اولین لز ناقص با دوستم

1402/06/14

داستان از جایی شروع شد که من یه خوابی دیدم،خواب دیدم دارم با یکی از دوستام که مال دوران راهنمایی بود و خیلی وقت بود ندیده بودمش لز میکنم،وقتی از خواب بیدار شدم یه حسی داشتم،خیلی حشری بودم،نه خودارضایی میخواستم نه چیز دیگه ای،فقط دلم میخواست برم سراغش و مطمئن بودم حتی اگه کصشو میدیدم ارضا میشدم،با خودم کنار اومدم و سریع بهش زنگ زدم،پرسیدم کجایی چیکارا میکنی برنامه امروزت چیه،که از قضا حالش خوب نبود،گفت تازه با دوست پسرش کات کرده و حالش بده،سریع از این موضوع استفاده کردمو گفتم خب مگه من مردم ،بیا بریم بیرون راجبش صحبت کنیم،فقط اشتباهی که کردم بیرون باهاش قرار گذاشتم چون نمیتونستم خودمو دعوت کنم خونشون و اینکه خونه خودمونم مامانم اینا بودن نمیشد کاری انجام داد،ولی همون بیرون که رفتیم چندین بار باهاش شوخی های جنسی انجام دادم و سر مسخره بازی میگفتم الان به کصت دست میزنم یا میزدم در کونش،خلاصه یکم روشو باز کردم (البته دردو دلاشم گوش دادما یکم که سبک شد رفتیم رو فاز شوخی و مسخره بازی)خلاصه من این دوستمو یکم آمادش کردم که بدونه من روش نظر دارم،یک هفته از این موضوع گذشت و خب رابطمون بیشتر شد چت میکردیم،زنگ میزدیم و اینا،دیگه ریز به ریز کارامونو به هم میگفتیم،تا اینکه یک روز بهم پیام داد گفت میای بریم استخر،منم از خدا خواسته دیدم چه پیشنهاد خوبی داد گفتم حتما بریم،و قرار گذاشتیم ،اون کلاس شنا رفته بود حرفه ای بود،ولی من خیلی میترسیدم،و هیچیم از شنا بلد نبودم،تو استخر بودیم که گفت بیا یه حرکت ساده بهت یاد بدم ،دقیق یادم نیست اسم حرکتش چیبود ولی میگفت من کمرتو نگه میدارم توهم منو نگه دار و پا بزن،منم کامل چسبیده بودم به تنش و مثلا اینکه داره بهم این حرکتو یاد میده تو اب حرکت میکردیم ولی من عمدا کصمو میمالیدم رو شکمش،یکمی که انجام دادیم واسادیم گوشه استخر،خودش سر حرفو باز کرد ،گفت کصت تپله ها!و یه دست ریز بهش زد،گفتم نکننننن کسایی که تو استخر نیستن از بالا همه چیزو میبینن،بعدا میدم سر فرصت دست بزن،گفت باشه،من گفتم فک کنم مال توهم خیلی تپل باشه ،گفت نه بابا بیا تا کسی نمیبینه یه دست بزن،منم سریع دستمو بردم سمت کصش،یه انگشت کشیدم رو چاک کصش ولی خب نمیشد زیاد دست زد چون ضایع میشد،خودم دستمو کشیدم.کصش برعکس اونچیزی که فک میکردم ازین کوچولوها بود ،ولی با اینحال حشری شده بودم و میخواستم یکجا فرصت بشه دست بزنم بهش،عمدا بهش گفتم من که درست نفهمیدم کصت چه مدلیه چون کوچیک بود نتونستم بهش دست بزنم بعدا بهم نشون بده ببینم چقد با من فرق داره،که گفت باشه ولی توهم نشون بدیا،گفتم حله،یکمی دیگه شنا کردیمو از استخر اومدیم بیرون رفتیم داخل اتاق سونا،اونجا هیچکس نبود ،پر مه بود و اصلا وقتی وارد میشدی سکوهای دور اتاقو نمیدیدی،باید میرفتی جلو تا ببینی اونجارو ،رفتیم نشستیم اونجا،باهم صحبت میکردیم که سینشو از مایو دراورد(و خب همینجوری که متوجهید ما اصلا به روی خودمون نمیوردیم فقط مثل اینکه داریم هی بدنامون رو باهم مقایسه میکنیم همدیگه رو دید میزدیم)گفت نوک سینهای من از تو بزگتره نه؟مال من از روی مایو سیخ وایساده بود،از روی مایو نوک سینمو دست گرفت فشارش داد ،گفتم:وای من خیلی رو نوک سینم حساسم خیلی حشری میشم کسی بماله،که تعجب کرد:واقعا؟؟منکه اصلا حس ندارم ،دستمو بردم سمت سینش و براش میمالیدم هم چنگ میزدم هم با نوکش بازی میکردم،پرسیدم واقعا الان حسی نداری؟گفت نه!