عشق زیبایم دلارام

1392/06/09

همیشه مهربونی تو چهره معصوم و پاکش بیداد می کرد،نجابتش همه رو محو خودش کرده بودهمه هم دانشگاهی ها بهش توجه ‏می کردن ، از همون روز اول خیلی بهش علاقه پیدا کردم پوست سفید وچشمای آبی و نسبتا درشت و بینی کوچیک وخوش فرم با ‏لبای صورتی و از نظرقد وبالا که قدبلند بود و اندامش عالی بود از چندتا از بچها شنیده بودم که استاد تکواندو هست ،ولی اون از ‏اولین روز دانشگاه با همه سرد ورسمی برخورد می کرد وبه هیچ کس اجازه راحتی نمیداد،واقعا ازش خوشم میومد ایده آل ترین ‏شخص بود برای زندگی مشترک می،دونستم خودم بخوام بهش نزدیک بشم فایده ای نداره وممکن هست ازدستش بدم .به ‏هرزحمتی بود آدرس منزل وتلفنشون پیدا کردم وموضوع رو با خانواده خودم در میان گذاشتم.‏
شب خواستگاری خیلی استرس داشتم ، اگه جوابش منفی بود؟ اگه منو دوست نداشته باشه چی؟هزار تا سوال تودرد تو ذهنم رو ‏مخطط می کرد بدجور کلافه بودم اون شب برام اندازه چندسال گذشت.‏
وقتی وارد خونشون شدیم یکم تعجب کردم برخلاف اینکه دلارام دختر ساده ای بود ولی خونه بزرگ، با مبله خیلی مرتب ‏وسلطنتی وهمه وسایل خیلی شیک وباسلیقه تمام چیده شده بود.‏
دلارام خودش هم مثل همیشه ساده پوش بود ،شال آبی خوش رنگی که چهره سفید وچشمای آبیش رو بیشتر نمایان می کرد به ‏همراه بلوز وشلوار سفید ،با چادر خیلی خوشگل ومرتب. همین که چادری بود حسابی به دل خانوادم نشست.‏
بعد از صحبت های بزرگ تر ها از من ودلارام خواستن بریم تو اتاق وصحبت کنیم.واییییی که چه قدر استرس داشتم اگه سوالایی ‏که ازم می پرسید مثل سوالایی که تو دانشگاه از استادا می پرسید باشه بیچاره می شدم، خیلی راحت استاد های دانشگاه تو دام ‏سوال های دلارام گیر می افتادن.‏
رفتیم تو اتاق دلارام ،اتاق خیلی قشنگی داشت ،کاغذ دیواری سفید با گل های ریز صورتی،تخت سلطنتی خیلی زیبا وتابلوهای ‏روی دیوار که بعدا فهمیدم خودش ترسیم کرده وروی یکی از تابلو ها با خط خیلی قشنگ چندبیت از شعر لیلی ومجنون نوشته ‏شده بود.‏
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود فازغ از جام السطش کرده بود
‏“”“شعر یکم طولانی هست ببخشید همش رو ننوشتم”"""‏
میز تحریر ولپ تاپ هم گوشه ی اتاق گذاشته شده بود همه چیز باهم تناسب داشت. شروع کردیم به صحبت کردن واول خودم ‏شروع کردم:‏
‏_دلارام خانوم نمی خوام بحث رو خیلی پیچیدش کنم،از صبحی تا حالا واقعا استرس گرفتم واسه الان ، دوست دارم حرف رو ‏خیلی زودتر بزنم
دلارام:بفرمایید آقا رضا ،راحت باشید
‏_من شما رو …،من شمارو خیلی دوست دارم،وعلاقه شدیدی تو این یک سال نسبت به شما پیدا کردم ،اما نجابت شما به من این ‏اجازه رو نمیداد که من بخوام این موضوع رو زودتر به شما بگم ،امشب واسم شب خیلی مهمی هست باور کنید اگه جوابتون ‏منفی باشه من دیگه قید ازدواج رو میزنم ،من بدون شما نمی تونم شاید الان تعجب کنید این حرفا، حرفا یک پسر باشه وخیلی ‏راحت بتونه غرورش رو زیر پا له کنه ولی الان فقط اسیر عشق شما هستم
دلارام:آقا رضا چندتا سوال ازشما می پرسم امیدوارم جواب قانع کننده ای بگیرم
‏_دلارام خانوم سوالاتون مثل دانشگاه نباشه که مشروط میشم‏
دلارام:ههه نه اونقدراهم سخت نیست ، شما هدفتون از زندگی چی هست؟
‏_ با لب دمساز خود گر جفتمی همچو نی من گفتنیها گفتمی ،هدف من از زندگی این هست که زندگی آبرو مندانه ای در زیر ‏سایه حق داشته باشم چون بقیه عناصر زیر مجموعه این ترکیب هستند
دلارام:آفرین خوبه مادی بین نیستین
بعد از چندتا سوال سخت از علایق همدیگه گفتیم وبه توافق رسیدیم وبالاخره به عشقم رسیدم وجواب مثبت رو از یگانه عشق ‏زندگیم شنیدم.یادمه اون شب تا صبح نخوابیدم وواسه خودم تورویا زندگی مشترکم رو با دلارام ساختم وبه خودم قول دادم ‏خوشبختش کنم.‏
شب عقد فرا رسید واز خوش حالی نمیدونستم چه کار کنم دلم می خواست به همه بفهمونم چه قدر خاطر دلارام واسم عزیزه،بعد از ‏اینکه جواب بله رو از عشقم گرفتم،دست ظریف وخوشگلش رو تودستم گرفتم وحلقه رو دستش کردم وبوسه ای بر دستش زدم ‏،اونم حلقه منو دستم کرد بعد از محضر به آتلیه رفتیم برای گرفتن عکس.‏
وقتی تو آتلیه شنلش رو از رو سرش برداشت دلم می خواست محکم بغلش کنم ولباش رو بوس کنم،واییی چی میدیم دلارام عشقم ‏الان جلوم با لباس دکلته بلند،موهای مشکی وبلند موج دار وچهره نازش که منو محو خودش کرده بود،به خصوص سینه های ‏سفید وخوش فرمش که خیلی به چشم میومد ،کمر باریک وباسن گرد وخوشگلش تو لباس دکلته وتنگش خیلی جذاب وتحریک ‏کننده بود وگودی کمرش که به لباس طرح خاصی داده بود .‏
عکاس خیلی ماهر و وارد بود وخودمم قبلا ازش خواسته بودم که می خوام عکسا جذاب باشه.توحالت های خوابیده میشد احساس ‏کرد دلارام یکم خجالت میکشه ،تواولین حالت خوابیده سرم رو بردم نزدیک گوشش وبهش گفتم:خانوم خوشگلم راحت باش
توآتلیه همه چیز تحریک کننده بود ،فضای اتلیه که خیلی رمانتیک بود واز همه مهم تر دلارام که بدجور داشت منو تحریک می ‏کرد وحالت های عکس گرفتن از همه بدتر منو داغ کرده بود.‏
تویکی از حالت ها باید لبای دلارام رو بوس می کردم ،وقتی اولین بوسه رو از لبش زدم دلم می خواست تا اخرش ادامه بدم وتن ‏خوشگلش رو تو بغلم بگیرم وقشنگ ترین لذت زندگیم رو تجربه کنم.‏
به هربدبختی بود خودم رو تو اتلیه کنترل کردم وخوشبختانه سریع تموم شد ، بعد از جشن عقد ورفتن مهمونا خواستم برم خونه ‏که مامان دلارام لطف بزرگی در حقم کرد ویه تعارف کوچیک کرد که بمون، ماهم نه گذاشتیم نه برداشتیم سریع قبول کردیم.‏
مامان واسمون رخت خواب آورد وتنهامون گذاشت،دلارام ازم خواست کمکش کنم لباسش رو دربیاره ، دیگه یخا اب شده بود ‏وبامن راحت شده بود ،زیپ لباسش رو از پشت پایین کشیدم وهمونجا پشت گردنش رو بوس کردم وبرش گردوندم تو بغل خودم ‏وبهش گفتم:خیلی دوست دارم عشقم
