مامانم جنده قصاب محل شد (۲)

1401/04/14

...قسمت قبل

خلاصه ابی فهمیده بود من از دادن مامانم لذت میبرم و بهم گفته بود هروقت بتونه میذاره من قایم بشم و سکساشونو ببینم. فقط تنها شرطش این بود که هرچی ازم میخواد نباید نه بگم. تا اون موقع که چیزی پیش نیومده بود و واسه کردن مامانم احتیاجی به کمک من نداشت. چندباری هم دیده بودم با بابامم خیلی گرم سلام علیک میکردن و انگار حسابی رفیق شده بودن. یه بار که به شوخی بش گفتم “نامرد داری حسابی برنامه میزیزی پاتو به خونمون وا کنیا” خندید و زد پشت شونم و گفت “نگران نباش، تا یه ماه دیگه جلو بابات مامانتو میکنم” منم گفتم “ببینیم و تعریف کنیم” من سعی میکردم باهاش صمیم شم تا پشتم باشه و باهم رفیق باشیم ولی خیلی رفتارش باهام تحقیرامیز بود. حقم داشت خب. داشت هرروز مادرمو میگایید و منم عملا کسکشش شده بودم. ادمی مث ابی نمیتونه فانتزی بیغیرتیو درک کنه که. طبیعیه کسی که با دادن مامانش جق میزنه به نظرش پایین باشه. راستش من حاضر بودم اگه میخواد با منم کاری کنه خودمم بهش بدم ولی انگار اصن به گی علاقه نداشت. طبیعی هم بود. با کس تکی مث مامانم که هرروز خودشو مینداخت زیرش و اونجوری خایه مالیشو میکرد نیازی به هیکل لاغر و داغون من نداشت. من عاشق اون کیر بزرگ و کلفت و درازش شده بودم و بارها با تصور اون روزی که بالاخره بهم میگفت برم پایین پاهاش زانو بزنم و مث مامانم کیرشو بذارم تو دهنم خودارضایی کرده بودم ولی اون هیچوقت باهام کاری نداشت. فقط واسم ردیف میکرد سکساشونو ببینم. با یکی از دوستاش که مغازه داشت صحبت کرده بود سه جای خونه یعنی تو اتاق خواب و پذیرایی و هال دوربین مخفیای خیلی کوچیک کار گذاشته بود و مامانمو مجبور کرده بود پولشو بده. بش گفته بود میخواد فیلماشونو ضبط کنه بعدا که دلش تنگ میشه ببینه، ولی در واقع واسه جق زدن من بود. البته اون موقع اونطوری فک میکردم و بعدا فهمیدم همشم واسه حال دادن به من نبوده و قصدای دیگه ای هم داشته که براتون میگم. به هر حال مامانم مث همیشه جلو دستورای ابی مطیع بود و مخالفتی نکرده بود تا بالاخره من بتونم کس دادناشو دو جور همزمان و ضبط شده ببینم.

این روزی که میگمم ابی اومده بود خونه مامانمو بکنه. از قبل بم خبر داده بود دقیقا کی با مامانم میان تو خونه تا من منتظر باشم و سکسشونو قشنگ ببینم. منم در اتاقمو قفل کرده بودم و مثلا نبودم و دس به کیر پای کامپیوتر منتظر بودم تا جق بزنم. مامانم یه سوتین بنفش و یه شرت صورتی پوشیده بود. البته تو دوربین چیزی معلوم نبود ولی بعدش رفتم تو سطل حموم دیدم. ابی مث همیشه وحشی بود و حوصله این چیزا رو نداشت. سریع مامانمو لخت کرد و شروع کرد سینه های بزرگ و خوش فرمشو با دستای بزرگ مالیدن. حسابی که باهاشون بازی کرد و سرشو فرو کرد بینشون و تکون داد و چک زد بهشون، سر مامانمو گرفت برد پایین و مامانمو نشوند رو زمین تا کیرشو بخوره. ابی شلوارشو باز کرد انداخت پایین پاش و خودش با اون هیکل بزرگ و عضلانیش خیلی محکم وایساد و با اقتدار از بالا به مامانم که زانو زده بود جلو کیرش نگاه میکرد. مامانم شروع کرد ساک زدن. با این که دیگه هر وقت میخواست ابی کیرشو بهش میداد بازم جوری کیر میخورد انگار تشنه ای باشه که از بیابون اومده باشه. واقعا مشخص بود از خدمت به مردای واقعی و کیرگنده لذت میبره و عاشق طعم و بوی کیره. مامانم داشت کیرشو میخورد که یهو گوشیش زنگ خورد ولی بیخیال همینطور داشت به ساک زدنش ادامه میداد. وقتی دوباره شروع کرد زنگ خوردن ابی گفت “برو بیارش ببین کیه” مامانمم خیلی حرف گوش کن سریع رفت گوشیشو از رو مبل اورد و گفت حمیده. ابی گفت “جوابشو بده ولی همزمان کیرمم بخور” مامانم گفت “ولش کن قطع میکنم بعدا بهش زنگ میزنم” ابی با اخم گفت “اگه قطع کنی پامیشم میرم دیگه هم کیرمو نمیبینیا. بدو جواب بده” مامانم گفت “اخه عشقم…” که ابی گفت “اخه نداره. بدو جواب بده کیرمم ول نکن. همینطور که باهاش حرف میزنی بمالش و ساک بزن” مامانمم گفت چشم و همینکارو کرد.

