نفر سوم زوج شدن، خاطره فراموش نشدنی

1401/07/29

سلام دوستان، سینا هستم ۳۲ ساله از کرج
اوایل تابستون امسال تو سایت شهوانی تبلیغات ماساژ رایگان گذاشتم و از همون روز تعداد زیادی پیام میومد که ماساژ میخواستن، چند تاشون بعد از اینکه عکسم رو میدیدن پشیمون میشدن، چند نفر میگفتن زوجیم ولی مشخص بود زوج نیستن و فقط از رو کنجکاوی میومدن ببینن چه خبره، چند نفر هم عکس فرستادن و من خوشم نیومد و نرفتم، یکی دو هفته گذشت تا یه دوستی به اسم محمد پیام داد، اولش زیاد جدی نگرفتمش، یخورده با هم صحبت کردیم ، آدم ساده ای به نظر میرسید، گفت متاهله ولی همسرش خبر نداره و دنبال راهی میگرده که راضیش کنه، قرار شد همدیگرو ببینیم و دربارش صحبت کنیم، فردای همون روز قرار گذاشتیم و ماشینش رو پارک کرد و اومد با ماشین من رفتیم یه دوری تو شهر زدیم تا بیشتر همدیگرو بشناسیم، محمد از همه چیز راضی به نظر میرسید و مشخص بود یه ذوق خاصی تو چهرشه، تقریبا ۴۵ دقیقه با هم بودیم و رسوندمش کنار ماشینش و رفت، بعد از یک ربع پیام داد و گفت که از اول خانومش در جریان بود و الان هم هردو اوکی هستن و میخوان با هماهنگی هم این فانتزیشون رو اجرا کنن، راستش من خیلی تعجب بودم و یه ذوق همراه با استرس داشتم، نمیدونستم قراره چی پیش بیاد، از فردای اون روز درباره این که همسرش چی بپوشه و چطور برخورد کنه و به من تو برخورد اول دست بده یا نه صحبت میکردیم،
(یادم رفت این زوج خوب رو معرفی کنم؛محمد ۳۰ ساله و مینا ۲۸ ساله، البته اسم مستعاری که خودشون تو این سایت گذاشتن)
هر سه تامون خیلی دوست داشتیم زودتر این فانتزی رو عملی کنیم،ولی مشکل اینجا بود که مینا خانم پریود شده بود، هرچند به قول محمد این پریودیش به نفعمونه ، چون بعدش داغتر میشه،
قرار رو گذاشتم برای روز یکشنبه غروب که هردوشون ساعت ۷ از سر کار میومدن(همکار بودن) و من هم ساعت ۷/۳۰ برم خونشون، حدود ساعت ۴ بود که استرس شدیدی گرفتم و سعی کردم خودم رو سرگرم کنم ، رفتم یه معجون خوردم و بعدش رفتم یه گلدون گل طبیعی برای هدیه دادن بهشون خریدم، ساعت ۷/۱۵ دقیقه رسیدم و زنگ زدم به محمد، اومد سر کوچشون دنبالم و رفتیم به سمت خونشون، در که باز شد واقعا روم نشد سرم رو اولش بالا بیارم، چون همچین تجربه ای نداشتم و اولین بارم بود، مینا خانوم یه لباس زرد رنگ بسیار زیبا تنش کرده بود با موهای بلوندی که یه فر ریز داشت و زیباییش رو چندین برابر میکرد، مینا خانم دستش رو جلو آورد و به هم دست دادیم و بعد گل رو بهشون دادم و رفتیم داخل و من و محمد رو مبل نشستیم، مینا خانم رفتن تو آشپزخونه و کاملا میلرزیدو استرس داشت، سینی شربت رو که به سمتمون آورد کاملا دستش میلرزید و محمد رفت از دستش گرفت و مینا بلافاصله رفت تو اتاق، بعد از چند دقیقه اومد و کنارمون نشت و شروع به حرف زدن کردیم، من سعی میکردم جوری حرف بزنم که یخمون آب بشه ولی انگار آب شدنی نبود، محمد گفت بهتره زودتر شروع کنیم،مینا یه آهی کشید و رفت تو اتاق، چند دقیقه بعد محمد از من خواست که من هم برم ، وقتی وارد شدم آب دهنم رو نمیتونستم قورت بدم، مینا به پشت دراز کشیده بود و یه شورت لامبادا که وسط کونش رفته بود، بدنش خیلی خوش تراش نبود، یه بدن معمولی ولی جذاب با پوستی سفید و یخورده سلولیت، خیلی سعی کردم خودم رو خونسرد نشون بدم، لباسم رد درآوردم و فقط شورت پام بود، از استرس کیرم هم نمیتونست بلند شه، از محمد