به خونه لیلا رسیدم که طبقه چهارم یک آپارتمان بود؛هنوز فکرم پیش اتفاقات یکی دوساعت پیش توی اتوبوس و سکس عجله ایم با وحید بود و باورم نمیشد
هنوز کصم حرارت داشت و از فکر سکس بیرون نیومده بودم
بالا رفتم و لیلا و مصطفی شوهرش به خوبی از من استقبال کردن و بعد از دوش گرفتن سر میز شام حاضر شدم
مصطفی در حالی که برام برنج تو بشقاب میکشید گفت:سفرت خوب بود مامان نرگس؟
+آره عزیزم خوب بود
_خداروشکر و من و لیلا چون تنها بودیم خیلیخوشحال شدیم وقتی فهمیدیم قراره شما بیای
+لطف داری پسرم
شروع به غذا خوردن کردم و فکرم از پیش این وحید لعنتی کنار نمیرفت
آخر شب که تو اتاق دراز کشیده بودم بهم پیام داد:
+سلام نرگس جون رسیدی خونه دخترت؟
_سلام آره رسیدم
+حیف فردا ساعت ۷ صبح سرویس برگشت داریم وگرنه میومدم پیشت
_خداروشکر که سرویس دارید و از شرت راحتم
_عه حالا ما شدیم شر؟باشه ولی جهت اطلاع بگم پس فردا شب تهرانم دوباره و مهمونتم
به دنبال فرصتی برای یه سکس بهتر و کاملتر با وحید بودم و ولی مکان نداشتیم و وحید اصرار داشت به ترمینال جنوب برم توی اتوبوس باز سکس کنیم اما من زیر بار نمیرفتم
دو روز بعد وحید ساعت ده شب پیام داد و گفت تازه رسیده تهران و سعی میکنه یه مکان امن پیدا کنه
من دل تو دلم نبود و فقط دنبال یه موقعیت واسه سکس بودم
شام که خوردیم مصطفی گفت:مامان فردا من مرخصی گرفتم تا با لیلا و شما بریم شهر ری ناهار رو خونه مادرم اینا باشیم و برگردیم
اون لحظه مخالفتی نکردم و گفتم باشه چرا که نه ولی میدونستم این بهترین فرصته و از خونه لیلا هم مکان بهتری پیدا نمیشه برای برنامه ای که داشتم
شب با وحید چت کردم و گفت سرویس برگشتشون ۷ صبحه ولی با صاحب ماشین حرف زده و گفته کار دارم و میمونه تهران
بهش گفتم فردا منتظر زنگ یا پیام من باشه
صبح ساعت ۹ و نیم بیدار شدم و لیلا تو آشپزخونه بود و صبحانه حاضر میکرد
+سلام صبح بخیر مامان
_صبح بخیر دختر قشنگم
+بیا صبحانه بخور که مصطفی از بیرون برگرده میریم چون دیر میشه
_راستش لیلا من دیشب نتونستم به مصطفی بگم یکم حالم جا نیست و نمیتونم بیام
+عه وا چرا آخه؟چیزی شده میخوای بریم دکتر؟
_نه چیزی نیست یکم از لحاظ روحی بهم ریخته ام و نیاز استراحت دارم
+مامان خودت که میدونی خانواده مصطفی چقد خوبن حال و هواتم عوض میشه بیا بریم
_اگه میتونستم که میومدم
+پسما هم نمیریم
_نخیر شما برین و منم خونه میمونم استراحت میکنم که برگردین
+چی بگم والا حالا تا مصطفی بیاد
لوکیشن رو برای وحید فرستادم و بهش گفتم خودش رو برسونه و منتظر تماس یا پیام من باشه و بی هماهنگی کاری نکنه
چون میخواستم تو وقت صرفه جویی کنم و بعد رفتن لیلا و شوهرش وحید نزدیک باشه
