تلافی در اردو

1400/10/05

تلافی در اردو
اردیبهشت سال 98 بود… یه تیپ از پسرای کلاس بودیم با 5 نفر از دخترا…برنامه میریختیم…جمعه ها میزدیم بیرون…اردو… کوهپمایی و باغ و هر جای خوبی که پیدا میشد…ما دانشگاه … بودیم و همه مون سال اخر آی تی بودیم و این چهارسال حسابی همه با هم خو گرفته بودیم… خیلی به هم وابستگی داشتن بچه های کلاس از هر نظر چه درسی چه پروژه چه خوشگذرانی…همه پایه بودند و همه درسخوان…من تقریبا درسم خوب بود و اعتماد بنفس خوبی دارم تو همه کارا… من تو این چند سال با سه تا از دخترا بودم و هر سه تا شون رو موفق شدم از کون بکنم…ولی میدونید دختراکه دهن لقن دیگه…سریع به همدیگه لو میدادن …و با من کات میکردن که چرا بهشون خیانت میکنم…منم واقعیت ش …فقط از اینا سکس میخواستم…نمیدونم چرا مسئله به این سادگی رو اینقدر بزرگ میکردن…چون من اهل رابطه احساسی نبودم و سرم تو درسم بود… دخترا هم که به محض اینکه بفمن یکی درس ش خوبه و پایه سکس فقط میخوان تیغ بزنن برای نمره اخر ترم…منم رابطه م با استادا خیلی خوب بود… یه روز برنامه اردو ریختیم… ما 4 نفر پسرا اونام 5 نفر… اومدیم بند دره و تا ته بند رفتیم…رسیدیم به چشمه و استخر و یه خانه قدیمی…جای بکری بود و کسی نبود… گفتیم همینجا هستیم تا شب… تو راه تا میتونستن پسرا دخترا به بهانه کمک تو کوه دستمالی میکردن…اونا هم پایه… یکی از دخترا که این چند سال نتونسته بودم مخش رو بزنم با ما بود… و برام خوره شده بود که من اینو اخرش باید بکنم… از بس خوشگل و سفید و مغرور و درسخون بود…باباش هم آخوند بود…ولی بدن ترکه ای و فیت و هاتی داشت…هیشکی خایه نمیکرد بهش پیشنهاد دوستی بده یا متلک بگه…اسمش مرضیه بود…چند بار تو راه خواستم دستش بگیرم بهانه کمک ولی پا نداد…منم بیخیال ش شدم… بعد نهار و قلیون…همه رقصیدن…تا اینکه گرمای هوا داشت زیاد میشد…کم کم دخترا روسری ها رو باز کردن ورفتیم کنار استخر…یکی از دخترا یکی از پسرا هل داد تو آب… ما هم دیدیم خودشون میخارن…هرکی یکیو انداخت تو اب…منظره جالبی شده بود…همه شون مانتو رنگ روشن و نازک داشتن و تقریبا شورت و سوتین همه شون مشخص بود…حتی رنگش… این وسط تابلو بود که مرضیه شورت لامبادا داشت و کیرم رو حسابی شق کرده بود… به بهانه اب بازی چند بار موفق شدم لمسش کنم…حتی یه بار کونش رو گرفتم ولی واکنشی ندیدم…تابلو بود که همه دارن همدیگه رو دستمالی میکنن تو آب. تا اومدیم بیرون…هنوز شر و شهوت بچه ها نخوابیده بود… که شروع کردیم به لجن پراکنی… واقعا لجن پرت میکردیم به هم… دو تا شون خوابیده بودن رو یکی از پسرا و سرو و صورت و لباسش رو لجنی کرده بودن…فقط مونده بود براش مسواک بزنن… باز شروع شد…هر کی هر کیو به دستش میرسید…لجن مالی ش میکرد… تا یه لحظه یکی منو صدا زد… حمید… تا برگشتم… عین کیک تولد…یه مشت لجن مالید تو صورتم… همه زدن زیر خنده و جیغ و هورا… کی بود؟؟…مرضیه…حسابی جلو همه ضایع شدم…صورتم رو شستم و یه مشت لجن برداشتم…رفتم طرفش… جیغ زد…نیا جلو…جان من نیا…معذرت میخوام…فایده نداشت… یه دفعه پا گذاشت به فرار… و رفت تو باغ… منم دنبالش می دویدم…خیلی از بچه ها دور شدیم… و اونا هم هنوز مشغول بازی بودن… با اینکه میتونستم سریع بهش برسم و بگیرمش ولی از قصد اروم دنبالش میدیدم… تا ببینم تا کجا میره و چی میشه…تا رسید به دیوار ته باغ و راه فرار نداشت… نشست رو زمین و دستش رو گذاشت رو صورتش… شروع کرد به جیغ… تو را خدا نکن… معذرت میخوام…رسیدم بالا سرش از این صحنه و تجسم اون لباس زیرش واقعا شهوت م زد بالا… کیرم راست شد … گفتم… باید تلافی کنم… لجن بمالم به صورت ت… بازم التماس کرد… لجن ها رو ریختم و دستم رو با لباسم تمیز کردم… گرفتش تو بغلم و به زور سعی کردم … دستش رو از صورتش بردارم…ولی محکم گرفته بود… تو این گیرو دار…کلی سینه شو مالیدم… و خودشم…تقریبا فهمید جریان میخواد چی بشه…چون یکی دوبار اول خودش رو جمع میکرد.ولی دیگه بقیه ش کاری نداشت…مطمئن بودم سیخی کیرم که به پهلوش میخورد رو داره حس میکنه… بهش گفتم…دستت بردار کاریت ندارم… گفت قسم بخور… قسم خوردم… گفتم بین دستم تمیزه… باورش شد… و گفت ممنون که منو بخشیدی…گفتم بخشیدم چیه… باید مجازات بشی…با یه لحن شهوتی گفت…وا…مجازات چیه دیگه…میخوای چکارم کنی…دیگه مهلتش ندادم و لب گذاشتم به لبش… با نهایت تعجب شروع به همراهی کرد… حسابی لب گرفتیم… تو همون حین…خیلی حرفه ای دکمه مانتو شو باز کردم… سرم گذاشتم تو چاک سینه های سفید و تو پرش… یه آه بلند کشید و منو محکم تو بغل گرفت… گردن و گوشش رو لیس میزدم… که دیگه داشت ناله میکرد… سوتین ش رو باز کردم… ونوک صورتی سینه شو میک میزدم… چه سینه سفت و خوش فرمی داشت…اونم داشت کیرمو از رو شلوار میمالید… مهلت ندادم وسریع شلوار و شورتم رو با هم کشیدم پایین… با یه تعجب نگاه کیرم کرد و گفت…پس راست میگن بچه ها…همه جا تعریف کیرته… واقعا کلفته کیرت… گفتم…قابل تو رو نداره… شروع کرد به ساک زدن … منم فرصت کردم و شلوارش رو کشیدم پایین… و یه لیس کامل از چاک کس ش زدم تا رسیدم به چوچوله مبارک… و مک میزدم… علنا داشت جیغ میزد و دیگه اصلا ملاحظه نمی کردیم که شاید یکی صدای سکس مون رو بشنوه… استرس و شهوت و سرعت قاطی شده بود…چون باید سریع بر میگشتیم… تو همین حین کس لیسی چند بار ارضا شد… گفتم دمر شو از عقب بکنمت …گفت…وا… عقب چرا وقتی جلو هست…چشمم چارتا شد… بععععله دختر حاجی اوپن بود…به خودم لعنت فرستادم که چرا چهارسال لفتش دادم و نکردم ش… کیر رو گذاشتم دم کسش و به ارامی رفت تو…از اینکه خوشگلترین و مغرور ترین دختر کلاس داشت زیر کیرم ناله میزد…احساس پیروزی داشتم…مثل اینکه یه آهوی چموش رو تونستی بلخره شکارش کنی… چون فرصت نداشتیم… تلمبه ها رو بیشتر کردم و شلپ شلوپ تخم هام که می خورد به کسش و رنگ صورتی سوراخ کونش که داشتم انگشت میکردم و موجی به با هر ضربه به کون سفید و بزرگ مرضیه میفتاد…کافی بود که سریع ابم بیاد… کشیدم بیرون… الان وقت تلافی لجن مالی بود… صداش زدم مرضیه…تا برگشت…ابم با شدت پاشید تو صورتش و اگر چشم ش رو نمی بست…میرفت تو چشمش… کلی لای مو هاش و صورتش پر آب کیر شد…و منم خنده گرفته بودم… واونم داشت فحش میداد کثافت بیشعور و این حرفا… یکم که اروم شد…کمکش کرد که صورتش و پاک کرد و لباس پوشیدیم… چند بار تو راه برگشت باهاش شوخی کردم تا خندید و گفت… منتظر باش برات تلافی میکنم…گفتم دیگه بیحساب شدیم …فراموش کن… گفت… باور میکنی من از ترم دوم که فهمیدم خرخون کلاسی روت کراش داشتم… هم ازت متنفر بودم…هم میخواستم به دستت بیارم… وقتی برگشتیم…همه ما رو هو کردن که اره… شما رفتین عشق و حال …ولی ما چیزی بروز ندادیم… ولی تابلو بود دیگه… ما از اون روز باهم دوست شدیم و سکس های توپی داشتیم… از دسشویی دانشگاه گرفته تا پشت سلف سرویس… تا اینکه به تعطیلات خوردیم ولی هنوز هم با هم سکس چت داریم…