“جانم؟… خوبم تو خوبی؟ کجایی؟… اره عزیزم صبح بهت گفتم که قراره امروز فرزانه و محبوبه بیان اینجا. الانم سه تایی دورهمی نشستیم تو خونه” همونطور که داشت اینا رو‌ به بابام میگفت با یه دست واسه کیر ابی جق میزد و با اون دستش تلفنو گرفته بود. با ذوق به ابی چشمک زد و سر کیرشو یه مک زد. یهو با عصبانیت گفت “نه بابا کجا داری میای؟ یکم دیگه بیا که اینا هم راحت باشن خب… نمیشه که عزیزم ما همه خانومیم جمعمون زنونس… خب به دوستات بگو برو ببینشون… نمیدونم مثلا به اقا ابی بگو برو مغازه پیشش… جدی؟ گفته کار داره؟… عجب… برو یه جا دیگه حمید من نمیدونم تا یه ساعت دیگه نیا خونه… خداحافظ” وقتی قطع کرد ابی با پوزخند گفت “سلام میرسوندی” مامانم با چشمای خمار و حشریش گفت “باید بزرگی کیرتونو میرسوندم” بعد خایه هاشو یه لیس زد و گفت “پس به شوهرم گفتی یه کار فوری داری باید بری به یه بنده خدایی کمک کنی اره؟” ابی گفت “اره دیگه، مگه دروغ گفتم؟ اون بنده خدا خودشه دیگه. میخوام بهش واسه ارضا کردن زنش کمک کنم” مامانم گفت جون و چندبار کیرشو کرد تو دهنش و دراورد و بعد همونطور که با دست میزد گفت “با این کیری که تو داری چاره ای به جز ارضا شدن دارم مگه؟ شرط میبندم اگه بذاریش کنار کیر شوهرم انگار اون دول بچه داره. من هیچ احساس بد و شرمندگی ندارم که شوهر دارم و به این کیر میدم” ابی گفت “پس باید خودم به شوهرت بگم با یه جنده ازدواج کرده” مامانم با یه حالتی که نشون بده از این حرفش خوشش نیومده گفت “من که جنده نیستم عزیزم، خیلی هم زن خوبی بودم واسش. من فقط جنده کیر تو شدم. چه اشکالی داره کنار شوهرداری جنده یه کیر کلفتم باشم؟” ابی گفت “هیچ اشکالی نداره، تو با این هیکلت اصلا اگه فقط مال یه مرد باشی ظلم کردی. بخورش که خوب میخوری”

