اولین سکس لاپایی با مهرداد

1398/01/17

بچه ها داستانی که میخوام بگم واقعیه ولی اسم ها ساختگیه. من ستاره هستم ۱۹ سالمه و واقعا دختر زیبایی هستم من عاشق یه نفر شدم و اولین دوست پسرم بود خیلی دوسش داشتم اما ولم کرد و رفت. و رفتم دنبالش تا چند ماه خودش میگفت من بدرد تو نمیخورم. خلاصه بعد چند ماه راضی شد باهم باشیم واقعا عاشقش بودم و هستم. حتی الان که باز ولم کرده. این بار دوستی ما فرق میکرد وقتی من رفته بودم شهرشون خونه ابجیا و داداشام اونجا بود بخاطرش میرفتم اونجا. بار وقتی بعد مدت ها دیدمش رفتیم خونه ای که داشت. خیلی خجالتی بودم. نشسته بودیم که ی دفعه گف چشماتو ببند و شروع کرد لب گرفتن من اونقدر سر گیجه گرفتم ک نمیدونم چی شد وقتی رفتیم تو اتاق دیدم شلوارشو کشید پایین سکته کردم خلاصه اون روز دعوامون شد و اومدم خونه وقتی دیدم دوستیمون داره تموم میشه گفتم باشه هرچی تو بگی گف یعنی سکس کنیم گفتم باشه ولی واقعا به کسی نگو . بار دوم ک دیدمش تو ی خونه بودیم گفتم اگر میشه برقا رو خاموش کن اومد لب گرفتن اونقد لب گرفتیم که نمیدونم چقدددد بود. و هی دست میبرد زیر لباسم و سینه هامو مالش میداد و لب میگرفت ودست منو میبرد سمت کیرش از رو شلوار افتاد روم و هم لب میگرفت و هم از رو شلوار کیرشو فشار میداد به کسم. یه لحظه بلند شد شلوارشو در اورد منم ساپورت پام بود. و همش با کیرش فشار میداد از رو شلوار منم رو ابرا بودم واقعا تجربه نداشتم. و هی سینه هامو مالش میداد خیس خیس بودم. وقتی خواست شلوارمو بکشه پایین نزاشتم دیگ کشید . کیشو قشنگ گذاشت وسط بام لای کسم هی بالا و پایین میکرد خیس خیس بودم و رو ابرا . کیرشو در اورد داد دستم بالا و پاینش کنم. مالشش بدم تند تند. دوباره گذاشت لای پای که ی دفعه ارضا شدم و بعد مدتی اونم ارضا شد و ابش ریخت روی شکمم ولی واقعا بوی بدی داشت.

نوشته: ستاره


👍 1
👎 10
37350 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

759113
2019-04-06 20:33:07 +0430 +0430

شیش هفت تا داستان هر شب آپ میشه اما یکی از یکی بدتر و مزخرفتر
عاغا نویسنده های خوب سایت یه تکونی ب خودشون بدن یه چیز درست حسابی بخونیم
کیفیت بشدت اومده پایین

2 ❤️

759116
2019-04-06 20:38:35 +0430 +0430

کوتاه و غیرقابل باور
آفرین ستاره جقی

0 ❤️

759143
2019-04-06 21:59:10 +0430 +0430

اونی خاموش میکنن برق نیست
اسمش لامپه

نداده بودی تاحالا؟ که وقتی هوا تاریک بود خونش بودی؟
(اصولا وقتی هوا تاریکه لامپ روشن میکنن)

داستانت خیلی کیری بود

کیر بابابرقی تو کونت

4 ❤️

759148
2019-04-06 22:12:31 +0430 +0430

ننویس خوب وقتی نمیتونی کونت که نمیخوان بزارن

0 ❤️

759174
2019-04-06 23:43:28 +0430 +0430

چقد میری رو ابرا ؟؟؟؟

0 ❤️

759186
2019-04-07 03:22:00 +0430 +0430

کیرم لاپات… ننویس

0 ❤️

759192
2019-04-07 03:41:28 +0430 +0430

چه خبره آدمین جون ! زدی تو کار درهم و هر چی که میاد رو آپ می کنی !

0 ❤️

759211
2019-04-07 06:00:36 +0430 +0430

اخ ملجوق مگ مجبورت کردن کس شعر تف بدی برو درس و مشقتو بنویس

0 ❤️

759258
2019-04-07 13:01:48 +0430 +0430

دست به قلمت که افتضاحه شانست رو در دست به کیر شدن امتحان کن شاید تو اون عرصه موفق شدی،من الله توفیق

1 ❤️

759270
2019-04-07 14:11:59 +0430 +0430

این ادمینا واقعا چکار دارن میکنن؟؟؟؟!!!
چقدر افتضاح بود این داستان حیفه وقتی ک ادم میزتره برای این داستانها …اینقدررررر بی کیفیت!!!
هر روزم داره بدتر میشه:/

0 ❤️

759313
2019-04-07 19:41:34 +0430 +0430
NA

چ کوتاه و مفید

0 ❤️

759796
2019-04-09 11:31:34 +0430 +0430

ستاره ببین با کصشعرات کاری ندارم.فقط اینو بدون که تو عاشق نیستی.بلکه یه ادم احمق و بی اعتماد بنفسی.اگه اعتماد به نفس داشتی باردوم که میری سرقرار نمیدادی عزیزم.

0 ❤️




آخرین بازدیدها