سلام هومنم خاطره اولم بنام چطورشوهر مادرزنم شدم راخوانديد وديديد چطور اتفاقي اولين سكس خارج ازازدواجم واقع شد. تايك ماه درترس وعذاب وجدان غوطه ميخوردم تااينكه يك شب اتفاق عجيب تري افتاد.
سحر همسرم بعدشام گفت بايدبا هم حرف بزنيم و برايم گفت دوسال تدارك ميديده تامن ومادرش سكس كنيم گفت وقتي كيرت توكس زن ديگريه من غرق لذت ميشم بيشترازكس دادن حال ميكنم درآخرم گفت اگر ميخواي جبران كني مشكل يكي ازدوستام روحل كن. گفتم اصلاح پروژه وپايان نامه ندارم كه گفت مشكل دوستم اين نيست مشكلش اينه ميخواد كون بده يعني ميخوادبه تو كون بده. گفتم چرامن? جواب دادكت وشلوارت جنتلمن بازيت صداي گرم وزيبات چندنفري رو ه,ل كرده بپرن توديگ. گفتم كدوم دوستت گفت رويا.
اينو که شنيدم جوش آوردم زدم روميزبشقابهاريخت كف آشپزخونه گفتم من يه غلطي كردم كه بانيش توبودي اجازه نميدم تحقيرم كني. نامه اي درآورد وبهم داد. يه نامه عاشقانه وآتشي كه رويادرآن ازعشقش به من ميگفت واينكه دارد از دردفراق ميسوزد درآخرم مدعي بود اگربي تفاوت باشم به بيراهه خواهدرفت و منو نفرين خواهد كرد.رويا دختر يك ارتشي بودكه باباش درحادثه مين كشته شده بود وبامادرش طبقه بالاي ما زندگي ميكردند. جالب اينكه دوتاشون عاشق داريوش بودند. رويا پشت كنكوري بود. سحرهميشه كمكش ميكرد و دوستي نزديكي داشتند. من و مادر رويا هم خوشحال بوديم كه دوستي نزديك وسالمي داشتند.
نامه روكه تموم كردم لبخندرضايت رو لبانم نقش بست. پس منم مالي بودم وخبرنداشتم. ولي سريع خودموجمع كردم گفتم غلط كرده نامه نوشته. نجابتم خوب چيزيه سحر جواب دادبشين بابا حال نداريم. كون دست نخورده برات جوركردم طلبكارم هستي؟ يه سيگاربه من بده هوس كردم. سيگارش روآتيش زد و گفت فرداپنجشنبه مادر رويابا گروهشون برنامه صعوددارند تا شنبه نمياد. من گفتم هومن هم قراره بادوستاش بره شمال قرارشده رويابياد پيش من همه چي درسته توفقط بايدجفتمونو خوب تلمبه بزني فقط اين دختره تجربه اولشه خوب بسازش كه بازم اينجاپيداش بشه.
فرداش از اداره كه خلاص شدم بازار سنتي تجريش باسحر و رويا قرار داشتم رويابامانتو وكوله پشتي مدرسه اومده بود. سوارشون كردم سحر با اصرار رويارانشوندجلو. هي ميگفت مباركه چقد به هم ميايد و سه تايي ميخنديدم. بردمشون طلافروشي يك گردنبدقيمتي برا رويا گرفتم. ميگن طلابه زن غروروآرامش ميده. اومديم توماشين گردنش انداختم خيلي ذوق زده شده بود. سحرگفت ديونه ببوسش خوب. اينهمه برات خرج كرده واولين بوسه ردوبدل شد…
من ورويارومبل دونفره كنارهم بوديم يه شلوارراحتي سفيدبايه تاپ صورتي تنش بودبدن ورزيده وگوشتي داشت آثارجوشهاي جواني روصورتش بودموهاي پرپشتش رودم اسبي درست كرده بود.ممه هاي كوچولويي داشت اماكونش انگار زائده اي بودكه به بدنش چسيبيده بود. الحق كون آينده داريه سحر روبرومون نشسته بودپاهاش روهم بوددامنش تا نزديكي كونش بالا رفته بوديه دفتر دستش بودچندجمله عربي گفت سپس گفت دوشيزه رويا… آيامايليد شمارابه عقد دايم شوهرم دربيارم سه بارتكرار كرد و بالاخره رويا بله رو گفت و زديم زيرخنده. ازيخچال آبسلوت نارنگي آوردم وساقي شدم رويابااولين پيك گرم شد و برگشت گفت آقاهومن ميشه لطفا منو از كون بكنيد.بچه هاميگن هركي قبل كنكور كون بده تك رقمي ميشه. گفتم بله يك جوري بكنمت كه انوشه انصاري روبذاري توجيبت.