مامانم یکم دیگه واسش ساک زد و دوباره کیرشو دراورد و شروع کرد به حرفای تحریک امیز زدن “دهنمو دوست داری؟ دهنم فقط واسه توئه. شوهرم هیچوقت کیرشو نکرده تو دهنم. از وقتی تو اومدی اصلا نذاشتم نزدیکم بشه دیگه” ابی همونطور که کیر راستش تو دست مامانم بود خندید و گفت “چه بهونه ای اوردی واسش؟” مامانم دوباره یه لیس از زیر خایه هاش تا بالای کلاهک کلفت کیرش زد و گفت “بهونه چیه؟ بهونه مال قبل بود. الان بش گفتم از کیر کوچیکش و این که دو دقیقه ای ابش میاد خسته شدم. گفتم تا درستش نکنه از سکس خبری نیس” ابی با کیرش یه سیلی محکم زد تو صورت مامان و گفت “پس یعنی بش گفتی تا اخر عمرش نمیخوای باش سکس کنی؟” و دوتایی خندیدن. بعد ابی کیرشو کرد تو دهنش و شروع کرد عقب جلو کردن. سر مامانمو گرفته بود و جوری با کیرش تو دهنش تلمبه میزد انگار داره تو کس تلمبه میزنه. همین مردونه بودنش و این که کل بدن مامانمو حق خودش میدونست و هرکاری دلش میخواست باهاش میکرد مامانمو عاشق خودش کرده بود و منو مرید خودش کرده بود. واقعا اسطوره و الگو بود. وقتی ابی از تلمبه زدن خسته شد و کیرشو از دهنش کشید بیرون، مامانم با نگرانی گوشیشو برداشت نگاه کرد و گفت “عشقم خیلی دیر شد. الاناس که شوهر و پسرم بیان خونه” ابی همونطور که با دست کیرشو میمالید و اماده میکرد گفت “قول میدم پنج دقیقه ای ابم اومده. پنج دقیقه دیگه این کون گندت مال من باشه، کارم که تموم شد ببرش وایسا پای گاز واسه اون شوهر بیغیرت و پسر اسکلت غذا درست کن” بعد همونطور که مامانم هنوز جلوش زانو زده بود سر مامانمو گرفت و شروع کرد خایه هاشو میمالوند به صورتش و گفت “دوست دارم وقتی شوهرت ماچت میکنه بوی خایه های منو بدی. باید وقتی ابمو ریختم تو کست بدی کستو لیس بزنه” مامانمم فقط گفت “جون چشم” و بی حرکت نشست تا بکنش خوب خایه هاشو بماله به صورتش.

چند دقیقه بعد کلش ابی رو مامی خوابیده بود و داشت با تمام توان تو کسش تلمبه میزد. نمیدونم الان اگه بابام از در میومد تو و میدید زنش زیر قصاب گنده محل خوابیده و اون داره مردونه از خجالت کسش درمیاد جرات داشت جلوشو بگیره؟ بابام بهش میخورد ته دلش از کس دادن مامانم بدش نیاد و حتی حال کنه. بهش میخورد از اون مردایی باشه که وقتی یه غول تشنی مث ابی زنشو میکنه وایسه تو چشای زنش زل بزنه و جق بزنه و از این که یه مرد دیگه ابشو میریزه رو بدن زنش حال کنه. من که پسرش بودم اینجوری بودم. اون منو تربیت کرده بود دیگه لابد خودشم همینجوری بود. چه مشکلی داشت؟ اگه زن دلش میخواد بده ادم باید ازادش بذاره. حتما نتونستی درست ارضاش کنی که میخواد به یکی دیگه بده. من تو همین فکرا بودم که ابی خیلی بی مقدمه ارضا شد. همونطور که کیرش تو کس مامی بود و داشت ابش میومد مامانمم ته کیر کلفتش که از شدت بزرگ بودن کامل تو کسش جا نمیشد و یکمش بیرون مونده بودو گرفت و شروع کرد با دست واسه ته کیرش میزد. مامانم داشت شیر کیر بکنشو میدوشید تا طبق قرارشون بده بابام بخوره. ابی اخرش یه تلمبه نهایی زد و کیرشو تا جایی که میشد فرو کرد تو کس مامانم که از شدت قدرت ضربه ابی یه لحظه نفسش بند اومد. بعدش همونطور که صورتش سرخ شده بود و تو فشار بود دستشو از رو تخت اورد بالا و جلو دوربینی که میدونست من دارم نگاش میکنم با همون اخم فیگور بازو گرفت و بازوهای ورزیدشو به من نشون داد. من انقد از دیدن این صحنه قدرت نمایی بکن مامانم واسه خودم حشری شدم که همونجا ابم اومد و پاشید رو کیبورد کامپیوترم. وای خدا عجب بکن باجذبه ای بود. وقتی به خودم اومدم ابی داشت کیرشو با بالش بابام پاک میکرد و به مامانم میگفت “یادت نره کستو بدی شوهر کسخلت بخوره. دوست دارم کل ابمو از توش لیس بزنه. میدونم از مزش خوشش میاد”

