کونمو با عشقش پاره کرد

1401/05/20

سلام به همه
این داستان واقعی هست اما میدونم براتون غیر عادیه
من تو دوران دبیرستان کوچیکترین و ریزه ترین فرد بودم بخاطر کونم قلمبم و سفیدی بدنم مورد توجه بودم من تو کلاس نشسته بودم که دونه دونه بوه ها خودشونو معرفی کردن و رسید به علیرضا با یک نگاه دلم رفت اروم اروم بهش فهموندم که میخامش و البته اونم بدتر از من عاشقم شده بود مغرور بود و گذاشت من بگم علیرضا بخاطر زیبایی خودش و این که خوشگل مدرسه باهاشه موردتوجه شد و همه حسادت میکردن منطقه ما همه بچه باز و لاشی پره یعنی نشده تا به الان من تنها بیرون برم حداقل ینفر یکچیزی نگه و نیاد دنبالم علیرضا دلش خیلی میخاست منو … چون عشق و سکس ما دوتا به حد تلپات رسیده بودیم خودشو کشوند تو خانوادم اجازمو گرفت گفت با خانوادش میرن مسافرت منم میبره خلاصه من رفتم اما خانواده ای درکار نبود افتادم که اره اینجا من برای بار اول بکارتمو از دست میدم کیرش خیلی بزرگ بود چندباری دسنمو بهش زده بودم بعد یک روز گردش و… شب شد رفتیم هتل روی تخت لخت شدم که لباس راحتی بپوشم لباسامو نداد بهم خودشم لخت شده بود حالش یکم بد بود فهمیدم قرص انداخته من حتی نمیدونسم قرص چیه بعد سالها فهمیدم ک اونم داستان داره یه قرصم داد بخوردم تو ابمیوه که بعد بهم گفت حشرم زد بالا پریدیم بغل هم لب بوس مک انقد مک زدیم همو سیاه شده بود لب و گردنم لبم باد کرده بود کیرشو بزور به دهنم داد چون خیلی بزرگ و کلفت بود شانس من عشق کیر گنده و کلفت باراولم بود و عوضی قرص انذاخته بود بعد با عشق رفت سمت کونم حسابی خورد و چنگ میزد و انگشتم نکرد گفت میخام انقد اسممو صدا بزنی بمونه تو مغزم نفهمیدم چیه منظورش
یه دفعه خابید روم بایه دست تف زد و بایه دست کونو باز کرد گذاشت رو سوراخم داشتم میمردم تازه فهمیدم چی گفت علیرضا نکن توروخدا علبرضا بزار بیام بیرون نمیتونسم دربرم کشتی میرفت منم ریز میگفت عاشقتم بدنت مثل دخترا و ریزی مال من ساختنت کیر ۲۳سانتی نصفش حالا تو کونم بود درد و خونریزی سوزش عشق قاطی شد از کونم اب میومد کمرم یجوری بود انگار از توش اتیش میاد داغ شدم ولم نمیکرد گفت اماده باش میخام کل کونتو تصرف کنم اشکم اومد فهمیدم که یهو همرو کرد تو انقد درد داشت که باقدرت از دستش در رفتم کیرش دراومدنی صدای قشنگی داد گفت جون چه ماچی گرفت کجا میری ها باز منو گرفت این دفعه پامو داد بالا کرد تو دردش بدتر شد کیرش تو شکمم بود چشام رفت بالا دیگه جون نداشتم ابش نمیومد نفهمیدم چقد طول کشید ولی وقتی بعد مدل مختلف گاییده شدن همونجا روتخت ولو موندم بوی کونم و ابش فضای اتاقو پر کرده بود اروم میومد بیرون ابش
هر هفته پنجشنبه منو میبرد یجا هم گردش هم سکس
خیلی وابستش شدم تا این که رابطمونو یه دوست حرومزادش خراب کرد الانم میبینمش بعضی اوقات همو که میبینیم انقد نزدیک میایستیم که انگار خودمو اونیم فقط دلم براش تنگ شد لعنتی کاش الان بود
تا داستان بعد و ادامه ماجرا ببخشید طولانی شد اخه عشقمه و داستانش همش توذهنمه همیشه مرور میکنم لعنت ب این تراجنسیتی

نوشته: نیما


👍 10
👎 11
27301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

889485
2022-08-11 01:43:02 +0430 +0430

کصشعر حداقل مینوشتی طنز این چطور نوشتنه یه چی میگی یکدفعه پردمو زد و فلان کم جق بزن

0 ❤️

889514
2022-08-11 03:21:37 +0430 +0430

بیا برو بی سواد دیوانه، دیگه ننویس این کسشعرا رو

1 ❤️

889529
2022-08-11 05:58:21 +0430 +0430

خانوادت خواستن هرچی زودتر بری بدی تا اینقدر ادای تنگا رو درنیاد. گشادف

0 ❤️

889641
2022-08-11 23:26:34 +0430 +0430

نیما جان شما پرده کجات داشتی

0 ❤️

889766
2022-08-12 15:13:03 +0430 +0430

کیر فیل تو کونت میدونم داستانت واقعیه ها

0 ❤️




آخرین بازدیدها