دیدن سکس زن عمو

1397/06/24

سلام
امروز اولین داستان خودم را ارسال میکنم
امیدوارم مورد توجهتون قرار بگیره و انگیزه بشه برای ارسال داستانهای بعدی.

داستان شماره 1#
صحنه سکس زن عمو و عمو
زن عموی من ی خانم 43ساله است.
که از زمانی ک من فهمیدم حشر چیه و سکس چه معنایی داره همیشه تو نظرم بوده و هست.
یک زن با قدی متوسط، پوست سفید، صورت گرد و هیکل گوشتی (ن به معنای چاق به این معنا ک هیکل تو پر و نسبتا روی فرمی داره)
کونش بزرگه ولی سینهاش اونقدرا بزرگ نیست ی ذره هم شکم داره و رونهای گوشتی خوبی داره(این توضیحات دقیق علت داره ک اگه وقت کنم داستانش را براتون میگم)
خونه ما و عموم اینا خیلی ب هم نزدیکه و کلا رفت و آمد زیادی داریم.
سال دوم دبیرستان بودم و نزدیکای عید ک ما مدرسه را خودسر تعطیل کرده بودیم، رفته بودم خونه بابا بزرگم ی سری بزنم.
مادربزرگم بعداز خوش و بش و تعارفات و پذیرایی بهم گفت ک عموت اومد شناسنامه بابابزرگ بگیره و انقدر عجله کرد ک کلید و ی چندتا کاغذ و مدرک جا گذاشت، منم میخوام برم بیرون میترسم لازمشون داشته باشه.
این مدارک ببر دم خونشون زنگ بزن اگه زن عمو بود ک بده بهش اگرم نبود با کلید در باز کن بذار یجا جلو چشم و بیا.
منم خوشحال و خندون از گرفتن کلید خونه عمو راه افتادم سمت خونشون؛ تو راه با خودم گفتم امروز روز شانس منه؛ یا زن عمو خونست و من یهو در را باز میکنم میرم داخل و یک صحنه توپ از دیدن زن عمو نصیبم میشه و اگه خواست چیزی بگه و اعتراض کنه دلیلم قانع کنندس ک فکر کردم کسی خونه نیست و یا اینکه کسی خونه نیست و میتونم با خیال راحت برم سراغ لباس زیرای زن عمو و اونجا ی سیری رو ابرها بکنم.
با همین افکار دم در خونه عمو اینا رسیدم و در خونه را باز کردم.
از در حیاط ک وارد خونه عمو بشی تا دم ورودی ساختمان ی راهرو 7-8 متری و بعدم 2تا در هست که یکی ب سمت ورودی هال و پذیرایی باز میشه و اوت یکی هم ب سمت اتاق نشیمن و آشپزخونه.
ک البته از هردری وارد بشی به دیگری هم راه داره.
خلاصه من وارد راهرو که شدم احساس کردم صدای حرف زدن عمو و زن عمو را میشنوم؛ انگار ک داشتن با هم صحبت میکردن.
بر شانس بد خودم لعنت فرستادم و تصمیم گرفتم مدارک را بذارم جلوی در ورودی هال و سریع بیام بیرون.
یکم ک رفتم جلو و تقریبا به پشت در رسیدم صداها واضحتر شد و صدای زن عمو بیشتر شنیده میشد که داشت به عمو ی چیزایی میگفت و انگار داشت بهش غر میزد. ی دفعه بین حرفاش شنیدم که با ی حالت جیغ گفت: یواااش، چ خبرته؟
مطمئن شدم ی خبرایی هست. دو دل بودم ک چکار کنم؟
یک طرف ترس و دلهره دیده شدنم و یک طرف میل و حشری که نمیتونستم دل بکنم.
