مردو شاد كردي كير جمشيد مانكن دهنت :D

0 ❤️

437353
2014-09-23 08:37:24 +0330 +0330

مادرت اونشب پیش من بود …

0 ❤️

437354
2014-09-23 09:22:55 +0330 +0330
NA

کونی خودتی و اون سارا ی خیالیت.
آخه دائم الجلق توهم زدن هم حدی داره دیگه!!!
تخمی تخیلی ننویس با

0 ❤️

437355
2014-09-23 15:05:19 +0330 +0330
NA

انصافا عالي بود، مخصوصا آخرش

0 ❤️

437356
2014-09-23 15:09:45 +0330 +0330

فکر نکنم فحشی از قلم افتاده باشه
اینا واسه ی این بود که دیگه no kal kal

0 ❤️

437358
2014-09-23 16:48:39 +0330 +0330
NA

حوالت میدم به گرز رستم … …

0 ❤️

437359
2014-09-23 17:58:20 +0330 +0330

دیگه دوستان رسیدگی کردن
ولی باس بگم اینو:
کیرم دهنت

0 ❤️

437361
2014-09-24 09:34:58 +0330 +0330
NA

کیر هر چی موجود تو کون ناموست
مادر جنده عشقت رو میدی یه پیرمرد کونی بد تر ازخودت

0 ❤️

437363
2014-09-24 14:09:32 +0330 +0330
NA

عشق کلمه ی مقدسیه چه جوری دادیش دست پیرمرده ولی در کل داستان غیر واقعی و سرگرم کننده ای بود.

0 ❤️

437364
2014-09-24 15:49:36 +0330 +0330

“كوني ها فش هم ندين” :

کونی جد ابادته مادر خراب . تو که خایه نداری داستان بنویسی پس چرا گوه میخوری داستانتو اپ میکنی ؟!!!

یعنی حیف اون کیبرد که با توی جقی حروم میشه خاک تو سرت با داستان گوهت :|

0 ❤️

437365
2014-09-24 16:02:47 +0330 +0330
NA

کس شر محض بود fool

0 ❤️

564220
2016-11-12 10:13:28 +0330 +0330

کیرم تو دوران اوج زندگیت . دیگ ننویس داستان کسکش .
کیر ترامپ رییس جمهور جدید آمریکا تو کونت دیگ ننویس.

0 ❤️

564222
2016-11-12 10:40:00 +0330 +0330

هیس این طفل داره راست میگه اخه الان دیگه بعد 2سال متاهل شده دیشب منم پیششون بودم نقش پیره مردرو دیشب من بازی کردم و زنشو کردم.

کسکش بی ناموس با این داستنانش

0 ❤️

958862
2023-11-20 09:36:37 +0330 +0330

مگه مجبورت کردیم بنویسی توکه حوصله نداری توکونت میخوری مینویسی
پیرمرده ریخت توش سارا گفت یه کاریش میکنم!!!مگه اب ریخته رو فرش میگه خشک میشه کونی کس گفتی اینجاش
تا صبح چه کونی میدادی ک گاهی تا صبح طول میکشید جز با کیر مصنوعی اون کون تو میزاشته

0 ❤️

968105
2024-01-24 17:33:29 +0330 +0330

منم همچین سکسیو تجربه کردم

0 ❤️




آخرین بازدیدها