خواستم یه صندلی بیاره و بشینه کنارمون، روغن ماساژ رو پشت ساق پای مینا ریختم و آروم شروع به ماساژ دادن کردم، حتی سرم رو سمت بالا نمیبردم که بین پاهاش رو ببینم و فقط داشتم ماساژ میدادم ،اول پای چپ و بعد پای راست، کف پا، انگشت ها و ساق پا تا زانوها، دیگه بالاتر نرفتم و جام رو عوض کردم و از گردنش شروع کردم به ماساژ، خیلی آروم دستهاش رو ماساژ دادم و سعی میکردم اروم آروم تحریکش کنم، تقریبا ۱۵ دقیقه کمرش رو ماساژ دادم ، ولی سمت کونش نرفتم، یه نگاه به محمد کردم و دیدم داره کیرش رو میماله، خیالم راحت شد که کاملا آماده هر کاری هست، ازش خواستم که برام یه لیوان آب بیاره، راستش هم تشنم شده بود و هم میخواستم از مینا اجازه بگیرم که شورت و سوتینش رو دربیارم، زبونش بند اومده بود و نمیتونست حرف بزنه، بهش این اطمینان رو دادم که تا نخواد هیچ کاری نمیکنم ، محمد اومد ازش خواستم شورت مینا رو اون دربیاره، خیلی آروم شورت و سوتین زنش رو درآورد و رفت نشست و خودش هم شلوارش رو درآورد و با شورت نشست، من هم از بالای زانو شروع کروم و آرو رونهای مینا رو میمالیدم، دیگه کیرم تحمل نداشت و به شدت صفت شده بود و نبض میزد، به بالای رون رسیدم و روغن رو روی کونش ریختم، خیلی نرم نبود ولی خوش فرم بود، سعی کردم دستم با کسش و سوراخ کونش تماس های ریز داشته باشه و خیلی مستقیم بهشون دست نزدم تا حسابی آماده بشه، ازش خواستم برگرده تا جلو رو ماساژ بدم، وقتی برگشت چشمش رو بسته بود و لبش رو گاز میگرفت، برای اولین بار کسش رو از روبرو میدیدم ، عالی و تپل و گوشتی، دوست داشتم همونجا شروع کنم به خوردنش ولی نمیشد، باید ادامه میدادم، دوباره رفتم سمت بالاتنه و گردنش رو ماساژ دادم، از سینه هاش رد شدم و شکمش و دور نافش رو حسابی ماساژ دادم و دوباره برگشتم سمت بالا و دستم رو گذاشتم رو سینه هاش، یه نفس عمیش کشید و مشخص بود که رو سینه هاش خیلی حساسه، سینه که نه ، دو تا لیمو خوش فرم با نوک قهوه ای سوخته ، سعی کردم هر چیزی رو که بلدم براش اجرا کنم تا نهایت لذت رو ببره، نوک سینه هاش رو اروم میکشیدم و دوباره با کف دستم سینه هاش و میمالیدم و گاهی فشارشون میدادم، دوباره ازش اجازه گرفتم که برم سمت کسش یا نه که با تکون دادن سر بهم فهموند که برم، الان مریم به اوج شهوتش نزدیک شده بود، پاهاش رو یخوره آورم بالاتر و بازشون کردم تا راحت به بینشون تسلط داشته باشم، کسش واقعا عالی و نرم بود، اروم انگشتم رو لای چاک کسش کشیدم، خیسه خیس بود ، دست چپم رو کسش و بین پاهاش بود و دست راستم رو گذاشتم رو سینش،خیلی آروم دستش رو بلند کرد و گذاشت رو کیرم، یه نگاه به محمد کردم ببینم عکس العملش چیه، تو حال خودش بود یه لبخند رضایت زد ، مینا از رو شورت کیرم رو میمالید و انگار هنوز خجالت میکشید دستش رو ببره زیر شورت، محمد از جاش بلند شد و شورتم رو کشید پایین و دست مینا رو گذاشت رو کیرم، دیگه داشتم دیوونه میشدم و حرکت دستهام سریعتر شده بود، دستم که با خیسیه کسش برخورد میکرد صدای جالبی میداد،مینا سرش رو بلند کرد و کیرم رو گذاشت تو دهنش، قبلا محمد گفته بود که خیلی حرفه ای ساک میزنه ولی فکرش رو نمیکردم تا این حد حرفه ای، حس کردم اگه همینجور ادامه بده آبم میاد ، واسه همین ازش جدا شدم رفتم جلوش نشستم و سرم رو رسوندم به کسش و آروم زبونم رو لای چاک کسش کشیدم، با خوردن کسش صدای مینا کاملا در اومده بود و مثل مار دور حودش میپیچید، محمد خودش رو به ما رسوند و کیر کوچیکش رو داد دست مینا و مینا کیرش رو میمالید ، خواستم بذارم تو کسش ولی محمد ازم خواست که صبر کنم تا کاندوم بیاره، کاندوم رو بلافاصله باز کردم و کشیدم روی کیرم و آروم آروم تو کس داغ و آبدارش فرو کردم،مینا کیر محمد رو بیخیال شد و سرش رو بلند کرد و انگار نه انگار که شوهرش کنارشه، سرم رو به سمت خودش کشید و محکم لبش رو چسبوند به لبم و مثل یه پورن استار حرفه ای سکس رو تو دستش گرفت، یخورده که گذشت ، منو به عقب هل داد و ازم خواست که خودش بشینه رو کیرم، من دراز کشیدم و مینا نشست و تا ته رفت تو ، محمد رو کشوند جلوتر و کیرش رو میخورد و رو کیرم بالا و پایین میرفت، آب از لبه های کسش میریخت و رو ابرها بود، انگار تا حالا طعم واقعی سکس رو نچشیده بود، خیلی داغ و حشری بود، ازش خواستم صورتش رو برگردونه سمت من و رو کیرم بشینه تا بتونم لبش و سینه هاش رو بخورم، از محمد خواست در حالی که رو کیرم نشسته، سوراخ کونش رو لیس بزنه پوزیشن فوق العاده ای بود و هروقت تو فیلمها میدیدم دیوونه میشدم و هیچوقت فکرش رو نمیکردم یه روزی بتونم انجامش بدم، هر دوتامون خیس عرق بودیم ولی محمد انگار دیگه اون حس اولیه رو نداشت، من و مینا بارها چشم تو چشم شدیم و انگار یه جسی داشت بینمون بوجود میومد، به هم نگاه میکردیم و بعد لبمون تو هم قفل میشد، دبگه آبم داشت میومد ، مینا ازم خواست که رو سینش ب یزم، خودش روی لبه ی تخت نشست و کیر من و محمد رو گرفت تو دستش، یک بار مال منو میخورد و مال محمد رو میمالید و بعد بالعکسش رو انجام میداد، محمد آبش اومد و چند قطره ای رو سینه مینا خالی کرد، مینا منتظر آب من بود و به سرعت شروع به خوردن کرد، درست مثل همون اول که میخورد، با لبهوش جادو میکرد، لبهاییی که تا چند لحظه قبل رو لبهام بود، الان روی کیرم بالا و پایین میرفت، آبم داشت میومد و سریع کشیدم بیرون و مینا سینه هاش رو جمع کرد و آبم با فشار روی مینا پاچید، چند برابر بیشتر از محمد، دوباره با مینا چشم تو چشم شدیم، خیلی راضی بود، کاملا مشخص بود، ولی محمد…
مینا بلافاصله رفت حموم و محمد رفت تو پذیرایی نشست، مینا بعد از ۵ دقیقه بیرون اومد من رفتم دوش گرفتم و اومدم لباسم رو پوشیدم،
هر سه ساکت بودیم، از محمد خواستم قلیون درست کنه، درست همونطور که قرارمون بود، با بی میلی رفت ذغال گذاشت و مینا تو آشپزخونه مشغول آماده کردن شام شد، قلیون آماده شد یخورده کشیدیم، راستش اصلا حال نمیداد، سفره شام رو گذاشتیم و من یخورده خوردم و خواستم برم، رو به محمد کردم و ازش خواستم اجازه بده ۲ دقیقه با مینا تو اتاق تنها باشم، قبول کرد و رفتیم تو اتاق ، ازش تشکر کردم بوسیدمش، ازش خواستم که دوباره همو ببینیم، سرش رو چسبوند به سینم و چند ثانیه همونطور موند و گفت اولین بار بود که طعم واقعی سکس رو چشیده، رفتیم بیرون و من خداحافظی کردم، فرداش به محمد پیام دادم، گفت که اصلا حال خوبی نداره و به شدت احساس پوچی و نا امیدی میکنه و میخواد بره پیش روانپزشک، گفت هیچوقت فکر نمیکردم بعد از انجام این فانتزی اینطور احساس بیغیرتی کنه، ازم خواست دیگه بهش پیام ندم و زنگ نزنم، منم همین کار رو کردم، ولی از یه طرف نمیتونم مینا رو قراموش کنم و از یه طرف از خودم بدم اومده که چرا باعث شدم محمد به این حال و روز بیوفته
.
.
.
دوستان این داستان کاملا واقعیه و اصلا تخیلی نیست
سینا
۱۴۰۱/۷/۲۶