نوشته: الکس


👍 15
👎 14
22801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

849830
2021-12-26 01:54:33 +0330 +0330

دیس😑

0 ❤️

849843
2021-12-26 03:33:52 +0330 +0330

باغ دیوار داشت ولی صاحب نداشت

3 ❤️

849846
2021-12-26 03:47:07 +0330 +0330

نتیجه گیری کیری این داستان باید خرخون باشی تا کوس کون بکنی😉😂😂😂😂

2 ❤️

849866
2021-12-26 07:59:46 +0330 +0330

چقدر کسشر واقعا

2 ❤️

849872
2021-12-26 09:57:35 +0330 +0330

با صورت لجنی، ازش لب گرفتی؟
اونم لبای تو رو(که بوی گُه می‌داد) خورد؟
صحنه‌ی جالبیه

2 ❤️

849879
2021-12-26 10:48:35 +0330 +0330

از همون خط اول معلوم بود چه عن مغزی هستی. عن بچه گربه تو فرق سرت

2 ❤️

849880
2021-12-26 11:45:31 +0330 +0330

کوبصشر🌜

1 ❤️

849887
2021-12-26 14:32:30 +0330 +0330

اگه تونستی خصوصی پیام بده 😎

0 ❤️

849919
2021-12-26 20:45:28 +0330 +0330

نوش جونت

0 ❤️

849966
2021-12-27 02:12:12 +0330 +0330

مامانتم من میکنم دخترکش

0 ❤️

850003
2021-12-27 07:00:51 +0330 +0330

کاملا تابلو بود که فیکه کل داستان ولی فانتزی یا داستان قشنگی بود حال کردم لایکو میدم

0 ❤️




آخرین بازدیدها