تهران بهشت گمشده من (۳)

1402/05/11

...قسمت قبل

(توجه:این داستان واقعی نیست و هرگونه تشابه با اشخاص یا اتفاقات واقعی صرفا تصادفی می‌باشد)
چند تا نکته:
دوستان درک میکنم این حجم از غیر واقعی بودن داستان واستون عجیب باشه ولی دقت کنید این یک خاطره یا یک داستان واقعی نیست حتی بر اساس اتفاقات واقعی هم نوشته نشده و همش برگرفته از تخیل نویسنده است.
در این مدل داستان نویسی که دارم سعی میکنم پیش ببرم تا جایی که بشه به پرنده خیال اجازه پرواز میدم حتی شاید یک اتفاقات ماورایی داخل داستان باشه که اصلا تو دنیای واقعی امکان تصورش نیست به صورت کلی می‌خوام تو این شرایط بگایی که همه داریم توش هر روز بیشتر غرق می شویم چند دقیقه ای بریم تو عالم خیال و خودمون بزاریم جای علی و فکر کنیم که اگه میشد زندگی اینجوری باشه چقدر حالمون بهتر بود
قسمت سوم:
نیما بیدار شد و ناهار خوردیم عصر لیلی گفت میخواد بره آرایشگاه پیش دوستش از ندا پرسید میاد باهاش که ندا گفت حوصله نداره و خونه میمونه بعد رفتن لیلی من و نیما یکم بازی کردیم که نیما گفت میخواد بره حموم نیما رفت حموم طبقه دوم به محض اینکه رفت حموم ندا مثل جن ظاهر شد دست منو گرفت بدون اینکه حرفی بزنه منو دنبال خودش برد اطاق خودش ندا یه شلوار سورمه ای خیلی جذب پوشیده بود با یه تاپ سفید بدون شرت و سوتین کس و کون قلمبه اش زده بود بیرون من که یکم روم باز شده بود از ندا پرسیدم شما چجوری خانوادگی اینقدر هیکلتون خوبه؟بعد که حرفم تموم شد فهمیدم عجب سوتی دادم ندا سریع الکی اخم کرد گفت که خانوادگی هیکلمون خوبه؟؟اره؟؟؟قشنگ مشخصه چشمتو گرفته اندام مامان و خواهرم سریع گفتم نه منظورم این نبود اشتباه لپی بود که ندا گفت اشکالی نداره شوخی میکنم راستش من خودم هم خیلی بند این چیزا نیستم یعنی واسم مهم نیست هر چقدر دوست داری میتونی دید بزنی یا باهاشون بگی بخندی بیرون بری فقط واسم مهمه این کیر خوشگلت جز من داخل کس دیگه ای نکنی فهمیدی؟؟؟گفتم چی فکر کردی در مورد من ؟ همینجوری راه میرم کیرم میکنم تو این و اون؟؟؟خندید گفت خواستم بگم که فردا نگی نگفتی پرسیدم حالا جدا چجوری شما اندامتون اینجوریه؟من اصلا تو عمرم تا حالا مثل شما ۳ تا ندیدم ندا تعریف کرد که خانوادگی همشون مثل نیما خیلی خیلی چاق بودن تا اینکه پارسال باباش تو آمریکا با یه دکتر جراح آشنا میشه که بهش در مورد عمل پیکر تراشی توضیح میده و باباش هم به ندا جریان میگه اینجوری میشه که همشون میرن آمریکا پیش اون دکتر ۳ تایی پیکر تراشی میکنم حقیقتا اون موقع من در مورد پروتز سینه و باسن شنیده بودم مثلا یه جا خونده بودم پالما اندرسون سینه هاش پروتز کرده ولی در مورد پیکر تراشی چیزی نشنیده بودم حتی تا همین چند سال پیش هم تو ایران این عمل باب نشده بود ندا بعضی وقت ها به شوخی می‌گفت چه حسی داری اولین سینه های عملی ایران میخوری؟؟