لز عاشقانه با خواهرزاده ی ناز و خوشگلم

1395/06/18

عصر بود خسته از فرودگاه با همون لباس مهمونداری میومدم خونه اون روز 6 تا پرواز داشتیم طبق معمول پنجشنبه ها.تو پارکینگ مهرآباد سوییچو زدمو نشستم تو ماشین گوشیم زنگ زد دریا بود با خوشحالی جوابشو دادم الوووو سلااام خاااانوووم دریا:سلام خاله جون خوبی چه خبر_سلامتیت خاله جون تو خوبی چطوری دریا: خوبم خاله دلم برات تنگ شده خیلی_ قربونت برم منم همینطور عزیزم مامانت خوبه دریا:مگه میشه بدباشه طبق معمول شمال آخرهفته با ژینوس اینا_ تو چرا نرفتی باهاش خاله. دریا:آخه من شنبه تعیین سطح زبان دارم باید بمونم خونه بخونم_ آفرین خاله داری زبانتو ادامه میدی دریا: آره وقتی خاله جونم مهمانداره و زبانش فوله کمکم میکنه دیگه( با خنده)_ پس میگی کارت در اومده سمیه خانم دریا: آره خاله جون زنگ زدم بگم بیای امشب پیشم هم پیشم بمونی تنهام هم با هم گرامر رفع اشکال کنیم گفتم:خب خاله جون کجایی الان دریا: خونه هستم گفتم وایسا میام دمبالت تو بیا خونه ما هم یخچال پره هم راحت تریم یه ذره تعارف کردو بعد رفتم دمبالش میدونید راستش هرکس جایه دریا بود قبول نمیکردم طفلکی باباش وقتی بچه بوده ولشون کرده و رفته ترکیه مامانشم که همش فکر قر و فرشه از بچگی همینجوری بود (با حرص)
خلاصه این بچه خیلی کمبود عاطفی داره اما شانسی که داره از نظر ظاهری چیزی کم نداره با 18 سال سن لاغره و بدن سفید مثه برف موهاشم میده تو چشش و چشایه آبی خوشکل با لبایه قلوه ای داره استایلش تو مایه های تیلور سویفت هستش عزیزم. خلاصه من از بچگی بیشتر از بچه نداشته خودم دوسش داشتم اونم همینطور اومد رفتم از آزادی آریاشهر برش داشتم و رفتیم خونه من تو خیابون ویلا رفتیم خونه نشستیم و سریال شمیم عشقو دیدیم بعد براش پاستا درست کردمو خوردیم جا انداختیم ساعت یک بود یه ذره تو رخت خواب باهم صحبت کردیم تو حرفاش گفت خاله سمیه من همیشه دوست داشتم هیچوقت ازدواج نکنی آخه فکر میکردم اگه ازدواج کنی دیگه کمتر همو میبینیم به شوخی گفتم پس تقصیر تویه که الان 29 سالمه و ترشیدم آره؟ خندید و گفت نه خاله جون خیلیم دلشون بخواد خانم به این تحصیل کردگیو خوش اندامی قند تو دلم آب شد و گفتم مرسی عزیزم یوهو خندش قطع شد با لحن جدی گفت خاله من یه مشکلی دارم میشه کمک کنی گفتم چه مشکلی گفت قول بده به مامانم نمیگی گفتم بگو دیگه نصف جون شدم با ترس و خجالت گفت خاله راستش من داخل واژنم انگشتمو کردم اما هیچ اتفاقی نیفتاد فک کنم پرده ندارم گفت وا گفت خاله میشه معاینم کنی تو مامایی هم مطالعه کردی گفتم پاشو لباستو درآر شلوارشو درآورد یه شرت استرج زرد پاش بود اونم در آورد گفتم خاله پاهاتو باز کن ببینم با یه مکثی و با خجالت پاشو باز کرد وووییییی باورم نمیشد چی میدیدم یه کس کوچولو مثه گل به چوچول تپل و صورتی با موهایه ریز طلایی رو کسش تو باورم