نیم ساعت چهل دقیقه بعد مصطفی اومد و لیلا به هر طریقی که بود با کمک های خودم قانعش کرد که من همراهشون نرم و خونه بمونم
لیلا گفت:مامان غذا تو یخچال هست گرم کنی بخوری ما هم زود برمیگردیم
+باشه عزیزدلم نگران نباش
ساعت نزدیکای ۱۲ بود که وحید زنگ زد گفت من تو همون کوچه ام چیکار کنم؟
گفتم بهش ساختمون سر نبش که نمای قهوه ای داره بیا جلو و خیلی عادی زنگ طبقه چهار رو بزن و منم باز میکنم بیا بالا و با آسانسور هم بیا
گفت باشه و طبق گفته من زنگ رو زد و منم در رو باز کردم
تو فاصله ای که اومدن وحید طول کشید من یه دوش عجله ای گرفته بودم و ارایش کرده بودم و تاپ شلواری هم تنم کرده بودم
در ورودی رو باز کردم و وحید هم که اینبار سر و وضع بهتری نسبت به قبل داشت و با لبخندی که روی لبش بود سلام کرد و اومد داخل
+کسی از همسایه ها ندید تورو؟
_نه خیالت راحت
+باشه پس کفشاتو بیار داخل
یه نایلون پهن کردم و کفشاشو داخل آورد و روی اون گذاشت
به سمتم اومد و منو بغل کرد
با هم به اتاق خواب لیلا رفتیم و کنار تخت نشستیم و لبهاشو رو لبای من گذاشت
حرارت لبهاش خیلی بیشتر از دفعه قبل بود
حین خوردن لبهاش دستمو روی کیرش بردم و کیرش رو از رو شلوار میمالیدم و اونم دستشو لای پای من برد و کص من رو میمالید
زبونشو از لبای من جدا کرد و روی گردنم برد و دستش روی کصم بود
آه میکشیدم و اون به کارش ادامه میداد
انگار نسبت به دفعه قبل بهتر شده بود و عملکرد قابل قبول تری رو ارائه میکرد
تاپ من رو درآورد و منم که سوتین نبسته بودم سرشو لای سینه هام برد و کمی سینه هامو مالید با دست و بعد من دراز کشیدم و اونم روی من اومد و مشغول خوردن و مکیدن سینه هام شد
+آه گاز نگیر آخ آخ جوون
یک دستش تو شلوارم بود و کص خیسمو میمالید و سینه هامم که تو دهنش بود و مک میزد
شلوارمو درآورد و کنار انداخت و خودشم تو چشم بهم زنی لخت شد
بین پاهام رفت و زبونشو روی کصم کشید
آهی از سر لذت کشیدم و گفتم جوون بخور
وحید هم با دست لبه های کصمو باز کرد و زبونش رو لای کصم پایین و بالا میکرد و یا توی سوراخ کصم میکرد
+آیی آه جوونم آه آه کیر میخوام آه
_کیرم بهت میدم عزیزم عجله نکن
+آه بسه دیگه بکن بکن
وحید هم کیرشو لای کصم مالید تا با آب کصم کمی خیس شد و آروم تو کصم کرد و روی من افتاد
+آه جوونم آه آیی آیی
_آخ کصت مث آتیشه
+آه بکن محکم بکن آخ آخ
وحید یواش یواش سرعت و شدت تلمبه هاشو بیشتر کرد
+آه آره همینجوری آره آره آه آبت که نمیاد به این زودیا؟
_نه قرص خوردم خیالت راحت
وحید روی من بود و لبهامو میخورد و کیرش تا خایه تو کصم بود و محکم میکوبید تو کصم
کمی که تو اون حالت سکس کردیم کیرشو بیرون کشید و خواست ساک بزنم براش
