بالاخره همسرم رو به آرزوش رسوندم (۱)

1401/05/11

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه.
خیلی وقت بود میخاستم این داستان رو بنویسم ولی هر دفه بنا ب دلایلی نشد بالاخره شروع به نوشتنش کردم امیدوارم ازش لذت ببرین
در مورد واقعی بودن یا نبودن داستان به نظرم بعد از خوندنش خودتون بفهمید ک واقعی هست یا ساختگی.بگذریم…
اول در مورد خودم بگم که من میترا هستم ۳۱ سالمه ساکن تهران.دو ساله ازدواج کردم و خانه دارم و بیشتر وقتم به خرید و فیلم و باشگاه میگذره قدم ۱۷۸ و وزنم ۶۵ کیلو ، در کل به خاطر باشگاهی که میرم اندامم خوبه و سینه هام ۷۵ و باسن گرد و به قول دوست پسر قدیمم پر و پاچه تو پری دارم.
خودمم از نگاه های مستقیم اقایون تو خیابون به سینه ها و پاهام فهمیده بودم که اندامم خوبه و اقایون (گاهی اوقات هم خانوما) به بهونه های مختلف خودشونو میمالن بهم و دروغ نگم بدم هم نمیاد وقتی این اتفاق میوفته .نوجوون که بودم ازین کار چندشم میشد و بدنم مور مور میشد ولی خب اینقد تکرار شد که بهش عادت کردم و کم کم هم خوشم میومد ازش .
تو دورانی که مجرد بودم چند تا دوس پسر داشتم و حتی تا قبل از این که با همسرم ازدواج کنم همسرم یکیشونو با من تو مهمونی دیده بود یادش بخیر اون شب تو مهمونی اینقد مشروب خورده بودم که نمیدونستم دارم چیکار میکنم و همه چیو تار میدیدم چسبیده بودم به کامران دوس پسرم و دستامو دور گردنش حلقه کرده بودم تا هر طور شده بتونم تعادلمو حفظ کنم و نیوفتم و باهاش میرقصیدم گاهی اوقات هم بهش پشت میکردم و از پشت بهش میچسبیدم و کمرو تا میکردم و کونمو میچسبوندم به کیرش که از کارای من نیم خیز شده بود تو اون حالت راحت تر میتونستم تعادلمو حفظ کنم چون هم کامران با دو تا دستش کمرو چسبیده بود و ب سمت خودش فشارم میداد و هم خودم نوک انگشتای دستمو تکیه داده بودم به زمین که نیوفتم.فک کنم اون حالتم خیلی سکسی بود و توجه بقیه رو جلب میکرد چون وقتی سرمو بالا میاوردم و اطرافمونو نگاه میکردم،با اینکه فضا تقریبا تاریک بود و و فقط چند تا نور مخفی روشن بود بازم میدیدم که چند تا پسر دزدکی همونطور که دارن با پارتنرشون میرقصن منم دید میزنن و میخ میشن روم هر چند اونجا همه داغ بودن و بقیه دخترا هم دست کمی از من نداشتن و همه داشتن دلبری میکردن.
اون شب من یه کفش پاشنه بلند مشکی پام بود و لباس یه سره مشکی ساتن براق و کاملا جذب بدنم تنم بود که تا خط سینه هام لخت بود و گودی زیر گردنمو (که به قول یکی از دوس پسرام جون میداد با اب منی پرش کنی و بشینی لیس بزنی و بخوریش ، فک کنم فانتزیش بود که خودش اب خودشو بخوره )نمایان کرده بود از پشت هم کتف و شونام لخت بود و با یه بند نازک لباس به تنم ایستاده بود.لباس تا مچ پام بلند بود و بغلای دو طرف لباس از مچ تا یکم بالای خط کمرم چاک داشت و به واسطه همین رون پاهام بیرون زده بود و جذاب ترم کرده بود.زیر لباسم یه شورت توری بنفش پوشیده بودم که بنداش از بغل لباس دیده میشد و چون کون گنده ای دارم و نیمه پشت لباس یکم به عقب کشیده شده بود تو خم راست شدنم حین رقص حتی وسط پاهام گاهی دیده میشد و شورت توری تو نگاه اقایون قفل میشد.سوتین هم نبسته بودم و نوک سینه هام با برخورد به لباس لذتی وصف نشدنی بهم میداد و داغ ترم میکرد انگار یه نفر دائم دستش رو سینه هام بود و نوکشونو نوازش میکرد.