بعد یکم فکر کرد گفت یکم حشری میشما ولی نه زیاد ،یکم بازی بازی کردم ،بعد پاشدم رفتم در اتاق سونا رو بستم که اگر کسی اومد یکم وقت داشته باشیم خودمونم جمع کنیم ،گرچه ورود افراد اصلا مشخص نبود و خب ریسک بزرگی بود بخوایم اونجا کاری بکنیم،نشستم پیشش گفتم راستی قرار بود کصتو نشونم بدی،گفت اول خودت نشون بده ،من مایوم زو زدم کنار و پاهامو از هم باز کردم ،لاشو هم با انگشتام باز کردم ،داشت نگاه میکرد کصمو ولی روش نشد دست بزنه،البته عینکی بود درستم نمیدید چی به چیه،بهم گفت مال من انقد تپل نیس ،گفتم بزار مال تورو ببینم و خودم مایوشو کنار زدم و بالاخرهههههه کصش مقابل چشمام بود،اخ که دلم میخواست بپرم دهنمو بزارم روش و اون کص کوچولوشو براش لیس بزنم ،از ظاهرش بگم کصش تپل نبود ولی لبهای بیرونیش کامل روهم بودن و چوچولش مشخص نبود ،با انگشتام لاش رو باز کردم میخواستم خوب ببینم که یهو گفت خب بسه دیگه و دستمو کنار زد ،در حد ۲ ثانیه تونستم چوچولشو ببینم ،خجالت میکشیدم بهش چیزی بگم یا بخوام بازم باهاش ادامه بدم ،تایم استخر تقریبا تموم شده بود ولی من هنوزم دلم میخواست ،تازه انگار به یه تشنه اب رو نشون دادی ولی نزاشتی ازش بخوره،مسئول استخر اومد و بهمون گفت برید بیرون چون دیگه کلا میخوان تعطیل کنن ،من دیدم فایده نداره ،اینهمه اومدم جلو اونم راضیش کردم اما ناکام موندم ،بهش گفتم میای بریم خونمون؟گفت اره،دوش گرفتیم لباس پوشیدیم اومدیم بیرون،از مغازه برا خودش و خودم بستنی گرفتم و اسنپ گرفتیم اومدیم خونه ما،بابا و مامانم خونه بودن ،سلام کردیم رفتیم داخل اتاق من،گفتیم چیکار کنیم ،که پیشنهاد داد بیا فیلم ببینیم،مانتوهامون دراوردیم و دراز کشیدیم رو زمین ،اون ب کمر خوابیده بود من به دنده ،سرمو گذاشتم رو شونش،و اون فیلمو تو گوشی خودش پلی کرد،دستمو گذاشتم رو شکمش(روم نمیشد یهویی ب کصش دست بزنم میخواستم ذره ذره برم جلو)همینطوری بازی بازی میکردم لباسشو یکم دادم بالا که دستم ب پوست شکمش برخورد کنه،اروم و نوازشگونه رو شکمش انگشت میکشیدم،گاهی دستمو میبردم جلوتر و از کش شلوارش دستمو میبردم داخل،ولی کامل نه ،چون هنوزم استرس داشتم و خجالت میکشیدم،باید بازم روشو باز میکردم که بتونیم باهم راحت باشیم،دستمو از رو شلوار اوردم رو کصش ،و میخواستم فشار بدمش ولی نشد(هم کصش کوچیک بود هم شلوارش تنگ بود و فاقش یکم اومده بود بالا برا همین درست نشد فشار بدم )گفتم بیب بیب و همون فشار ناقص و نادرستو وارد کردم،که خودش گفت بیب بیبت درست کار نکرد ،با این حرفش جرئت پیدا کردم و بهش گفتم حالا که بیب بیبم درست کار نکرد پس اینکارو میکنیم ،و دستمو بردم داخل شلوارش از رو شورت فشارش دادم ،چیزی نگفت ،خیلی پیش رفته بودم ،دستمو دیگه نیاوردم بیرون از شلوارش،همونجا نگه داشتم و با انگشتم چاک کصشو از روی شورت نوازش میکردم،اون مطلقا چیزی نمیگفت و هر دومون تو حس بودیم ولی فیلم بهونه بود که به روی خودمون نیاریم داریم چیکار میکنیم،از بغل شورتش یکم انگشت به کصش مالیدم و دیدم راضیه کم کم دستمو کامل بردم تو شورتش،دیگه کصش تو دست من بود ،با انگشت اشاره و انگشت وسط بین لبهای کصش رو باز کردم ،دقیقا این جمله رو گفت:مرگ،خاک تو سرت کنن،و خندید،منم خندیدم،انگشت کشیدم لای کص بی مو اش،از دم سوراخش تا روی چوچولش،حسابی خیس بود،فهمیدم شیطون بلا خیلی وقته تو فازه و من خبر نداشتم،اون مطلقا به من دست نزد، و من مدام براش میمالیدم کصشو،هم اون حسابی خیس بود هم من ،بین پاهام کامل لیز شده بود و ابم شلوارمو خیس کرده بود،حرکت دستمو رو چوچولش تند تر کردم ،سرم رو شونش بود که فهمیدم لرزید و ارضا شد (این اولین تجربه رسمی من از دوستم بود،چند مورد مشابه بعد این اتفاق افتاد باهاش ولی من تو هیچکدوم ارضا نشدم،چون ضدحال میزنه گاهی اوقات و نمیزاره کاری کنیم،ولی من کسی نیستم که بیخیالش بشم،هدف بعدیم باهاش یه لز کامل و خوردن کصشه ،و ایشالا انجامش میدم و حتما مینویسمش،این یک خاطره بود و کاملا واقعی،اگر میبینید زیاد صحنه خاصی نداشت چون من عادت ندارم چرتو پرتایی ک تو مغزم ساختمو‌ بنویسم و همش عین واقعیت بود:)

نوشته: Am


👍 38
👎 1
29701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

946009
2023-09-06 06:36:43 +0330 +0330

قشنگ بود حتما کوس خوردن بنویس
سعی کنی به کوس خوشمزه آش میرسی

0 ❤️

946020
2023-09-06 09:50:20 +0330 +0330

تو سونا عینک زده بود؟

0 ❤️

946035
2023-09-06 11:37:58 +0330 +0330

دومین داستانی هست که اینجا میخونم کنجکاو میشم بقیش چی شده، بیا به خودم بگو من لو نمیدم نگران نباش 😂 😂 😂
آخرش ولی یهویی تموم شده دیگه، ناقصه. بده.
باید حداقل تا وقتی دوستت میره خونه یا وقتی که بعدش آخرین پیام‌های اون روز(شب) رد و بدل میشه میرفتی جلو

1 ❤️

946053
2023-09-06 15:08:48 +0330 +0330

عالی بود من که حسابی خیس شدم و کیف کردم از خاطرت😋

1 ❤️

946063
2023-09-06 15:54:45 +0330 +0330

خیلی خوب بود. نفر سوم خواستین بهم پیام بدید. 🌹

0 ❤️

946085
2023-09-06 18:43:25 +0330 +0330

عالی بود و بنظرم واقعی میومد

0 ❤️

946098
2023-09-06 22:21:47 +0330 +0330

آفرین محشر بود اگه یه زن تو استان لرستان هست برا نفر سوم شدن بگه

1 ❤️