خلاصه من بلاخره فهمیدم راز هیکل رویایی این خانواده چیه یه چیز جالبی هم که الان بهش فکر میکنم اینه که چقدر اندام اونا طبیعی بود الان تو ایران هرکی پیکر تراشی می‌کنه از روی لباس و مانتو هم مشخصه عملیه ولی بدن اونا جوری بود که انگار مادر زادی همچین کون و سینه های گنده و رو فرمی دارن همینجوری که دراز کشیده بودیم و من به پشت خوابیده بودم و ندا منو بغل کرده بود و صحبت میکردیم یک دفعه ندا آروم گفت یه چیزی میگم ولی عکس العمل شدید نشون ندی تا اومدم بگم چی گفت نیما داره از لای در نگاه می‌کنه تا اومدم عکس العمل نشون بدم سریع ندا خودش انداخت روم و شروع کرد خوردن لبام و آروم می‌گفت جوری رفتار کنم انگار متوجه نشدم من ریده بودم گفتم الان پسره کسخل میشه می‌ره یه چاقو میاره مارو به گا میده تو همین فکرا بودم که ندا اروم اومد در گوشم گفت حالا که داره نگاه میکنه نظرت چیه یه نمایش قشنگ واسش داشته باشیم؟بعد آروم رفت پایین کون گندش به سمت در قمبل کرد شلوار و شرت منو کشید پایین شروع کرد خوردن کیرم با ولع عجیبی ساک میزد یه جور خیلی پر سر و صدایی که اگه نیما طبقه پایین بود هم صداش می‌شنید همزمان با دستش هم از روی شلوار جذبش کسش میمالید و ناله میکرد بعد یه مدت اومد بالا و در همون حالت قمبل کنار من شروع کرد خوردن لبام
+علی با دستت کسم بمال
آروم گفتم نیما میبینه خجالت میکشم ندا هم آروم گفت نیما اومده که ببینه دیگه اگه نمی‌خواست ببینه تا الان رفته بود صبر نمیکرد ساک زدن خواهرش واسه دوستش تماشا کنه نیما مارو با هم آشنا کرد حداقل کاری که میتونیم بکنیم اینه که حداقل یه جق خوب مهمونش کنیم پس جوری کسم بمال که داداشم از بی غیرتیش لذت کامل ببره و آب بی غیرتیش بیاد من از حرفهای ندا کیرم سیخ سیخ شده بود خیلی حشری بودم شاید اگه اینقدر حشری نبودم به حرفش گوش نمی‌دادم ولی میگن از در اتاقی که شهوت داخل میشه از پنجره اش عقل خارج میشه خلاصه دستم رسوندم لای پای ندا و شروع کردم مالیدن کسش ندا قشنگ مشخص بود از اینکه داداشش داره نگاه میکنه خیلی حشری شده چون کونش جوری قمبل کرده بود که نهایت زیباییش به رخ داداشش بکشه بعد یه مدت ندا گفت بیا یه کم سکسی ترش کنیم شلوارش تا نصف کونش کشید پایین جوری که چاک کونش قشنگ دیده میشد
+علی اسپنک بزن در کونم
-جوون دوست داری جلوی داداشت اسپنک بخوری؟
+وای علی نگو کسم آتیشه داره ازش قطره قطره آب میریزه
-دوست داری داداشتت دیدت بزنه؟حشری میشی؟
+علیییی نگو حشری ترم نکن
-دوست داری داداشتت داره به عشق کون گنده خواهر بزرگترش جق میزنه؟
+علللللیییییی…
ندا یه دفعه لرزید و ارضا شد و همونجا دراز کشید ولی کونش دائم تو همون حالت دراز کش قمبل میکرد و میداد بالا یه بالشت برداشت گزاشت زیر شکمش که کونش قشنگ قمبل بشه از رفتارهای این چند وقت ندا فهمیده بودم خیلی فانتزی های سکسی عجیبی داره یه جورایی از نظر جنسی منحرف بود مثلا آب کیر منو میداد به مامانش بخوره یا مثلا با فهمیدن اینکه داداشش داره دیدش میزنه حشری تر میشد بعداً فهمیدم کلا ندا بنده ی شهوتش هست و وقتی حشری میشه دیگه هیچ چیزی واسش مهم نیست امیدوارم همتون توی عمرتون حداقل یک دوست دختر این مدلی داشته باشید چون زن های حشری واقعا ۱۰۰ لول از مردای حشری بدترن وقتی شهوتی میشن دیگه هیچ چیز جلو دارشون نیست و واسه اینکه کیر بره تو کس و کون یا حتی بعضیا دهنشون حاضرن هر کاری بکنن و هرچی بگین بدون فکر کردن قبول میکنن مثلا همین ندا بعد یه مدت و یه سری اتفاقایی که افتاده بود فقط واسه اینکه دوباره کیرم بخوره حاضر شده بود ۲ تایی با خواهرش نگار باهام سکس کنن البته اون موقع موضع نگار مشخص نبود ولی خوب به هر حال ندا راضی شده