سلام.sex_story هستم.
من یک خاطره دیگه نوشتم که هنوز سایت آپلود نکرده.
خاطره سکس زیادی دارم که اگه دوست داشته باشین همشو یکی یکی براتون به اشتراک میزارم.
اول یه معرفی کنم خودمو تا گوشی دستتون بیاد تا جایی برای ابهام نمونه.چون خیلی از خاطراتم در هتل بوده.
هادی هستم و قد ۱۸۰ و وزن ۷۵ بسیار ادم هاتی هستم و سکس قسمت بزرگ و مهم از زندگیم.خب خداروشکر تا حالا پیش نیومده با کسی سکس کنم و ناراضی باشه.
از همون اول از کاندوم متنفر بودم چون حس واقعی رو میگیره.
هیچ وقت از دارو و اسپری و…برای اینکه دیر ارضا بشم استفاده نکردم چون با اعتماد بنفسی که دارم کنترل اینکه کی ارضا بشم کاملا در اختیار خودمه.سکس کاملا طبیعی.برای همین بیشترین لذتو هم خودم و هم شریک جنسیم میبره.
ضمنا من مشهد زندگی میکنم.
سال ۸۹ بود یک هتل اجاره کردم و تمام شب و روز هتل بودم.
یکی از اتاقها رو اجاره نمیدادیم و کاملا در اختیار من بود.
تابستون و عیدنوروز و مناسبتها خیلی شلوغ بودیم.
یه آژانس مسافرتی از اصفهان یسری مسافر فرستاد که از قبل رزرو کرده بودن.خروجی ها رو زده بودیم و پرسنل مخصوص نظافت داشتن اتاقهایی که خالی شد تمیز میکردن تا ورودی های جدید اتاقاشون تحویل بگیرن.
منم پشت میزکارم نشسته بودم تا چشمم به یه دختر خوشگل و کم سن و سال افتاد شونزده یا هفده سال داشت.من بیست و هفت سالم بود.
این دختر خانوم که اسمش یادم نیست که ما میزاریم مریم با یه عشوه خواصی به من نگاه کرد و یه لبخند شیطنتی زد که دلم یهو ریخت و کیرم یهو از خواب پرید و در کسری از ثانیه سیخ شد.
یه چشمک زدم که دیدم بلند شد رفت.
هتل هم شلوغ بود اخه مسافرهای جدید رسیده بودن و منتظر که اتاقاشون اماده بشه.
دیگه هرچی دور و بر نگاه کردم مریم خانومو ندیدم.
مسول آشپزخونه هتل اومد داشت با من برای تعداد ورودی ها صحبت میکرد که شب چند نفر باید شام درست کنن و…
در هین صحبت بودیم مریم اومد جلوی میز من یکم صبر کرد که این آشپز بیخیال نمیشد و نمیرفت منم دل تو دلم نبود.
دختره هم که دید اشپز برو نیست یهو دیدم یه چیزی پرت کرد سمت میز من و رفت.
هرچی دور و برم نگاه کردم هیچی نبود.
اشپز گفت این دختره یه چیزی برات پرت کرد.
منم گفتم نه بابا هیچی نبود.
خلاصه آشپز رفت سرکارش منم نشستم روی صندلی دیدم یه چیزی روی زمین افتاده برداشتم یه تیکه کوچیک دستمال کاغذی بود بازش کردم دیدم شماره داخلش نوشته.
شماره رو گرفتم صدای مریم جون بود.جواب داد من تو لابی میدیدمش و با گوشی باهاش حرف میزدم.
یکم چاق سلامتی کردیم و زبون بازی کردم گفت اتاق مارو زود تحویل بده خسته ایم.منم دقیقا همین کارو کردم😂
قرار بود ۴روز و سه شب باشن.منم تو کونم عروسی بود.
فامیلشو پرسیدم چک کردم ببینم کدوم اتاق براشون رزرو بود که از همه زودتر اماده کنم.
کلا ۴ نفر بودن.پدر و مادرش و یک داداش نهایتا یک یا دو سال از خودش بزرگتر.
یه اتاق ۶ تخته داشتم که ۴ تخت وقتی وارد اتاق میشدی داشت و یک اتاق کوچیکم داشت که ۲تخت اونجا بود.
این اتاق تحویل دادم و رفتن.
اتاقهای دیگه هم اماده مبشدن پذیرشمون که خانوم بود داشت کارهای پذیرش مسافر انجام میداد.با این پذیرشمون که دختر خوشگلی بود هم داستان دارم و بعدا براتون مینویسم😁
مسافرها اتاقشون تحویل گرفتن و لابی تا حدودی خلوت شد.