سرش رو بالاگرفته بود وداشت تو چشمام نگاه می کرد برای چند لحظه محو تماشای چشماش شده بودم سرم رو پاینن اوردم ولباش ‏رو کشیدم تو دهنم وخوردم اونم با من همکاری می کرد وخیلی شیرین لبم رو می خورد لباسش لیز خورد یکم اومد پاینن حالا ‏دیگه همه سینه هاش معلوم بودیکم به خودم فشارش دادم وبه بار دیگه لباش رو بوس کردم که چشمم خورد به سینه های درشت ‏وگرد وسفتش که سرش بالا بود وخیلی ناز بود.تا نگاه منو رو سینه هاش دید یکم خجالت کشید ودستش رو گذاشت رو سینه هاش ‏ورفت از کمدش سوتین قرمز رنگ خیلی سکسی که همش تور بود وفقط سر سینه هاش گلبرگ گل داشت برداشت وازم خواست ‏واسش ببندم ، وتاپ مشکی گردنی خیلی تنگی پوشید با شلوارک سرخ آبی ،موهای مشکی وخوشگل موج دارش رو هم با کلیپس ‏برد بالا وآویزون کردرو شونه هاش.چه قدر این تیپ بهش میومد واندامش رو جلوه میداد.‏
روتختش نشستم ودستم رو براش باز کردم بیاد تو بغلم ،نشست تو بغلم ویکم درباره شب عقد صحبت کردیم واتلیه و…‏
وقتی صحبت می کرد با دقت تمام گوش می کردم وبه لبای صورتی خوشگلش ودندونای سفید ومرتبش توجه می کردم ،بعد از ‏اینکه حرف زدنش تموم شد دستش رو انداخت دور گردنم وولباش رو گذاشت رو لبام واروم شروع کرد به خوردن ،تن نحیف ‏وظریفش رو تو بغلم گرفتم خوابوندمش روتخت رفتم روش ،لباش رو بوس کردم واروم اروم می خوردم وموهاش رو ناز می ‏کردم ومدام قربون صدقش می رفتم خیلی تحریک شده بود ،سرم رو زیر گردنش بردم وبوس کردم یکم از بدنش فاصله گرفتم ‏ودستم اروم رو بدن خوشگلش کشیدم.‏
هردومون خیلی خسته بودیم از رو تخت بلندش کردم وگذاشتمش رو رخت خوابی که مامان واسمون اورده بود . برق هارو ‏خاموش کردم وتوبغلم گرفتمش وبعد از کلی بوس کردن وناز کردن عشقم دیدم خیلی معصوم خوابش برده.واقعا شب رویایی ‏وقشنگی بود ،شبی که خیلی وقت بود انتظارش رو می کشیدم.‏
صبح که چشمام رو باز کردم دیدم سرش رو گذاشته رو دستم وخوابیده یکم به خودم نزدیکش کردم وبه تماشای چهره نازش ‏مشغول شدم دلم خواست زودتر بیدار بشه ولی دلم نمیومد بیدارش کنم ،لباش رو بوس کردم وپتو هم یکم از رو تنش رفته بود کنار ‏دیدم هوا خیلی سرده پتو رو هم دادم روتن نحیفش ومنتظر موندم تا بیدار بشه،یادم افتاد به شبایی که همش به دلارام فکر می کردم ‏به شبایی که دلم واسه همراه بودنش پر می کشید ولی تا می خواست اوج بگیره یادش میاومد دلارام ای در کار نیست وهمش ‏رویاست ولی حالا توبغلم خوابیده بود.‏
هوا خیلی سرد بود وبارون داشت به شدت به شیشه برخورد می کرد چه قدر هوای قشنگی بود بوی بهار نارنج شیراز با بوی ‏بارون که قاطی میشه مست کننده هست.داشتم صدای بارون رو گوش میدادم که دلارام خودش بیشتر تو بغلم جا داد،چه قدر خوش ‏حال بودم ازاینکه تونستم یه تکیه گاه باشم واسه یه دختر.آروم دستم رو از زیر سرش برداشتم ورفتم طرف پنجره ، گل هایی که ‏دست پرورده عشقم بود وبه زیبایی تکان می خورد چنددقیقه گذاشت ودیدم دلارام بیدار شده
‏_سلام خانومی،صبح به خیر ،انقدر می خوابی نمیگی یه نفر منتظرته؟‏
دلارام: سلام عزیز صبحت به خیر،خیلی وقته بیدارشدی؟
‏_تقریبا1ساعت میشه
دلارام:واییییی سحرخیزی!!!‏
‏_نه خانوم خوشگلم هرچه قدر می خواد بخوابه و…‏
رفتم نشتم تورخت خواب کنارش هنوز رو تشک دراز کشیده بود
دلارام:رضا بارون میاد؟
‏_اره گلم یه ربع ساعتی میشه‏
دلارام:رضا بریم بیرون؟بریم باغ جنت ‏
‏_آره دلارام جان میریم بلندشو بریم صبحانه بخوریم بعدش بریم باغ جنت
خواست بلندبشه که دستش رو گرفتم وکشیدمش طرف خودم ولبای خوشگلش رو بوس کردم.ازبغلم بلند شد رفت دستو صورتش ‏روشست واومد موهای بلند ومشکیش رو مرتب کنه.منم رخت خواب رو جمع کردم ورفتیم صبحانه خوردیم وکم کم رفتیم که اماده ‏بشیم بریم باغ.‏
برای اینکه چه لباسی بپوشه ازم نظر خواست واقعا خوش حال شدم که از همین روز اول نظر من واسش مهم هست. میدونستم ‏چادری ومحجبه هست واقعا رضایت بخش بود واسم که خانومم واسش مهمه که تن وچهره قشنگش وقامت بلندش واسه منه نه ‏مردهای تو جامعه.‏
رنگ سرخ به صورت سفیدوچشمای خوشگلش میومد ازش خواستم مانتو وشلوارکتون سفید باشال سرخ آبی وکفش وکیف سرخ ‏وساق دست سرخ بپوشه .خداروشکر همش رو هم داست وگرنه می خورد تو ذوقم.‏
آرایش ملیحی کرد وخط چشم ساده روچشمای نازش نقش بست . ورژ لب خیلی کمرنگی هم به لباش زد وچادرش رو سرش کرد. ‏چه قدر خوشگل شده بود،چه قدر وپاکی وعفت تو این چهره آشکار بود خوش حال بودم از اینکه قرار با دختری بیرون برم که ‏مطمنم دست هیچ نامحرمی بهش برخورد نکرده واولین نفر منم که دستای ظریفش تو دستم هست.‏
خودممم کت وشلوار مشکی شب عقدم رو پوشیدم وسوار ماشین شدیم که بریم باغ جنت.تواون هوا آب انار اصیل شیرازی یا ‏بستی های بابا بستنی که خیلی معروفه می چسبید.دست چپش رو تودستم گرفتم وگفتم:‏
دلارام جان،عزیزم می خوای بریم آب انار بخوریم یا بریم بابابستنی؟
دلارام:رضا واسم فرقی نداره هرجا خودت دوست داری بریم
‏_کلک هرچی انتخاب سخته میذاری برعهده ی من؟ نه خودت بگو خانومی
دلارام:هوا خیلی سرده بستنی نه.بریم آب انار بخوریم
‏_چه تفاهمی باشه خانومی بریم اب انار بخوریم‏
توراه خیلی ساکت بود واصلا حرف نمیزد،موسیقی ملایمی گذاشتم وخودمم زمزمه می کردم چه لحظات قشنگی هست کنار یگانه ‏عشق زندگیت با عشقی پاک،زیر هوای بارونی شیراز با بوی بهار نارنج رانندگی کنی.‏
‏_خانومم چرا ساکتی؟‏
دلارام:داشتم به صدای تو وموسیقی گوش می کردم
‏_ای وای من خوب صدام چه طور بود؟‏
دلارام:دیگه نخونیا
یکم تعجب کردم _ خوب چرا؟
دلارام:آخه عاشق صداتم وگرنه هرروز باید واسم بخونی
‏_نفس عمیقی کشیدم وگفتم:قلبم نزدیک بود سرجاش بایسته وقتی گفتی نخون وگفتم شاید صدام بد بود
لپم رو بوس کردو گفت:نه صدات رو دوست دارم ‏
نزدیک آب اناری شدیم بهش گفتم:بریم تو بخوریم یا بیارم همینجا؟
دلارام:اگه بیاری همینجا راحت ترم رضا جان
آب انار رو گرفتم وتوماشین خوردیم ورفتیم باغ ، تو باغ خیلی باهمدیگه صحبت کردیم و ازخواسته ها وعلایق همدیگه جویا ‏شدیم . اصلا مادی نگر نبود بیشتر معنویات واخلاق من واسش مهم بود ، اینکه من چه رفتاری داشته باشم از همه چی واسش مهم ‏تر بود.‏
نهار هم بیرون با خانمم خوردیم ورفتم دلارام رو رسوندم خونشون وبعداز ظهر ساعت3تقریبا کلاس تکواندو داشت رفتم دنبالش ‏ورسوندمش باشگاه. حوالی ساعت 5بود زنگ زدم بهش گفت کلاس تمومه ورفتم دنبالش ، خستگی توچشماش داشت زار میزد ‏وگونه هاش هم حسابی سرخ شده بود سوار ماشین شدیم ‏