کیرشو تو دستم گرفتم و با وجود اینکه مزه مطلوبی برام نداشت کمی ساک زدم و وحید پاهای منو جمع کرد به پهلو و خودشم پشت من زانو زد و دستاشو رو کونم گذاشت و کیرشو تو کصم کرد
+آه جوونم کصم کیر میخواد اره آه بگا منو آه آه
وحید هم تلمبه میزد و هر از گاهی سیلی هاش روی باسنم میخورد
+جوون کصتو پاره میکنم جنده آخ
_آیی آه آه آره پارم کن آره آه
زود از اون پوزیشن خسته شدم و قبل اینکه وحید چیزی بگه ژست داگی استایل گرفتم و وحید هم کمی کصمو با دست مالید و کیرشو توش گذاشت و سوراخ کونمو انگشت میکرد
+آرره عاشق کص دادنم آرره منو بکن آه آه کیرت تو کصمه آه
وحید هم محکم تلمبه میزد و من رو به ارضا شدن رسوند
وحید ثابت موند و خودم کونمو رو کیرش تکون میدادم و کیرش تو کصم میرفت و با هر رفت و امدش یه آه شهوتناک میکشیدم
چند لحظه گذشت که باز وحید خودش شروع به زدن تلمبه های سنگین کرد و صدای آه و ناله من و برخورد بدن وحید با کونم اتاق رو پر کرده بود و وحید یهو کیرشو بیرون کشید
+آخ آخ کصم آه بکن آه بکن توش
_برگرد ساک بزن
برگشتم و وحید کیرشو که ترشحات سفید کصم روش دیده میشد رو تا ته جا داد تو حلقم و منم تحمل کردم
کمی خوردم که وحید گفت کنار میز آرایش برم و خم بشم
زود رفتم و خم شدم وحید کیرشو از پشت تو کصم کرد و سینه های منو میمالید و تلمبه میزد
+جوون چه کیری آه کصم داره حال میاد آه بکن آه
_جوون جنده خانوم میگامت
با تلمبه های بی وقفه وحید که شاید پنج شیش دیقه طول کشید من واسه بار دوم ارضا شدم و و حالا آه کشیدنم تبدیل به داد و فریاد شده بود و روی تخت رفتم دراز کشیدم
وحید اومد و کیرشو لای سینه هام گذاشت و منم سینه هامو بهم چسبوندم و دو سه دقیقه کیرشو لای سینه هام عقب جلو کرد تا آب داغش با فشار لای سینه ها و رو صورتم ریخت
وحید آه میکشید و منم تخماشو میمالیدم و آبشو کاملا تخلیه کرد و کنارم رو تخت افتاد و با اینکه علاقه نداشتم ولی بخاطر شهوت همه آبشو خوردم
نگاهی به ساعت کردم که یک و بیست دقیقه بود و گوشیمو برداشتم شماره لیلا رو گرفتم
+الو جانم مامان؟
با صدایی که انگار از ته چاه درمیومد گفتم:الو لیلا مامان کجایید
+داریم برمیگردیم نزدیکیم
+باشه عزیزم
قطع کردم و وحید زود جمع و جور کرد و رفت و منم مشغول مرتب کردن تخت خواب شدم و رو تختی چون به گند کشیده شده بود رو ماشین لباسشویی انداختم
بعد از برگشتم از تهران یکی دوبار دیگه با وحید سکی داشتم که بعد از چند ماه ازدواج کرد و ارتباط ما برای همیشه قطع شد.
نوشته: ابرو زخمی
مثل قسمت قبل خوب بود. خوش باشی. ترمینال کاوه اصفهان هم خواستی بیای، یه خبری به ما بده😁😅
یه جوری میگی بیاید داستان رو حرفهای نقد کنید که آدم با خودش میگه یعنی محتوای داستانش چیه؟!
محتوا صفر، نگارش صفر، منطق داستانی صفر، اروتیک صفر، احترام به شعور خودت و خواننده صفر.