منم شروع کردم به پیام دادن به مریم.بعداز کلی پیام بازی گفتم بیا راه پله ها بیام ببینمت.
یادمه اونا طبقه ۴ بودن چون اتاق خودم همون طبقه بود و اینا دقیقا اتاق کنار خودم بودن🙃
مریم اومد پاگرد طبقه سوم منم رفتم تا رسیدم دستشو گرفتم و یه کوچولو صحبت کردیم گفت باید زود برگردم بغلش کردم و یه لب کوچولو ازش گرفتم.
باز پیام بازی کردیم.گفتم عجب لب خوشمزه ای داشتی.
پرسید چند سالته الکی گفتم ۲۳ سال.تو کونم عروسی بود که یه دختر شونزده ساله رو قرار بکنم😁
شب شد و مسافرها اومدن سالن رستوران هتل که غذاشون بخورن مریم زود شامشو خورد و اومد لابی باز پیام دادم بیا راه پله ها.
اخه همه با اسانسور میرفتن راه پله ها امن بود.
اومد و این بار بغلش کردم و لب شو میخوردم و دستمم روی کونش بود و میمالیدمشون.
گفتم بریم اتاق من که گفت نمیشه الان بابا اینا میان.
زد حال خوردمو به همون چند دقیقه لب بازی بسنده کردم و برگشتم بهش زنگ زدم کی میای گفت فردا بابا اینا میرن حرم من بهونه میارم حالم خوب نیست میمونم اونا که رفتن میام.
تقریبا اخر شب بود رفتم رستوران هتل امار فردا ظهر بدم که یکی از بچه هایی که اشپزخونه کار میکرد و معتاد بود دیدم با داداش دختره گرم گرفتن و صحبت میکنن فهمیدم داداش مریم معتاده.
با هر سختی بود شب و صبح کردم.
چون فاصله هتل با حرم یکم زیاد بود یه مینی بوس داشتیم که روزی چند بار میومد و مسافرها رو میبرد حرم و برمیگردوند.
ساعت ۹ اولین سرویس بود که اومد بهش زنگ زدم گفتم چرا نمیای گفت داداشم مونده و من تو اتاقم.
گفتم خب تو بیا گفت اون باشه نمیاد یه فکری به سرم زد گفتم صبر کن درستش میکنم.
یهو یه جرغه تو ذهنم خورد.رفتم آشپزخونه اون کارگر معتاده رو صدا کردم.بهش ۲۰هزارتومن پول دادم گفتم به همون پسره که دیشب باهاش حرف میزدی زنگ بزن بیاد باهم برین بیرون جنس بگیرین و مصرف کنین و برگردین وقتی بیست دقیقه مونده برسین هتل به من تک زنگ بزن.اول که حاشا کرد گفتم من میدونم شمارش داری و باهاش اوکی شدی.
خندید و پولو گرفت گفت چرا اینکارو میکنی گفتم حالا.
فهمید جریان چیه.در حضور خودم زنگ زد پسره از خدا خواسته گفت الان میام.منم رفتم اتاقم تا مریم جون بیاد.
اینا که رفتن مریم اومد تو اتاقم.چون زیاد وقت نداشتیم بدون معطلی یهو کشیدمش بغلم و لباشو خوردم و انداختمش روی تخت.
با دستم میمالیدمش و لباشو میخوردم.خودمم افتاده بودم روش و میمالیدم بهش.رفتم سراغ گردنش لیس میردم و میک میزدم.
چشمای میرم خمار شده بود و نفساش به شماره.
یهو بلند شدم لباساشو در اوردم حتی شرتش کاملا لختش کردم.
چه بدن نازی داشت سفید و نرم با سینه های تازه رسیده.
خودمم لخت شدم کیرمو دید چشماش برق زد.
دراز کشیدم روی مریم و کیرمم لای کسش بالا پایین میکردم و سینه هاشو میخوردم.واااای چه حالی داشت.
صدای آه کردنش اتاقو پر کرد.
با دستم بدنشو لمس میکردم کیرم لای کسش مالیده میشد که خیس خیس شده بود و بدن نازشو میخوردم.
تمام تلاشم کردم چنان حالی بهش بدم که این چند روز یسره بیاد زیرم کون بده.