‏_دلارام خانوم قرار نشد عسل ببرم کلاس لبو تحویل بگیرما‏
دلارام:ههه واییی رضا انقدر خسته شدم
‏_خسته نباشی خوشگل من بوسسسسس از لپای سرخت‏
رسیدیم خونه ودلارام پیاده شد خواستم برم که دلارام گفت :مامان اینا قراره برن تهران خونه خاله من تنهام، میمونی پیشم؟
‏_باشه دلارام جان پس من برم خونه لباسام رو بیارم‏
دلارام:منتظرتم گلم
خیلی خوش حال شدم از اینکه میتونم چندشب پیش خانومم باشم به سرعت رفتم خونمون <<خونه هامون چندتا خیابون فاصله ‏داشت>> ولباس برداشتم و رفتم پیش دلارام.‏
وقتی رفتم تو دیدم دلارام با حوله اومد جلوم ، واییی که چه بوی خوبی میداد داشتم همینطور نگاهش می کردم اصلا حواسم نبود ‏دربازه و هوا سرده ،دلارام دستم رو گرفت منو برد داخل ودر بست.‏
‏_سلام دلارام جان رفتی حموم؟‏
دلارام:آره رفتم دوش گرفتم،بشین برم واست چایی درست کنم
رفت تو آشپزخونه ومشغول چایی درست کردن شد واز تو یخ چال کیک برداشت وباچایی واسم اورد.چایی وکیک همراه با ‏خانومم صرف شد توبغلم گرفتمش وگفتم:مرسی ‏
سرش رو از رو شونم برداشت وگفت:برم لباسم رو بپوشم بیام
تاچشمای نازش رو تواون صورت سفیدش رو دیدم که داشت به من نگاه می کرد به اختیار شروع کردم به خوردن لباش همونجا ‏رو کاناپه خوابیدم روش ولباش رو اروم می خوردم اونم بالبای گرمش لبای منو می خورد ، سرم رو بردم زیر گردنش وبوسش ‏کردم ، بدنش خیلی بوی خوبی میداد وحسابی تحریکم کرده بود .‏
ازروش بلند شدم ونشستم کننارش ، چشماش خمار شده بود واقعا تو اون لحظه نمیدونستم سکس می خواد یا نه ولی دلم نمی ‏خواست زیاده روی کنم که فکر کنه واسه سکس می خوامش.‏
‏_دلارام جان خوابت میاد؟‏
دلارام:آرم خیلی خسته هستم ، خوابم میاد
‏_خوب بخواب گلم ، می خوای برو رو تخت راحت بخواب‏
از رو مبل شد وداشت میرفت طرف اتاقش من بیچاره هم که بدجور تحریک شده بودم موندم توپذیرایی خواستم بشینم فیلم نگاه کنم ‏دیدم داره از پله ها میره بالا از پشت سرش رفتم از رو پله ها بلندش کردم وبردمش تو اتاقش وگذاشتمش رو تخت.‏
‏_حالا بگیر بخواب،ولی زیاد نخوابی ها حوصلم سرمیره که خودم میام بیدارت می کنم
بوسش کردم وازاتاقش رفتم بیرون. واسه شام هنوز چیزی اماده نکرده بودیم گفتم برم برای شام کتلت درست کنم ولی جای موادش ‏رو نمیدونستم کجاست به بدبختی موادش رو اماده کردم و کتلت وسیب زمینی سرخ کردم وسالاد درست کردم وزنگ زدم نان ‏ساندویجی هم اوردن.میز رو اماده کردم تقریبا 1ساعت شده بود که عشقم خوابیده بود اروم رفتم تو اتاقش هنوز خواب بود. حوله ‏کنار رفته ونیمه بالایی تنش کلا پیدا بود بااینکه به پشت خوابیده بود ولی سینه های خوشگلش سر بالا وخوش فرم بود پتو رو ‏کشیدم رو بدنش وخواستم بیدارش کنم. لباش رو اروم بوس کردم که دیدم چشماش رو باز کرد.‏
‏_بالاخره بیدار شدی نمیگی من اینجا تنهام‏
دلارام:خیلی وقته خوابیدم؟
‏_نه عسلم شوخی کردم تو فقط 1ساعت خوابیدی
پتو رو از رو بدنش کنار زد وخواست بلند بشه که دیدم حوله کلا از بدنش خارج شده سریع پتو رو کشید رو خودش
یکم خندیدم وگفتم:پاشوعشقم لباسات رو بپوش بیا شام بخور ‏
دلارام:باشه الان میام از اتاقش رفتم بیرون منتظر شدم تا بیاد ، ربع ساعتی شد که منتظرش بودم صداش زدم: دلارام کمک نمی ‏خوای؟
دلارام:نه تموم شد الان میام
اوه اوه چی میدیدم شلوار مشکی اسپورت تنگ پوشیده بود با تاپ سفید نیم تنه خیلی تنگ که سینه هاش داشت لباس رو پاره می ‏کرد با سوشرت اسپورت مشکی پوشیده بود روش موهای خوشگلش رو بسته بود بالا . رژلب سرخ وبراقی هم زده بود به لباش.‏
‏_واییی دلارام چی بهت میاد؟انقدر خوشگل می کنی فکر من بیچاره هم هستی؟
دلارام:هههه
‏_نخند دلم رو آب بنداز‏
دلارام:رضا گرسنمه ‏
‏_بیا ببین چی واست درست کردم‏
دستش رو گرفتم وبردمش سر میز یکم تعجب کرد وگفت: خودت درست کردی؟
‏_اره عزیزدلم بشین بخور ببینم از دست پختم خوشت میاد‏
نشست رو صندلی واولین ساندویچ رو برای من درست کرد یدون ساندویچ هم برای خودش درست کرد با شیطنت خاصی غذارو ‏می خورد وتوحین خوردن یه جور خاص بهم نگاه می کرد ولبخند میزد.‏
پرسیدم: دلارام جونم ، چطوره؟
دلارام:قابل تحمله، نه شوخی کردم خیلی خوشمزست مرسی
‏_نوش جونت عشقم، بخورضعیف نشی بعد بگن شوهرش بهش نمیرسه‏
ساندویجش رو که تموم کرد دیدم دیگه نخورد فهمیدم کم اشتهاهست گفتم:همین دلارام؟
‏_اره کافیه بیشتر نمی تونم‏
میز رو خودش جمع کرد و رفت ظرفارو بشوره رفتم پیشش وگفتم: تو که دست پخت منو خوردی پس من چی؟
دلارام:فردا ظهر با من
دستای طریفش رو خشک کرد و از یخ چال ظرف ژله رو برداشت گفت:می خوری؟
‏_اره عشقم ‏
