حامد برده

1402/11/15

سلام دوستان من فرانک یه دختر ۲۵ ساله عاشق سکس و جندگی و اربابی
داستانی که میخوام بگم داستان یکی از برده هامه
یه پسری بود حامد دوست دوست پسر دوست صمیمیم بود چند باری ۴تایی رفتیم بیرون یه روز بهم زنگ زد گفت بیا ببینمت تنهایی کارت دارم رفتم پیشش قرار گذاشتیم توی یه کافه بهم‌پیشنهاد دوستی داد منم خوشم اومده بود قبول کردم
بعد ۲ ماه انواع گاییدن و باهاش تجربه کردم که حس ارباب بودنم بیدار شد یه روز وقتی رفتم بهش گفتم دلم میخواد بردم باشی هرچی من میگم اطاعت کنی … اولش گفت نه ولی وقتی اصرار کردم قبول کرد گفت یه بار فقط گفتم باشه … بهش گفتم جلو پام تعظیم کنه وقتی سجده کرد جلو پام با پام کوبیدم تو صورتش گفت ای دردم اومد چیکار میکنی مهلت زر زر کردن بهش ندادم دستم ودور گردنش انداختم و گرفتم چسبوندم به پاهام گفتم ببوس یالا مقاومت میکرد گردنش و ول کردم تخماشو فشار دادم گفتم میبوسی یا نه کص ننه انقدر فشار دادم آخر تسلیم شد گفت میبوسم تند تند شروع کرد به پابوسی انگشتامو میک زد و میخورد منم لذت میبردم … با پا هلش دادم افتاد زمین یه کراوات که قبلا از تو کمدش آورده بودم بستم دور گردنش ، دستاشم بستم …شلوار شورتمو در اوردم نشستم رو مبل کراوات و کشیدم گفتم چهار دست و پا بیا جلو کصم اول وایساد فقط نگام کرد گفتم اگر نیای دوباره تخمات و میگیرم ترسید اومد جلو … گفتم سرت و بچسبون به کصم بو بکش فقط مثل سگ بو بکش پارس کن و بو بکش کصمو بو میکرد و پارس میکرد نفسش به کصم میخورد لذت میبردم کیرش و نگاه کردم از رو شلوار معلوم بود از بوی کصم نیمه راست شده گفتم بلند شو وایساد گفتم لباساتو در بیار همه رو وقتی کاملا لخت شد کیرش و گرفتم دستم دور کله کیرش و با طناب بستم اینقدر سفت بستم که صداش در اومد گفتم ساکت شد حق نداری ناله کنی باید به جاش فقط و فقط پارس کنی… نگام کرد التماس میکرد باز کنم طناب و زدم تو تخماش گفتم فقط باید پارس کنی مثل سگ پارس میکرد ناله میکرد و تو خودش میپیچید گفتم بشین نشست جلو پام دوباره سرش و بردم دم کصم گفتم بلیس کصمو کصمو مثل سگ خوب لیس بزن تند تند لیسش میزد چوچولمو کرد دهنش میک میزد خودمو تکون میدادم در دهنش اب کصم راه افتاده بود گفتم حق نداری حرومش کنی یه قطره از اب کصم نباید بریزه پایین از نشستن خسته شده بودم با لگد زدم تو سینش افتاد زمین مهلت اعتراض بهش ندادم نشستم در دهنش کصم تو دهنش بود گفتم بدبخت حرومزداه بلیس کصمو زبونش قلقلک میداد کصمو کیرش باد کرده بود از درد قرمز شده بود … گفتم تشکر کن از این که گذاشتم کصمو بخوری زود باااااش برده کوچولو میزدم محکم رو کیرش گفتم یالا تشکر کن از درد گریه میکرد تشکر میکرد میگفت مرسی گذاشتی کس لیسی ت و بکنم ممنونم ازت اربابم افتخارمه کصلیست و بکنم با حرفاش شهوتی تر میشدم بیشتر دلم میخواست بردگی مو بکنه … بلند شدم از در دهنش این دفعه با کونم نشستم دهنش گفتم بخور نمیخورد (بدش میومد کلا با کون مشکل داشت همیشه از جلو میکرد هیچ موقع به کونم دست نزده بود) با دست زد تو شیکمم که از روش بلند بشم عصبیم کرد … گفتم تو شیکم من میزدی ننه جنده تخماش و میکوبیدم با یه دست و با دست دیگه بینیش و گرفتم نفسش بند اومد مجبور شد دهنش و باز کنه وقتی باز کرد محکم گوزیدم تو دهنش گریش گرفته بود التماس میکرد بلند شم کیرش و باز کنم از این که التماس میکرد راضی بودم زدم تو تخماش گفتم نفس بکش زیر کونم بو گوزم نفسته باید