اون شب وسط مهمونی به واسطه شلوغی خیلی توسط اقایون دست مالی میشدم و حتی یادمه یه بار دست یه نفر از لختی بغل لباس رد شد و تا نزدیکی کسم رو لمس کرد نمیدونم چرا ولی برق از سرم پرید با این حرکت و داغ کردم و هوسم به اوج رسید همونطور که کامران رو بغل کرده بودم و میرقصیدم دستمو بردم رو شلوارشو یه دست از پایین تا بالای کیرشو کشیدم.همین حرکتم کافی بود تا کامران هم امپر بچسبونه و سفت بغلم کنه و از پشت به کونم چنگ بزنه دیگه عملا داشتیم واسه سکس اماده میشدیم اون وسط که کامران سرشو اورد کنار گوشم و یواش گفت بریم یکم اضافه کاری کنیم منم اوکی رو دادم .
از داخل ساختمون ویلا اومدیم بیرون و رفتیم سمت درختچه های ته باغ نور بیرون بیشتر از نور داخل بود و تقریبا راحت میشد ته باغ رو دید تو باغ چند نفری نشسته بودن رو نیمکت و داشتن دو تایی مثلا صحبت میکردن و همو بغل کرده بودن و میمالیدن اون چند نفر رو رد کردیم و رسیدم به یه نیمکت خالی ته باغ.
نشستیم اونجا و کامران بدون مقدمه شروع کرد به مالیدن سینه هام و لباشو رو لبام قفل کرد انگار اصلا براش مهم نبود که شاید بقیه ببیننمون البته واسه منم مهم نبود چون همه اونجا تقریبا واسه همین کار اومده بودن تو باغ.
کم کم دست کامران رفت زیر لباسمو و شورتو کنار زد و چسبید به کسم که حالا خیس شده بود و اماده شروع رابطه.تا کامران دستش به کسم خورد و خیسیش رو حس کرد یه جوووووون کشیده ای دم گوشم گفت و انگشت وسطشو فرو کرد تو کسم و و با انگشت شصتش بالای کسمو میمالید من دیگه خیلی داغ کرده بودم و دوست داشتم همون وسط لباسمو بزنم کنار و کیرشو فرو کنم تو کسم تا حرارتم فروکش کنه اما افسوس که میترسیدم و جلو خودمو گرفتم.
خلاصه با حرکتایی که کامران رو من اجرا میکرد همونجا ارضا شدم و به کامران گفتم کافیه حالا میخام بخورم برات و ارضات کنم اونم اوکی داد و بلند شد رفت کنار نیمکت و طوری ایستاد که پشتش به ساختمون بود منم رفتم جلوش رو پاهام نشستم و زیپ شلوارشو باز کردم و کیرشو از تو شورتش کشیدم بیرون و شروع کردم به لیس زدن سر کیرش که هی داشت نبض میزد یکم که سر کیرشو لیس زدم نوکش رو کردم دهنم و فقط لختی سر کیرشو واسش میخوردم و میک میزدم این کارمو کامران خیلی دوست داشت همیشه.تو همون حالت دست راستمو بردم پشت پای کامران و چسبوندم به رون پاش و دست چپم رو بردم زیر کیرش و تخماشو میمالیدم کامران دستشو گذاشت پشت سرمو و سرمو به جلو هل میداد و دوست داشت تا ته بخورم کیرشو ولی کیر تقریبا بیست سانتیش رو هیچ جوره راه نداشت که تا ته بتونم بخورم ولی واسه اینکه به اوج برسونمش تا نصف کیرشو کردم تو دهنم و سرعت خوردنمو بیشتر کردم تقریبا ده دقیقه ای شد که مشغول بودیم و با فشار محکمی که کامران به پشت سرم اورد و سرمو به سمت کیرش فشار داد فهمیدم که داره ارضا میشه چشامو بستم و کیرشو محکم تر مکیدم و یهو ته حلقم پرش اب منیشو حس کردم و به مکیدن ادامه دادم تا کامل ارضا شد تو دهنم.
بلند شدم لباسمو مرتب کردم کنارمون به فاصله تقریبا ده قدمی یه شیر اب دیدم به کامران گفتم من میرم دستا و دهنمو بشورم کامران اوکی داد و گفت منم کم کم میرم سمت ساختمون خودتو برسون.دستا و دهنمو شستم و بلند شدم که برگردم یهو با دیدن یه نفر که پشت سرم ایستاده بود تا مرز سکته رفتم و پریدم هوا.
یه اقا با قد متوسط پشت سرم بود تا دید ترسیدم عذرخواهی کرد و گفت ببخشید ترسوندمتون دیدم نشستین فکر کردم حالتون بد شده اومدم کمک کنم منم که از استرس اینکه من و کامران رو تو اون حالت دیده باشه یخ کرده بودم با تته پته گفتم نه اشکالی نداره حالم خوبه اومده بودم ابی به صورتم بزنم اون اقا گفت خلاصه بازم شرمنده و دستشو دراز کرد و گفت من ایمان هستم منم باهاش دست دادم و گفتم منم میترا هستم خوشبختم.دستمو تو دستش چند ثانیه ای نگه داشت و باانگشت شصتش روی دستمو نوازش میکرد یهو دستمو اورد جلو لباش و بوسید و گفت شما واقعا جذاب هستین خوشحالم که اشنا شدم باهاتون با این کارش شوکه شدم و از رفتار محترمانش تشکر کردم و گفتم خواهش میکنم لطف دارین بااجازه تون من برم دیگه و به سمت جلو حرکت کردم هنوز دستمو گرفته بود و کم کم داشتم ازش جدا میشدم که به خاطر مشروبی که خورده بودم و کارایی که کامران باهام کرده بود هنوز داغ بودم واسترسم فروکش کرد و هوس کردم یکم شیطونی کنم دستمو کشیدم رو شلوارش و کیرشو لمس کردم و رفتم.به کامران که رسیدم متوجه شدم حالش زیاد خوب نیس و ظاهرا زیادی مشروب خورده بود و حالش بد شده بود.
خلاصه کامران رفت طبقه بالا که یکم تو اتاق استراحت کنه منم برگشتم تو جمعیت با اینکه حال منم زیاد خوب نبود ترجیح دادم برقصم و فعالیت داشته باشم چون میدونستم من اگه مست باشم و بخوابم یا بدون حرکت باشم حالم بدتر میشه و بالا میارم.یه گوشه کنار جمعیت واستادم و خودمو با موزیک حرکت میدادم فقط و با جمع همراهی میکردم که یهو دیدم ایمان اومد سمتم و گفت دیدم که دوستتون حالش بد شد میخواین من همراهیتون کنم من تشکر کردم و قبول کردم.
باهاش که صحبت کردم فهمیدم تو همون ویلا ساکن هست و تنهاست یجورایی نگهبان باغ هست ولی واقعا به تیپش نمیخورد نگهبان باشه.
بهم گفت اگه شلوغی اذیتم میکنه میتونم برم تو اتاقش که داخل باغ بود استراحت کنم با اینکه میدونستم نمیخام که بخابم و استراحت کنم ولی پیشنهادش رو قبول کردم و از برق چشاش فهمیدم که منظوری داره ازین دعوتش و منم بدم نمیومد بیشتر لذت ببرم.
ایمان بعد از قبول پیشنهادش از طرف من خیلی خوشحال شد و گفت اجازه بدین برم اتاق رو مرتب کنم و بعد میام و همراهیتون میکنم و منم اوکی دادم و ایمان رفت بیرون.
تا ایمان بیاد منم گفتم یکم برقصم تا حالم بهتر بشه همینطور که میرقصیدم نگاه سنگین یه نفر رو روی خودم حس کردم و برگشتم و کنارمو نگاه کردم دیدم یه اقا با ته ریش و چارشونه کنارمه و داره باهام میرقصه وقتی دید دارم نگاهش میکنم اومد روبروم و بدون هیچ حرفی دستمو گرفت و شروع کرد باهام رقصیدن منم از جسارتش خوشم اومد و بدون مقاومت همراهیش کردم حین رقص یه دستش که کمرم رو گرفته بود رو جابجا کرد و چون اون قسمت لخت بود با نوک انگشت شصتش گوشه داخلی رون پام رو نوازش میکرد و خیلی راحت دستشو رسوند کنار کسم و نوازشش رو ادامه داد اونجا بود که فهمیدم این همون کسی بود که وسط رقصم با کامران هم یه بار دیگه اینکارو کرده بود.ترجیح دادم ازش قاصله بگیرم دوست نداشتم وقتی ایمان میاد مارو ببینه و فکر بدی کنه ازش معذرت خواستم و گفتم که باید برم اونم قبول کرد و موقع خداحافظی گفت اگه اجازه بدین کارت ویزیتم رو تقدیمتون کنم شاید به کارتون بیاد منم کارتش رو گرفتم و از ساختمون اومدم بیرون.
رفتم سمت ماشینمون که تو حیاط پارک بود و یه سیگار از تو داشبورد برداشتم و شروع کردم به کشیدن یه نگاه به کارت ویزیتی که اون اقا بهم داده بود انداختم:
«آرش (…) ، طراح و مشاور دکوراسیون داخلی»
بی توجه کارت گذاشتم تو کیفم که داخل ماشین بود و از ماشین پیاده شدم و دوباره رفتم سمت ساختمون نزدیک که شدم ایمان رو دیدم که انگاری دنبالم میگشت تا منو دید اومد سمتم و دستمو گرفت و گفت اینجایین من فک کردم گمتون کردم لبخندی زدیم و رفتیم سمت اتاقی که پشت ساختمون اصلی بود…
ادامه...
خب به نظرتون داستان واقعیه یا ساختگی!!؟؟

نوشته: saeedjoon75


👍 48
👎 8
125301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

888035
2022-08-02 01:37:19 +0430 +0430

عالی نوشتید ادامه بدین لطفا

1 ❤️

888037
2022-08-02 01:39:58 +0430 +0430

قشنگ بود زودتر قسمتها بذار تا فراموش نکنیم ادامه بده قلم گیرایی داری زن پرچونه میشه 😂

1 ❤️

888044
2022-08-02 01:53:18 +0430 +0430

داستان کاملا دروغ بود ولی خوب بود ذهن نسبتا خلاقی داری

3 ❤️

888057
2022-08-02 03:09:21 +0430 +0430

خوشم اومد گفتی داستان نگفتی خاطره
ادامه بده

1 ❤️

888058
2022-08-02 03:09:41 +0430 +0430

گوه شعر محض…

2 ❤️

888067
2022-08-02 03:44:58 +0430 +0430

آره جون عمت واقعیه!

1 ❤️

888075
2022-08-02 04:48:59 +0430 +0430

میترا شد سعیدجون🙄🙄

2 ❤️

888079
2022-08-02 05:36:34 +0430 +0430

افکار یک جقی😂💪

1 ❤️

888088
2022-08-02 06:49:22 +0430 +0430

زیبا بود ولی خیلی جزئیات رو توصیف کردی عزیزم زود تر ادامه بده

2 ❤️

888096
2022-08-02 08:22:19 +0430 +0430

معلومه خب چی میخاد بشه به ارش و کامران جلوی ایمان کس و کون میدی 😁

1 ❤️

888097
2022-08-02 08:34:14 +0430 +0430

الهی بمیرید که این همه کسلیس
حالا اگه از زبان یه مرد نوشته شده بود، هرچی از دهنتون بیرون میومد بهش میگفتید
این نوشته هم معلومه که از دست‌نوشته‌های یک پسره

4 ❤️

888106
2022-08-02 09:58:24 +0430 +0430

کسشعر

1 ❤️

888117
2022-08-02 11:14:07 +0430 +0430

❤️ ❤️

1 ❤️

888135
2022-08-02 13:38:30 +0430 +0430

بنظرم بیا خونه مجردیم که تهرانپارسه تا نظرمو عملی تقدیما کنم کص خوردنی

1 ❤️

888155
2022-08-02 15:56:48 +0430 +0430

نه واقعی هست چون میگه کیر بیست سانتیش رو تا نصفه کردم تو دهنم و راهی دیگه نداشت تا ته بخورم (چون واقعا کیر بیست سانتی رو در حالت نعوظ فقط نصفش بیشتر تو دهن جا نمیگیره و نمیشه ساک زد ). وگرنه می‌گفت کیر بیست سانتیش رو تا ته کردم تو دهنم 😁

1 ❤️

888163
2022-08-02 19:02:27 +0430 +0430

ساختگی و دروغ

2 ❤️

888167
2022-08-02 20:33:12 +0430 +0430

یه دقیقه نده ببینم چی به چی شد کیرم نیمسوز شد با این سرعت

2 ❤️

888170
2022-08-02 20:51:00 +0430 +0430

این اتفاقا این مدل لباس که راحت به کس شما دسترسی میشدپیداکرد وبمال بمال وراحتی مردان باشما اقراق امیز وبیشتر از قوه تخیل خلق شده‌.البته منکرهمچین مهمونی ها وتیپ ها نیستم وجوددارن اما دراین نوشته ادم احساس میکنه نویسنده از اقتباس یک واقعیت واقراق کردن روش نوشته

4 ❤️

888190
2022-08-03 01:47:25 +0430 +0430

تخیل خوبی داری سعیید جوووون
ادامه بده

2 ❤️

888286
2022-08-03 15:44:55 +0430 +0430

داستان مزخرفی بود

2 ❤️

888290
2022-08-03 16:47:01 +0430 +0430

ساختگی اما خوب

2 ❤️

888291
2022-08-03 17:14:22 +0430 +0430

اونوقت همسرتو به آرزوش رسوندی یا خودتو به آرزوهای متعددت رسوندی.دیگه چرااز همسرت مایه میذاری که هیچ اسمی هم ازش توی داستانت نیست

1 ❤️

888302
2022-08-03 19:39:11 +0430 +0430

خوب نوشتی ولی بنظرم ساختگیه

1 ❤️

888462
2022-08-04 18:06:18 +0430 +0430

ادامشو بزار

1 ❤️

888482
2022-08-04 21:50:58 +0430 +0430

ذهن داستان پرور و خلاقی داری، امیدوارم به بیراهه نرود.

1 ❤️

888493
2022-08-05 01:40:33 +0430 +0430

ریدم به همسرت که همچبن آرزویی داشته

1 ❤️

888626
2022-08-06 00:09:56 +0430 +0430

خاله الکسیس هم اینقدر سریع کس نمیده🤣

1 ❤️

889521
2022-08-11 04:25:52 +0430 +0430

خوب بود بنزر واقعی بود ولی معلوم بود پرو بال داده بودی بهش
و اینکه انقد جزعیات بنزرم از ریتم میندازه داستان ب این قشنگیو

1 ❤️

890723
2022-08-17 14:08:19 +0430 +0430

از تصور یه دختر ۱۷۸ سانتی ترن آف میشم؛ بنابراین نخوندم

1 ❤️

903709
2022-11-22 04:43:13 +0330 +0330

کسشر‌

0 ❤️

922687
2023-04-10 11:37:20 +0330 +0330

داستان که لزوما نباید واقعی باشه! ولی مشخصا شما تخیل قوی و قلم روانی داره که در قسمت ۲ بهتر مشخص میشه خصوصا که به زیبایی صحنه رو تشریح میکنی

0 ❤️




آخرین بازدیدها