توآشپزخونه یکم ژله خوردیم ورفتیم نشستیم پای تلویزیون دلارام کنارم رو کاناپه نشسته بود وبا دقت تمام داشت فیلم نگاه می کرد ‏چشمم به سینه هاش افتاد داشتم میمردم دیگه طاقتم داشت تموم میشد که فیلم یکم صحنه دار شد دلارام سریع نشست تو بغلم وجلوی ‏چشمام رو گرفت گفت:واسه بچه خوب نیست
‏_ههههههه بذار ببینم ‏
دلارام:نه امکان نداره،یادمیگیری بد اموزی داره ‏
‏_خوب لازم میشه ‏
دلارام:هههههه از دست تو
‏_مگه نگفتم نخند دلم آب میشه؟‏
دلارام:ببخشید یادم رفت
‏_آب شد دیگه کاریش نمیشه کرد‏
یکم خودش رو بهم نزدیک کرد ولباش رو گذاشت رو لبام وبوس کرد واسه چندلحظه لبای همدیگه رو خوردیم ودلارام سست شده ‏بود. سرش رو گذاشت رو شونم
توبغلم یکم فشارش دادم وخواستم تحریکش کنم باموهاش بازی کردم ودست می کشیدم رو کمرش.معلوم بود گرم شده بود سرش ‏رو از رو شونم برداشت با چشمای آبی وخمارش نگاهم کرد دستم رو دوطرف صورتش گذاشتم به چهره معصومش نگاه کردم ‏ولباش رو بوس کردم سرم رو زیر گرنش بردم ونفسام رو بهش میزدم واروم بوس های ریز می کردم یکم اومدم پاینن تر وبالای ‏سینه هاش رو بوس کردم وقتی دستش رو گذاشت کنار سرم فهمیدم خودش هم می خواد.سوشرتش وتاپش رو دراوردم وسرم ‏چسبوندم به قفسه سینش ودستم رو به پشت بردم وسوتینش رو هم باز کردم. تا سوتینش رو در اوردم چشمامش رو بست وخودش ‏رو انداخت تو بغلم،
از بغلم جداش کردم وبادستم می کشیدم رو سینش،لبم رو گذاشتم رو سر سینش شروع کردم به خوردن وبا دستم اونی یکی سینش ‏رو میمالدم سرعتم رو بیشتر کردم ومحکم سر سینش رو مک میزدم که صداش کم کم بلند شد
دلارام:آههههه رضا
‏_جونم عشقممم قربون صورت ماهت برم‏
اون یکی سینش رو هم خوردم وگاز ریزی از سرش کردم
دلارام:آخخخخ
بدجور تحریک شده بودم میدونستم اگه دلارام از رو پام بلند بشه کیرم میاد بالا خودم دلارام رو بغل کردم وبردمش تو اتاقش ‏،موهاش رو باز کردم وگذاشتمش رو تخت وشلوارش کشیدم پایننن وایییی چه رونای توپر وقشنگی داشت سرم رو بردم ‏لای پاهاش از روشرت کسش رو مالیدم ورو روناش دست کشیدم زبونم رو از کنار شورتش بردم داخل وزدم به کسش ‏یکم با زبونم قلقلکش دادم بعد شورتش رو از پاش در اوردم که دستش رو گذاشت رو کس خوشگلش ونذاشت ببینمش ، ‏رفتم روش ولباش بوس کردم وگفتم: خوشگل من انقدر خجالت نکش ‏
دلارام:رضا؟
‏_جونم قربونت برم؟‏
دلارام:خیلی دوست دارم رضا ‏
‏_من قربون تو برم،منم دوست دارم ‏
رفتم پایین ودستش رو از رو کسش برداشتم وبوسش کردم ، چی میدیدم؟یه کس سفید وخوشگل ،با بوی خیلی مطبوع ومست کننده ‏زبونم ودورانی رو کسش چرخوندم وبهش ضربه زدم خواستم تحریکش کنم با زبونم رو کسش می کشیدیم چه قدر ‏صدای ناز وزیبای داشت.‏
آههههه رضا بخورش
‏_می خورمش قربونت برم ،فدای صدات بشم‏
لبام رو گذاشت رو کس کوچولو وخوشگلش اروم شروع کردم به خوردن، لبه های کسش رو می کشیدم تو دهنم وبا زبونم رو ‏چوچولش فشار میدادممم دستش رو گذاشت رو سرم به کسش فشار میداد ، خواستم یکم درد چانیش کنم سریع کسش رو ‏محکم مک زدم ودندونای ریز می گرفتم …‏
آخخخخخ رضاااااااااا
بی توجه به صداش کسش رو مک میزدم وگاز می گرفتم وزبونم محکم بهش فشار میداد یا چوچولش رو با دستم فشار میدادم از ‏درد ملافه تختش رو با ناخونش چنگ میزد وآه وناله می کرد نمی خواستم خیلی زود ارضا بشه دهنم رو با دستمال ‏تمیز کردم ورفتم کنارش دراز کشیدم وسرش رو بوس کردم یکم بی حال بود چرخید اومد رومن ودگمه های پیرهنم رو ‏باز کرد وبا دستش رو سینه هام کشید وزیر گلوم رو اروم بوس می کرد وکسش رو کیر راست شدم بود کاش می تونستم ‏تو همون حالت کیرم رو بکنم تو کسش رفت پایین وشلوارم رو در اورد ودستش رو گذاشت رو کیرم از رو شرتم یکم ‏مالیدش تا شرتم رو در اورد کیرم افتاد بیرون با تعجب وترس یکم نگاه کرد وبادستش به کیرم می کشید وانگشتش رو ‏کیرم تکون میداد .‏
اگه نمی خوردش بدجور می خورد تو ذوقم ، یکم با اکراه نگاهش کرد و زبون کوچیکی به سرش زد بعد لبش رو گذاشت رو سر ‏کیرم و شروع کرد به خوردن اروم درش میاورد ومی خوردش ، زبونش رو کشید زیر کیرم و با زبونش به تخمام زد ‏دوباره کیرم وکرد تو دهنش رو محکم مک میزد ، درد کوچیکی رو کیرم حس می کردم ، یکم بیشتر فرا کرد تو دهنش ‏رو عقب جلو می کرد چند مین همینطور کیرم رو خورد خسته شد.اومد روم دراز کشیدکیرم رو به سوراخ کونش زدم ‏ولی دلم نمیومد بکنم تو کونش،دردشدیدی می گرفت ولی باید ارضا میشدم ، گذاشتم یکم تو بغلم دراز بکشه بهش گفتم: ‏دلارام عشقم پاشو وایسا
خودمم وایسادم و بغلش کردم ولبام رو گذاشت رو لباش وکیرم گذاشت لای پاهاش وبا تموم قدرتم جلو عقب می کردم ، تحمل ‏وایسادن نداشت ودردش شروع شده بود وقتی سر کیرم می خورد به کسش جیغ کوچیکی میزد ولبای منو گاز می گرفت ‏معلوم بود از سکس خشن هم خوشش میادد.چسبوندمش به دیوار وبا دسم سینه هاش رو محکم گرفتم و با کیرم محکم ‏میزدم به کسش ، رژ لبش پخش شده بود دور لبش وموهاش بهم ریخته شده بود وخیلی سکسی آه وناله میکرد.‏
آههههه رضا بسه آخخخخخ
‏_قربونت برم
هنوز ارضا نشده بودم که دیدم دلارام جیغی زد وارضا شد دیگه توان نداشت ولی من هنوز ارضا نشده بود برش گردوندم از پشت ‏سینه هاش رو گرفتم وکیرم رو لای پاهاش روکسش فشار میدادم و یکی ازدستام رو گذاشتم از جلو رو کسش ومیمالیدم ‏وانقدر با کیرم جلو عقب کردم که بالا خره تونستم ارضا بشم واب کیرم رو با فشار ریختم رو کسش ولباش رو بوس ‏کردم همونجا توبغلم گرفتمش ونشستم رو زمین بدنش یکم سرد شده بود ، سرش رو گذاشت رو سینه هام چشماش رو ‏بست.دستمال رو از رو میز ارایشش برداشتم وکسش رو تمیز کردم کیر خودمم رو تمیز کردم. توبغلم خواب رفته بود ‏لباش رو بوس کردم گذاشتمش رو تخت خودمم شرتم رو پام کردم ، شوفاژ روهم بیشترش کردم که لخت خوابیده سرما ‏نخوره رفتم کنارش رو تخت دراز کشیدم پتورو انداختم روخودمون بغلش کردم که چشماش باز شد وگفت:مرسی
‏_فدات شم دلارام خانومم بخواب گلم
سرش رو گذاشت رو دستم وسینه های لختم رو بوس کرد وخوابید منم سرش رو بوس کردم وتوبغل عشقم خوابیدم. ‏
بعد از دوماه عقد بودن دیگه قرار شد عروسی کنیم وبریم سر خونه زندگیمون.خونه رو داده بودم دکوراسیون چینی کنن وتقریبا ‏دیگه اماده بود.شب حنا بندون کاملا می شد استرس رو تو چهرش دید. اقوامامون از جاهای مختلف اومدن شیراز و شب ‏خونه ما وخونه دلارام قرار بود بخوابن ، من ودلارام قرار شد بریم خونه خودمون بخوابیم که فرداش قرار بود صبح ‏زود بریم ارایشگاه وماشین گل بزنیم خسته نباشیم ومزاحمم مهمونا نشیم.‏
شب تو خونهه خیلی باهاش صحبت کردم ولی خیلی استرس داشت واسترسش رو خیلی سعی می کرد مخفی کنه ولی کاملا تو ‏چهرش بیداد می کرد.ازشیطونی همیشگی خبری نبود واون شب اصلا سربه سرم نمیذاشت،هرشبی که باهم بودیم قبل ‏از خوابیدن حسابی اذیتم می کرد و نمیذاشت بخوابم ولی اون شب خیلی راحت گرفت خوابید.صبح زود صبحانه خوردیم ‏وبردمش ارایشگاه خیلی هم به ارایشگر سفارش کردم نمی خوام خیلی رنگیش کنی خیلی هم ساده نباشه ، فقط هرکاری ‏ازدست برمیاد انجام بده منم درحقت کم لطفی نمی کنم وهرچی گفتی پولش میشه تقدیم می کنم.‏
رفتم ماشین رو گل زدم خودمم رفتم ارایشگاه وحسابی خوشگل کردم ساعت 2بعداز ظهر بود زنگ زدم به دلارام که گفت اماده ‏هست ، میدونستم از صبحی چیزی نخورده وگرسنه هست پیتزا خریدم ورفتم ارایشگاه دنبالش. به ارایشگاه که رسیدم دل ‏تو دلم نبود زنگ زدم ورفتم داخل .‏
دهنم باز مونده بود وقتی دلارام رو دیدم خیلی تغییر کرده بود ، موهای مشکیش رو رنگ خیلی قشنگی زده بودن تو مایه های ‏قهوه ای کمرنگ مخلوط با رنگ زرد اکر درست نمیدونم ولی خیلی خوشگل شده بود با رنگ چشماش همخونی داشت، ‏مژه مصنوعی خیلی قشنگی به چشماش زده بود وسایه خیلی با ظرافت رو چشماش کار شده بود ، لباش هم که دیگه ‏معرکه شده بود که دیدم یه دفعه ارایشگره با شیطنت خاصی گفت :لباش رو رژلب حجم دهنده زدم وروش رو لاک لب ‏صورتی ،هرکس تو ارایشگاه بود زد زیر خنده معلوم بود به خاطر نگاه های من اینو گفته.منم گفتم:واقعا ممنونم دست ‏شما درد نکنه فقط یه سوال لاک لب دوامش چه قدر هست؟زود که پاک نمیشه؟
دوباره همه زدن زیر خنده وارایشگر گفت:نه آقا دوماد زود پاک نمیشه تا 24ساعت دوام داره
لبخندی زدم وگفتم: خوب شد گفتینا ‏
لباس عروس هم خیلی قشنگ بود ، سینه های دلارام افتاده بود توش وخط بین سینه هاش معلوم بود وحسابی تو ارایشگاه تحریکم ‏کرد.‏
جعبه شیرینی رو با دستمزد به همراه انعام شاگرد ها تقدیم کردم با خانومم به اتلیه رفتیم وحسابی عکس گرفتیم تو حالت های ‏مختلف وعکاس هم ادم باحالی بود وعکس های سکسی خیلی قشنگی ازمون گرفت.‏
بعد از تلیه دیدم دلارام با بی حالی بهم گفت:رضا به دادم برس مردم از گرسنگی
‏_ای وای من ببخشید خانومم یادم رفته بود پیتزا گرفتم
دلارام:رضا جان من چه طوری پیتزا بخورم؟
‏_با کارد واست قطعه قطعش می کنم با چنگال بخور ، راستی ارایشگرهم که گفت لاک لب زده موردی نداره ویه چیز دیگه هم ‏اینکه الان باید بهم لب بدی
دلارام:از دست تو ، توارایشگاه ازبس نگام کردی ابرومون رو بردی حالا هم که لب می خوای ، فقط یکی ‏
سریع لبام رو چسبوندم به لبش وازش لب گرفتم وزیر چشمی نگاهی به سینه هاش انداختم و تو گوشش گفتم: سینه هم می خوام
