مشاعره با دختر خوارزمشاه (طنز)

1391/05/25

در نسخ آمده كه دختر خوارزم شاه ذوق و طبعِ شعر و شاعري داشته و هميشه آرزوش بوده كه با يك شاعر مشهور به مشاعره بشينه و هرچي جناب خوارزم شاه (كه آدم با غيرتي بوده و اگه باور نميكنيد يك نگاه به قيافش تو كتاب تاريخ بندازيد تا خوب باور كنيد!) براش روضه مي‌خونده كه اصلاً‌ اين بي ناموسيا چه معني ميده كه دختر بنده بره با يك مرتيكه قلچماق سبيل كلفت شعر بخونه و معلوم نيست چه پدرسوخته بازياي ديگه‌اي دربيارن(!)، به گوش دختر خانم نرفت كه نرفت و ازونجايي كه دخترِ ته تقاري بالاخره بدبخت اببي رو خر مي‌كنه، حالا مي‌خواد باباش شاه باشه، مي‌خواد عمله(!)، آخر بدبخت خوارزم شاه رضايت داد كه دخترش با يكي از شعراي مشهور زمان (كه از شانس مزخرف خوارزم شاه و از ديد ديگه از شانس خوب دخترش!) همون زمونا تو پايتخت ميپلكيد مشاعره كنه.

از طرف ديگه اينطور نقل شده كه وزير دست چپ شاه آدم مادر قحبه اي بوده (گويا برخلاف زير دست راست شاه كه جز خود جبرئيل كسي ننشو نديده بوده!!)‌ و گويا با بدبخت شاعر از بچگي يك خورده حسابي داشته (البته مورخين ديگه خيلي نرفتن تو نخ اينكه اين دو نفر دقيقاً‌ چه نوع خورده حسابي داشتن و فقط به ذكر همين صفت مادرقحبه براي جناب وزير كفايت كردند!) به هرحال، اين وزير دست چپ يك چند ساعت قبل از مشاعره ميره پيش جناب شاعر و چند قدح عرق كشمش ناب هم مي‌بره و دوتايي ميشينن به عرق خوري. وقتي بدبخت شاعر خوب مست و پاتيل ميشه، جناب وزير يجورايي حاليش ميكنه كه دختر خوارزم شاه كل اين قضاياي شعر و شاعري به تخمش هم نيست و حشريت بيش از حد و آرزوي تو اتاق رفتن با يك مرد غريبه باني اين بساط شاعري شده و اگه تو بتوني قضايا رو يجورايي به جاهاي باريك بكشوني و بعد خوب خانم رو ارضا كني نونت تو روغنه و صد در صد ميشي داماد شاه! شاعر بدبخت (كه مثل همة شاعراي ديگه) همين جوري مادرزاد كس‌خل بوده(!‌) و حالا هم كه اوضاش شده بوده قوز بالا قوز، چون علاوه بر كس‌خلي هم مست بوده و هم كيرش راست كرده بوده(!) درجا حرف وزير مادرقحبه رو قبول مي‌كنه و تصميم مي‌گيره بزنه وسط خال!

ساعت مشاعره فراميرسه و جناب شاعرو دختر خانم رو تو يك اتاق تنها مي‌گذارن (البته خدمت عزيزاني كه دغدغة ارزشهاي انقلابي رو دارن عرض شود كه اون زمان هم به رسم دانشگاه آزاد خودمون،‌ كل اتاق با يك عدد پردة كلفت به دو قسمت تقسيم شده بود و نتيجتاً هچ تريپ ممكن نبود كه خداي نكرده چشم جناب شاعر يك تار موي دختر خوارزم شاه رو زيارت كنه و همين جور كشكي كشكي ارزشهاي انقلابي به گه كشيده شه!!) خلاصه جناب شاعر به رسم مرسوم زمان ميگه:‌ اول بزرگ زنان!‌ بندة خدا دختره كه از رسمِ مرسوم مشاعره چيزي بارش نبوده و نمي‌دونسته اونم بايد بگه: اول بزرگ مردان و از دردسر گفتن بيت اول راحت شه، و از طرف ديگه (بر خلاف آنچه مورخين مغرض نقل كردن) دخترِ پاك و ساده‌اي بوده و تا اون سن هنوز با يك مرتيكة قلچماق غريبه تو يك اتاق تنها نشسته بوده، پاك هول مي‌كنه و هرچي ابيات بلند بالا آماده كرده بوده از بيخ يادش ميره. آخر از پنجره يك نگاهي به بيرون مي‌كنه، وسط باغ چشمش ميخوره به يك ستون بلند كه همين جور بيخودكي اون وسط هوا شده بوده و بديهتاً اين بيت رو صادر مي‌كنه:
يكه ستوني است در اين راسته گو مرا تو از چه رو بر خاسته

شاعر بدبخت كه همينجوري با مقدمات وزير مادرقحبه پاك از صراط مستقيم منحرف شده بود و دلش هواي ”آن كار ديگر“ كرده بود(!) و حالا هم كه ديد اولين بيت دختر خانم راجع به ستون برخواستة اين راسته‌است(!)‌ فهميد كه امشب روزگار به كامه و بقول مرحوم ايرج ميرزا:
چو ديدم خـيـر، بند ليفه سست است
به دل گفتم كه كار ما درست است!
و خلاصه نه گذاشت و نه برداشت و اين بيت رو درجواب گفت:
بـهــر كــس دخـتـر خـوارزم شــاه
كير ارض است و تورا مي‌خواسته!

دختر بدبخت (كه تا اون روز كسي كمتر از بانوي من و قبلة عالم و ازين تريپ كس‌شعريات بهش نگفته بوده) رنگش ميپره، جيغ مي‌كشه و گريه كنان ميره خدمت جناب ابوي كه اين پدرسوخته همچين چيزي به من گفته! جناب خوارزم شاه كه از اول هم با اين بي‌ناموسيا موافق نبود، وقتي جريان بيت بدبخت شاعر رو ميشنوه، درجا سبيلش از 15 درجه به سمت جنوب تغيير حالت ميده به 30 درجه به سمت شمال و چشماشو خون ميگيره و داد ميزنه: جــلــــاد! بيا اين مردك پدرسوختة ‌هيچي‌ندار رو به درك واصل كن! بدبخت شاعر كه اينو مي‌شنوه، پاك مستي از كلش ميپره و خايه‌هاش ميرسن بيخ گلوش. اما از بخت بلند،‌ يهو يادش ميفته كه:
به هر دردي دواسـت، خايه مالي
به هر زخمي شفاست، خايه مالي
اگر ريشت‌گروگشت‌و تهي‌جيب
بـدان دفـع بلاسـت، خـايـه مـالي!

و خلاصه جلوي شاه ميافته رو زانو و حالا نمال و كي بمال!‌ جناب خوارزم شاه هم كه بالاخره قلبش از فولاد و دلش سنگ‌تر از اساتيد دانشگاه سراسري و آزاد نبود(!) عاقبت خايه‌مالي اسيدي جناب شاعر دلش رو به رحم آورد و قرار شد يك فرصت ديگه به شاعر بدن و اون اينكه هركدوم از حاضرين يك كلمه بگن، اگه شاعر تونست با اين كلمات يك شعر پر معني و عرفاني بگه، كه فبها، مي‌تونه جونشو برداره و از مملكت بزنه به چاك، لكن اگه نتونست، همون ستون توي باغ رو به ماتحتش مي‌كنند! خود خوارزم شاه (كه هنوز اثر مالش قبلي از دلش نرفته بوده و بدش نميومده شاعر بيچاره ازين مخمصه جون سالم به در ببره) ميگه:‌ گل. همسر شاه ميگه:‌گلدسته. وزير سمت راست(يا به عبارتي وزير مادر صلواتي) ميبينه اينا همه با گاف شروع ميشه، اونم ميگه: گرگ. وزير سمت چپ (يا به عبارتي همون وزير مادرقحبه) با خودش ميگه: بگذار يك چيزي بگم،‌ عمراً نتونه شعر بگه. يكم فكر مي‌كنه، ميگه: كلنگ!

بدبخت شاعر يه مدت فكر مي‌‌كنه، ميگه:
شاها تو گلي و حرمت گل دسته
مارا برهان ز دست گرگ خسته
هر لحظه رود فرو كلنگ تادسته
در كون ِزنِ وزير مادركس‌ده!!

فرستنده: كرم خاكي


👍 1
👎 0
40238 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

330048
2012-08-15 04:38:03 +0430 +0430
NA

با ابیات آخرش خیلی حال کردم … هنوز دارم میخندم … دمت گرم … دستت درد نکنه …!!!

0 ❤️

330049
2012-08-15 04:52:02 +0430 +0430
NA

جالب بود خندیدم بازم بزار

0 ❤️

330050
2012-08-15 04:54:03 +0430 +0430

یه پسر عمو دارم یکی دو بار اومد شهوانی
از قضا حس تحریف شعرش گل کرد و گفت:
آنقدر شهوانیم امشب که حتی شاه را هم میکنم
در هوای گرم این شبها،شود من ماه را هم میکنم
دختر شاه و گدا و یک زن شیرین ادا
گر بیایند،از قضا من هر سه تا را میکنم
دخت عریون،مرغ بریون،حوری و شاه پریون
میروم جای جلیلی کاترین اشتون را هم میکنم
کس نگو!بیهوده گو!از بس که شهوت در سر است
آن که را دارد هوای جاه را هم میکنم
ای که کونت شفته و در حکم چاه بی بن است
اه،جهنم،تو بیا من چاه را هم میکنم
چتر و رپر و هکر،یوزر و اعضای سایت
آن که سهل است صاحب این سایت را هم میکنم
صحبت لاف و لحاف و صحبت دشنام نیست
با همه سگ پیری ام ادمین را هم میکنم
ای که از شب تا سحر در حال کس چرخاندنی
زود بکپ،وقت سحر شبگرد را هم میکنم
هر که با این شعر طنز و بیت نغزش هم نواست
مرحبا بر او وگرنه من اُرا هم میکنم
خنده هایت نیشدار و لحنهایت کینه دار
با توام کفتار بی عار،من تو را هم میکنم

البته بیت آخر رو زیاد جدی نگیرید چون بیشتر جنبه ی طنز داشت ;-)
چی بگم والا
جوک گفتی دیگه
بچه ها بخندین دلش نشکنه

0 ❤️

330052
2012-08-15 05:22:07 +0430 +0430
NA

اتفاقأ پسر عموی منم یک نیمچه بیتی سروده :

آنقدر طوفانی ام امشب که حتی باد را هم میکنم /
در هوای یاد تو من یاد را هم میکنم /
در چنین حال و هوایی استاد اگر گوید سخن /
با همه شاگردیم استاد را هم میکنم /
کردنی بسیار بود و وقت اندک زین سبب /
هرکه نامش از قلم افتاد او را هم میکنم !

0 ❤️

330053
2012-08-15 05:24:00 +0430 +0430
NA

من که چیزی نفهمیدم

0 ❤️

330054
2012-08-15 05:25:56 +0430 +0430
NA

شعرهات جالب نبود ولی شیوه ی نقل داستانت قشنگ بود…

0 ❤️

330055
2012-08-15 05:48:51 +0430 +0430

رستم ما خودمون این کاره ایم
اینی که گفتی شعر شاعر عصبانی بود
اگه دقت کنی من نوشتم حس تحریف کردنش گل کرد نه حس شعر گفتنش
هر چند یه شعر نو بر وزن همون شعر شاعر عصبانی گفته و نمیشه اسم تحریف ادبی رو روش گذاشت ;-)

0 ❤️

330056
2012-08-15 06:04:51 +0430 +0430
NA

کفتار من خودم کلاغ و رنگ میکنم بجا قناری میفروشم ؛

دیدیم بازار خالی بندی براهه گفتیم ماهم از غافله عقب نمونیم ! ;)

0 ❤️

330057
2012-08-15 07:30:12 +0430 +0430
NA

شعری همچون کسشعر مو طلایی

0 ❤️

330058
2012-08-15 09:19:33 +0430 +0430

تو بگو خالیه
من میگم قالیه ;-)
من میگم پونصد شونه است تو بگو 1500 شونه است
حالا میل خودته

0 ❤️

330059
2012-08-15 12:04:47 +0430 +0430
NA

آقا(کفتار)!
ما /یک استکان آب,شما آبشار نیاگارا !
ما بدبخت حقیر , شما کوروش کبیر !
ما واشر , شما ارباب حلقه ها !
ما طرح مسکن مهر , شما برج العرب !
ما مینیمم نسبی , شما ماکسیمم مطلق !
ما مداح , شما دی جی !
ما کویر لوت , شما جنگل بلوط !
ما ۲۰:۳۰ , شما BBC !
آقا ! اصلا ما قیژقیژ دیال آپ , شما امواج وایرلس !
ارادت از این بیشتر ؟؟!

0 ❤️

330060
2012-08-15 14:57:50 +0430 +0430

طنز جالبی بود خوشم اومد. با کلمات و جملات خیلی خوب بازی شده بود. به نظر میرسه نویسنده تعلق خاطری نسبت به ایرج میرزا داشته که حتی درون داستان نیز بهش اشاره کرده. فقط کاش اشعار بیشتری رو به کار میبرد…

0 ❤️

330061
2012-08-15 16:05:58 +0430 +0430
NA

آقا خیلی حال کردم
واقعا کلنگ رو باید کرد تو کس زن وزیر های مادر قحبه

0 ❤️

330062
2012-08-15 16:11:19 +0430 +0430
NA

واقعا خسته نباشی…
طنز زيبايی بود…

0 ❤️

330063
2012-08-15 16:24:00 +0430 +0430
NA

بد نبود ولي همچين ماليم نبود!
گوزپيچ شدم انقدر پرانتز باز و بسته كردي!
حالا اين سكسش كجاش بود؟

0 ❤️

330064
2012-08-15 17:59:37 +0430 +0430
NA

khili top bood hal kardam vageean khandidiam :D :bigsmile:

0 ❤️

330065
2012-08-15 18:22:33 +0430 +0430
NA

هرلحظه فرو رود كلنگ تادسته
كون نویسنده که منتظر نظرات نشسته
چشاشو بسته ميگه فحش دادن بسه

0 ❤️

330066
2012-08-15 18:26:39 +0430 +0430
NA

:X
از این کس شعر های طنز بدم میاد ولی داستان طنزت نظرم رو عوض کرد از این به بعد طنز هارو هم میخونم .
خسته نباشی عالی بود. ;)

0 ❤️

330067
2012-08-15 18:41:41 +0430 +0430
NA

chera man harchi koment mizaram asari azashon nist?

0 ❤️

330068
2012-08-15 22:19:25 +0430 +0430
NA

بدك نبود.
با اون تيكه كلنگ حال كردم :)

0 ❤️

330069
2012-08-15 22:46:12 +0430 +0430
NA

من از طنز خوشم میاد، جالب بود.

0 ❤️

330071
2012-08-15 23:58:48 +0430 +0430
NA

ایول خوب بود ادامه بده اگه بتونی داستان سکسی به صورت شعرم بگی جالب تر میشه

0 ❤️

330072
2012-08-16 01:01:28 +0430 +0430

استاد کلاس تشریح پزشکی روی تخته عکس دستگاه تناسلی خانمهارو می‌کشیده که درس بده، یه دفعه ترکه میزنه زیر خنده! استاد میگه: تا حالا کس ندیدی؟ ترکه میگه: چرا دیدم، ولی کس کش با تحصیلات عالیه ندیدم…

فكر كنم منم واسه همين بعد از خوندن داستانت خندم گرفت

0 ❤️

330073
2012-08-16 01:16:24 +0430 +0430

شاعر میگه: . . . . . . . . . . . . . . .
شاها، تو گلی و دخترت گلدسته
هاون به کوسِ زنِ وزیر با دسته

0 ❤️

330074
2012-08-16 04:44:39 +0430 +0430
NA

Ziad vase man jaleb nabud. nemidunam chera emtiaz in dastan tanz to in site shahvani chera inghad ziade? As sher ziad khosham nemiad vali chun tanz bud khundam. merC

0 ❤️

330075
2012-08-16 05:29:56 +0430 +0430
NA

داستانت خوب بود نسبت به خیلی از مزخرفاتی که اپ میشه
با کامنت کفتار هم حال کردم
این پسر عموت هم مثل خودت یه چیزیش میشه
اگه شعرای این طنز شما بیشتر بود بهتر بود

0 ❤️

330076
2012-08-16 07:22:54 +0430 +0430

حال کردم.کلی خندیدم.داستانت قشنگ بود بااینکه سکسی نبود.بااون جلادش یه ذره نئشگیمون هم پرید.بازم بنویس…طنزبنویس.تواین سایت داستان طنزکمه.

0 ❤️

330077
2012-08-16 12:26:03 +0430 +0430
NA

طبع نگارش شما واقعا قابل توجه هست،سعی کنید استعدادتون رو جاهای بهتری صرف کنید.مثلا ایجاد یک وبلاگ پیشنهاد بدی نیست.ممنون.

0 ❤️

330078
2012-08-19 16:08:53 +0430 +0430
NA

کس شعر بود خسته نباشی!

0 ❤️

330079
2012-08-20 13:49:28 +0430 +0430
NA

کیر زیزیگولو تو کسه دوست دخترت با این داستانت از اول اون دوبیت کس شعر آخری رو میگفتی تا دچار مقعددرد واسه بافتن داستان نشی
کیر فامیل دور تو کونت
کیر پسر عمه زا دهنت
کیر کلاه قرمزی از پهنا تو دهنت
کیر پسر بایه حال خسته تو مغزت

0 ❤️

330080
2012-08-20 14:02:21 +0430 +0430
NA

کیر زیزیگولو تو کسه دوست دخترت با این داستانت از اول اون دوبیت کس شعر آخری رو میگفتی تا دچار مقعددرد واسه بافتن داستان نشی
کیر فامیل دور تو کونت
کیر پسر عمه زا دهنت
کیر کلاه قرمزی از پهنا تو دهنت
کیر پسر خاله حال خسته تو مغزت

0 ❤️

330081
2012-08-21 00:50:02 +0430 +0430
NA

خدا پدر آدم گنده گوز رو بیامرزه،الان این چی بود؟

0 ❤️

330085
2012-08-29 12:28:26 +0430 +0430
NA

خوب بود مرسی :)

0 ❤️

330086
2012-09-03 15:36:18 +0430 +0430
NA

به نام خدا
داستانت جالب بود و من خوشم اومد. البته توی نگارشت کمی اشکال وجود داره اما در هر صورت از بقیه داستان ها که تا حالا تو این سایت خوندم خیلی بهتر و و سوژه ش هم بکرتر بود. شعرهات هم خیلی خوب بود. من عاشق شعرم. خودم هم شعر میگم. البته در واقع ترانه سرا هستم. دستت درد نکنه و خسته نباشی عزیز!
این هم 2 لیوان شیر موز بستنی برای رفع خستگیت :beer: :beer:
:party: :party: :party: :party:

0 ❤️

330087
2012-09-03 15:46:51 +0430 +0430
NA

قابل توجه fathi نمی دونم چی چی:|( |( |( :( :( :( نمی خواستم حرفی بزنم اما دلم هم نیومد جوابت رو ندم. معلوم نیست دختری یا پسر اما هر چی هستی به جز چرت و پرت گفتن و فحش دادن که هر کسی بلده چیز دیگه ای بلد نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
والا بی شعوری هم حدی به خدا…

0 ❤️

330088
2012-09-05 09:44:11 +0430 +0430
NA

خیلی باحال بود خیلی حال کردم

0 ❤️




آخرین بازدیدها