خلاصه اون روزم گذشت و دیگه ابی حسابی مامانمو میکرد. منم به لطف دوربینا تک تک دفعه ها رو میدیدم و حال میکردم. هم سن و سالای من فیلم سوپر میدیدن و تو کف پورن استارا بودن ولی شاید باورتون نشه من مدتها بود دیگه هیچی به جز ویدیوهای مامانم ندیده بودم. بهترین پورن استار زن دنیا مامانم بود و بهترین پورن استار مرد دنیا بکنش. راستش هیچی به جز این فانتزی بهم حال نمیداد و همینم یه جورایی واسم عادی شده بود. تنها چیزی که اون مدت خیلی حشریم کرد و دوباره مث سابق کیرم به مرز انفجار رسید این بود که ابی یه شب که به دعوت بابام اومده بود خونمون سرزده رفت تو حموم و خواهر کوچیکم که اون موقع تو حموم بود و درو قفل نکرده بود وقتی ابی درو باز کرد جیغ خیلی بلندی زد. نمیدونم چرا ولی خیلی حشری شدم. خواهرم هستی هم دیگه داشت کم کم بزرگ میشد و هیکلش زنونه میشد و میدیدم با ابی وقتی میاد خونمون نگاه بازی میکنن. ابی دیگه هفته ای یکی دو شب خونمون بود و رفیق جینگ بابام شده بود. بدبخت خبر نداشت این دوست جدید خوبش که خودش میگفت تو همین مدت مث چشماش بهش اعتماد پیدا کرده چجوری رو هیکل زنش کار میکنه و تو کسش تلمبه میزنه. بابام دقیقا مخالف ابی بود. هرچی ابی مردونه و قوی و باجنم بود بابام ضعیف و بدبخت و تو سری خور بود. از سر خایه مالی رئیسش خوب پول داشت و به خونه زندگیمون میرسید ولی هیشکی واقعا ادم حسابش نمیکرد. شبی که بابام واسه خونه میز بیلیارد خریده بود تا مامانم جلو دوستاش و فامیل پز لاکچری بودن خونشو بده از تو دوربین شنیدم داره بهش التماس میکنه حداقل امشب که واسه خونه همچین چیزی خریده بهش بده ولی مامانم بهش گفت “اه حمید برو اون ور حالمو به هم نزن” و روشو کرد اون ور خوابید. ابی هم که حسابی ادم شناس بود فهمیده بود و به بابام قدرتنمایی میکرد. مثلا موقع دست دادن خیلی محکم با بابام دست داد یا موقع حرف زدنشون وقتی از یه حرف بابام خوشش نمیومد با حالت هاصی یکی از ابروهاشو واسش میبرد بالا و بابام سریع اون طرفو نگاه میکرد. بابام انگار یه جورایی از ابی میترسید. البته حقم داشت.

ولی این شبی که میخوام بگم دیگه اوج ذلیل بودن بابام پی بردم. مامانم یه لباس گیپور استین بلند پوشیده بود که یکم چاک سینش باز بود. از زیرم تا وسط روناش بود و یکم بالاتر از ساپورتش تموم میشد، جوری که وقتی تکون میخورد لباسش بالا پایین میرفت و یکم از سفیدی رونش معلوم میشد. مامان مبل روبروی ابی نشست و من از اون طرف میدیدم که رونای سفیدش چطوری افتادن بیرون و دارن از دوست شوهرش و بکنش دلبری میکنن. هر سری که خم می شد تا چیزی برداره یا بذاره کم مونده بود سینه هاش از تو لباسش بیفته بیرون. خیلی تابلو بود که این کارو از عمد انجام میداد. فک کنم حتی هستی هم فهمیده بود چون یه جور بدی به مامان نگاه میکرد ولی بابام خودشو زده بود به کوچه علی چپ. یا کلا نمیفهمید یا از ابی ترسیده بود یا از جندگی زنش حال میکرد. یکم که نشسته بودیم دور هم میوه میخوردیم و تلویزیون میدیدیم به مامانم گفت “راستی خانوم اون گوشتی که ابی جان اورده بودو دیدی؟” مامانم با یه لحن خاصی گفت “بله دیدم، عجب گوشتی هم هست” بابام گفت “مطمئنی اندازش کافیه؟” مامانم با خنده یه نگاهی به ابی کرد و گفت “بله، از اون چیزی که فک میکردمم بزرگتره” ابی خیلی جدی گفت “اگه واستون بزرگه و عادت ندارید میخواید من برای اماده کردنش یکم کمکتون کنم. هرچی نباشه من کارم هرروز سر و کله زدن با همین گوشت بزرگ و این چیزاست” عجب حرومزاده کارکشته ای بود این مرد. من قشنگ دیدم که وقتی این حرفو زدن مامانم پاهاشو به هم فشار داد و به خودش لرزید. اینقد واضح بود که بابام ازش پرسید خوبی خانوم؟ که مامانم گفت “اره نمیدونم چرا یهو سردم شد انگار” ابی هم با پوزخند و حالت مغرور بهشون نگاه میکرد. مطمئنم خیلی حال میکرد که بدون این که حتی دستش به مامانم بخوره میتونست اینطوری ارضاش کنه. من تو کار بابام مونده بودم که چه خری بود. بابا معلومه زنت داره راجب کیر دوستت صحبت میکنه و بعدشم از پررویش ارضا میشه. همه میتونن بفهمن.

