...قسمت قبل

داستانم نظر منفی زیاد داشت نمی خواستم قسمت دوم رو بذارم ولی چون اولین داستانم بود ادامش رو مینویسم و تمومش می‌کنم کل داستان واقعیت داره و مهم نیست چی میخوان بگین
شب شده بود و از بیرون اومدیم خونه ی خورده خرید کرده بودیم من رفتم ی دوش بگیرم ک خودم رو آماده کنم واسه سکسی ک خیلی وقت بود منتظرش بودم
با صدای ارش ارش از حموم اومدم بیرون ک‌دیدم بهار ی شام ساده آماده کرده و میگه بیا بخوریم خودم رو خشک کردم و عطر همیشگیم رو زدم و‌رفتم کنارش ی لب ازش گرفتم و مشغول غذا شدیم بعد از غذا دستش رو گرفتم و‌زود بردمش توی اتاق شروع‌کردم از لباش لب گرفتن طعم لباش دیونم می‌کرد بهار از هر نظر عالی بود پوست سفید قد حدود ۱۸۰سینه های خوش فرم و خوشگل ۷۵خیلی عالی بود رفتم پایین و ب گردنش مشغول شدم بوی تنش مستم می‌کرد تابش رو در آوردم و ی سوتین سورمه ای با گل های صورتی تنش بود سینه هاش توی سوتین می درخشید دستم رو از زیر سوتین ب سینه هاش رسوندم وای کیرم داشت منفجر می شد طوری مست بهار بودم ک لرز و مستی بهار رو نمی دیدم.
شروع کردم ب خوردن سینه های خوش فرم بهار دستم روی شکم بهار سر میخورد رفتم سمت شورتش استرس داشتم ک مبادا دوباره نذاره کاری بکنم دستم رفت روی کسش بر خلاف دیشب هیچی نگفت و اه کشید انگشتم رو ب چوچولش رسوندم ی خورده ماساژ دادم یهو خیس شد دستم رو کشیدم بیرون و بوش کردم بوش عالی بود شلوارکش رو کشیدم پایین و شورتش ست سوتینش بود جلوش خیس شده بود زبونم روی خیسی شورتش کشیدم وای بوش عالی بود زود شورتش رو در آوردم و مثل ندیده ها شروع ب خوردن کردم ی کس صورتی ن خیلی توپول و ن استخوانی همه چیزش عالی بود
میخوردمش و حال میکردم ک یهو صورتم خیس شد ی عالمه آب خالی شد توی صورتم خیلی عجیب بود تا حالا این چیز رو ندیده بودم فکر می کردم همش دروغ باشه فکرش رو نمی کردم توی ایران اونم توی مشهد خودمون اینطور دختر سکسی پیدا کنم
از روش بلند شدم و دیدم سرخ شده و خجالت میکشه و هی معذرت خواهی میکنه
من واسه اینکه حالش بهتر بشه گفتم خیلی عالی بود و دوست دارم اینطوری ،ک یخ بهار آب شد و روحیه گرفت
گفتم میخوای استراحت کنی و بعدش دوباره شروع کنیم ک با یه صدای حشری بهم گفت ن و شونه هام رو ب عقب فشار داد و اومد روم لباسام رو با کمک بهار در آوردم و شورتم رو بهار کشید پایین ی جوووون حشری کننده گفت و پرید ب جون کیرم چ باحال میخورد ب جرات میگم ک کسی تا به حال اینطوری نخورده بود واسم خیلی باحال بود داشتم بهترین لذت عمرم رو تجربه میکردم با دو دستم سرش رو فشار دادم روی کیرم ک دیدم چیزی نگفت و بعد چند ثانیه با یک عوق کیرم رو دادبیرون و از چشاش ی قطره اشک اومد و دوباره شروع کرد ب خوردن خوشم اومد از کارش دوباره داشت میخورد دوباره فشار دادم و دیدم خوشش میاد ی جرقه زد تو ذهنم گفتم احتمالا خشن دوست داره با یه دستم سرش رو فشار میدادم و با دست دیگم چک میزدم توی صورتش چیزی نمی گفت و بیشتر میخورد کیرم توی دهنش داشت خفه می‌شد دیگه جا نداشت دهنش (داستان های بعدیم در مورد خشن گاییدن بهاره )
داشت آبم میومد ک دوباره رفتم سراغ کسش با دقت نیگاه میکردم ک چطور آب میاد ازش شروع ب خوردن کردم تا ی خورده خوردم دوباره لرزید و ی عالمه آب ریخت رو صورتم گفت ارش ببخشید دست خودم نیست خیلی وقته حال نکردم
بهش گفتم امشب راحت باش هر چقدر میخوای تخلیه شو
اومد روم نشست کیرم رو تنظیم کرد ک بره تو کسش خواست فشار بده بره تو ک خودم رو ی خورده عقب دادم ک نره تو دیدم داره خاهش میکنه ک بذار بره تو گفتم ن باید اذیت بشی هی با کیرم روی کسش میکشیدم و هی آبش میومد حالش بدتر می‌شد این بیشتر بهم حال میداد ک با ی فشار بهار منم ی تلمبه محکم زدم و کیرم ب یکباره تا ته کسش رفت تو اه کشید و ک فکر کنم همسایه طبقه بالایی متوجه شد .چون کس بهار خیس بود نیازی ب روان کننده نداشت
وای چقد تنگ بود و چقد داغ خیلی وقت بود اینطور کس تنگی نکرده بودم شروع کردم ب تلمبه زدن بعد از چند تلمبه بهار یهو خاهش کرد ک درش نیارم
منم ک لج باز یهو کشیدم بیرون وای ی عالمه آب از کسش ریخت روی شکمم حدودا نصف ی لیوان
دوباره توش کردم صدای قربون صدقه رفتن بهار کل ساختمون رو برداشته بود من از بهار خاهش میکردم ک ساکت باشه اینطوری نمی تونم ادامه بدم استرس همسایه ها رو داشتم قبول می‌کرد ولی بعد از دو تا تلمبه باز می‌شد بهار سابق ک شروع کرد ب گاز گرفتن سینم و ناخن کشیدن کمرم منم ک با دردی ک بهم وارد می‌کرد شدت تلمبه ها رو بیشتر میکردم و هر چند تا تلمبه کیرم رو میکشیدم بیرون و کلی اب ازش تخلیه می‌شد با اینکه آبم زود میخواست بیاد با هر بیرون کشیدنی نفس بهش میدادم این باعث شد آبم خیلی دیرتر بیاد حدودا شش یا هفت بار آبش تخلیه شد روی شکمم ک داشت آبم میومد ک بهش گفتم داگی شو ک آبم می‌خواد بیاد رفتم پشتش و شروع کردم ب تلمبه زدن با هر تلمبه ای ک میزدم کل کیرم توی کسش جا می‌شد و میومد بیرون و دوباره ک آبم اومد و همش رو روی کمرش خالی کردم خیلی خسته شده بودم و بعد از پاک کردن کمرش کنارش دراز کشیدم بهار مثل مار داشت ب خودش میپیچید و میلرزید گفتم چی شده گفت هیچی بعد یکی دو دقیقه گفت عالی بود خیلی وقت بوده سکس نداشته و فکرش رو نمیکرده کسی بتونه اینقد بهش حال بده.
چشمام رو بسته بودم ک ی خورده نگذشته بود ک احساس کردم کیرم داغ شد نیگاه کردم دیدم بهار کیرم رو دهنش کرده و با ولع تمام میخوردش گفتم مگه ارضا نشدی گفت شدم ولی بازم میخوام کیرم حسی نداشت ولی با خوردن های بهار داشت جون میگرفت تا کیرم نیم خیز شد دوباره نشست روی کیرم بهم گفت تو هیچ کار نداشته باش من خودم کارم رو انجام میدم تازه ب کیر رسیدم
باورم نمیشد خیلی وقتا آرزو داشتم ی دخی بیاد توی زندگیم خیلی مست باشه بعد هر بار سکس دوباره سکس خواسته باشه تازه آرزوم برآورده شده بود با هر ارضای من بهار بین هفت تا ده بار ارگاسم می‌شد
با هر بار ارضای من مدت سکسی طولانی تر می‌شد و آبم کمتر، یادمه توی دو روز حدودا ۱۶بار سکس داشتیم دفعه های آخر دیگه ابی نداشتم فقط ی قطره اونم رنگش روشن ک هر دومون میخندیدیم بهش
خیلی جاهاش رو کم کردم و فقط میخواستم زودتر تموم بشه
داستانام با بهار خیلی زیاده الانم دنبال ی نفر سومین ک بیاریمش توی سکسمون
ممنون ک داستان منو خوندید

نوشته: Bokon.mashh