سلام …
من مهدی ام و 20 سالمه .
اول از همه بگم این حرف ها در ادامه همه واقعی هستن
و الانم داره اتفاق میوفته.
خوب . اول از خودم بگم که نمیدونم چرا ولی من یه حس
خوبی نسبت به چادری ها وکلا با حجاب ها دارم .
یعنی فقط بخاطر اینکه. نمیدونم چرا ولی خیلی عاشق سکس کردن با چادریهام.
اول از همه بگم که من . با خانم های متاهل و چادری و سن بالا رو خیلی دوس دارم . ولی نمیدونم چرا. شاید
فتیشمه…
خلاصه… من یک دختر خاله دارم . ایشون چادری و با حجاب هستن و همش یکی دو سال از من بزرگترن.
ایشون… از بچگی با من بودن . و رابطه فامیلی داشتیم اول. ولی رفتیم جلو تر و بزرگ شدیم.( در ضمن این حرفام
واقعی هستن . و دارن الانم اتفاق میفتن.)
خلاصه…
چون دختر خاله من با حجابه . ولی خیلی شیطونه.
خلاصه آب زیر کاهه مثل خیلی از چادری ها موزیه.
ایشون . دختر قد بلند نسبتا با من هم قد هستن.
چادر مشکی میپوشن ولی ازین مدلا که آستین داره.
بله دیگههههه. مخ زنیه مام خیلی سخت نبود .
یعنی دیگه آشنا بودیم دیگه. همه چیمونو میدونستیم.
خلاصهه . من سه تا خاله دارم . ایشون دختر خاله بزرگمه.
ینی . یه خاله کوچیکم دارم . ویه خاله بزرگتر .
این دختر خاله ما . کمی ناز داره و منم از ناز کشیدن خوشم میاد. یه روز . دختر خالم . تو خونه خاله کوچیکم
بود .منو خاله کوچیکه و این دختر خالم با هم کمی راحتیم . قبل مخ زنیمم باهام راحت بودیم.
اره خلاصههه. مخ زنیه اسون بود . شایدم باور نکنید.
ولی تو خونه خاله کوچیکم که دعوت بودیم . وارد اتاق شدم.
و دیدم که نشسته کنار در و گوشی دستشه. ما با همم راحت بودیم . رفتم پیشش نشستم .
تقریبا تنها بودیم و یه پسر خاله 3 ساله بود کنارمون.
( آقا گفتم انگار ما از اولم باید باهم رابطه میداشتیم .
فقط منتظر جرقه بودیم . چون خیلی راحت بودیم)
اره دیگههههه. ما دوتا انگار برای هم بودیم . یعنی هم من
خیلی دوست داشتم با چادری جماعت حال کنم.
واونم از یه پسر شیطون دلش میخاس…
خلاصهههه. من پیشش نشسته بودم . بعد دستمو آروم
پشت سرش با موهای توی روسریش ور میرفتم.
( بخاید باور کنید یا نه ما قبل ترشم دلمون میخاس .
ولی انگار باید یکیمون شل میکرد)
خلاصه… مام دستمون رو میمالیدیم به اون موهای توی روسری. در ضمن دختر خوشگلیه. و سفید . کلا عاشقشم. نمیدونم چرا ولی خیلی من با باحجاب ها حال میکنم.
خلاصه هر دو مون منتظر یه جرقه بودیم.
من با موهاش که ور میرفتم . کم کم با گوشاش ور رفتم.
گوشای نسبتا پهن و خوبی داشت و من عاشق شون بودم.
خلاصههه. اونم دلش می خواست . پسر خاله کوچیکم که داشت بازی میکرد . متوجه نمیشد . یا اگرم که میدید.
حالیش نمیشد…
خلاصهه. من حشری بودم و دختر خالمم بد تر از من .
با گوشاش که ور رفتم . کم کم پامونو دراز کردیم
من اروم انگشتای پامو گره میزدم به انگشت پاش.
اون چادری بود و با حجاب ولی خیلی سکسی.
روسری که سرش بود داشت کم کم میرفت عقب و تا جایی که از سرش به پشت سرش رسید.
موهاشو دم اسبی زده بود و گوشای پهن شم عالی بود.
داشتم با موهاش ور میرفتم که . اونم کمی بعد از تو
شلوار با کیرم ور رفت .گفتم که اونم دلش می خواست
خالاصههههههه…
باهم حال میکردیم که گفتم اگه میخوای ساک بزن.
