یه خاطره واقعی براتون دارم.راستش من متاهلم 40 سالمه ولی خوب خانمم سرد مزاجه و منم به رسم دوران بچگی گاهی شیطونی می کنم.تو یاهو با یه پس 18 ساله آشنا شدم همشهری بودیم ولی هر وقت قرار گذاشتیم نیومد همو بینیم.تا اینکه بعد 2 سال امسال ماه رمضون پی ام داد که بد جوری داغونه و بیا حال کنیم منم گفتم باشه شب، شب زنگ زد منم خریتم گل کرد ادرس دادم اومد سر کوچه خانمم رفته بود خونه مامانش منم بهونه آوردم حال ندارم ولی گفت یه ساعته میاد.پسر اومد منم رفتم با هم اومدیم خونه.2 بار گفت به کسی نمیگی گفتم نه بابا با نترس از پله ها اومد بالا.منم با باسنش ور رفتم .بدن ملسی داشت سبزه و کیرش مست شده بود حسابی ولی من از بس لسترس داشتم راست نشده بود.بالا اومد بوسیدمش.گفت چیکار کنیم گفتم لاپائی!گفت باشه کمرشو باز کرد یه کیر 18 سانتی کیره من مقابلش خیلی کوچیک بود.منم مالیدمش گفتم دراز بکش.خوابید ،گذاشتم لای کونش البته بازم راست نشد.مالیدم آبم ریخت رو کونش کیف کردم ولی پوست لطیفی نداشت.بلند شدم گفت پس من چی من خوابیدم کیرشو گذاشت رو باسنم عقب جلو کرد ولی آبش نیوم می خواست بزاره لاپاهام ترسیدم نذاشتم یه وقت جرم بده! گفت به پشت بخواب گذاشت لاپاهام بازم هرچی کرد آبش نیومد .آخرش گرفت تو دستش جق زد آبش اومد.بد جوری عرق رده بود .گفتم بریم باشه بعدا .نا پائین پله ها با ترس اومدم در و بست و رفت .1 دقیقه بعد خانممم اومد باور کنین زرد کردم.!!!دیگه هم نیومد گفت نه!
نوشته: رضا
دست شما درد نکنه آقا بسیار بسیار ازتون ممنونینم
به خاطر این اس ام اسی که نوشته بودی با این همه
غلط املایی بابا لااقل یه داستان مشتی بذار کمی هم از تخیلت استفاده میکردی
وقت مردم ارزش داره
دوست من مشکل از خودته چرا گردن زنت میندازی .
کونو که نتونستی بکنی مشخص شدکه کس زنت هم نمیتونی بکنی . کمک خواستی در خدمتم .
راستی هنوز استرس داری اینهمه غلط املائی داری
لا اقل میکردی تو کونش