خاطرات سکسی ما(۲)

1402/07/19

...قسمت قبل

قسمت قبل تعریف کردم نگار و سمیرا چطوری با هم اشنا شدن
بریم تو هتل و ادامه ماجرا
با سمیرا سلام و علیک کردم و کنارمون نشست
بوی عطر تنش داشت دیوونه ام میکرد
یه نگاه به نگار کردم و یه لبخند زد
متوجه شدم که امکان برنامه هست، چون من هنوز و تو اون لحظه نمیدونستم سمیرا کیه و کجا آشنا شدن
نگار سمیرا رو معرفی کرد و گفت تو یه دورهمی باهاش آشنا شده که بعد ماجرا رو برام تعریف کرد
خلاصه سمیرا با یکی دو تا از دوستاش اومده بود اون شب برنامه اش رو با ما گذاشت، رفتیم بیرون شام خوردیم و یکم تفریح
من سعی میکنم خلاصه کنم و برم سر اصل ماجرا
شب شد و برگشتیم هتل، سمیرا گفت ما یکم مشروب همراهمون هست اگر دوست دارید با هم بخوریم
چشمام یه برقی زد و مطمئن بودم که امشب یه اتفاقایی میافته
نگار گفت قبل اتاق بریم تو کافی شاپ هتل یه چیزی بخوریم و یه سیگار بکشیم
قبول کردیم و سه تایی رفتیم کافی شاپ
یه پسره هم تنها نشسته بود و تا ما رفتیم یه نگاه بهمون کرد و یه سلام ریزی به سمیرا
جویا شدیم داستان چیه که گفت این پسره از دیروز بهش کلید کرده و میخواد مخ بزنه،
نگار: خب چرا قبول نکردی
سمیرا: اتفاقا بدم نمیاد ازش ولی خب حس و حالش نیست
نگار: حس و حال بعد مشروب امشب میاد، دوست داری چهارتایی گروپش کنیم؟
سمیرا یه نگاهی به من کرد و با تعجب از نگار پرسید اخه اقا شروین اوکیه با این فانتزیا
نگار یه لبخندی زد و گفت اگه نبود که من باهاش ازدواج نمیکردم و همه خندیدیم
حالا چطوری به پسره بگیم قرعه افتاد به نام من
یه پسره تقریبا بیست و پنج شش ساله، قد بلند و بسیار خوش تیپ و مودب بود
من بلند شدم رفتم پیشش، گفتم اجازه هست بشینم، پسره یکم ترسید که شاید میخوام بگم چرا تو کار سمیراس
گفت اختیار دارید بفرمایید
نشستم و بهش گفتم راستش اینه که من گیر دو تا دختر حشری افتادم و از پسشون بر نمیام، دنبال یه کمکی میگشتم که بچه ها ظاهرا از شما خوششون اومده ث دوست دارن شما کمک من باشی
پسره یکم شوکه شد و گفت متوجه منظورتون نشدم
گفتم منظور خاصی نیست، دخترا دوست دارن شما هم به سکس ما اضافه بشید، پرسید یعنی چهارتایی؟ گفتم آره، گفت من مشکلی ندارم و اتفاقا از شون خوشم اومده مخصوصا اون خانومی که شال سفید داره،(اشاره به نگار) گفتم خب چه بهتر، اتفاقا منم تمایلم به اون یکیه
اکی داد و گفتم اگه دوست داری بیا بشین سر میز ما که گفت باعث افتخاره، بلند شد اومد جلو با دخترا سلام علیک کرد و نشست، یکم گفتیم خندیدیم بعد قرار شد که نیم ساعت دیگه همه بیان تو اتاق ما، خب تو هتل نمیشه رفت تو اتاق کسی ولی از اونجایی که خمه ساکن اون هتل بودیم کار زیاد سختی نبود، خداحافظی کردیم و رفتیم سمت اتاق
نگار بسیار ذوق زده بود سریع رفتیم دوتایی دوش گرفتیم و اومدیم بیرون، نگار گفت شروین میتونم یه خواهش کنم ازت، گفتم بله عزیزم، گفت امکانش هست امشب تو بیشتر با سمیرا باشی و من با وحید؟
خب طبیعی بود ما همیشه کنار هم بودیم و منم به این قضیه تمایل داشتم، گفتم اکی
نیم ساعت گذشت بچه ها اومدن، نشستیم مشروب خوردیم و خلاصه بگم همه مست بودیم و اماده سکس، سمیرا و نگار گفتن شما برید بیرون یه سیگار بکشید تا ما آماده بشیم، میدونستم چه شبی در انتظارمونه
با وحید رفتیم تو حیاط هتل یه سیگار کشیدیم با یه انرژی زا، وحید برای آشنایی بیشتر یه امارایی از من گرفت و با هم رفتیم تو اتاق، لای در باز بود رفتیم تو دیدیم اتاق کاملا تاریکه یه نور کمی بود که از اباژور میومد، رفتیم جلوتر که دیدیم سمیرا و نگار با یه شورت سوتین مشکی خوشگل رو تخت خوابیدن و دارن لز میکنن، بوی شهوت فضا رو پر کرده بود، وحید اومد بره جلو که دستش رو گرفتم و گفتم بشین، لخت شدیم کامل و کنار هم رو کاناپه نشستیم، اخه مگه صحنه زیباتر از اینم بود، دو تا داف خوشگل و خوش هیکل جلوت دارن لز میکنن و تا چند لحظه دیگه قرار فتح شون کنیم