بلند شدم پاهاشو گذاشتم روی شونه هام سرم بردم لای پاهاش اول رونشو بوس کردم و لیس زدم بعدش زبونت گذاشتم روی کص خوشگلش لیس زدم لاشو باز کردم زبونم میکردم توش و لیس میزدم.مریم از شدت لذت دست کرده بود توی موهام و اه اه میکرد.
مریم:اوووووف بخور کصمو بخور آبمو بیار.
هادی:جووون کصت مال کیه؟
مریم :همش مال تو بخور که داره آبم میاد.
یهو مریم ارضا شد و بدنش لرزید.
بغلش کردم کیرم گذاشتم لای کصش.یکم اروم شد برشگردوندم به شکم خوابید و رفتم سراغ کون ژله ای و نرمش.
یکم ژل روان کننده ریختم لاش و خوابیدم روی مریم.
لبم رو لپش بود کیرم لای کونش بود و بالا پایین میکردمش.
یهو خودش گفت بکنم.کیرتو بکن توش.
منم از خدا خواسته.سرکیرم تنظیم کردم روی سوراخش و اروم اروم فشار دادم سرش رفت تو کونش.متکا رو چنگ زد و گفت آااااااااااییییییییییی.
یکم صبر کردم باز ادامه دادم تا تهش رفت و داشت از درد متکارو گاز میگرفت.
یکم دیگه صبر کردم و بعدش اروم شروع کردم تلنبه زدن تو کون مریم.
دیگه اروم شده بود و لذت میبرد.
با دستم که از زیر شکمش رد کردم کصش میمالیدم و کونش میکردم.
مریم:وااااای هادی چه حالی میدی تو
بکن منو دلم میخواد همش زیرت باشم.
هادی:تا وقتی هستین بیا میکنمت.
مریم:اووووف وااااااااای دارم میام بکن تند تند بکن.بکن منو آبم آبم داره میااااااااااااد.
تند تند کردم که آبش اومد.
گوشیم زنگ خورد فهمیدم داداشش داره برمیگرده و زمان ندارم
منم چند بار محکم کردم تا آبم اومد همشو ریختم تو کونش.
مریم:کاش میدادی آبتو بخورم
هادی:باشه دفعه بعد.
مریم که نای راه رفتن نداشت لباساش پوشید و رفت اتاقش.
خاطره هتل با مریم بازم دارم دوست داشتین نظر بدین تا بگم.
نوشته: Sex_story
کارگر ظرف شور هتل بودی
طبر زدی فکر کردی مدیر هتلی
داستان واقعی هم کون دادن به پیرمرد های زائر حرم
اصل داستان اینه که هتلی که توش کار میکردی، مسافر نداشت، صاحبهتل، میفرستادت سرخیابون، شلوارت رو میکشیدی پائین که جذب مشتری کنی. هر کی هم میاومد سراغت، وعدهی اتاقی خوب و سه وعده پذیرائی میدادی. سپس میکشوندیشون توی اتاق و حسابی بهشون حال میدادی؛ از صاحبهتل هم پورسانت میگرفتی، نه حقوق!
آخه مردک ابله! صاحبهتل به مهمونش چشمک میزنه؟ پرسنل معتاد استخدام میکنه؟ بیستتومن؟ پول موادّشون رو میدادی؟ لابد کون هم بهشون میدادی!
تمام اجاقگازهای فشارقوی تمام هتلهای جهان، حوالهت بادا ابله بیسواد دروغگوی شاشوی خالیبند الدنگ!
مدیر کمپ هستم کونی 2 روزه فرارکردی بگیرمت کونتو پاره میکنم
جمع کل نمرات > صفر
نتیجه گیری > کمتر جق بزن و دیگه داستان کسشعر ننویس
پیشنهاد > ظرفهای هتل رو تمیز بشور و درست تی بکش که مدیر هتل بیرونت نکنه
با اعتماد بنفسی که دارم کنترل اینکه کی ارضا بشم کاملا در اختیار خودمه
عن مغز مگه به اعتماد به نفسه؟ گه تو اون جمجمه خالیت. حیف این همه اکسیژنی که حروم کردی
تو شعور نداری یه دختر ۱۶ ساله را مخ کردی اروپا بود دادگاهی می شدی
جریان این بوده تو لابی هتل به دختره چشمک زدی رفته به برادرش و پدرش گفته سیر کردنت 😀 😀
حالا به داستان و نگارش این دوستمون کاری ندارماما من چون خودم مشهد هستم و خیلی دوستام هتل دادن میدونم از این اتفاق ها زیاد میوفته چون خیلی وقتا اصلا دوستام زنگ زدن و گفتن بدو بیا اکیپ رسیدن. در کمال احترام به همه دوستان جنوبی عزیز اما مخصوصا بیشتر دختر های جنوبی و خوزستانی که میان مشهد این داستان زیاد اتفاق میوفته. حد اقل من خودم چند مورد رو بودم اونجا. اما خود اونا هم به این شلی و با یه چشمک نمیدادن 🤣🤣 بعد هم کلی گردش و تفریح میبردیمشون و اونا هم بجاش حسابی بهمون حال میدادن و یک رضایت دوطرفه بود
ینی اگر این حجم ا اعتماد بنفسو گوز داشت ،الان افسانه بادها بود
اخه ریقو بشین اول یه حساب کتاب کن بعد بیا کس تفت بده من میرم پمپ بنزین اختیار شستی نازل هم دست خودم نیست بعد تو دست خوته عن چوچک
کیر تمامزوار امام غریب تو کونت
شک ندارم نظافتچی هتل هستی و تو کف یه دختر موندی🤣🤣
ما که اهل مشهدیم هتل این مدلی ندیدیم و نشنیدیم…
شاید داستان مال زمان رضا شاه باشه!
تا اول داستان رو خوندم فهمیدم یه جقی که از بس زده مغز نداره داره کس مینویسه،یه نمونه:
گفتی:سال ۸۹ بود یک هتل اجاره کردم و تمام شب و روز هتل بودم
بعد شدی مدیر هتل؟
حروم لقمه تخم حروم تو بچه زیر بته ای دربان در هتل هم نبودی،اخه چرا دوست داری فحش پدر و مادر بهت بدن؟جاکش یه بار دیگه خاطراتت رو ببینم میدم با هفت روش سامورایی جرت بدن…
تو جارو تی رو بزن بیناموس نمیخاد رو مسافرا توهم بزنی
اون دختره که توهم زدی نمیرینه بده دست تو😂😂😂
زوار ضامن آهو ؛ بده
میزبانان ضامن آهو ؛ بکن
ببین خود حضرت چه ماد رقحبه ای بوده!
خاطرم کاملا واقعی بود.اون دوستانی که انتقاد کردن چطکری زمان ارضا شدن دست خودت بوده.شاید شما مشکل داری نتونی اما هستن کسانی که تا زمانی که خودشون نخوان ارضا نمیشن.منم یکیاز اونا.اما راجب هتل گفتین یکم بایت این موضوع تحقیق کنین متوجه میشین که در هتل این اتفاقات خیلی زیاد پیش میاد بخصوص که مسافر بدونه شما سمت مهمی دارین.
@hese_sard
اکانت نداشتم ساختم که فقط بیام جواب کسشر تورو بدم
ماشاءالله که مشهدی ها جا نذاشتن کل جنوب و کیش رو دارن ساپورت میکنند تمام جنده های قشم همه مشهدی هستند که ماشاالله نصف بیشتر شوهر هم دارن
تو قشم یه مرد مشهدی بود جاکش زن و دخترش بود
احتمالا توام بگردی باباتو تو جنوب پیدا میکنی
تو هتل از این اتفاق ها میوفته ولی به این سرعتی که تو گفتی نمیوفته دوما اینکه همون لحظه که گفتی به پرسنلت پول دادی برای مواد معلوم شد همش دروغه چون هیچ مدیر هتلی همچین کاری نمیکنه اخراج می کنه
کار مدیر نیست آمار غذا رو به آشپزخانه بده در هتل های زیر سه ستاره کار پذیرش هست
هیچ مدیر خری هم اتاقی که میفروشه رو برای خودش نگه نمیداره
نتیجه اخلاقی همش رو کس گفتی
یه هادی داریم قد ۱۸۰وزن ۷۵،حامل انواع بیماری های جنسی چون از کاندوم خوشش نمیاد ،کسی خواست اویزونش کردیم تو دیوار لینک زیر رو بزنید تا اگهی براتون باز شه
عاخه لعنتی چرا انقد کسشعری چجوری زنده ای و از عفونت نمردی ؟!
چرا یه چیزی مینویسی که بداموزی داشته باشه ؟!کاندوم هرگز نشه فراموش تامام
داستانتم نخوندم محض اطلاع
کمتر جق بزن
کمتر رو مسافر ها هم فانتزی بزن اصل داستان این بوده که تو خدمه هتل بودی و رو مسافر ها کراش میزدی