دلارام:تعارف نکنیا راحت باش ، حالا هم اون پیتزا رو بده به من مردم از گرسنگی ‏
پیتزا رو مثل همیشه نمی خورد ، هرموقع پیتزا می خریدم یه گاز از پیتزای من میزد یدون از مال خودش یا پیتزای منو از دستم ‏می گرفت می خورد،عاشق این شیطنتاش بودم .ولی حالا خیلی اروم داشت پیتزا می خورد میدونستم اینا همش به خاطر ‏استرس هست.‏
وقتی رفتیم تالار یکم از استرسش کم شد وتوجمع خیلی راحت بود ومیرقصید چندبار هم همونجا از همدیگه لب گرفتیم .به اخر ‏مراسم که نزدیک شدیم دیدم دستش یخ کرده نخواستم به روش بیارم…‏
بعد از مراسم وعروس کشون من وهمسرم به زیر سقفی رفتیم که مدت ها بود تو ذهنم تصویرش رو می کشیدم. وقتی از در رفتیم ‏تو رفت نشست رو کاناپه وصندلش رو از پاش در اورد. منم کتم رو در اوردم ورفتم پیشش گفتم: دلارام جان چیزی نمی ‏خای تشنه نیستی؟
دلارام:رضا واسم یه لیوان آب میاری؟
واسش آب اوردم وخورد.دستش رو گرفتم تو دستم وگفتم: قربونت برم چرا استرس داری؟اصلا می خوای بذاریم واسه فردا یا ‏هرموقع که خودت خواستی؟
دلارام:نه رضا امشب استرسم رو تموم کن
‏_عزیزدلم دلارام جان استرس نداشته باش حواسم هست قربونت برم هرموقع امادگیش رو داشتی پردت رو بر میدارم
میدونستم این حرفا فایده ای نداره وذره ای از استرسش کم نمی کنه خوب حق داره برداشتن پرده درد شدیدی داره به خصوص ‏وقتی که دکتر بهش گفته پردت از نوع سختی هست وممکنه خون ریزیش بیشتر از حالت معمول باشه.‏
بوسش کردم ودستش رو گرفتم وبردمش تو اتاق خواب. لباسش رو کمکش کردم از تنش بیرون بیاره ، لباس عروس از تن ‏ظریفش سر خورد افتاد رو زمین دلارام با شورت توری سفید جلوم وایساده بود سرش رو انداخته بود پایین یکم بهش ‏نزدیک شدم وسرش رو بالا اوردم وبوسش کردم تو بغلم فشارش دادم وگفتم:خیلی دوست دارم قول میدم خوشبختت کنم
با معاشقه خیلی طولانی تو همون حالت لباسام رو در اوردم ودلارام رو خوابوندم رو تخت ، رفتم روش به چشمای مهربونش نگاه ‏کردم که تو عمقش استرس وترس موج میزدم.سینه هاش رو اروم اروم شروع کردم به خوردن ورفتم پایین تر وشورتش ‏رو با دندونم کشیدم پایین وافتادم به جون کسش حسابی خوردم وچوچولش رو فشار میدادم که یه دفعه دیدم ارضا شد ‏بهترین وقت بود واسه پاره کردن پردش پاهاش رو باز کردم وکیرم رو گذاشتم رو کسش که یه دفعه گفت:نه رضا نه
‏_نترس گلم ‏
دیدم اینطور فایده نداره ، رفتم روش لباش رو گرفتم ودستم رو بردم زیر کمرش محکم گرفتمش ویکم اوردمش بالا وکیرم رو ‏سوراخ کسش تکون دادم وفشار دادم که دیدم داره با ترس ودلهره نگام می کنه بهش گفتم:آماده ای عشقم؟
با سر جوابم رو داد واماده بود برای اینکه پردش رو بردارم ، دستش رو به بازو هام گرفت منم لباش رو محکم گرفتم یکم کیرم ‏رو فشار دادم دیدم نشد وپردش پاره نشد یکم بیشتر فشار دادم که پردش پاره شد وریختن خون کسش رو روکیرم حس ‏کردم.صدای دلارام تو دهن من خفه شده بود و سرش رو تکون میداد وبا ناخوناش به بازوم فشار میدادخواستم درش ‏بیارم که پاهاش رو دور کمرم حلقه زد ومانع شد.چشماش پر از اشک شده بود از چشمای خوشگلش داشت اشک ‏میومد.لباش رو ول کردم دلم خیلی واسش سوخت اروم آه وناله می کرد ، اشکش رو با دستم پاک کردم وگفتم:تموم شد ‏قربونت برم یکم تحمل کن دردش تموم میشه دیگه خانوم شدی، عشقم ،خانوم خودم ‏
دلارام :آههههه رضا درد دارم داره میسوزه
‏_می خوای درش بیارم گلم؟‏
دلارام:نه نه تکونش ندیا نگهش دار
موهای خوشگلش رو ناز کردم ولباش رو بوس کردم اروم اروم کیرم فرستادم تو کس تنگش ، ماهیچه های داخل کسش بدجور ‏داشت به کیرم فشار وارد می کرد واقعا حق داشت درد داشته باشه صداش بلند شد دوباره چشماش پرازاشک شده ولی ‏نذاشت سرازیر بشه وآه وناله می کرد.‏
آخخخ رضا واییی
‏_جان عشقم خانوم خوشگلم الان دردش تموم میشه‏
کیرم تا دسته رفته بود تو کسش ودلارام بازوهای منو محکم گرفته بود اروم اروم شروع به عقب جلو کردن کردم وکیرم رو ‏تاجایی که میشد تو کسش جا میدادم تواون لحظه صداهای عشقم بیشتر از هرچیز تحریکم می کرد بعد از چندمین تلمبه ‏زدن اهسته، حرکاتم رو شدید کردم دلارام دیگه داشت جیغ میزد
آییییییییییییی رضا آروم آخخخخ
‏_جاننننننننننننن‏
آههههههه آخخخخخخخخخ
‏_الان ارضا میشم قربونت برم یکم صبر کن‏
لباش رو گرفتم وکیرم رو با تموم قدرتم جا میدادم تو کسش دلارام هم ملافه تخت رو تو دستش فشار میداد دیگه نزدیک ارضا شدنم ‏بود بهش گفتم:قرص خوردی خانومم؟
دلارام:اره رضا
محکم گرفتمش وآبم رو با فشار ریختم تو کسش همون لحظه هم دلارام ارضا شد .جیغ کشید.‏
آخخخخخخخخخخخخخ سوختم