دل به دریا زدم و با ترس و لرز و حشر در پذیرای را باز کردم و دیدم کسی نیست، رفتم داخل،
صداشون واضح تر شد.
ی پنجره بین پذیرایی و اتاق نشیمن هست یواشکی رفتم اونجا و سرک کشیدم دیدم بعله عمو اومده خونه و زن عمو را دیده و شق کرده و کار اداری یادش رفته.
تو حالتی ک من بودم دقیق پشت سرشون بودم،
شلوار زن عمو ک شرتشم توش بود با پاچهای برگشته افتاده بود وسط اتاق و کنارشم شلوار و شرت و پیراهن عموم!
زن عمو ب شکم خوابیده بود و
عموم روش افتاده بود و زن عمو هم ی تک پوش نارنجی ک تا وسطای کمرش بالا رفته بود تنش مونده بود.
فک کنم اول کارشون بود ک من رسیده بودم.
عموم رو زن عمو خودش را تکون میداد و من چشمم ب بدن و پاهای گوشتی و سفید زن عمو بود ک گاهی ی ناله ای میزد و عموم هم ی:" جووون! چته ؟" بهش میگفت.
حشر تمام وجودم را گرفته بود.
زن عمو دستهاش را اطراف بالشت جمع کرده بود و بازوهای سفید و گوشتیش خود نمایی میکرد. پهلوهای سفیدش ک لباسش از روش کنار رفته بود و پایین تنه لخت و قسمتهایی از کون و پاهای سفیدش که پیدا بود به شدت منو تحریک کرده بود.
وسطای کار عمو هم نطقش باز شده بود و با زن عمو حرف میزد
-داری چکار میکنی؟
زن عمو هم ک انگار دیگه فشارش کمتر شده بود با صدای نازی میگفت: دارم میدم
جنده منی تو؟ آره
اووووف چ کس داغی داری
و همچنان خودش را تکون میداد
هردو مست شهوت بودند و از خودشون بیخود شده بودند.
ی مقدار ک گذشت عموم گفت آب میخای؟
زن عمو گفت آره، حواست جمع کن چیزی زیرمون نیست، نریزی رو فرش!
عمو هم گفت بریزم رو کونت؟
و خودش آورد بالا
ی دفعه زن عمو نیم خیز شد با حالت التماسی میگفت: ن ن جان من الان ن
-مگه نمیخای بریم بیرون؟! نمیتونم راه بیام !!
عمو ک انگار صدایی ب گوشش نمیرسید، سفت گرفتش و خودش را روی بدن زن عمو تنظیم میکرد، خیلی آروم فقط تکرار میکرد آخراشه زوود تموم میشه ی ذره تحمل کن!
ک یهو دیدم زن عمو ی ناله شبیه جیغ زد و دوباره خواست نیم خیز بشه ک عموخودش را بهش فشار داد و چند تا تلنبه شدید زد و ی آه بلندی کشید و ولو شد روش، و زن عمو هم ی ناله و آه شدید کشید و با صدای بی رمقی گفت پاشو از روم دردم گرفت.
عموم هم یکم خودش را بالا آورد و با بی حالی ی نیم غلط زد و خوابید بغل زن عمو.
حالا ک کون لخت زن عمو پیدا بود عموم حالتش جوری شد ک امکان داشت من ببینه.
منم ک دیگه فهمیدم کار تمومه پاشدم که بزنم بیرون و خودم را ب یک محیط خالی برسونم ی جق اساسی بزنم. که شنیدم عموم گفت: من میرم حموم
تو هم یکم استراحت کن و بیا.
زن عموم گفت تو برو من یکم میخوابم و میام.هزار بار بهت گفتم اینکارو نکن خیلی بدم میاد، اصلا تابلو شدم تو زنا.
عموم هم خندید و گفت: نترس همونا ک خجالت میکشی ازشون مث خودت کوناشون پارس.