گفت میبینه این . پسرخالمو میگفت .
که با گوشی دست به سرش کردیم .
بلههه دیگه… من تا نصفه کشیدم پایین و اونم شروع کرد به ساک زدن .
هر لحظه هم منتظر بودیم که کسی بیاد تو.
ولی خوب ساک میزد…
با مو باز ساک زد… بعد چن دقیقه گفتم که با روسری
بنفشش برام بزنه… خیلی خوب بود…
ساک زدن با روسری یه چیز دیگس اصن
خلاصه . انقدر زد و خوبم میزد. ینی صدای کیرم که میرفت
ته حلقش خیلی خوب بود .
بعد چن دقیقه چشاشو بست و فقط سرشو ساک زد …
اصن نمیدونم چیشد … بعد دو دقیقه ابمو خالی کردم تو دهنش …
میخواید باور کنید یا نه . ولی خیلی خوب بود…
ببخشید که زود داره تموم میشه . حتما منتظر بقیه ماجراها . باشید. یه بارم تو مهمونی تو اتاق کوچیکه
خالمم با چادر مشکیش برام ساک زد.
خاطره از کون کردنشم بعدااا میگم
نوشته: مهدی
جلو دستم بودی جوری میکردمت چشمات جرقه بزنه بچه سال تازه رسیدی به جمله جرقه هی تکرارش میکنی
۵۰ درصد کستانت چادر و چادری بود خواهشن ننویس بقیشو
کیرم دهنت
دیگه ننویس
حیف وقتی کگذاشتم واسه این داستان کیری
اون بچه ۳ ساله حکم اینایی و داشت ک تو فیلم سوپرا خودشونو میزنن به خواب تا دو نفر دیگه باهم سکس کنن
این ک کصشعری من خوندم
گوشای پهن دختر خالت از پهنا تو کون گشادت عن کلفت کس مغز
این سایت یه ناظر کیفی کم داره هر کس شعری رو نتونن تفت بدن
داستان بی سروته…
محمدجان دلبندم اون موذی هست نه موزی…موز میوه هست
چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که
سه تا خاله داری و این دختر خاله بزرگته
این لحظه کل فسفرهای مغز رفت سمت بیضه و پاشش اسپرم
آره ما خیلی باهم راحت بودیم از اولش هم راحت بودیم شاید باور نکنید هنوز هم راحت هستیم باور کنید بجان خودم خیلی راحتیم با هم ، به جون مادرم ما راحتیم ، عه چرا باور نمیکنید ما راحتیم ، ولم کنید خو ما راحتیم دیگه ، قبول کنید ما از اولش هم خیلی راحت بودیم هز وقت ناراحت بشیم خودمون اطلاع میدیم ولی الان راحتیم ، شما هم بیا روی این مبل راحتی ها بشین خیلی راحته باور کن راحته ، ما که راحتیم، چرا میزنید، راحت باشید ، یخدا راحت نباشین ناراحت میشم . بگذار راحت باشیم ، اصن من راحتم شما برو توی اتاق راحت باش روی تخت خوابیده راحت برو راحت باش باهاش ، بگو من راحتم اونم راحت باشه ، خیلی خوبه این راحت باشید من و نبرید راحت باشید ، کمک کنید راحتم منو ناراحت نکنید راحتم کنید از این زندگی، راحت تر نمیشه ، راحتش کن ، راحت بکن ، راحت خجاب حجاب راحت دوست دارم از اول راحت من اون باور راحت آخيش تموم شد .
کیرهرچی ادمه که زنشون چادریه به پهنا توکونت ابببی
کونی میگی دختر خاله ات هست بعد میگی فامیل بودیم کیر تو مغزت
خیلی باید رو نوشتنت کار کنی
خودت خوندی قبل از اینکه بفرستیش ؟
اول از همه اینو بگم که داستانت فقط اولش خوندم و این که میگم واقعی هست.
خیلی سعی کردم کامنت نذارم اما یه جرقه زد تو ذهنم که بیام باهات راحت باشم و بگم کصصصصصصصص مادرت
کیر تو دهنت با داستان نوشتنت
تو 5 خط 10 بار نوشتی واقعی هست
کس کش اگه واقعی بود نیاز نبود یکی نه یکی هی بگی واقعی هست
پسر جغی گوه زیاد خوردی لطف کن دیگه ننویس این کسشعر هارو
یه دقیقه جق نزن
خودت دوباره بخون ببین چه کصی نوشتی !
کصشر نگو دوست عزیز