‏_جونممممممم تموم شد عشقم‏
کیرم رو از کسش کشیدم بیرون وایییی پرخون شده بود برخلاف چیزی که تو اینترنت خونده بودم چدنتا قطره بیشتر نیست، ولی ‏خون ریزی شدیدی داشته ، بمیرم واسش چه دردی رو داشته تحمل می کرده .ملافه رو از رو تخت برداشتم وکیرم رو ‏تمیز کردم ، کس عشقم رو هم تمیز کردم ،واسش یکم شربت اوردم که بخوره . بعدش برقارو خاموش کردم وکنارش رو ‏تخت دراز کشیدم وگفتم:درد داری عشقم؟
دلارام:یکم ‏
‏_خوب میشی گل نازم ، دیگه خانومی خودم شدی چه کیفی کنم من ‏
با شیطنت همیشگی اومد رومن گفت:چه کیفی هان؟
‏_می خوای عملی الان بهت بگم؟‏
دستش رو گذاشت رو کیرم و گفت نه متوجه شدم ‏
‏_دست نزن بهش ،خطرناک میشه ها از ما گفتن بود‏
یکم دیگه صحبت کردیم وکه نگاهی به ساعت انداختم دیدم ساعت 5 صبح هست.دلارام دیگه چشماش رو نمی تونست باز نگه ‏داره سرش رو گذاشت رو سینم وخوابید.بدن لطیفش وقتی می خورد به بدنم یه حس خاصی بهم دست میداد. واقعا حقیقته ‏که زن ارامش بخش کانون خانواده هست.بهترین حس رو داشتم با زیباترین مخلوق خدا تجربه می کردم .‏
همیشه تو خواب خیلی تکون می خورد ولی حالا مثل اولین شبی که تو بغلم خوابیده بود اروم وبی حرکت وبا معصومیت ‏همیشگی بود.‏
ساعت های حدودا 3بعد از ظهر بود که با شیطنت های دلارام از خواب بیدار شدم. لبام رو بوس می کرد وقلقلکم میداد نشسته بود ‏رو من می گفت بیدار شو بیدار شو. چشمام رو که باز کردم عشق خوشگلم با موهای بهم ریخته دیدم که لخت نشسته بود ‏رو من تا دید دارم نگاش می کنم افتاد رو من با دستم به پشتش کشیدم وموهاش رو بوس کردم.‏
دلارام:سهلام ظهرت به خیر شادوماد
‏_سلام عشقم ظهر تو هم به خیر ولی خوابم میاد می خوام بخوابم عصر هم میتونی بهم عصر به خیر بگی.‏
دلارام:اگه من گذاشتم تو بخوابی
دستم رو انداختم به کمرش بردمش زیر وافتادم روش گفتم:بگیر بخواب که بدجور خوابم میاد
دلارام:له شدم پاشو تنبل پاشو فکر شکم گرسنم باش به دادم برس که الان سر وصداش شروع میشه
کوتاه بیا نبود انقدر گردنم وبوس کرد واون زیر اذیتم کرد که مجبور شدم از روش بلند بشم وبیخیال خوابیدن بشم.تاازروش کنار ‏رفتم سریع از تخت بلند شد رفت لباس برداره بره حموم ، همینکه دولا شد لباس از تو کشو برداره چشمم خورد به کون ‏گرد وخوشگلش که زیر چشمی نگام کرد وگفت: مگه فیلم سینمایی میبنی بلند شو دیگه من دارم میرم حموم
‏_منم میام در وباز بذار الان میام‏
دلارام:کی تعارف کرد حالا؟ ‏
از رو تخت بلند شدم ورفتم طرفش از رو زمین بلندش کردم وگفتم:داری شیطونی می کنیا دلارام ‏
رفتیم تو حموم ودوش رو باز کردم حوصلم نمیشد منتظر بمونم تا وان پر بشه.دلارام هم اومد زیر دوش اولش قصدی نداشتم تو ‏حموم سکس داشته باشم ولی دلارام خیلی داشت تحریکم می کردم لبای صورتیش زیر اب خیلی ناز شده بود وفیسش ‏سکسی تر شده بود همیشه از لب گرفتن خوشش میومد خودش لباش رو گذاشت رو لبام وشروع کرد به لب گرفتن دستش ‏رو گذاشت پشت گردنم ،یکم خودش رو کشید بالا تا راحت تر بتونه لبام رو بخوره کیر منم که تو اون فضا راست شده ‏بود وطالب سکس بود توهمون حالت ایستاده یکی از پاهاش رو گرفتم بالا وکیرم رو گذاشتم رو سوراخ کسش خودشم ‏داشت لبای منو می خورد،سکس خشن می خواستم دیشب رمانتیک بود ، کیرم رو بایه حرکت تا ته کردم تو کسش ، ‏لبای منو ول کرد وسرش رو خم کرد عقب وآههههی کشید آب دوش ریخت رو صورت سینه هاش با تموم قدرتم کیرم ‏رو تو کسش فرو می کردم ودرش میاوردم دوباره می فرستادم تو دلارام فقط جیغ میزد منم سینه هاش رو گاز می گرفتم ‏ومی خوردم .‏
برش گردنوندم از پشت فرستادم تو کسش تلمبه میزدم خواست کیرش رو از کسم دربیاره نذاشتم از پشت سینه هاش گرفتم ومحکم ‏زدم تو کسش تحمل نداشت دیگه درد شدیدی رو داشت تحمل می کرد دستش رو گذاشت رو وان ودولا شد به به حالتی ‏که منم من عاشقش بودم هم کون هم کسش روبه روم بود خواستم بذارم تو کونش پشیمون شدم دوباره تا ته کردم تو ‏کسش که دیدم دلارام ارضا شد منم حرکاتم رو شدید تر کردم چند مین بعد ارضا شدم ابم ریختم رو زمین.‏
خودش رو انداخت توبغلم وگفت:رضا کافیه دیگه نمی تونم
بوسش کردم وتوبغلم گرفتمش دوش گرفتیم وغسل کردیم رفتیم بیرون. وقتی از حموم اومدیم بیرون معلوم بود هنوز درد داره ‏درست راه نمیرفت ولی خودش گفت که از این حالت سکس خیلی خوشش اومده.رفت دراز کشید رو کاناپه و واسمون از ‏بیرون غذا اوردن خوردیم و استراحت کردیم.‏
مثل همیشه دوسش داشتم ودارم وخواهم داشت.یگانه عشق زندگیم رو به سختی به دست اوردم وبه راحتی از دستش هیچ وقت ‏نمیدم وخیلی دوسش دارم.‏
‏ ‏
نوشته: رضا