از همین کون مقدس من از این به بعد نفس بکشی تقلا میکرد گریه میکرد … بلندش کردم کشیدمش تو دستشویی توالت فرنگی و باز کردم کلش و کردم اون تو سیفون و کشیدم دادش درومده بود سرشو بلند کردم گفتم بازم سرپیچی میکنی گفتم نه دیگه هیچ حرفی و سرپیچی نمیکنم بچه خوبی شده بود ترسیده بود … شاشم گرفته بود نشستم رو توالت فرنگی کلش و بردم جلو کصم شاشیدم دست و پا میزد بیاد کنار با پاهام نگهش داشتم شاشم همش ریخت رو صورتش و دهنش گفتم حق نداری صورتت و تمیز کنی تشکر کن شاشیدم دهنت حروم لقمه ننت جنده ی کیر دوستات خودتم شاشخور منی گفت بله خانوم گفتم بله خانوم چی تکرار کن حرفامو گفت ننم جنده کیر دوستامه خودم شاشخور تون لذت میبردم از حرفاش گفتم تمیز کن کصمو یالا اروم زبون میزد تند تند خودمو رو دهنش تکون دادم با پام زدم رو تخماش دادش در اومد گفتم تند تند بلیس گفت چشم میلیسید و لذت میبردم گفتم بخور ازش تعریف کن … میگفت کصت خوشمزس شاشت خوشمزس همه زندگیم کصت و شاشمه چوچولت زندگیمه مرسی گذاشتی لیست و بکنم زندگیمه وظیفم بردگیتونه گفتم خوب بلیس میخوام ارضا بشم دیدم لیس زدن تنهاش فایده نداره دستاشو باز کردم گفتم انگشتات و بلیس میک بزن انگشتاش و خیس کرد گفتم بکن تو کسم کرد توش گفتم حالا ارضام کن وظیفته اربابت و ارضا کنی کیرش خیلی باد کرده بود داشت اذیت میشد زیر زبونش وقتی انگشتم میکرد لامصب همیشه با انگشت بلد بود چجوری ارضا کنه بهترین لذت و داشتم باهاش… ارضا شدم بلند شدم کیرش و باز کردم داشت میترکید کیرش گفتم جق بزن جلوم نشسته بودم رو توالت فرنگی کیرش و میمالید گفت ارباب ؟ گفتم چیه ننه جنده گفت میشه بکنمتون اینجوری آبم نمیاد تخم درد گرفتم منم که میدونستم از کون بدش منم خیلی وقت بود کون نداده بودم دلم میخواست شیکمم پر عن بود گفتم یا از کون میکنی یا حق نداری بکنی اولش اعتراض کرد گفتم حق نداری رو حرف اربابت حرف بزنی یا کون یا همینجا میمونی جقت و میزنی گفت باشه باشه میکنم کونتون و میکنم بردمش تو اتاق داگی شدم گفتم اول لیسش بزن کلش و با اکراه کرد تو کونم لیسش میزد و من لذت میبرد(کونت و بخورن لامصب یه چیز دیگس)
لیسش زد ولی من واقعا میخواستم تو کونم کیر باشه گفتم بزار توش کیرش کلفت ۱۷ سانت بود خیلی خوب کونمو پر میکرد بلند شد در کونم وایساد اومد بکنه توش دردم گرفت داد کشیدم سرش گفتم هوووی عنتر گه خوردی اینجوری یه دفعه میکنی توش اروم بکن یالا کونده … گفت ببخشید و کیرش و اروم کرد تو کونم اخخخ لذتش یه چیز دیگس کون دادن واقعا لذت بخشه اروم اروم تلمبه میزد ولی من تندش و میخواستم کلش و کشیدم جلو گفتم یا مثل آدم می گایید کونمو یا خودم کونت و میگام بفهمی‌کون گاییدن یعنی چی از این که می ترسید واقعا کونش بزارم خوب گاییدم تلمبه هاش تو کونم لعنتی خیلی خوب بود گفتم ابت و حق نداری توش بریزی اینقدر تلمبه زد زیر کیرش دوباره ارضا شدم خودش رو کمرم خالی کرد وقتی کیرشو دراورد عنی شده بود گریش گرفته بود بدش میومد یکم براش دلم سوخت بردمش دستشوویی خودم کیرشو شستم آخرش ازش لب گرفتم تشکر کردم گفتم یه برده ی عالی بود پسم زد… رفت تو اتاقش‌‌ رفتم لباسامو برداشتم رفتم …من خوشحال بودم اون ناراحت چون دو بار ارضام کرده بود … از همه جا بلاکم کرد بعد ۳ماه دوباره پیداش شد گفت میخوام باهات باشم بردت بشم گفتم نمیخوامت دیگه التماس میکرد اخر بعد ۲ هفته قبول کردم تا الان که ۲سال ازش میگذره هنوز بردمه و هر کاری بگم میکنه…

نوشته: فرانک


👍 8
👎 12
25301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

969621
2024-02-04 23:23:57 +0330 +0330

توروخدا جوری دست به قلم بشیدبفهمیم چی میگید…لااقل بتونیم همزادپنداری کنیم یا فضا برامون واقعی به نظر برسه…جملات محاوره ای اصل جذابیت داستانهای سکسی هست…اگر جملات قراره ادبی باشه نوع داستان هم بایدفرق کنه هر داستانی که قراره جنسی باشه باهرادبیاتی که نوشته نمیشه…خواننده شروع به خواندن نکرده بای میکنه چون به قصد لذت از داستان وارد سایت شده و دلزده میشه

2 ❤️

969627
2024-02-04 23:48:11 +0330 +0330

با کراوات گردن و دستاش بستم…
بعد اون چجوری با دست بسته لباساشو درآورد؟؟؟
همینجا دور زدم‌برگشتم
اقلن قبل پیاده کردن عقده هاتون یکم از اون مغز کپک زده کار بکشید

0 ❤️

969640
2024-02-05 00:58:08 +0330 +0330

یه دکترم میبردیش سوزاکش خوب بشه 🤣🤣🤣

0 ❤️

969646
2024-02-05 02:35:36 +0330 +0330

من جای پسره بودم وقتی پیشنهاد ارباب شدنو دادی اون لحظه یه کشیده آب دار میزدم تو گوشت که پرده گوشت هم مث پرده کُصت پاره شه. بعدش میدزدیدمت و یه جا حبست میکردم و ۳۹ روز تمام بهت تجاوز میکردم و طی این ۳۹ روز فقط بهت آب کیر میدادم که از تشنگی نمیری. روز چهلم یه تیکه نون مث سگ جلوت مینداختم که کص کثیفت ۳۹ روز دیگه قابل استفاده باشه روز هشتادم هم با دستام جوری اون گردن باریکتو فشار میدادم که صدای خُرد شدن استخوناتو بشنوفی.
زنیکه جنده پولی عفونی

5 ❤️

969690
2024-02-05 12:07:26 +0330 +0330

داستانهای شهوانی روزبه روز بی کیفیت ترمیشه
ادمین بدجوری کفگیرش به ته دیگ خورده

0 ❤️