با کون لخت، پاهای برهنه

1402/05/27

تا الان توی زندگی چیزهای زیادی رو تجربه کردم. وسط راه بودم. داشتم پیاده می رفتم سمت جایی که باید برفتم. یک سالی هست که آدم قدیمی نیستم. عوض شده همه چی. توی در خونه که وارد شدم کسی بهم گفت:" این رو میخوای بکنی تو من!؟"
مجبورم اسم ها رو نگم. گوش های زیادی همیشه هست. وقتی داشتم توی پله های درمانگاه تو می رفتم متوجه نگاه ها شدم. کسی در رو باز می کرد. من رفتم توی آسانسور. بعد ایستادم نزدیک دکمه ی قرمز. چندساله چیزی نگفتی!؟ نیستم حتما. به نفر بعدی میگم " بله من همینجا میرم بیرون" توی طبقه ی سوم ایستادم. راه میرم سمت مطبی که ته سالنه. در رو باز می‌کنم و تو میرم. کسی بهم گفته اینجا همدیگه رو ببینیم. توی تصویر آینه ی روبروی در خودمو برانداز می‌کنم. چشم های مشکی‌. پوست سبزه ام‌ و پاهامو نگاه می کنم. بعد میرم تو. خانم دکتر توی در وارد می شه. " به اومدی!؟". بله. وارد اتاق می شیم. عشق رنگ و بوی عجیبی داره همیشه. لب های خانم دکتر رو پیش از ورود به اتاقش حس میکردم‌ انگار از توی دهان اون لب های خودم رو حس میکردم " یادت باشه به کسی نگیا". چند ساله این ها رو می شنوم. همیشه اون هایی که میگن به کسی نگو میخوان که بگی. و بعد از این راه تخیل همه رو بگا بدن. من بکن در روی داستان های فانتزی خیلی ها هستم. از بس گفتن. خانم دکتر در مطب رو می بنده. داخل روی تخت نشستم. میاد پهلوم می شینه. حیوانی وحشی انگار کنار طعمه ش نشسته باشه. در گوشم میگه :" چند ساله می بینمت". دستم رو سمت نوک سینه ش می برم. از روی لباس میگیرم. جیغش بالا میاد. میپره روی من و لب من رو چفت میگیره به دهان . تکون نمیخورم. لب نمیگیرم. پا میشم. از توی کمدش بند رو در میارم. یادمه سال ها پیش به دختری که داشت توی اتاق حاضر میشد و میگفت یالا دیگه گفتم :" اینم شد کار!؟ حداقل وسایل رو کمی آماده می کردی". بعد طناب رو میارم. خانم دکتر با دیدنش " ووووییییی" از دهان پروتزیش بیرون میاد. بهش نگاه می کنم. میگم :" تو خیلی زشت و تخمی بودی نه!؟ نمیخواست کسی توی کست بذاره هیچوقت نه؟! “. با گفتن این ها لباسش رو در میاره. روپوش. تاپی نارنجی. شلوار مشکی‌ بعد سوتین سرخ آتشین. بعد روی زانو به کف سرامیکی چنگ میزنه و سرش رو بالا میاره. ابری توی قاب پنجره جلوی خورشید رو گرفته حالا‌. صدای پرسنل مطب کناری میاد که میخندن و از شوخی های اقای دکتر میگن. به سمتم میاد روی زمین. " اقا. کلفتیتون رو میکنم"‌ طناب رو میارم. بی توجه بهش. به تخت اشاره می‌کنم‌. میره بالا. چشم گویان‌ و هی برمیگرده نگاه میکنه ببینه که آیا خطا می کنه یانه‌‌. بهش میگم:” نگاه نکن اینقدر‌. چشمت رو به دیوار توله سگ". پاهاش میلرزه و میگه “” وای". هیچی نمیگم. طناب رو با حوصله دورش می پیچم‌. میخواست سوتین رو بیرون بیاره. " جلسه ی بعد". بعد میپیچم دور تنش. از زیر کمر و پهلوهاش و روی دنده ها تا روی سینه ها. پنج دقیقه بعد مثل تکه گوشتی بسته بندی شده برای فرستادن به جایی روی تخت افتاده. روی رون پاش آب خیسی جاری. چندبار می لرزه." آقا ارگاسم میشم من پشت سرهم"‌. چیزی نمیگم. دوباره به حرف می افته. میشینم روی صندلی. سیگار روشن میکنم. " لطفا اینجا سیگار نکشید. بیمار میاد‌". عصبانی بلند می شم‌و شروع میکنم به باز کردن طناب ها. کامل باز میکنم. چنگ میزنه من رو. " گه خوردم جناب‌ گه خوردم‌ هر کاری خواستین بکنین‌ گه خوردم"‌. طناب رو جمع میکنم میذارم توی کمد. " پولتون رو بیشتر میدم اینبار. دوبرابر. خواهش میکنم. خواهش میکنم. تمنا میکنم ‌. بذارید عنتون رو بخورم خواهش میکنم بشاشین رو من. " میافته روی زمین‌ و کفش جردنی که خودش خریده رو به ماچ کردن میگیره. کاریش ندارم . کیرم سیخ میشه ولی. تا می بینه میاد بالا به دندون میگیره‌. سیلی میزنمش" گفتم. قرار گذاشتیم. کیر بی کیر". روی زمین به هق هق می افته. بعد میگه:" وای کاش می فهمیدن همه که چقدر بدرد نخورم من خدا خدا. صدای گریه امو برسون تا بی آبرو بشم پیش همه خواهش میکنم “‌. بعد پا میشه باز میفته به جون پاهام. " آقا میشه خواهش میکنم کمی بشاشین رو من!؟”.
کیرم رو میکشم بیرون. روی صورتش آبشار طلایی رو خالی میکنم. بعد پا میشه برام سیگار روشن میکنه‌.
می بندمش دوبار‌ه. تا یک ساعت بعد بسته روی تخت مثل بزغاله ای برای قربانی تکون میخوره. نگاهش میکنم. بعد از یک ساعت با چوبی که تازه تراش کاریش ‌کردم یکی میزنم روی ‌کونش‌. صدای خرناسه اش بلند میشه. مثل گرازی صدا از توی سینه ش بیرون میاد. دوباره میزنم. تمام تنش تکون میخوره‌. دوباره میزنم. حالا خط زخم روی کونش افتاده و خون میاد. عوض میکنم. شلاق اسب رو برمیدارم. محکم تر می زنم. خون به آب وسط پاش و پشم های کم پشتی که از ‌کنار شرتش بیرون زدن می رسن‌. شرتش رو در میارم. دوباره میزنم. حالا کسش باد کرده و منتظره. " خواهش میکنم “‌. صبر میکنم. " اسم کیرو بیاری. میرم و دیگه تمامه. برای همیشه. حتی اگه یک میلیارد پول بدی”. سرش رو تکون میده. باز میزنم. چند بار دیگه. تا نیم ساعت صدای خفه ی هق هق و گریه و آه و صدای " دوباره دوباره" گفتنش رو می شنوم. کیرم بلند شده. وسوسه انگیزه این حالت. دوست دارم کیرم توی کسش بکنم ولی قوانین کاری اجازه نمیده. میزنم‌. از ته دلش صدایی دلخراش از درد و لذت میکشه. بلند میشم. سیگار روشن می‌کنم. طناب رو باز میکنم. میشینم سیگار میکشم. " پاشو خودتو جمع کن"‌ . بلند میشه‌. " میشه منم برسونین خونه!؟“‌. نگاش میکنم. " نه. امکانش نیست"‌. با کون لخت. پاهای برهنه سمت در دستشویی میره. صدای آب میاد. ابر روی خورشید کنار رفته حالا‌. نمای ساختمان بلندی که نوک اون زمانی قرار بوده شکم ابرها رو قلقلک بده رو می بینم. میاد بیرون. موبایلش رو میاره. " خواهش میکنم شمارتون رو برام بزنید این تو"‌. میزنم براش. بعد میگم بهش. " فقط روزهای شنبه جواب میدم”. میدونم که تا شنبه ی بعد یک ریز پشت سر هم پیام و زنگ میخوره‌‌. بعد وقتی بیرون میرم ازش خداحافظی میکنم. " میشه پول چند ماه آینده رو الان بزنم!.؟“‌ .
نگاهش میکنم . زنی سراسر عجز و نگرانی و حالات غریب و چشم های خیس. " بزن”. بعد حمله میکنه بهم. " خواهش میکنم. یبار کیرتو بده بهم. هرکاری بگی میکنم برات. هرچی بخوای. یک بار بده بهم. یک بار. فقط یکبار‌".آروم از خودم دورش میکنم. بهش لبخند میزنم ." هفته ی بعد میبینمت#34;. صدای پیامک واریز میاد. از در ساختمان که پا به خیابون میذارم پیام رو نگاه می‌کنم. مبلغی خیلی بیشتری زده. قبلا بهش گفته بودم کیر فروش نیستم.

