شکنجه شدن من توسط عمه (۳)

1402/02/31

قسمت قبل

این داستان بعد از چند سال قراره دوباره ادامه داشته باشه ممکنه تا حدودی تغییرات داشته باشه ولی اصل داستان قرار نیست تغییری کنه

شب شد عمم درو باز کرد گفت خب توله سگ وقتشه که حسابی بعده کلی استراحت به اربابت خدمت گنی شوهر عمم هم قرار نبود تا هفته بعدش هم بیاد .
دستامو باز کرد چهار دست و دوپا رفتیم سمت بیرون سه نفر دیگه به اسمای کتایون و لیلا و نادیا هر سه تام خوش فرمو خوش اندام بین ۲۵ تا ۳۰ سال بودن عمم هم لباساشو عوض کرده بود یه تاپ چرم لاتکس قرمز جذب تنش کرده بود حسابی توچشم میزد گفت از این به بعد سگ منو هرکی که من میگمی اشغال تا یاد بگیری دیگه گوه بخوری هیز بازی در بیاری حروم زاده نشوند منو زمین بین خودشون جوری که مثله دایره دورم باشن نفری یه شوکر کوچیک شبیه فندک ام دستشون بود میگفت باید بچرخی روی کفش مونو بوس کنی لیس بزنی سر دو ثانیه بری نفر بعدی اگر نکتی یه دونه شوکر میخوری خب شروع کن از اربابت حیوون شرول کردم دیر کردم یه دونه زد عاه بلند کشیدم گفت خفه شو یه بار دیگه صدات در بیاد میزنم تخمات خفه شدم رفتم نفر بعدی سریعتر سیع کردم انجام بدم تا حدی که واقعا خسته شدم نفشم بالا نمیومد هرچی هم بهم میزدن نمیتونستم سریع باسم عمم که الان اربابم شده بود میگفت یالا حیوون یالا حیف نون یه سگ باید تا جون داره فدای اربابش گنه یالاااا یالا تا جایی که چشام داشت سیاهی میرفت از نفس افتادم گفت بسه حیوون رو دوزانوم نشستم گفت امد جلو دستشو گذاشت رو سرم گفت توله من بد نبود ولی قراره بهترش کنم خندیدو گفت به زودی جوری تربیتت میکنم که بدون اجازه من حتی یه ثاتیه هم واینستی منو برد تو اتاق بین تخت منو بست جوری سینه ام رو به هوا دستامو پاهام به بقلا بست باشه شمع رو اورد که کتایون گفت این حیوون چرا پشم داره اینقدر به عمم گفت تو چه اربابی هستی که اجاره میدی بردت مو داشته باشه عمم حسابی کفری شدع بود رفت وکسو اورد منم اینو دیدم از ترس اشکم در امد ولی دهنم بسته بود با چشام داشتم التماس میکردم ولی اینقدر عمم عصبی بود با اون هیکل سکسیش امد افتاد رو سینه ام با اخمو نفرت مایه رو ریخت دستاشم میمالوند به سینه ام جوری که کیرم شق کرده بود کنترل نداشتم در گوشم اروم گفت ادبت میکنم حیوون چسبو زد یهو کند تمام موهای سینه امو اشکی بود که از چشام میومد نمیتونستم داد بزنم همینجوری ادامه داد از درد چشامو بسته بودم تا رسید به تخمام وقتی کشید انگار پوستمم کنده بودن از درد لرز کردمو بیهوش شدم بعده یه ربع با یه ماده ای به هوسم اوردن نادیا پرستار بود میدونست چیکار کنه دیدم نفری یه شمع دستشونه فضارو به شکلی کردن انگار میخوان مراسمی بگیرن یه نگاه به من گرو با چشماش عمم گفت قراره کباب بشی برای من لذت ببرم حیوون شروع کرد شمعو رو تنم اب کردن انگار که اسید روم ریخته باشن تمام بدنم میسوخت مخصوصا وقتی که موهامو زده بودم اشکی بود که از چشام میریخت بقیه هم شروع کردن به اب کردن تا حایی که کل بدنمو گرفت عمم با شمعو با نوک سینه ام خاموش کرد که دردش غیر قابل تحمله فقط تکون میخوردم میخواستم خلاص بشم نمیشد بفیه هم با قسمت های دیگه بدنم کردن از درد داشتم به سقف نگاه میکردم عمم دست به سرم کشید یه ناز رو صورتم کرد یکم با سینه هاش عشوه گری کرد جلوم یکمم تحریک شدم یه نگاه ریز کرد ترسیدم با چشام سیع کردم ازش معزرت خواهی کنم خندید گفت اشکال نداره به زودی ادب میشی یه چشمک سکسی زدو رفت بعده ۲۰ دقیقه امدن تو دیدم چوب نازک دستشونه گفت قراه راندو دومو بریم شروع کردن اروم داد زد از زیر دهن بند با چوب ایتقدر میزدن رو تنم تا جاهای شمع از بدنم بره ولی بدنمم حسابی درد میکشید تا حده خون ریزی سطحی ادامه دادن شاید بعده نیم ساعت ولی به اندازه پنج ساعت گذشت اینقدر سخت بود شمعو اوردن که نصفه بود ریختن رو تنم همون اول از درد تشنج بهم دست داد لرزه گرفتم عمم داشت با این صحنه با وبیراتور خددشو ارضا میکرد با یه دست دیگه اش میریخت رو تنم یهو فوت کرد رفت چوبو اورد دوباره ولی محکم تر میزد به جنون سادیسمو شهوت رسیده بود اصلا براش مهم نبود کیه اونجا میزد بقیه هم رو همون قسمتا شمع میریختن از درد زیاد و فشار دیگه جون نداشتم که شمع هاشون تموم‌شد گریم گرفته بود فقط میخواستم اون لحظه بمیرم که امدن جلوم‌ شروع کردن بدمنو تا حدودی درمان کردن الکل زدن که میسوزوند منو حسابی ولی بهم گفتن تکون خوردن ندارم بعده این همه اتفاق میخواستن دستامو باز کنند عمم گف از این به بعد تو دیگه ازاد نیستی تا ابد در اختیار منی چه بخوای چه نخواهی اولش نفهمیدم گفتم میرم دیگه از خونه دیگه چه مشکلیه دیدم یه چی اورد یه قفل مخصوص الت بهش میگفتن چستیتی گفت این قراره مطیعت کنه بدبخت خندید و بهم بست یه سری کوجیک فلزی هم‌گرفت که همیشه درد باهام باشه کلیدشم برد قایم کرد نفهمیدم کجا برد شروع بهم خندیدم بغص گلمو گرفته بود گفت خب قراره فقط ابقوره بگیری یا میخوای خدمت گنی یهو نادیا گفت که یه سوپرایز داره سوپرایزش یه امپول تحریک جنسی بود سه نفری منو گرفته بودن منم جونی نمونده بود برام مقاومتی نکردم زیاد امپولو بهم تزریق کرد بعده پنج دقیقه داشتم از تخم درد میمردم عمم گفت اگر پسر خوبی باشی خودم خالی میکنم اجازا میدم باز بشه ولی باید سگ وفادار باشی منم گفتم چشم عمه رحم کنید یه دونه محکم زد تو صورتم گفت از این به بعد بهم میگی ارباب فهمیدی حیوون گفتم‌چشم ارباب گفت خوبه حالا راه بیوفت لیلا در گوش ارباب یه چیزایی گفت ارباب خندید گفت اوکی با خنده یهو لیلا منو برد تو اتاق تنهایی درو بست منو بست به یه چیزی حالت داگ استایلی باشم اولش گفت عزیزم نترس من نمیخوام اذیتت کنم ببینم غذا خوری توله سگ گفتم نه بانو گفت اخییی ایبی نداره قراره یه غذای حسابی بدم یکم حالم بهتر شده بود یهو از پشت خودشو مالوند یه چیزی بین پاهاس حس کردم ترسیدم اونم فهمید یه خنده ریزی کرد امد جلوم در اورد وایی باورم نمیشد یه کیر گنده ۲۰ سانتی چشام وا مونده بود گفت دهنتو باز کن نمیخواستم این کارو باهاس بکنه رفت دهن باز نگه دارو اورو اول با چند تا چوب اسپکنم کرد کمرمو بعدش امد بابا سرم گذاشت دهنم جوری که هیج اختیاری نداشتم شروع کرد تو دهنم تلمبه زدن تا پنج دقیقه ادامه داد تا بعدش با صداش فهمیدم داره ارضا میشه داد زد گفت اینم شامت توله بخور بخور عاح عاح عاححح بخور توله حیوون تا ته توحلقم کرد قشنگ ابش بره تو گولم که از ناچاری رفت تا ته بیجون بودم درو باز کرد رفت من دستم بسته بود عمم امد تو گفت نترس حالا حالا ها باهات کار دارم یه دست رو کونم گذاشت گفت مخصوصا با این

دوستان ادامه داستانو در اینده میزارم این یه داستان تخیلی با محور ارباب و برده هستش لطفا توهین نکنید اگر لازم بود نکاتو بگین تا در قسمت های بعد رعایت بشه با تشکر از دوستان

ادامه دارد …

نوشته: Amir.slave


👍 13
👎 7
50601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

928995
2023-05-21 01:42:02 +0330 +0330

الان با تو محترمانه برخورد کنم توهین تلقی میشه؟

0 ❤️

928996
2023-05-21 01:42:36 +0330 +0330

الان با تو محترمانه برخورد کنم توهین تلقی میشه؟

0 ❤️

929093
2023-05-21 12:51:03 +0330 +0330

لینک قسمت قبلی کار نمی کنه چرا؟

1 ❤️

929129
2023-05-21 17:53:23 +0330 +0330

آشغال بود

0 ❤️

929409
2023-05-23 06:15:40 +0330 +0330

درحال گاییدن شدن مینوشتی اینو یا واقعا کثدستی؟

0 ❤️

931040
2023-06-01 23:43:35 +0330 +0330

لطفا ادامش بزار

0 ❤️