آخه عزیز من اینایی که مینویسی اصلا داستان نیستن که آدم بخواد بیاد نقدش کنه. چند نمونه از شاهکارت رو این زیر مینویسم:
سکس بهتر و کاملتر با وحید بودم و ولی مکان نداشتیم
نیاز استراحت دارم
آیی آه جوونم آه آه کیر میخوام آه
دوبار دیگه با وحید سکی داشتم
حرارت لبهاش خیلی بیشتر از دفعه قبل بود
اینا فقط یه مشت از خروار بود…
اخ لاکغلطگیر کجایی:(
نیستی ولی ما با خوندن این کصشعرها هر شب به یاد کامنتهای قشنگت میفتیم. با اجازه از لاکغلطگیر عزیز و مجتبی کن عزیز، تموم اتوبوس ها و شاگرد اتوبوسهای ترمینال جنوب حوالهات باد. ابلهش رو نمیگم چون در انحصار لاکغلطگیره. امیدوارم خودش بیاد و بهت بگه.
خلاصه که جون هرکی که دوست داری دیگه ننویس🙏❤
ابرو زخمی عزیز
اولا که چرا فشاری میشی؟! مگه خودت نمیگی نقد کنید؟ داستان شما اونقدر ضعیفه که اصلا ارزش نقد نداره! البته الان نشون دادید که چقدر نقد پذیرید. ما اینجاییم که داستان بخونیم و آزادانه نظر بدیم. اگه هم کامنت گذاشتم فقط میخواستم بدونی که داستانت چقدر ضعیفه و الکی لفظ نقد حرفهای نیای.
دوما الان شما داری میگی من الکی از داستانت ایراد میگیرم؟! بابا مارو نخندون، این اصلا داستان نیست؛ این یه ایراده که لا به لاش چهار خط داستان هم داره.
مگه من کسی رو زور کردم داستانو بخونه
آقای سفید دندون بگو چون داستانای تو لایک بیشتر میخوره و داستان جدید من بهش نرسیده فشاری شدم
چرا دیگه مغلطه میکنی و واسه من داور بین المللی میشی
این اولین داستانی نیست که براش کامنت میذارم و اخریش هم نیست. وقتی کصشعر مینویسی انتظار نداشته باش نقد نشی. خوب بنویس من خودم اولین نفر لایکت میکنم و کامنت مثبت میذارم برات. موفق باشی.
تو داستانای جدیدت زیاد روی شوهردار بودن مانور نمیدی … فکر کنم توهین افرادی که کامنت میذارن باعث شده محافظه کارانه تر بنویسی …
بهرحال جذابیت داستانت کم شده
خانمایی که روی احساسات جنسی شون اینجوری مدیریت جذابند
اولا که داستانت خیلی هم عالی بود
قلمت عالیه مثل داستانهای دیگه که مینوسی،از اینجور ژانرها بیشتر بنویس لطفا
دمتگرم ابرو زخمی
خیلی روون و عالی نوشتی منو کامل تویه صحنه قرار دادی.ایول چقدر تو خوبی دختر
سلام
صبح بخیر
نوشته خوبی بود.
روان، سلیس و خودمونی.
خوشبختانه اشتباه نگارشی هم نداشتین.
فقط
(با اینکه علاقه نداشتم ولی بخاطر شهوت همه آبشو خوردم)
اینجاشو متوجه نمیشم!!!
و
از علائم نگارشی هم استفاده نکردین.
منتظر نوشتهاتون هستم جونم.
💅💅💅💅💅💅💅
اول اینکه خنده دار هست اینها که میان از نویسنده درخواست سکس میکنند احتمالا خبر ندارند داره داستان مینویسه و احتمال مرد بودنش هست و دوم اینکه چرا انقدر ایرادات شخمی گرفتین خب داستان و درموردش نظر بده این همه متلک انداختی بهش آفرین بتو کاپ اول نقد مال تو …
خب میشد ایرا دات نویسندگی اش رو بگیری این کمک میکرد به نویسندگی بهتر
تخمی بود ولی چه فانتزی کص دادن داخل اتوبوس و تخت دخترش 😁
عالی بود
به کسشعرا گوش نده و باز هم بنویس برامون
بیا ما در ارتباط باشیم😎