خلاصه شبمون با همین جنده بازیای ریز مامانم گذشت و شامو خوردیم. بعد شام مامانم گفت “ببخشید من باید برم این گوشتا رو خورد کنم بذارم تو یخچال خراب میشن” که ابی سریع گفت “میخواید منم بیام کمکتون دست تنها نباشید” بابام گفت"نه بابا بیا بشین تو نمیخواد زحمت بکشی خودش میکنه" که مامانم گفت “حمید خان یه بارم که یه مرد جنتلمن پیدا شده میخواد به من کمک کنه تو نذار… ابی جان کمک که میخوام ولی زشته شما مهمونی” که ابی گفت “نه بابا ما که با هم از این حرفا نداریم” و همراه مامانم رفت اون طرف خونه سمت اشپزخونه. من سریع فهمیدم جریان چیه و پاشدم برم تو اتاقم. مامانم تا دید من دارم میرم گفت “کجا نوید؟ پیش بابات بشین تنها میمونه” من با بی حوصلگی گفتم “مگه بچس؟ میخوام برم کامپیوتر بازی کنم” و رفتم تو اتاق. سریع مانیتورو روشن کردم و شلوارمو کشیدم پایین. دیدم مامان و ابی دقیقا تو پذیرایی خونمونن (همونجایی که مامانم با دامادمون همیشه قلیون میکشید) یهو مامانم کونشو گذاشت رو میز بیلیاردی که بابام تازه خریده بود و تکیه داد بهش ابیو کشید رو خودش شروع کردن لب گرفتن. اون گفت “شوهرت و پسرت میان میبینن یهو” که مامانم با چشمای خمارش گفت “شوهرم که تو هاله امکان نداره ببینه، تا بخواد بیاد صداش میاد خودمونو جمع میکنیم. پسرمم که از اتاقش بیرون نمیاد. بیادم مهم نیست. واسم مهم نیست بفهمه بهت میدم. دوست دارم بدونه اصلا” ابی یه جون گفت و مادرمو برش گردوند. پایین لباسشو داد بالا و رو میز بیلیارد خمش کرد. چوب بیلیاردو از اون بغل برداشت و شروع کرد باهاش کونشو کتک زدن. مامانم فقط اروم میگفت جون و اه ریز میکشید. ابی دستشو کشید لای روناش و گفت “خوب اب از کست راه افتاده” و کیر دسته بیلشو انداخت بیرون. شروع کرد مالیدن کیرش به کس و کون مامانم. انگشتای کلفتشو از پشت کرد تو کس داغ و خیس مامانم. همونطور که با شستش و انگشت اشارش کس مامانمو گرفته بود مامانم یکم به خودش لرزید و بهش گفت “همشو بکن تو” ابی گفت “فعلا میخوام با دست ارضات کنم” خیلی حرفه یه زنو فقط با دوتا انگشتت ارضا کنی. شرط میبندم بابام حتی نمیتونست با کیرش مامانمو ارضا کنه.