نمیشد تمام تصورم نسبت به دریا عوض شد انگار بیشتر دوستش داشتم میخواستم لمسش کنم بغلش کنم حسه عجیبی بود و جالب اینه که تمام حسم بهش تو چند ثانیه عوض شد تو دلم گفتم این همون دریا کوچولو هستش که من پوشکو عوض میکردمو کونشو میشستم نگاش کردم پاهاشو باز ورده بودو چشاشو بسته بود به خودم اومدم دریا منتظر بود معاینش کنم دستمو بردم سمتش و گذاشتم رو چوچولش به بهونه معاینه کردن شروع کردم به بازی کردن با چوچولش یه چوچوله نرم و داغ احساس کردم حشریش کردم یه حس بدی نسبت به خودم داشتم آخه من داشتم از عمد تحریکش میکردم انگشتمو کردم تو کسشو به بهونه معاینه عقب جلو میکردم از همون اول که انگشت کردم یا حتی وقتی گفت فهمیدم حلقوی هستش و پردش عقب تر از حد نرماله اما از کرمم داشتم تحریکش میکردم با خودم گفتم یعنی یه دختر 18 ساله تو یه خانواده تقریبا تحصیل کرده با وضع مالی نسبتا خوب ینی نمیدونه پرده حلقوی چیه پس حتما فیلمش بوده و دلش خاله سمیه جونشو میخواد آروم گفتم تحریک شدی دریا با یه لحن سکسی گفت اوههوم گفتم دوستداری گفت آره سمیه جون انگشتمو کردم تو کسش و لباشو گرفتم تو دهنم کسش خیس خیس شده بود لباش داغ بود میخوردم لباشو زبونشو میک میزدم و زبونمو میکردم تو دهنش لنقد لباشو محکم میخوردم دردش میومد و طفلی ناله میکرد گردنشو لیس میزدمو میخوردم لاله گوششو تا گردنش میخوردمو دریا آروم آه میکشید و میگفت دوست دارم سمیه دستشو از رویه شلوار گذاشت رو کسم و کسمو با انگشتایه نازش میمالید شلوارمو کشیدم پایین و کسمو از رو شرت سفید و نرمم میمالید دیگه طاقتم تموم شد دستامو انداختم تو موهاش کشیدمش پایین صورتشو چسبوندم رو کسم گفتم بخوورش شرتمو در آورد کس گوشتی و تپلو قرمزم افتاد جلوش بوی سکسی کسم میخورد تو صورتش کسم فوق العاده بوی سکسی میده دماغشو گذاشت رو کسم عمیق بو کشید چنتا بوسش کرد و شروع کرد به لیسیدن زبونش که خورد رو کسم رفتم تو آسمونا تاحالا اونقدر لذت نبرده بودم زبون خیس و گرم خواهر زاده خوشکلم رو چوچولم بالا پایین میرفت زبونشو میکرد تو کسم و ترشحات کسمو میخورد این دختر چه قدر حشری بود بهش گفتم وقتی میخوری تو چشام نگاه کن با چشایه آبی و نازش بهم نگاه میکرد قربونش برم هرچی میگفتم گوش میداد پاهامو دادم بالا و گفتم سوراخ کونمو لیس بزن زبونشو میکرد تو کونم و میخورد از فرط لذت جیغ میزدم آوردمش و دوباره کسمو دادم بخوره تن تن میخورد جیغ زدم من کسشو انگشت میکردم اونم میخورد کسمو یوهو جیغم رفت هوا و با لذت تمام تو دهنش ارضا شدم بعدم کسشو مالیدمو یه ذره لیس زدم براش تا دریا هم ارضا شد تا صب لخت تو بغل هم خوابیدیم عزیزم فرداش یه ذره خجالت میکشید منم باهاش خیلی مهربون تر شدم رابطمون صمیمی تر و عاشقانه تر شده چهارشنبه ها میاد پیشم میمونه جمعه شب میبرمش خونه واقعا من با دریا عشقو تجربه کردم با دنیا عوضش نمیکنم.

نوشته: سمیه


👍 9
👎 5
55155 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

555533
2016-09-08 21:47:02 +0430 +0430

برعکس قبلنا کس و بوی کس و آبی که موقع ارضاشدن ازش میاد بشدت حالمو بد میکنه . بنظرم کثیف‌ترین و متعفن‌ترین چیز دنیاس . البته قبلا این نظرو نداشتم و از بوی کس خوشم میومد ولی توی آخرین سکسم بشدت از بوی کس که درحال ارضا شدنه متنفر شدم . آبی هم که ازش میاد خیلی چندش‌آوره

0 ❤️

555565
2016-09-09 00:20:10 +0430 +0430

عزیزم فکر کنم دنبال شوهر هستید ولی راه و اشتباه رفتید بعید میدانم کسی دنبال و دمبال بنویسه و تحصیلاتی داشته باشه در ضمن مهمانداری که 6 عدد سفر میکنه در یک روز من و یاد خطی های رسولت رسوولت (clap) میندازه.وضع مالی خوبه و بیست و نه ساله خدا یک شوهر براتون نازل کنه که کمتر خودارضایی کنید و فانتری بسازید

0 ❤️

555573
2016-09-09 02:53:32 +0430 +0430

۶ تا پروااااز والا ما یه فامیل داریم خلبانه نهایتا روزی دوبار پرواز میکنه نه شیش بار لامصب مگه تاکسیه میدونی چه اصطلاکی میندازه موتورش جننننننننگه اخه مگه کفر منو بالا میاره

0 ❤️

555574
2016-09-09 03:22:20 +0430 +0430

موضوعش بد نبود ولی دمبال نکن دیگه نوشتن رو چون تو مهمانداری و با شش بار پرواز در روز داغونی الان…

0 ❤️

555595
2016-09-09 08:44:50 +0430 +0430

بال سمت چپ ایرباس توکون خلبانتون…پس توچی؟باشه جفت پای قاطره بابابزرگم توکون توبا این داستانت

0 ❤️

555603
2016-09-09 10:40:05 +0430 +0430

تابلو داستانو پسر جقی بی سواد نوشته.
وجه اشتراک همه داستانهای سایت اینه که نویسنده باید یه جوری وضعیت پرده دخترک رو مشخص کنه. مثلا زنه باید شوهردار، بیوه یا مطلقه باشه که مطمئن بشیم پرده نداره، یا اینکه پرده اش حلقوی باشه. حالا هرچقدر هم بگیم تعداد افردای که پرده حلقوی دارن از داستانهای که واسشون تو این سایت منتشر شده خیلی خیلی کمتره فایده نداره!!

0 ❤️

555610
2016-09-09 11:24:02 +0430 +0430

به به.
عاشق اینم که نامزدم یه روز جلو من لز داشته باشه

0 ❤️

555617
2016-09-09 12:50:16 +0430 +0430

وای منم یه لز اینجوری میخام،کی پایه هست؟

0 ❤️

555624
2016-09-09 15:00:56 +0430 +0430

متنفرم از داستانای فامیلی لز و گی و جنس مخالف هم فرق نداره … خیلی چندشناکه خاله و خواهرزاده لز کنن … مسخره ترین جاش هم اونجاش که تو ۵ دیقه بعد سالها چنان صمیمتی پیدا میکنن که فلان و بهمان میشه

0 ❤️

555664
2016-09-09 21:54:57 +0430 +0430

اخر دریاس یا سمیه ؟ ?

0 ❤️

555691
2016-09-10 02:02:18 +0430 +0430

درود به همه دوستان
من شاید این دفعه صدم باشد که در نظراتم میگویم و بازهم تکرار می‌کنم که از سالیان بسیار پیش در کشورهای غربی پیشرفته، کلینیک تخصصی بیماریهای جنسی دایر شده و بیماران جنسی خودشان یا توسط اطرافیان، به راحتی و بدون هیچ ترس و وحشت و برچسب خوردنی، به این کلینیک ها مراجعه و تحت درمان قرار میگیرند. برای روشن شدن موضوع چند بیماری جنسی که اتفاقاً در ایران هم بسیار یافت می‌شود را لیست میکنم:
کشف عورت در محل عمومی یا جلوی کودکان، نگاه کردن به عورت کودکان، ادرار و مدفوع کردن در محل باز و جلوی سایرین، چسبیدن به دیگران در اتوبوس و مترو و صف، فحاشی رکیک به دیگران بخصوص کودکان، تمایل به شنیدن فحش رکیک از دیگران، آلت و عورت پنداری وسایل و تجهیزات و میوه‌ها و…، تماشای سکس دیگران بدون رضایت آنها، در اختیار گذاشتن شریک جنسی به سایر افراد، شکنجه جنسی کردن و شدن، تجاوز به زنان و مردان و کودکان یعنی در کل سکس بصورت تجاوز، تجاوز و نزدیکی با محارم و…
اینها نمونه‌ای از انواع بیماریهای جنسی است که در افراد دیده می‌شود و در بعضی از کشورها، فرد با مشاوره و راهنمایی و معالجه، براحتی به زندگی عادی خود بازمیگردد. اما متأسفانه در کشورهای زیادی که مسائل جنسی یک تابو بسیار وحشتناک هستند، این افراد بیمار، باید درد و رنج بیماری را تا آخر عمر بکشند و اگر هم توسط قانون گرفتار شوند، تحت عنوان جرم و مجرم، محاکمه و محکوم می‌شوند. جالبتر اینکه در صورت آگاهی اطرافیان، خیلی مواقع خود آنها، دست به کار شده و طرف را کشته یا مطرود می‌کنند که به هیچ عنوان راه حلی برای بیماری آنها نیست.
امیدوارم روزی شاهد باشیم که در همه کشورها و بخصوص کشور خودمان، این نوع کلینیک ها هم دایر و فعالیت کنند تا شاهد چنین مواردی نباشیم.

0 ❤️

555693
2016-09-10 02:11:21 +0430 +0430

و اما درباره این داستان:
دوستانی که ایراد به شش پرواز در روز گرفتند رو میگم که قبلاً برای خلبان و مهماندار و حتی هواپیما، حد معینی از ساعت پرواز وجود داشت که متأسفانه به علت تحریم و وضعیت بد هواپیمایی، این حد ساعت شکسته شده و قانون خاصی الآن نیست!! یعنی ممکن است یک مهماندار، شش پرواز در روز هم انجام بده ولی داخلی و بعضی از پروازها با مدت کوتاه، مثل اهواز به اصفهان… پس این ایراد بجا نیست…
اما بنده تا جایی که اطلاع دارم و تا حالا هم اینطور است، تمام خطوط هوایی و شرکت‌های هواپیمایی، بدون استثناء در تمام دنیا، پرسنل پرواز را با سرویس مخصوص و با کیفیت از درب منزل سوار کرده و بعد از پایان کار هم به منزل میرسانند. البته در شهر ساکن و در شهر غیر ساکن هم به هتلهای درجه یک برده و تحت همه‌ی هزینه‌ها، آنها را اسکان می‌دهند. بنابراین این قسمت داستان که گفتی با ماشین خودت برگشتی، یک ایراد اساسی است وقابل قبول نیست.

0 ❤️

555710
2016-09-10 08:08:27 +0430 +0430
NA

منظورش از شیش تا پرواز اینکه که رو شیش تا کییر نشسته و پرواز کرده…روزی شیش بار کسس میده

0 ❤️




آخرین بازدیدها