زندگی سکسی حیران (۱)

1396/10/10

پیش درآمد؛ زندگی سکسی من
هشدار! این نوشته یک داستان و خاطره سکسی یا دارای مضامین اروتیک نیست بلکه مقدمه ای است برای تحلیل موقعیت های سکسی که بسیاری از ما تجربه می کنیم. اگر دنبال مفاهیم تحریک کننده برای ارضا شدن هستید، لطفا از مطالعه این متن صرف نظر کنید.
تقریبا از اوایل دوره راهنمایی از طریق صحبت با دوستان و هم کلاسی ها با مفهوم سکس آشنا شدم و بر اساس اطلاعات ناقص و در برخی موارد غلطی که به این شیوه به دست میاوردم، تخیلات سکس با افراد مختلف رو در ذهنم پرورش میدادم. سکس یه نیاز درونی است و حتی اگه هیچ اطلاعاتی درباره اش نداشته باشی زمانی که به بلوغ برسی غریزه جنسی فعال میشه و راه خودش رو پیدا میکنه البته اگه آموزش درستی وجود داشته باشه میشه این نیاز رو جهت داد، براش برنامه ریزی داشت و باهاش مطابق اصول بهداشت و سلامت برخورد کرد. اما من هم مثل خیلی از افراد جامعه هیچ آموزش درستی در این زمینه ندیده بودم و در شرایطی به سن بلوغ رسیدم که به جز اطلاعات غلطی که از هم سن و سال هام شنیده بودم تقریبا هیچی در این خصوص نمیدونستم؛ درست مثل این که به کسی که حتی فرق کلاج و ترمز رو نمیدونه، یه ماشین بدین و ازش توقع داشته باشین رانندگی کنه. به سن بلوغ رسیدم و در اوج هیجانات جنسی بودم. در واقع وارد یه دنیای جدید، مرموز و البته جذاب شده بودم که اشتیاق تجربه کردن موقعیت های جدید و کشف واقعیت های ناشناخته این دنیا و کسب فرصت های تازه و متنوع در ذهن و قلبم موج می زد. با فیلم های پورنو آشنا شدم و دیدن صحنه های هیجان انگیزی که بازیگرهای این فیلم ها ایجاد میکردن، من رو بیش از پیش در عالم خیال فرو می برد و در من ولع بیشتری برای کنجکاوی در این سرزمین شگفت انگیز و اسرار آمیز پدید می آورد و پرورش می داد. واقعیت ها و امکانات پیرامون افراد به ویژه در جامعه ما و به شکل ویژه تر اگه در یک خانواده سنتی زندگی کنی، هیچ شباهتی با فانتزی های اغراق آمیز فیلم های پورنو نداره و این مانع بزرگ اولین و مهم ترین چالش من در این وادی جدید بود. هرکس در همچین موقعیتی قرار بگیره سه راه بیشتر نداره؛ راه اول اینه که تسلیم شرایط بشه و قید تمایلات جنسی اش رو بزنه، یعنی در واقع امیالش رو سرکوب کنه. نمیدونم این راه در عمل امکان پذیر هست یا نه اما دست کم من نتونستم با این قضیه کنار بیام گرچه دراثر احساس گناهی که حتی در اثر فکر کردن به این مسائل داشتم که این احساس از تربیت های سنتی ناشی میشد بارها تصمیم می گرفتم و تاحدودی تلاش هم میکردم که این افکار و وسوسه ها چیره بشم اما همیشه تلاش هام ناکام بود و زور این امیال می چربید؛ راه دوم اینه که به هرقیمتی و تحت هر شرایطی خواسته هاش رو دنبال کنه اینجوری باید قید خیلی چیزها رو بزنه، از خانواده و اجتماع طرد بشه و شاید حتی به طور کلی از زندگی محروم بشه. این هم به نظرم خیلی منطقی نیست و ارزشش رو نداره که آدم دست به همچین ریسکی بزنه و برای به دست آوردن و داشتن سکس این قیمت گزاف رو بپردازه یا دست کم من و خیلی افراد در موقعیت من شهامت این کار رو ندارند؛ میمونه راه سوم که درصد بالایی از افراد این مسیر رو انتخاب میکنن؛ پنهان کاری. در جمع خودت رو با خواسته های جامعه و توقعات اطرافیان هماهنگ نشون میدی اما در خلوت از هرفرصتی برای رسیدن به خواسته هات استفاده میکنی. ممکنه ریاکارانه و منفعت طلبانه به نظر بیاد اما به نظرم در جامعه ای که خشت اول اخلاق کج گذاشته شده، ایراد گرفتن از کجی دیوار اون خنده دار به نظر میرسه… تمام زندگی جنسی (بلکه زندگی اجتماعی!) من در چنین فضا و موقعیتی شکل گرفت و ادامه پیدا کرد، موقعیتی که شاید طنز باشه اما تلخ هم هست. اگر فرصتی بود و این نوشتار مورد استقبال قرار گرفت در ادامه این تجربه های سکسی رو با شما به اشتراک میذارم.

نوشته: حیران


👍 4
👎 1
1332 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

667584
2018-01-01 06:35:06 +0330 +0330

در مواجهه با مقوله سکس و تمایلات جنسی، ما انسانها سه راه داریم.راه اول همانگونه که اشاره کردی،سرکوب کردن میل جنسیست که به وفور در جوامع مذهبی و سنتی دیده میشه.اینکه گناه است و مستوجب عقوبت اخروی،یا انجام ندادنش موجب پاداش است و در اون دنیا بهمون حوری میدن. نتیجه این انتخاب چیزی جز انواع و اقسام گرفتاریهای روانی نیست و نهایتا که از عهده اش برنمیایم منجر به انحرافات اخلاقی و ارضا تمایلات جنسی از طرق و شیوه های نامعقول و نادرست است،مورد سومی که شما اشاره کردید،درواقع نتیجه همان مورد اول یعنی سرکوب است.
راه دوم پاسخ به این نیاز طبیعی و ارضا میل جنسی میباشد،حالا چه از طریق دوست دختر یا خرید سکس و امثالهم.
اما راه سومی هم وجود دارد و آن پالایش و والایش میل جنسی و هدایت آن به جاده و مسیر عشق است.آدمی که عاشق باشه،عاشق واقعی،به معنای علمی آن،نداشتن سکس نه تنها اذیتش نمیکنه،بلکه احساس عمیقی از آرامش و رضایت از وضع موجود رو در درون خود خواهد داشت.من دوستی دارم که عشقش رو در ایران گذاشت،اینجا اومد و به محض اینکه جای پای خودش رو محکم کرد به تکاپو افتاد که دوست دخترش رو هم بیاره.کل پروسه چیزی حدود کمتر از ۴ سال طول کشید.این آدم با وجود اینکه بسیار خوش قیافه و خوش تیپ بود و دخترای دانشگاه سر و دست میشکوندن براش،اما حتی یکبار هم نلغزید،با اطمینان و اعتقاد قلبی، محکم ایستاد،با هیشکی هیچ رابطه ای برقرار نکرد،تا بالاخره عشقش رو اینجا آورد.تنها رابطه ای و تنها کسانی که من هنوزم که هنوزه بهشون غبطه میخورم و تحسینشون میکنم این دو نفر هستند.
زیبا بود حیران جان،ادامه بده،با کمال میل دنبال خواهم کرد.
لایک بلند بالا

0 ❤️




آخرین بازدیدها