نگار و سمیرا شصت و نه شده بودن داشتن کس همو میخوردن، یکم بعد بلند شدن و اومدن سمت ما، نگار اومد سمت من و سمیرا سمت وحید، جلو پامون زانو زدن و شروع کرد به ساک زدن، و ای نگار چه حرفه ای بود و واقعا دوست نداشتم از دستش بدم و برم سمت سمیرا، تو همین حالت خیلی هماهنگ با هم بلند شدن و نشستن رو کیر منو وحید، یکم تو این حالت کردیم و من چشمم به هبکل سمیرا بود، نمیتونم بگم سمیرا خوبه یا نگار، یکی از یکی بهتر، اومدم حالت رو عوض کنم که نگار گفت دیگه امشب تو به من دست نمیزنی و فقط مال سمیرایی، منم میخوام فقط به وحید بدم، اکی دادم لباش رو بوسیدم که نگار بلند شد دست سمیرا رو گرفت اورد سمت من، سرش رو گرفت و برد سمت کیرم، سمیرا شروع کرد برام ساک زدن و نگار رفت سمت وحید، وحید رو بلند کرد برد سمت تخت خوابید و پاهاش رو باز کرد و رو به وحید خیلی دلبرانه با کسش اشاره کرد که یعنی بخورش، وحیدم افتاد رو کس نگار و خوردن کسش، سمیرا هم کیر منو میخورد
یکم بعد اومد نشست رو کیرم و تا ته کبرم رفت تو کس سمبرا، وحید هم پاهای نگار رو بالا کرفته بود و وحشیانه نگار رو میکرد، چند دقیقه ای گذشت و ما هم رفتیم رو تخت، پاهای سمیرا رو گرفتم بالا و محکم بغلش کرده بودم لباش رو میخوردم پاهاش رو پشت کمرم قلاب کرده بود و میکفت بکن، میخوامش، ببین وحید چطوری نگار و میکنه، میخوام تو برنده باشی، منم محکم میکردم، از اون طرف هم نگار داگ استایل شده بود رو به من و وحید محکم میکردش، نگار باهام چشم تو چشم بود و درد رو تو چشماش حس میکردم و لذتش رو میدیم، ناله میکرد و لابلا میگفت اخ شروین بگو یواشتر بکنه، داره پاره ام میکنه، منم محکم سمیرا رو میکردم که با دیدن نگار بیشتر تحریک میشدم، دیگه داشتم ارضا میشدم، سرعتم رو بیشتر کردم سمیرا فهمید دارم ارضا میشم هی میگفت نشو نشو نشو، تا اومدم دربیارم محکم چسبید بهم و گفت بریز توش، منم بدون هیچ فمری یه داد ریزی زدم و کامل ابمو ریختم تو کس سمیرا، هنوز نگار داشت به وحید میداد و لذت میبرد، وقتی دیدن من تموم شدم حالتشون رو عوض کردن، سمیرا داگ استایل شد و زیرش برعکس نگار خوابید، وحید اومد پشت سمیرا و کرد تو کس سمیرا، بطوری که نکار هم صورتش زیر کس سمیرا بود و نزدیک کیر گنده وحید، وحید یکم میکرد و درمیاورد نگار براش ساک میزد، کس سمیرا با توجه به اینکه تازه ابم رو ریخته بودم توش خیس خبس بود سمیرا دیگه جونی براش نمونده بود، نکار با کسش بازی میکرد و کهکاهی کیر وحبد رو میخورد، رفتم سراغ کس نکار و براش خوردن، یکم تو این حالت کذاشت که دیدم وحید کیرش رو دراورد و کرد تو دهن نگار و ارضا شذ، تو همون لحظه هم برای چندمبن بار نگار لرزید و ارضا شد
هیچ وقت نگار اب کیر منو نخورده بود، اینقدر حشری شده بود که این کار رو کرد، بعدش چهارتایی رو تخت ولو شدیم و وحید گفت دمتون گرم عجب سکسی بود، خیلی حال داد، سمیرا هم خیلی خوشش اومده بود
موقع خداحافظی به نگار گفتم دوست داری تو بری اتاق وخید و اونجا بخوابی، گفت سمیرا پیش تو؟
گفتم اگه دوست داری
اول کفت اکی، یکم بعد بغلم کرد و گفت شروین میخوام پیش عشقم بخوابم، ولی باید قول بدی تا صبح بکنی منو
خندیدم گفتم باشه
اگه نکنی میرم اتاق وحید
دوتایی خندیدیم و بچه ها رفتن
رفتیم دوش گرفتیم و دوباره تو حموم سکس کردیم، و این عاشقانه ترین سکسمون بود که تو حموم کردیم و بیشتر عاشق هم شدیم
اگر دوست داشتید از این هیجانات زیاد داشتیم و در ادامه بازم براتون تعریف میکنم
خدانگهدار…

نوشته: شروین

ادامه...


👍 18
👎 5
52101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

952288
2023-10-12 02:48:05 +0330 +0330

عالی بود ادامه بده

0 ❤️

952371
2023-10-12 15:17:37 +0330 +0330

عالیه ادامه بده
منو خانومم با هم میخونیم و جفتمون منتظره قسمت دوم بودیم 👍👌

0 ❤️

952495
2023-10-13 12:08:36 +0330 +0330

سلام

0 ❤️

957284
2023-11-10 00:16:40 +0330 +0330

خیلی دلم ضرب میخواد لعنتی

0 ❤️