بود یا بعضی وقت ها که کیرم راست نمیشد خودش می‌رفت شرت و سوتین های مامانش واسم میآورد یا ازش بهم عکس نشون میداد واسه اینکه دوباره راست کنم و اون شهوت ساک زدنش بخوابه از اصل ماجرا دور شدیم خلاصه ندا ارضا شده بود و یه مسأله ای که در مورد ندا بود این بود که باید حتما چندبار ارضا میشد اگه یکبار ارضا میشد فقط باعث میشد حشری تر بشه و حالش خرابتر بشه واسه همین ندا دیگه کاملا رد داده بود دیگه آروم صحبت نمیکرد جوری که نیما هم بشنوه در حالی که با دست واسم جق میزد و کسش میمالید می‌گفت
+اخخخ علی کاش نیما بود میدید چجوری دارم کیر گنده ات واست میمالم کاش میدید چجوری با اون دستهای مردونت کس خواهر بزرگش میمالی
من هم که خیلی شهوتی بودم یه کم صدام بلندتر کرده بودم و صحبت میکردم
+دوست داری جلو داداشت جرت بدم؟حشری میشی کس و کونت جلو داداشت می‌ندازی بیرون؟
-وااای علی کاش نیما بود خودش کیر کلفتت میکرد تو کس تنگم
+نمیترسی داداشت غیرتی بشه؟
-وااای علی اون که غیرت داشت که یه پسر کیر کلفت مثل تو رو نمی‌آورد خونه پیش مامان و خواهرهای حشری جندش
+جووون جنده خودمی تو
-علی چه حسی داری کسی که نیما با لباس زیراش جق میزنه رو کردی جنده خودت؟نیما سهمش فقط شورت و سوتین های منه تو سهمت همه وجودم
+جووووون مال خودمی
از حرفهای سکسی ندا من ارضا شدم و بعد من هم ندا دوباره ارضا شد و همونجا بغل هم دراز کشیدیم بعد نیم ساعت ندا گفت تا مامان نیومده پاشو بریم یه کم جلو نیما کارهای سکسی بکنیم گفتم بابا همین الان ارضا شدیم بسه دیگه گفت خب چیکار کنم عزیزم دست بزن به کسم خیسه آبه داره آتیش میگیره من وقتی رگ جندگیم میزنه بیرون دیگه نمیتونم جلو خودم بگیرم نکنه میخوای زنت بره از تو خیابون یکی بیاره جرش بده؟؟من یه لحظه کپ کردم این چه کسشری بود این گفت؟زنت؟؟؟؟خدایا این دختر سمه اگه الان چیزی بهش نگم قطعا به گام میده واسه همین خیلی محکم برای اولین توی عمرم گفتم منظورت از زنت چیه؟ندا که متوجه لحن جدیم شد گفت منظوری نداشتم عزیزم بعدم چه اشکالی داره بگم من زنتم؟تو که همینجوری به عنوان دوست دختر هم منو گردن نمی‌گیری حداقل بزار دلم خوش باشه بگم زنشم به خدا خیلی حس خوبی بهم میده من آرزوم شوهری مثل تو بوده بهش گفتم حالا این قسمت هیچی اون حرفایی که بعدش زدی چی بود؟یعنی چی برم از تو خیابون یکی بیارم؟ندا یه دفعه یه لبخند خیلی گنده روی صورتش نشست محکم بغلم کرد گفت میدونستم روم غیرت داری میخواستم امتحانت کنم ببینم واکنشت چیه ولی علی…من خیلی با اینجور حرفا حشری تر میشم قول میدم هیچ وقت بهت خیانت نکنم فقط حرفش بزنم باشه؟میشه؟لطفا علی تو رو خدا علی‌‌…با خودم گفتم مهم اینه فاز ازدواج نگیره دیگه بعدش هرچی هم بشه مهم نیست واسه همین گفتم اشکالی نداره خلاصه ندا بلند شد لباس عوض کرد یه دامن مشکی خیلی کوتاه شاید یه وجبی پوشید جوری که از جلو فقط روی کس قلمبه اش رو پوشونده بود و از پشت نصف بیشتر کونش بیرون بود دامن نسبتا گشاد بود واسه همین تا نمی‌خورد بیاد بالا زیرش هم یه شرت مشکی جذب که فقط ربع کونش پوشونده بود یه نیم تنه مشکی هم پوشید که چون سوتین نداشت و اینقدر نازک بود کامل نوک سینه هاشو و حاله ی دورش مشخص بود یه مقداری از زیر سینش هم دیده میشد دقیقا شبیه جنده های الان برزرس شده بود با این تفاوت که حتی اونا هم فکر نمیکنم اینقدر جنده باشن که جلوی داداششون همچین لباسایی بپوشن چه برسه به اینکه یه مرد غریبه هم تو خونه باشه رفتیم تو اتاق نیما یه کاناپه تخت شو جلو تی وی اتاقش داره که باز نکرده بود و همون حالت مبل داشت و روش نشسته بود داشت بازی میکرد وقتی وارد شدیم نیما اصلا بهمون نگاه نکرد ندا همون جوری رفت نشست روی پای نیما وقتی نیما متوجه لباس خواهرش شد یه لحظه هنگ کرد ندا قشنگ داشت خیلی ملو و آروم کونش روی کیر داداشش تکون میداد نیما دیگه مست شهوت بود ندا که متوجه شد دسته بازی رو از نیما گرفت داد به من گفت بزار یه کم علی بازی کنه ما نگاه کنیم بعد دستای نیما رو گرفت دور شکمش حلقه کرد بهش گفت داداشی محکم بغلم کن خیلی دلم واسه بغل کردنت تنگ شده نیما دیگه اصلا شرم حضور واسش معنایی نداشت جلو من محکم خواهرش بغل کرده بود و با دستش شکم لخت ندا رو نوازش میکرد من سعی میکردم زیر چشمی نگاه کنم که تابلو نباشه بعد چند دقیقه ندا دیگه رسماً مثل جنده ها تو استریپ کلاب داشت واسه داداشش رقص صندلی می‌رفت دستش انداخته بود پشت سر نیما و سر نیما به گردن خودش فشار میداد و با موهاش بازی میکرد نیما جراتش بیشتر شده بود و هر از گاهی آروم با انگشت زیر سینه های خواهرش که از زیر نیم تنه اش زده بود بیرون لمس میکرد بعد چند دقیقه نیما محکم ندا رو بغل کرد ندا که متوجه شد میخواد ارضا بشه سرعتش بیشتر کرد
+آره داداشی محکم‌تر بغلم کن منو محکم فشار بده به خودت می‌خوام برم داخل بدنت جزئی از تو بشم
دائم قربون صدقش می‌رفت و می‌گفت آره همینجوری خوبه ادامه بده داداشی تا دلتنگیت کامل رفع بشه من امروز می‌خوام کامل دلتنگیت رفع کنم عزیزم بعد چند دقیقه نیما ارضا شد جوری که یه صدای نا مفهومی هم ازش اومد بعد همونجا روی مبل ولو شد ندا با یه لبخند ناشی از پیروزی بلند شد دست منو گرفت گفت بیا علی جون کارت دارم رفتیم از اتاق بیرون همونجا پشت در شلوارم کشید پایین شروع کرد ساک زدن با نهایت سر و صدایی که میتونست ساک میزد از زیر هم با دستش کسش از روی شرت میمالید خوب که خورد کیرم راست شد بهم گفت آروم پشت سرش برم تو اتاق ندا همون‌جوری از پشت سر نیما رفت بغلش کرد جوری که سینه های گندش دقیقا چسبیده بود به سر نیما بعد آروم شرتش کشید پایین بهم اشاره کرد از پشت بکنم تو کسش من حشرم مغزمو از کار انداخته بود بدون اینکه بفهمم دارم چیکار میکنم فقط اطاعت کردم رفتم پشت سرش کیرم که از آب دهنش خیس بود گذاشتم دم کسش که اون هم خودش خیس آب بود با یه هل آروم آروم فرستادم داخل ندا شرتش انداخت رو مبل کنار نیما تا نیما خواست سرش برگردونه ندا گفت نه می‌خوام باهات در مورد یه موضوعی صحبت کنم خجالت میکشم چشم تو چشم بشیم تا علی دستشوییه بزار حرفم بزنم من در حالی که آروم تو کس ندا تلمبه میزدم داشتم فکر میکردم این باز چه جنده بازی میخواد در بیاره
+نیما داداش الان که روی پات نشسته بودم وقتی بلند شدم رفتم بیرون دیدم روی شورتم خیسه
-من نمی‌دونم آبجی
+بر دار نگاه کن
-اخه
+بچه من تقریبا ۱۰ سال ازت بزرگترم تو رو من بزرگت کردم خجالت نمی‌کشی وقتی خواهرت بغلت می‌کنه واسش سیخ میکنی؟
-اخه
+واقعا خجالت نمیکشی؟من اومدم بغلت کنم دلتنگیت رفع بشه تو واسم راست می‌کنی بعدش هم ابت میریزی رو شرت خواهر بزرگترت
-اخه آبجی تقصیر خودته اینقدر…
+اینقدر چی؟
-اینقدر سکسی هستی
+خاک تو سرت من خواهرتم اگه جلوت لختم باشم تو نباید تحریک بشی
-اخه اونجات خیلی نرم بود
ندا در حالی که من آروم تو کسش جلو عقب میکردم هر از گاهی یه ناله خفیف میکرد
+نیما واقعا خیلی بی غیرتی که واسه خواهرت راست می‌کنی خروس هم هستی که فقط با مالیدن خودت به کون یه دختر سریع ابت میاد
-تقصیر کنه تو اندامت اینقدر سکسیه؟
+راستشو بگو چندبار با یاد من حق زدی
-,هزار بار بیشتر
+خاک تو سر جقیت بکنن معمولا چجوری میزنی؟
-شرتت بر می دارم باهاش میزنم
+ای چندش با شرت خواهر بزرگترت جق میزنی؟
-خیلی بوی خوبی دارن آخه
+الان شرتم بردار بزن می‌خوام ببینم چجوری میزنی
-اخه
+آخه نداره همین که گفتم
نیما شرت خواهرش برداشت شلوارش کشید پایین شورت دور کیرش کشید شروع کرد جق زدن
+حال میده؟
-خیلی
+میخوای یه کار کنم بیشتر حال کنی؟
ندا آروم تیشرت نیما داد بالا در حالی که سرش گذاشته بود کنار گوش نیما و آروم گردن و گوشش بوس میکرد شروع کرد با انگشتاش با نوک سینه های نیما بازی کردن آروم با زبونش گوش و لاله گوشش قلقلک میداد
+نیما داری چیکار میکنی؟
-دارم جق میزنم آبجی
+با شورت آبجی بزرگت داری جق میزنی؟
-اره
+دوست داری؟
-خیلی
+میخوای یه کار کنم بیشتر حال کنی؟
ندا رفت جلو جوری که سینه های گندش چسبیده بود پشت سر نیما دستش دراز کرد شروع کرد جق زدن واسه داداشش خیلی با تکنیک میزد از منکه پسرم بهتر میزد من در حالی که داشتم از پشت تو کسش تلمبه میزدم یه کم ریتم از دستم در رفته بود بعضی وقتا ندا پرت میشد جلو جوری قشنگ نیما هم تکون میخورد حتی اگه از تکون ها هم نفهمیده باشه از صدایی که هر از گاهی از برخورد رون من با کون ندا میومد قطعا فهمیده بود پشت سرش چه خبره ندا هم دیگه رسماً بی خیال شده بود و راحت ناله میکرد با یه دست واسش جق میزد با یه دست هم تخماش میمالید هر از گاهی هم گردن و گوشش میخورد و در گوشش ناله سکسی میکرد بعد چند دقیقه نیما گفت دارم میام ندا سریع مثل قحطی زده ها سرش برد پایین طرف کیرش اینجوری کامل بالاتنه اش روی نیما بود و منم از پشت تو کسش تلمبه میزدم آب نیما که اومد ندا سرش تا جایی که میشد برد نزدیک کیرش جوری که یه کم از آبش ریخت روی صورتش ندا تو همون حالت موند و دائم ناله میکرد و اروم می‌گفت محکم تر من هم سرعت و قدرت زیاد کردم جوری که کاناپه تکون میخورد بعد ۱ دقیقه منم تو همون حالت تو کس ندا ارضا شدم…
ادامه دارد

نوشته: علی بابا


👍 30
👎 1
42601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

940557
2023-08-02 23:27:27 +0330 +0330

کص گفتی های کص گفتی ی سبد بلبل گفتی

0 ❤️

940558
2023-08-02 23:28:16 +0330 +0330

هر کی دوس داره مامانشو جر بدن من هستم

0 ❤️

940566
2023-08-02 23:52:01 +0330 +0330

تخیل مردمو نگا ناموصا

0 ❤️

940614
2023-08-03 04:53:32 +0330 +0330

در تخیل هم تخیل زدن چه می‌کنه ؟!
امام مراحل می‌گفت اینا خره ، گربه نره می‌گفت صدام خره ، حالا اونا که شمبولین این مملکت بودن و زدن به خریت ، تو هم بزن به جلقیت .
توهم و تخیل مرز ندارد: امام مرحول.

0 ❤️

940616
2023-08-03 05:23:39 +0330 +0330

عالی زیبا قشنگ ادامه بده

0 ❤️