نوشته: کایوگا


👍 6
👎 17
55001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

943059
2023-08-19 00:56:52 +0330 +0330

عالی
بینظیر
کلمه به کلمه خواسته من رو نوشتی
فقط هم‌کم شده برده خوب هم مشکلات زیاد
بی حد و‌مرز بود
بازم بنویس

1 ❤️

943072
2023-08-19 01:35:48 +0330 +0330

چاکریم آیدین
مشخصه که آشنایی به ماجرا
دمت گرمه که قدر میدونی😘😘😘

0 ❤️

943100
2023-08-19 04:59:34 +0330 +0330

نمیدونم چرا باید هفتا منفی بخوره این داستان. خوب بود

1 ❤️

943111
2023-08-19 07:20:35 +0330 +0330

واقعا دیگه برده خوب گیر نمیاد
متاسفانه همه بچه و زیر ۱۸ سال هستن
و فقط تو فکر سکس

1 ❤️

943121
2023-08-19 09:35:19 +0330 +0330

می‌دونی که سبک نوشتنت رو دوست دارم کایوگا !
لایک بهت

1 ❤️

943139
2023-08-19 10:55:45 +0330 +0330

رمان نوشتی یا داستان سکسی کسخل تخیلات یک جقی

1 ❤️

943151
2023-08-19 12:13:23 +0330 +0330

آرسین چاکریم حسود زیاده داداشم.
دمت گرم حوندی

0 ❤️

943152
2023-08-19 12:14:07 +0330 +0330

سپیییید تو فکرت بودم گفتم نیستت حتمن
ممنونم خوندی

1 ❤️

943153
2023-08-19 12:14:31 +0330 +0330

رستم هیچیی همه هم کسخل

0 ❤️

943154
2023-08-19 12:14:52 +0330 +0330

آنجل نخون جیگر خو

0 ❤️

950191
2023-09-29 05:26:29 +0330 +0330

کص ننت، تو کیر فروش نیستی؟ اصل لاشی و مریضی

0 ❤️