یکم که ابی کسشو با انگشتای پهنش مالید مامانم بهش گفت “وای عشقم کیرتو میخوام” ابی با نیشخند گفت “چرا کیرمو میخوای؟ من دوست شوهرتم… چرا کیر دوست شوهرتو میخوای؟” مامانم اه کشید و گفت “چون فقط زیر کیر کلفت دوست شوهرم ارضا میشم. بکن توش وگرنه میرم به شوهرم میگم جندم کردی” ابی یکی زد در کونش و کیر کلفت و بزرگشو گذاشت دم کسش و مث همیشه با یه حرکت هل داد تو. باورم نمیشد داشتن همینقد راحت تو خونه سکس میکردن. حالا من مثلا سرم گرم بود و بابام اسکل بود و لابد مث همیشه پا تلویزیون خوابش برده بود، خواهر کوچیکم هستی چی؟ از فکر این که هستی از اتاقش بیاد بیرون و اون دوتا رو‌ تو اون وضعیت ببینه حشری تر شدم. اگه اولین کیری که خواهرم میدید کیر غول ابی بود که همیشه وسط پاهاش اویزون بود و مث پاندول ساعت تکون میخورد دیگه تا اخر عمرش هیچ پسری بهش مزه نمیداد و فک میکرد کیر همه کوچیکه. البته بعدا فهمیدم همینطورم شده بوده که وقتی بهش برسیم واستون تعریف میکنم. من تو همین فکرا بودم و مامانم دوتا دستاشو گذاشته بود رو میز بیلیاردی که حمید خریده بود و خودشو رو کیر بابایی واقعیم عقب جلو میکرد که یهو با اون حرکت یهویی و عجیب از فکرام پرت شدم بیرون و همه حواسم رفت به مانیتور. نمیدونم به خاطر این که همزمان با بودن بابام تو خونه داشت به ابی کس میداد خیلی حشری شده بود یا به خاطر این که میخواست صداش درنیاد باید یه جوری فشارشو تخلیه میکرد، ولی مامانم موقع ارضا شدن شروع کرد خیلی عجیب لرزیدن و تکون خوردن در حدی که بدنش عقب رفت و کیر ابی از توش دراومد. بعد به پهلو خوابید رو همون میز بیلیاردی که بابام برای به دست اوردن دلش خریده بود و همونطور به خودش میپیچید و ارضا شدنش ادامه داشت. ابی دستاشو گذاشته بود رو رونش و کونش که خیلی زیاد حرکت نکنه و ثابت نگهش داره. با خودم گفته مگه کیر بابام چقد کوچیکه که هنوز ابی کس مامانمو نکرده اینجوری ارضا میشه؟

بعد اون ارضا شدن شدید وقتی مامانم حالش جا اومد شروع کرد سر و صورت ابیو ماچ کردن و انگار مواد زده باشه و نعشه شده باشه هی ازش تشکر میکرد. ابی انگار عادت داشت زنا بعد ارضا شدنشون اینطوری خایه مالیشو کنن هیچی نگفت و فقط مامانمو نشوند رو زمین پایین میز بیلیارد تا کیرشو ساک بزنه. مامانم انگار هنوزم داشت ارضا میشد با لبخند و چشمای خط شده کیرشو ساک میزد و بعضی وقتا هم درمیاورد یه چیزایی میگفت که من تو میکروفون دوربین نمیشنیدم. وقتی ابی داشت ارضا میشد چشماشو رو هم فشار داد و سرشو داد عقب و کل ابشو تا قطره اخر ریخت ته حلق مادرم و سرشم دودستی نگه داشت تا قطره اخرشو بخوره. مامانم با عشوه اومدن ازش تشکر کرد ولی ابی بدون این که چیزی بگه شلوارشو کشید بالا و تی شرتشو برداشت رفت تو دستشویی. یکم وایسادم تا خودشونو جمع و جور کنن و بعد که مامانم لباساشو پوشیده بود و داشت خودشو مرتب میکرد من از اتاق اومدم بیرون. مامانم خیلی طبیعی رفتار میکرد ولی ابی حسابی سینشو سپر کرده بود و با غرور و تحقیر بهم نگاه میکرد. وقتی سه تایی برگشتیم تو هال ابی با پوزخند به بابام نگاه کرد. بابام پرسید “گوشتا رو اماده کردید؟” ابی با همون پوزخند گفت “اره خودم ترتیبشو دادم” مامانم با همون لبای براق و خیسش اومد نشست رو مبل. موهاشم یکم به هم ریخته بود. قشنگ معلوم بود بابامو احمق حساب میکنه پیش خودش. واقعا هم احمق بود که نمیفهمید دیگه. هرکی سر و وضع مامانمو میدید فک میکرد یه جنده خیابونیه که بعد دادن از ماشین پرتش کردن پایین. البته به مامانم حق میدادم. وقتی به بابام و ابی که کنار هم رو مبل دونفره نشسته بودن نگاه میکردم بابام واقعا پیش اون مرد نبود. ابی هیچ تلاشی نمیکرد مردونه به نظر بیاد. همه حرکاتش مردونه بود. بابام هرچقد زور میزد نمیتونست مرد باشه. منم به بابام رفته بودم. حتی تا همین الان که اینا رو مینویسمم یه دختر حاضر نبوده باهام باشه. تا وقتی مردای گرگ و هیکلی و کاربلدی مث ابی هستن امثال من فقط باید جق بزنیم و ناموسمونو تقدیمشون کنیم.

ادامه...
نوشته: نوید


👍 41
👎 22
177301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

883170
2022-07-05 01:26:50 +0430 +0430

کس شعر ب تمام عیار


883189
2022-07-05 02:24:27 +0430 +0430

آخه کسکش اندازه یک کتاب نوشتی کمتر بنویس که بشه باهاش جق زد ، شیر 18 سانتیم خوابید

1 ❤️

883193
2022-07-05 02:52:17 +0430 +0430

بعدشم اولیش چی بود که دومیش رو نوشتی

0 ❤️

883196
2022-07-05 03:13:05 +0430 +0430

سگ شاشید تو روح بی غیرتیاتون
خوب بیشرفا چرا نمیرید درمان بشید؟

3 ❤️

883200
2022-07-05 03:32:59 +0430 +0430

خاک تو سربیغیرتت کنن
ننت میده
تو حال میکنی
حیف نفسی که میکشی
تو فقط به درد مردن می خوری
اشغال بی همه چیز

3 ❤️

883216
2022-07-05 06:32:32 +0430 +0430

عالی بود

0 ❤️

883250
2022-07-05 11:26:14 +0430 +0430

کیرم دهنت کسکش البته تو که خوشت میاد

1 ❤️

883262
2022-07-05 13:41:15 +0430 +0430

برازرس هم اینجوری داستان سازی نمیکنه کونی

1 ❤️

883264
2022-07-05 14:07:14 +0430 +0430

نوید جان تو واقعا یه کونی تمام عیار هستی.تو بیشتر از ننت و خواهرت به کیر ابی احتیاج داری.

1 ❤️

883275
2022-07-05 16:20:06 +0430 +0430

برعکس قسمت اول خوب بود

0 ❤️

883307
2022-07-05 22:51:32 +0430 +0430

بنظرم بابات برا بدست اوردن دل مامانت باید در خونتونو از جا بکنه باهاش ی تخت اهنی واس مامانت بسازه و مردای شهرتونو مث مورچه هدایت کنه تا از رو مامانت رد شن و ی هالی هم بکنن😁😁😁

0 ❤️

883311
2022-07-05 23:21:03 +0430 +0430

پولدار هست؟

0 ❤️

883368
2022-07-06 02:51:46 +0430 +0430

خوبه بنویس ، مایه جق‌ ماست

0 ❤️

883369
2022-07-06 02:56:00 +0430 +0430

توهمات یک ذهن جقی

0 ❤️

883437
2022-07-06 11:30:27 +0430 +0430

عالیییی ادامه بده. اوووووووووووووووف دلم همچین کیری خواااااااااااااااااااست

1 ❤️

883459
2022-07-06 15:07:11 +0430 +0430

چرا نظرم سند نمیشه

0 ❤️

883460
2022-07-06 15:22:13 +0430 +0430

من کاملا باور میکنم
چونکه اين ماجرا براي من پیش اومده.
ی شب که آقاسعید و خانمش مهمان ما بودن تو حیاط پشتی کنار آتیش نشسته‌ بودیم خانمم رفت آشپزخونه وسیله بیاره منو آقاسعید و خانمش و دخترم که ۸ساله بود همونجا موندیم، کمی بعد آقاسعید هم بلندشد رفت پارکینگ از ماشین شارژرشو بیاره ی درب هم به خونه از پارکینگ بود، وقتی طول کشید رفتم تو خونه ببینم چرا خانمم دیر کرده که یهو دیدم آقاسعید تو آشپزخونه پشت اپن داره ی کاری میکنه.
با احتیاط کمی جلوتر رفتم و خودمو کشیدم بالا متوجه شدم خانمم بصورت داگی کف آشپزخونه ست و آقاسعید داره تندتند تلمبه میزنه.
ی لحظه دنیا روی سرم خراب شد مونده بودم چکار کنم صدجور فکر از سرم گذشت ولی خودمو عقب کشیدم و تصمیم گرفتم بخاطر دخترم و آبرو هیچ چی نگم فقط برگشتم دم درب ایستادم تا اگه خانم آقاسعید یا دخترم خواستن برن داخل جلوشون بگیرم یا کاری کنم زنم و آقاسعید باخبر بشن و منتظر موندم تا کارشون تموم بشه.
خیلی خیلی به موضوع فکر کردم و به این نتیجه ها رسیدم:
۱ آقاسعید کیرشو فرو کرده بود تو چون در حالت داگی نمیشد لاپایی تلمبه زد و قطعا کیرش داخل کوس زنم بود.

۲ مطمئن شدم آقاسعید و زنم از قبل با هم رابطه داشتن و حتی سکس داشتن چون در این فرصت کم امکان نداشت آقاسعید از درب سمت پارکینگ بره تو آشپزخونه و بلافاصله خانمم راضی بشه و بخوابه و آقاسعید هم بکنه تو و تلمبه هم بزنه.
۳ خیالم راحت شد دخترم بچه خودمه و از آقاسعید نیست چون اولا خیلی شبیه خودمه دوم دوسال بعد از بدنيا اومدنش با آقاسعید آشنا شدیم.
۴ نگران بودم آقاسعید آبشو تو خالی کرده باشه اما بعد از مدتی که خانمم پریود شد خیالم راحت شد.
۶ وقتی کارشون تموم شد و اومدن پیش ما بهشون نگاه میکردم و باور نمیکردم همین چند دقیقه پیش زنم پذیرای کیر آقاسعید بود، و وقتی به زن آقاسعید نگاه کردم دیدم خانم خوشگلیه اما یک دفعه احساس هیجان بهم دست داد و از اینکه آقاسعید وقتی حشری شده همسر منو برای سکس و حال کردن به زن خودش ترجیح داده خیلی هیجان‌زده شدم و شق کردم اینجا بود که متوجه شدم خودم از اینکار خوشم میاد.
من در مقابل یک صحنه غیرمنتظره قرار گرفتم و نتونستم تصمیم بگیرم که دادو بیداد راه بندازم و بعدش آرام آرام خودمم عوض شدم و مسیر زندگیمون عوض شد
من این داستان را باور میکنم حتی اگر داستان باشد بنز هم واقعی است.

0 ❤️

883468
2022-07-06 16:43:58 +0430 +0430

کص ننت که باباتو تحقیر میکنی حروم لقمه
کص ننت بی وجود بیناموس
کص خارت

0 ❤️

883515
2022-07-07 00:58:55 +0430 +0430

کلا نقش خواهرکوچیکه چی بود این وسط تومیرفتی میومدی نگاه میکردی وکل داستان باتو بود خواهرت خواب بوده احتمالا وفقط اخر داستان اومده وخلاصه که از اولم اونم مثل تودرجریان بوده وقتی کمی بالغترشده ابی قصاب ترتیبشو داده.عجب زندگی بکن بکنی دارین شما نوش جان.کمی استراحت بدین بابا جونی نمیمونه به تنتون ابب خسته میشه دلشومیزنید با این وضع ومیزاره میره ازمن گفتن

0 ❤️

883660
2022-07-08 01:08:54 +0430 +0430

قسمت بعدی ام خواهرشو میکنه قسمت بلدم مادر خواهرشو جلو پدرش میکنه توهمات بی غیرتا

0 ❤️

883893
2022-07-09 01:49:23 +0430 +0430

اووف چه حالی میده زن آدم رو تو خونه خودش بگان

0 ❤️

884244
2022-07-10 15:14:25 +0430 +0430

اومدم فحش ناموس بهت بدم که دیدم خوشت میاد ولی هزارپدر بی‌خانمان ریدم تو اون طرز عقیدت و غیرتت

0 ❤️

885357
2022-07-17 01:39:26 +0430 +0430

دمت گرم

0 ❤️

888118
2022-08-02 11:17:15 +0430 +0430

من اینکه سر مامانت حرص خوردم و میزارم کنار کونی ولی خواهر از تو کونی ترت میگی اون موقع ها سیزده سالم بود بعد خواهرت از تو کوچیکه تر بود هنوز به بلوغم نرسیده بوده تازه داشته میرفته تو سن بلوغ پس یجورایی میشه ده سالش آخه جاکش خواهر ده سالتم باعد جاکش تر از تو اون عن بی بچه باز پدوفیل ای من ریدم تو شهوانی که قرار باشه یه کونکشی مث تو توش باشه

0 ❤️

889035
2022-08-08 10:51:12 +0430 +0430

احترام به شعور مخاطب هم بد نیست

0 ❤️




آخرین بازدیدها