👍 0
👎 0
72793 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

397309
2013-08-31 07:42:43 +0430 +0430
NA

گولو گولو چرا انقد طولانی تو خجالت نمیشی داستانتو میزاری اینجا خبره مرگت دختره متین سنگین خوب بود واقعا که خدا به غرعان دمه دستم بودی با ملاقه میزدم نه نه با گوش کوب میزدم فرقه سرت لامصب

0 ❤️

397310
2013-08-31 08:11:20 +0430 +0430
NA

خیلی قشنگ بود حتی اگه دروغ بود اما قشنگ نوشتی
اما یه ایراد کوچیک بگیرم
دختری که تا حالا با پسر نبوده زود پا نمیده
البته مگه واقعا موجود داغی باشه که این دیگه متفاوته

0 ❤️

397311
2013-08-31 10:38:32 +0430 +0430
NA

فک نمیکنی با این داستانت درست زدی هدف؟
یکم موج داستانو بیشتر کردی البته بد نبود یکم موج رو کمتر میکردی! به هرحال داستانت میتونه برا هر کسی راضی کننده باشه

0 ❤️

397312
2013-08-31 18:26:06 +0430 +0430
NA

یعنی اگه قرار باشه نفرینت کنم میگم گرز رستم به کونت…
مردک این چی بود نوشتی جلقو؟؟!!تازه دروغ هم بود تابلو!!!
اینجور داستان ها تا اولش میگن پوست سفید چشم ابی بدونید زایده تخیل یه زیر18جلقو بیش نیس
کونی

0 ❤️

397313
2013-08-31 19:05:09 +0430 +0430
NA

استاد تکواندو و بدن ظریف و نحیف؟‌ اصولا دختر هایی که به مارشال آرت علاقه دارن، از میزان تستسترون بالاتری نسبت به دخترای دیگه برخوردارن و همین مسئله هنگام رشد، استخوان بندیشون رو درشت تر می کنه.

دختر مومن و مقدس چه همون دفعه اولی لب می خورده که ازون چاخان های روزگار بود. دختر غیر مذهبیش هم که تو محیط باز بزرگ شده باشه به همین راحتی به شوهرش نمی گه لباسم و در بیار و سوتینم و ببند . ر دادی داداش من اینجا هاش.

سوشرت؟؟؟؟؟؟؟ سویت شرت یا سو اتر دیگه سوشرت نشنیده بودیم که شنیدیم شکر خدا آرزو به دل نمونیم.
دکوراسیون چینی کنن؟‌ آها وسایل چینی خریده بوده عروس خانوم دکوراسیونتون چینی بوده؟ یا به سبک چینی چیده بودین؟‌ گوساله دکوراسیون خودش یعنی چیدمان تو چیدمان چینی کرده بودی؟؟؟؟؟؟؟

یه چیز واسم سواله، چرا تازگیها مد شده عروس داماد ها می رن آتلیه ازشون جوری عکس میگیرن که انگار واسه پلی بوی عکس گرفتن؟ یعنی دختر آفتاب مهتاب ندیده مومن باید اون وسط عکس بگیره به قاعده یه جنده با تجربه . البته عروس داماد آدم حسابی که این کار ازش بر نمیاد. یارو باید مایه جندگی داشته باشه تا بتونه همچون ژست هایی رو بگیره کلا.

دلارام خانوم با اون همه درد ارضا هم شد؟‌کس نگو مرتیکه
اما کلا حیوانی بیش نیستی شما که تو اون حال بهش گفتی الان دیگه ارضا می شم. می خوام نشی، می خوام ارضا نشده از دنیا بروی، می خوام اون عضو بی صاحاب موندت و ساطور بزنه که وقتی می دیدی اشک داره از چشماش میاد چطور دلت اومد کمر بزنی روش؟ نکره کثافت صدای ناله های از روی دردش تحریکت می کرد قرمساق ؟؟؟؟؟

0 ❤️

397314
2013-08-31 19:11:21 +0430 +0430
NA

آقا یکی به من بگه اون بالا چی نوشته.
موضوع چیه؟
abstract هرکی دراورد بنویسه من بخونم…

0 ❤️

397315
2013-08-31 23:39:46 +0430 +0430
NA

koskeshe kuni pardasho zadi aho nale mikarde az dard bad to tahrik mishodio fkre erza shodanet budi? age ashegh budi taghate didane ashkasho nadashti. na inke ba zajr keshidanesh tahrik beshi hata age vaghei ham bashe mikham fk konam durughe adame paste kherfte khuk sefat halam az mard budanam beham khord kiri magham

0 ❤️

397316
2013-09-01 18:20:39 +0430 +0430
NA

با قسمت اخر حرف ms.teacher و dark night موافقم
ولی حالا خوبه این یکی به عشقش رسیده مردیم از بس از جداییو فراقو اه و ناله شنیدیم

0 ❤️

397317
2013-09-01 19:34:30 +0430 +0430
NA

اووووووو کی میره این همه راهو!!! پدرسگ وراج کوتاه تر بنویس آدم حوصلش بشه بخونه…

0 ❤️

397318
2013-09-01 20:22:18 +0430 +0430
NA

ميشه گفت بد نيست اما اگه راسته و تخيلي نيست بايد بگم خيلي ديوث تشريف داري !

0 ❤️

397319
2013-09-02 12:05:46 +0430 +0430
NA

تنها داستانی ک ازخوندنش واقعأ لذت بردم و صحنه هاش رو تجسم کردم
خوب نوشته بودی فقط چندتاغلط داشتی
موفق باشی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها