لاپایی با خواهر

1402/12/13

داستانی که میخوام بگم ماله بیست سال پیش هست، وضع مالی ما چندان خوب نبود، من با پدر مادرم و خواهرام همه تو یه اتاق هیجده متری زندگی میکردیم و میخوابیدیم، شونزده سالم بود که تو یه شب زمستونه از خواب بیدار شدم، نصف شب بود و هرکار میکردم خوابم نمیبرد، یه خواهرم که از من سه سال بزرگتر بود کنارم خوابیده بود و یه طرف دیگم دیوار بود، نمیدونم چرا برای اولین بار انقد حشری شدم، و میخواستم دستش بزنم، قبل این هیچ نظری بهش نداشتم، خودم رو به خواب زدم و با ترس و لرز دستم رو بردم زیر پتوش و بهش چسبوندم، عکس العملی نشون نداد، واسه اینکه تابلو نشه تا چند دقیقه هیچ تکونی نخوردم و بعدش دوباره دستم رو تکون دادم و این دفعه چسبوندم به کونش، خیلی نرم بود و داشتم از شهوت میمردم ولی کاری نکردم تا صبح، روز بعدش کلی فکر کردم که و برای شب بعدی برنامه چیده بودم، کم کم مالیدنم بیشتر شد، روز بعد به سینه هاش، و روز بعدی به کصش دست زدم، البته هر شب از رو لباس بود، یه شب خیلی حشری بودم و با اینکه خیلی میترسیدم دستم رو بردم رو کمرش و زیر شلوارش کردم، کونش رو داشتم واسه اولین بار دست میزدم، خلاصه چند وقتی گذشت و من حتی شب ها کصش رو هم دست میزدم، تا اینکه یه شب کصخل شدم و گفتم اینکه تا حالا با دست زدنم بیدار نشده، شاید اگه کیرم رو به کونش بچسبونم هم چیزی نفهمه، شب اول از رو لباس کیرم رو به کونش چسبوندم، منتظر بودم یه شلوار سفید شل داشت تنش کنه تا بتونم تو خواب از کونش پایین بکشم و بتونم کیرم رو به کونش بچسبونم، تا اینکه یا شب به آرزوم رسیدم، اون شب جن رفته بود تو جلدم، هیچی حالیم نبود، قلبم مثل هر شب با سرعت میزد و دست هام میلرزید، شلوارش رو به آرومی پایین کردم، و کیرم رو تف زدم، گذاشتم لای کونش، موهای کون و کصش رو حس میکردم، جوگیر شدم و یه کم دیگه کیرم رو بهش چسبوندم و عقب جلو میکردم، مالیدن کیرم تو بین کون و کصش انقد حشریم کرد که حتی نتونستم خودم رو کنترل کنم و آبم ریخت بین کونش، اون روزا چون زیاد جق میزدم آبم زیاد نمیومد ولی اون شب حس کردم تمام وجودم رو خالی کردم بین پاهاش، شلوارشو آروم کشیدم بالا و خوابم برد، فرداش که بیدار شدم یه ترسی تو دلم بود که نکنه فهمیده باشه، ولی هیچ اتفاقی نیافتاد، همین باعث شد که من حداقل بیست بار دیگه این کار رو باهاش انجام بدم، اون موقع ها که بچه بودم و مغزم درست کار نمیکرد، ولی الان که فکر میکنم اصلا امکان نداره اون چیزی حس نکرده باشه یا اینکه روز بعدش آب کیرم رو بین پاهاش ندیده باشه، شاید شبا بیدار بوده ولی میزاشته من کارمو انجام بدم، به هر حال خیلی شانس آوردم گیر نیافتادم، و اینکه الان بعضی روزا از کارم پشیمونم، با اینکه الان سالی یه بار هم به زور میبینمش، ولی هر بار بهش نگاه میکنم یه خجالتی تو خودم احساس میکنم و نگاه کردن تو چشاش برام سخت شده!

نوشته: فرهاد


👍 60
👎 9
126001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

973573
2024-03-04 00:03:12 +0330 +0330

سلام، من اصولا کامنت نمیدم. ولی به خاطر این داستان خواستم نظرم و بدم. اول اینکه این حس و تخیلات و حتی کارهایی که شما کردی بسیار رایج هست. خیلی ها به این نقطه نمی‌رسند چون امکانش نیست یا جرات نمیکنن. از شانس شما همه چیز محیا بوده. درضمن خواهر شما مطمئن باشید میدونسته یا حتی بیدار بوده به روی خودش نمی‌آورده. شاید اونم حال میکرده. این عذاب وجدان شما خیلی بیخود. تو اون دوران از نوجوانی خیلی عادی که یک انسان به نزدیک های خودش علاقه جنسی پیدا کنه چون اونها رو میشناسه و محرم خودش میدونه. از این مرحله بگذرید و دیگه بهش فکر نکنید و با خواهرتون راحت باشید. حتی نزدیک تر از همیشه. حتی اگه شده غیر مستقیم ازش معذرت خواهی کنید اگه وقت گیر آوردید ولی مسئله رو باز نکنید. موفق باشید.


973578
2024-03-04 00:38:12 +0330 +0330

یه چیزای میشنوم که مغزم اسهال میگیره

0 ❤️

973583
2024-03-04 00:51:19 +0330 +0330

دهن سرویس آبجی مالیده حالا چرا هی میگی بچه بودم آخه ی پسر شانزده ساله و دختر بیست و یکساله کجا بچه به حساب میاد،در ضمن خواهرت بیدار بوده و پیش خودش می‌گفته بچه پررو یا دست نزن یا ی حال حسابی بکن

1 ❤️

973609
2024-03-04 02:19:13 +0330 +0330

چه باحال.بیدار بوده دلش میخواسته بیشتر بمالیش

2 ❤️

973683
2024-03-04 14:53:36 +0330 +0330

دلش میخواسه خیلی بیشتر از تو ، باید میکردی توش الان هم میتونی سرش راه بندازی .چون دلش میخواسته . اگر جور شد بکنش .از جلو نوش جونت

2 ❤️

973684
2024-03-04 14:54:47 +0330 +0330

اخ چه حالی میکرده خواهرت کیرم راست کردی . حتما بکنش حتما

1 ❤️

973696
2024-03-04 16:07:32 +0330 +0330

منم تجربه داشتم همینو

4 ❤️

973716
2024-03-04 18:17:27 +0330 +0330

فانتزی خوبیه ولی تخیل یه جقی همینه .اما نمیگم اتفاق نیفتاده شاید همین بوده ولی دمت گرم کیرمارو با خاطراتت و آبجید راست کردی

0 ❤️

973723
2024-03-04 21:56:46 +0330 +0330

ملت ایرانی کصخل و باش
توی سایت داستان سکسس جوگیر شدن
اولا همه انتظار داستان واقعی دارن
یه عده فکر میکنن خیلی باهوشن که فهمیدن به جقی داره کس میبافه
من کار به اینا ندارم. فقط اون کس مشنگی که میگه سربسته برو ازش معذرت بخواه ،🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

973724
2024-03-04 22:01:58 +0330 +0330

منطق نداشت

0 ❤️

973794
2024-03-05 10:40:03 +0330 +0330

تتت

0 ❤️

973806
2024-03-05 12:57:01 +0330 +0330

عامو کم جق بزن اوسکل شدی جنس بد نگرین بخدا

0 ❤️

973872
2024-03-06 00:06:43 +0330 +0330

خیلی خوب بود. قشنگ نوشتیش

0 ❤️

974814
2024-03-12 22:11:35 +0330 +0330

ریدی بااین داستانت خاک توسرت کنن
من داداشم تو کفمه ولی هیچوقت بهش پا ندادم اونوقت چجوری اون چیزی بهت نگفت؟ مگه میشه مگه داریم؟ دیوس حرومزاده خالیبند😂😂😂

0 ❤️

975218
2024-03-15 21:23:51 +0330 +0330

بهتره متنی رو که نوشتی پاراگراف بندی کنی که چشم خواننده خسته نشه.
بهتره این دسته داستان هارو پارت بندی کنی پارت یک دو… سعی کن جزئیات رو بیشتر نشون بدی داستان واقعی یا غیر واقعی برای مخاطب زمانی هر دو جذابه که بخواد با یکسری از چیزایی که نوشتی همزاد پنداری کنه و راحت تر بخواد خودش رو بتونه جای اون شخص اول داستان بزاره. 🌹

0 ❤️

976240
2024-03-23 01:15:09 +0330 +0330

عالی بود و یک اتفاق که برای خیلیا شاید کم و بیش پیش اومده باشه از جمله خودم که مربوط به اویل سن بلوغ بود و اون خجالت الان هست

0 ❤️

977850
2024-04-02 04:36:49 +0330 +0330

🤤🤤

0 ❤️