اینم یادم رفت بگم عموم اونجاها ک زنش بلند ناله میکرد بهش فحش خواهر میداد و میگفت یواش خواهر جنده یا چته خواهر کونی؟
من فک کردم زن عمو بعد از سکس از دست عمو ناراحت باشه؛ ولی دیدم اصلا ناراحت نشده و خیلی هم با هم خوب هستند.
خلاصه با شنیدن جمله حموم رفتن عمو خوشحال شدم؛ میدونستم اگه عمو بره حموم و زن عمو تکون نخوره میتونم تو حالتی که هستم کونش را اساسی دید بزنم.
منتظر شدم ک ببینم چی میشه؛ ی صدایی اومد که انگار عمو زد رو کون لخت زنش و گفت: جووون محشره.
و زن عمو هم گفت: نکن وحشی سوراخم میسوزه روش نزن دیگه درد میگیره.
عمو هم گفت: ی ذره چربش کن خوب میشه! شما ک خانوادگی این کاره اید و خندید.
زن عمو هم با خنده گفت: بر گمشو!!
عمو ک صداش قطع شد فهمیدم رفته حمام.
چون حمامشون از داخل اتاق راه داشت و سرویس بهداشتی و آشپزخونه هم اون سمت خونه بود.
سرم آوردم بالا و دیدم زن عمو ک کف پاش سمت من بود چرخیده و الان کمرش سمت منه و ب حالت پهلو و شکم خوابیده و یک پاش درازه کرده و پای دیگش رادتو شکمش جمع کرده بود.
واقعا بهتریت حالت ممکن بود؛ کون سفید زن عمو کاملا پیدا بود سوراخش که رنگ قرمز کمرنگی داشت به همراه کس قشنگش پیدا بود؛ لای پاهاش ی آثاری از آب کیر بود. انگار که از تو کونش بیرون زده بود.
واقعا حشر از تمام وجودم میبارید.
دلم هم نمیومد صحنه را ترک کنم و چشم از رو کس و کون لخت زن عمو بردارم. همینجور ی چند دقیقه گذشت و زن عمو چند باری کونش را نوازش کرد و با انگشت سوراخش را ماشاژ داد و دست آخر چرخید و به شکم خوابید، جوری افتاده بود ک نسبت ب زاویه دید من ی مقداری کج بود و خیالم راحت بود ک سرش را برگردونه من را نمیبینه.
واقعا صحنه دیوانه کننده ایه ک ی زن کون لخت وارونه خوابیده را دید بزنی.
تو اوج شهوت بودم ک زن عمو تیر آخر را انداخت و همونجور ک ب شکم بود خودش را جمع و جور کرد و حالت قنبل گرفت. تو زاویه ای ک من بودم تمام وجودش را میدیدم و سوراخ کون و کسش کاملا نمایان بود.
ی چند لحظه ک تو این حالت موند یکم خودش را کش آورد و از جعبه دستمال کاغذی ک جلوتر بود ی دستمال برداشت و لای کس و کونش کشید و دست آخر گذاشت رو سوراخ کونش و لای کونش گیر انداخت و آروم از جاش بلند شد و راه افتاد به سمت حمام و دستشویی.
حتما میتونید تصور کنید ک دید زدن کون لخت زن عمو وقتی داره راه میره چه صحنه سکسی و جذابیه.
و جالبتر اینکه وسط راه رفتن دستش را روی کونش گذاشت و دستمال را لای کونش تنظیم کرد ک گیر کنه و نیفته.
بعد رفتن زن عمو منم با وجودی سرشار از شهوت از خونشون خارج شدم و بیشتر از یک ماه صبح و ظهر وشب به یاد صحنه هایی ک دیدم خودم را خالی میکردم.
تمام%%

با تشکر از صرف وقت شما و اینکه داستان را خوندید.
امیدوارم خوشتون اومده باشه.
اگر هم کم و کاستی داشت یا غلط املایی ویا اشتباه تایپی ازتون معذرت میخوام.
موفق باشید
@ی مرد داغ@

نوشته: YeMardeD@gh


👍 11
👎 16
129537 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

717518
2018-09-15 21:00:25 +0430 +0430
NA

1_یعنی همینجور الکی وارد خونه شدی!صدای به هم خوردن درو نشنیدن؟ عجب

1 ❤️

717547
2018-09-15 21:55:15 +0430 +0430
NA

داش تو ک میای کصشر میگی رو خودت همچین عملیاتی انجام دادن کونی اومدی اینجا میگی ک اونو اینطوری کردن کشصا خوشتون نیومد دیس کنین دکمتونو بمالین دیگه زر زر الکی میکنن

1 ❤️

717549
2018-09-15 21:56:15 +0430 +0430

احتمالا مادربزرگت از عموت پول دستی خواسته عموتم جواب داده به شرطی که پنج شنبه که زنم خونه مادرشه به یع بهانه ای فلانی رو بفرست خونه ما!!!

1 ❤️

717576
2018-09-16 01:33:23 +0430 +0430

چی بگم والله؟؟؟؟

1 ❤️

717592
2018-09-16 05:38:33 +0430 +0430

این که یه چیزایی دیدی کاملا مشخصه.داستان به نظر واقعی اومد.جذابم نوشتی تقریبا

1 ❤️

717599
2018-09-16 05:57:50 +0430 +0430

سلام
مرسی بابت نظرات مخالف و موافق
کلا فضای زیر داستان مث رینگ بوکس ه و از هر طرف ی ضربه میاد!!!
البته فضای مجازیه دیگه

حالا هوس کردید ی چیزیم بگید برا خوشمزگی اشکال نداره ولی بی انصافی نکنید خواهشا
ممنونم

کاربر “عمو جانیم” لطفا نظرت را مفهوم بگو

2 ❤️

717601
2018-09-16 06:07:36 +0430 +0430

داستان قشنگی بود
هم فضاسازی خوبی داشت هم واقعی بود و مهمتر اینکه نویسنده بدنساز نبود و شربت ب کسی نداد
مرد داغ بازم بنویس

0 ❤️

717620
2018-09-16 08:36:10 +0430 +0430

به امید خدا تا آخر عمرت همون صحنه وتصویرها سهمت از سکس باشه وکون خودت زنت باشه،
بگم آمین
نه دلم نمیاد
ایشالله به عشق خوشکلت برسی تا بخندی به خودت و اون صحنه ها.

1 ❤️

717634
2018-09-16 10:57:48 +0430 +0430

میگم تو فقط صبح و ظهر و شب برو جق بزن داستان ننویس…
اینجوری بهتر نیست؟

0 ❤️

717637
2018-09-16 11:08:25 +0430 +0430

داداش داستان خوندی، جقتو زدی، حموم نرفته و چشم و رو نشسته اومدی فتوا میدی؟
من ازت گذشتم ، هر چ حال کردی حلالت فقط اون تیک آفف آخر دستت سر آلتت ک آبت آورد ب یاد داستان را حلالت نمیکنم

0 ❤️

717669
2018-09-16 19:16:41 +0430 +0430
NA

مرد داغ اینا همینجورن همشون یه حس خود کارآگاه پنداری و زرنگ بودن دارن تا به حسابخودشون از داستانها فول بگیرن و ثابت کنن واقعی نیس ولی اینقدر حالیشون نیست که هر دایتانی نیاز نیست که واقعی باشه فقط کافیه که قابل باور باشه تازه احساس با مزه گی هم میکنن البته بیشتر داستانها لیاقت انتقاد و حتی فحش هم دارن ولی انصافا داستان تو نه اینکه عالی باشه ولی لا اقل توهین به شعور مخاطب نبود خسته نباشی

1 ❤️

778925
2020-11-27 01:10:31 +0330 +0330

من بودم جای عمو ات هم تو رو جر میدادم هم زنم رو

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها