سال 98 بود 22 ام مردادماه
اون شب داشتم مصی(اسم مستعار) رو میکردم و راه دوم بود که میکردمش بار اول که یکساعت و نیم (1:30 دقیقه)طول کشید و حسابی از کوس و کون با زنم حال کردم واول زنم ارضا شد و بعد من از کون کردم توش ولی چه کونی میداد اونشب کون دادنش همیشه به سختی و در ماه یکبار تا دوبارانجام میگرفت اونم با اصرار و از بغل به پهلو درازمیکشید منم میکردم لای کونش تا درسوراخ کونش فرو میکردم کیرمو تا کله کیرم تماما توش میرفت دیگه داد و ناله میکرد که نکن ای درد گرفت و اینا و خلاصه منم چون خیلی عاشق کون کردنم و مخصوصا کون مصی از بس خوشگل و خوش فرمه و کردنی ،تا میکنم همون کله کیرمو توسوراخش 7 تا 8 بار بره و بیاد آبم پاشیده.اما اونشب بدجوری حشری بودیم هردوتامون و مصی کونش و برام باز کرد و حسابی میزاشت کیرم بره توش و تا نصف کیرم تو کونش بود که آبم و حسابی آوردش و تو همون کونش ریختم…اما اون شب ماده حشری کننده خورده بودیم واثرش خیلی عجیب و غیر باور بود زنم که حسابی شهوتی ،حشری شده بود.من خودم هم خیلی حشری شده بودم اما مصی ده برابرمن حشری بود.
و همه حوادث اون شب تا صبح عجیب و خارج از تصور بود برام اما واقعا اتفاق افتاد.عینا همشو مینویسم
اولین چیز عجیب این بود که مصی از کون بهم کم میداد و با اصرار و فشار از طرف من گاهی از عقب تا کله کیرم و میکردم تو سوراخ کونش و چون کون گنده وقنبلش خیلی سکسی و حشری کنندس برام آبم وبه سرعت تنگی و حالت از کون کردن میآورد.ومن هم اگر بیشتر میخواستم فرو کنم و اصرار به کردن زیاد از کون نمیداد. از این یکم کردنم محروممیشدم.
ولی اونشب بعد از ارضا شدن زنم و نوبت من شد از کون به راحتی بهم داد و با یکم مالش و حشری شدن تونستم تا نصف بیشتر کیرم و تو سوراخ کونش فرو کنم.و یکم آه و اوه بیشتر نکرد مصی و حال میکرد از عقب میکردمش منم ارضا شدم.
دوم اینکه مصی از بس شهوت داشت میگفت زود آبت نیاد بزار فقط بکنیم و ارضا نشو…و حرف های سکسی و خاطرات سکسی میزد اصلا در حالت عادی اینجوری نبود.خیلی اوقات فقط موقع ارگاسم بهم میگفت تلمبه مو تندتر بزنم همین
سوم اینکه از شب تا ۵ صبح دوتایی بیدار بودیم و ۴ بار هرکدوم پس از سکسهای طولانی و مدت دار ارگاسم حسابی و سنگینی شدیم و از ساعت ۸ شب تا ۵ صبح همه اش با هم سکس کردیم، حرف زدیم و فیلم سوپر دیدم و خاطرات سکسی از خودمون و دیگران تعریف کردیم و از لیدوکایین برای بی حس کردن کیرم و کوس و کون زنم فراوان استفاده کردیم.و اصلا فکرش رو نمیکردم زنم فانتزی سکسی داشته باشه و تو مدت زندگی مشترک یکسال و نیم که همیشه و در همه جا سکسمون به راه بود و صدها بار حال وهول سنگین کرده بودیم از گفتن خیلی چیزها که دلش میخواست تو سکس انجام بشه خجالت میکشیده و یکسری از اتفاقات سکسی زندگی شو که هیچکس نمیدونست و تا آخر عمرشم نمی گفت مگر اونشب تحت اثر دارو بهم گفت و منم تمامشو واو به واو حفظ کردم
من بعضی اوقات اونقدر حشری بودم که دلم میخواست سکسم پایانی نداشته باشه و در حالات و مدلهای مختلف فقط بکنم و آبم نیاد و این رویا بود و هرگز نمی شد چون باید زنم هم اینجوری و مثل من فکر و خواستش بود تا عملی بشه و این فقط رویا یی یکطرفه بود تا اون شب عملی شد و این ماده شهوانی واقعا بیش از حد و تصور اثر میکرد. باعث بی خیالی و گفتن چیزهایی که عمرا در حالت عادی از خودش هیچ زن و مردی نمیگه میشد. و اون راز و خواسته درونی و شهوتی که هر کسی در اعماق وجودش به نوعی داره و مخفیه بروز میده و به زبون بیاره…ولی ما رازهایی بهم گفتیم که بعدا که یادم میآمد چه چیزها گفتم و زنم چه چیزهایی برام تعریف کرده شاخ ودم در میارم و الان دارم مینویسم تا بلاخره حقیقت ثبت بشه.
حالا شرح ماجراهای اونشب
چون هر ساعت و دقیقه اش با هیجان و کلی کارها واتفاقات سکسی جالب همراه بودن من تفصیلی میگم.
با راه اول که فعلا توشرح قبلا کامل چگونگی شو گفتم بگذریم چند دقیقه بعد بازم شهوت داشتیم و به زنم گفتم بیا یکم کارهای سکسی و حشری کننده باهم بکنیم گفت چکارایی مثلا گفتم دکتر بازی که بچگیمون بازی میکردیم ولی این درست و کاملش رو بازی کنیم. بعد گفتم تو مثلا مریضی و مم دکترم و میای من معاینه ات کنم حشریت میکنم و میگرم میکنم و…پس از توضیح دادن کامل گفتم مانتو فقط بپوش و زیرش تمام لخت بدون شورت و با کفش پاشنه بلند و آرایش غلیظ هم بکن وبا کفش پاشنه بلند بیا تو اتاق، که در اتاق به عنوان دکتر نشستم .
عین اونچیزی که بیاد یکم برقصه و منو تحریک کنه با عشو و ناز و لخت بودنش و در عین حال لخت نبودنش چون اگر مانتو و باز میکرد از جلو همه جاش لخت بود و معلوم میشد ولی اگر مانتو و میبست هیچی از هیکل سکسی و سفیدش معلوم نبود…و زنم جوری خوب و عالی این و اجرا کرد که کف کردم و رقص سکسی و گاهی نشون دادن کوس و کون و پستوناش حسابی کیرم و شق کرد براش و و اول اومدم و اونم در حالت ایستاده و رقص بغل کردمش و لب تو لب شدیم و روی کاناپه همون نزدیکمون خوابوندمش و ازبس حشری بودیم منم میدونستم چی بیشتر زنمو شهوتی و تحریک میکنه اول اون کار و باهش کردم و خوردن کوسش در حالتی که روی کاناپه و مانتو تنش بود من سرم لاپاش و روی کوسش و لیس و خوردن چاک کوسش و با آرامش و دقت شروع کردم و به شدت زنم آه و اوهش بلند شد و حالی میکرد که وصف ناپذیر بود براش…
نوشته: کامی
اما مطلبی که مورد نظرم بود این هست که من خیلی دوست داشتم یکی و که بمن البته بدی کرد منم برای همین دیگه نتونستم باهاش درست حال کنم هیچ وقت متوجه داستان نشد که کاری میخواستم کنم بگذارم بره خیلی طول کشید اما رفتنش و دیدم دلم گرفت خواستم برگرده که بر نگشت البته نمیدونست اگر برگرده میخواستم هر چی نظرش بود قبل و برایش انجام میخواستم بدهم البته چون به من نامردی کرد و مقصر بود از ابتدا منم این جور رفتار کردم باهاش چون از نامردی بدم میآمد و اینکه فردا صبح اتفاقی نیافته توی زندگی من که امکان برگشت اونو برای همیشه صفر میکنه و دیگه راستش نمیتونه برگرده دلم میخواست بفهمه نباید نامردی میکرد و منم تلافی نامردی های اونو سرش درآوردم جوری که تا عمر دارم یادش نرود . این شخص نهایت نامردی و به من کرد . حتی با بچه خودش هم نامردی کرد جوری که پسرش بگه اونو اصلا قبول ندارم نمیخواد ببینه اونو میگه اون مرده هرچی بهش میگم نگو میگه برای من مرده چون به من محبت نداشت و از بچگی منو فدای خواسته های خودش کرد پس چرا منو بدنیا آورد . من دلم سوخت خواستم مادرشو برگردونم برای همین وقتی رفتم باهاش صحبت کنم دیدم مثل همیشه مغرور و خودخواه هست در حالی که نمیدونه من دیگه اونو هیچ قبول ندارم و برای همیشه اونو میخوام بگذارم کنار از این رابطه و هیچ کدام از ما هم دیگه بعد از این امکان اینکه بتونیم باهم رو در رو شویم ممکن نیست . ابتدا مقداری حساب هست بدهم بهش سپس میخوام یکی و پیدا کنم کاری دیگه برایم انجام دهد باید ببینم اینجا آدم باوجود هست که بتونه جیگر دار باشه بتونه در برابر پول کاری انجام بده خیر
تو 90 درصد داستان ها دو تا خط اول قشنگ مشخص می کنه که آقا مَنو باید بخونی یا نویسنده یه هوشنگ کس مشنگه نباید بخونی،این داستان دَم نویسندش گرم همون خط اول بهت حالی می کنه که یه (سوپر سیخ کس میخ) پشت فرمون نشسته دیگه پایینتر نرو.
راه اول یک ساعت و نیم،کونده خوار چایی خوردن وسط کارم جزو کردن حساب می کنه،(وجدانا جرم از کجا می گیری درصد طبرش خیلی بالاست).
آقا لطفا ادامشو ننویس، خواهش میکنم ننویس، جان مادرت این انشا رو 20 میدیم بهت که دیگه ننویسی
ینی انقد کصشر بود ک خوده شخص کصشر هم انقد کصشر نبود
خوب نوشتی دوست عزیز دمت گررم ممنون از زحمتت حشری شدم منتظر ادامه داستانت هستم . لایک
کامی جان مصی با دیلدو تو کص خواهر و مادرت نکرده که انقدر کصشعر مینویسی.آخه تو ریدی به هر چی داستان بیغیرتیه کونده خار کص مشنگ.و
بچه بیا پایین چقدر کُس میگی
سرمون درد گرفت، مرتیکه ی روان پریش
من خوشم نیومد اما مطلبی هست میخوام بگم که مهم هست برای خودم البته شخصی هست