نوشته: سینا


👍 26
👎 3
50401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

899694
2022-10-21 02:25:27 +0330 +0330

پس اسم اصلیش مریم خانم هست

1 ❤️

899706
2022-10-21 03:34:38 +0330 +0330

من نمیفهمم مگه دارین ویدیو یا صدا ضبط میکنی که وسطش میکی راستی یادم رفت این زوج خوبو معرفی کنم
یا شاید داری با ماشین تایپ قدیمی تایپ میکنی (اونا که بهش ماشین نویسی هم میگفتن و چخ چخ صدا میداد)
خوب روانی کیبرد زیر دستته برو چند خط بالاتر و اصلاح کن همون بالا معرفی کن دیگه ماشین زمان نیاز نداره که اینکار
یه مورد دیگه:
نمیدونم چرا وقتی تو داستان اسم شربت میاد یه طوری میشم.
چند وقت پیش یکی از اقوام فوت کرده بود یکی از افراد حاضر داشت میگفت تو مراسم خاکسپاری و مسجد شربت بدیم برگشتم گفتم شربت خیلی ضایعس نکنین اینکارو راستش روم نشد بیشتر توضیح بدم که وقتی یکی شربت میاره حتما بعدش به سکس ختم میشه

5 ❤️

899722
2022-10-21 06:51:37 +0330 +0330

لایک دادم به داستان کسشعرت چون زحمت کشیده بودی ولی باشه بابا تو قویتر و خوش کیرتر و بکن تر از شوهرشی ولی جنبه داشته باش و وقتی یکی نمیخواد ادامه بده بکش بیرون

1 ❤️

899752
2022-10-21 11:00:36 +0330 +0330

اغراق توش نبود
خوب بود و بنظر واقعی
ولی فک کن یه ادم غربیه که باهاش رودروایسی داری بشینه بالا سرت و زنشو بگایی
خخخ حس بدیه بنظرم کوفت ادم میشه

3 ❤️

899761
2022-10-21 12:28:19 +0330 +0330

متاسفانه همینه وشک نکن به حرفم دیگه اون اعتماد بین اون دوتا خراب شد و زندگی که با عشق ساخته بودند بخاطر یه هوس به فاک رفت و کسی که بعنوان نفر سوم وارد یه زندگی میشه باید حد خودشو بدونه که تو ندونستی امیدوارم با وجدانت کنار بیای

1 ❤️

899776
2022-10-21 14:47:27 +0330 +0330

کاش من هم میتونستم نفر سوم بودن رو تجربه کنم. تهرانم.

0 ❤️

899822
2022-10-22 00:01:55 +0330 +0330

دقیقا حالتها رو خیلی واقعی توضیح دادی من با تجربه های که داشتم و بارها جای محمد بوذم میتونم تضمین بدهم که این یه خاطره واقعی بود.ولی مطمن باش دوباره بهت پیام میدهنذ و دعوتت میکنن برای یه برنامه دیگه

1 ❤️

899880
2022-10-22 14:28:16 +0330 +0330

دمت گرم سینا واقعا لذت بردم منم آرزوی نفر سوم شدن دارم

1 ❤️

899897
2022-10-22 17:47:20 +0330 +0330

بنظرم این شربتش واقعی بود کسی بهش فوش نده 😂

1 ❤️

899915
2022-10-22 22:59:26 +0330 +0330

سلام دوستان، داستانی که نوشتم کاملا واقعیه و شاید از نظر نگارش خیلی بد باشه، ولی تمام تلاشم رو کردم که چیزی از قلم نیوفته و با تمام جزئیات نوشتم،

1 ❤️

899916
2022-10-22 23:01:47 +0330 +0330

@roohebimar
کجای داستان گفتم من بکن تر و قوی ترم، و اگه دقت کنی کاملا کشیدم بیرون

0 ❤️

899917
2022-10-22 23:03:17 +0330 +0330

Ahmad913
چی بگم بهت، اگه فحش بدم اونوقت هیچ فرقی با تو ندارم،
داستان کاملا واقعی بود دوست عزیز

0 ❤️

900032
2022-10-23 21:48:26 +0330 +0330

خوب بود ولی ای کاش قبل این که این کارو بکنی کمی در موردش تحقیق میکردی و میفهمیدی نفر سوم بودن یعنی چی …چه رفتاری بکنی و چه کاری انجام بدی که اینجوری نشه شاید زنگ بزنه شایدم نه ولی بد ترین خاطره شده براش …دفعه اولی باید هم به مرد حال بدی هم به زن و هم اجازه از مرد بگیری برا انجام کارهات تک تک کارها تا بفهمه هنوز کنترل داره رو همه چی

0 ❤️

900108
2022-10-24 10:25:11 +0330 +0330

عالی بود سینای عزیز…اگه میتونی برای من و همسرم هم وقت بزار…میشه خواهش کنم برای من و لاله هم چت داستانی بگی…

1 ❤️

900716
2022-10-29 05:12:29 +0330 +0330

دلم خواستش

1 ❤️

901626
2022-11-05 20:37:59 +0330 +0330

@ana.mir
درخدمتم

0 ❤️

901627
2022-11-05 20:39:40 +0330 +0330

سلام دوستان، سینا هستم، متاسفانه اکانت قبلیم پاک شد، اگه امری داشتین درخدمتم

0 ❤️

901628
2022-11-05 20:41:12 +0330 +0330

سلام دوستان
سینا هستم، نویسنده داستان
اکانت قبلیم متاسفانه پاک شد
اگه امری داشتین درخدمتم

0 ❤️

901639
2022-11-05 23:27:33 +0330 +0330

سینای عزیز…میشه برای من و لاله هم داستان بنویسی…

0 ❤️

902278
2022-11-10 01:29:02 +0330 +0330

سلام دوستان، سینا هستم، متاسفانه اکانت قبلیم پاک شد، اگه امری داشتین درخدمتم

0 ❤️

919625
2023-03-20 16:07:07 +0330 +0330

منم میخوام

0 ❤️