سحر تي شرت ودامنش رو درآوردشورت وكرست قرمزخوشگلي تنش بودگفت هومن زن جديدت چطوره؟ گفتم خيلي ماهه مرسي چقدر شده حق زحمت؟ گفت ناقابله پانزده سانت كير داغ. اينوكه گفت تادسته شق شد. پريدم روش لختش كردم به روياگفتم منو لخت كن كس دوستت بذارم. لختم كرد زل زده بودبه كيرم. سحرگفت خوشت ميادگفت؟ رویا جواب داد خيلي بزرگه ميترسم. سحر جواب داد خودم اينجام عزيزم نترس. به روياگفتم دهنتو بازكن كيرمو گذاشتم دهنش بلدنبودساك بزنه مث خرتو گل مونده بود.پارچ نوشابه رابرداشتم خالي كردم روكس وكون سحر به رويا گفتم كس سحرو برام بازكن. باپنجه هاي ظريف وتپلش كس سحروبازكرد. سر كيرموگرفت گذاشت روسوراخش يه فشار دادم داغ بوديم تاخايه رفت تو. روياروبغل كردم تاپشو درآوردم بعد سوتينشوبادست ممه هاشوماليدم وبعدكردم تودهنم خيلي حال ميكرد ازكس سحركشيدم بيرون سحرگفت برم اسپري بيارم روياتوبغلم بودسينه هاشوميخوردم دستمو گذاشتم روكونش ومالش ميدادم برا شلوارش چيزي نگفت امانميذاشت شورتشودربيارم خوابيدم روش همه بدنشوليسيدم تاتحريك بشه تازه شورتشودرآورده بودم كه سحراومدتواسپري روزدروكيرم خوابيدم روروياكيرم لاي پاهاش بودممه هاشو ميخوردم سحرهي ميگفت زودباش بكنش دق كردم اومدم پايين تركس كوچولووتميزش خيس شده بود زبونمو كشيدم روچاك كسش. آي نازي گفت كسش بوي تازگي ميدادبوي دخترانه يادروزهايي افتادم كه تازه با سحرآشناشده بودم وهمش دنبال سوراخ موش بوديم كه لخت شيم وهمديگروبماليم.
سحر يه بالش گذاشت زيركمرش وبه پشت خوابوندش لمبه هاي تپل كونشوبازكردو بامرطوب كننده كونشوچرب كردبعد كونشوخوب انگشت كردطاقتم تموم شد يه تف گنده ريختم روسوراخش وسركيرموفشاردادم تويه جيغ كشيدو خودشوكشيدجلو باتمام وزنم افتادم روشوكيرموتوكونش فشاردادم صداش درنميومدترسيدم سحريه خورده با كسش وررفت كه دوباره جيغ كشيد كيرم داشت منفجر ميشدبه زوركرده بودمش تويه جاي تنگ وداغ روياهي ميگفت درش بيار تانصف بكن توهمون حالت خوابيده بودم روش نميذاشتم تكون بخوره سحر شروع كردكمرمو مالش دادن بعدگفت كونشوپرآب داغ كن بذارمعني لذت روبچشه محكم چسبيدم بهش و سيل آب كيرم رو توكونش خالي كردم فعلابسه منتظرشنيدن يك ماجراي جالب باشيداگرعمركفاف كند.
نوشته: هومن
یا باید به عقل تو شک کرد یا زنت دیگه :دی
آخه کدوم زن خری برای شوهرش شریک جنسی جور میکنه؟؟؟؟
" يه دفتر دستش بودچندجمله عربي گفت سپس گفت دوشيزه رويا… آيامايليد شمارابه عقد دايم شوهرم دربيارم سه بارتكرار كرد و بالاخره رويا بله رو گفت و زديم زيرخنده. "
این تیکه آخرش بود :lol:
Bebinam shoma zire koneto sabon keshidi ? Kos khol .Ta hala kos sher intori nadide bodam ! Vaghan ke ! .B-)
آخه بشر مگه تو مجبوری بیای کوس شعر تحویل ملت بدی؟ خودت این چرندیاتی که نوشتی رو باور می کنی؟ سر داستان چرند قبلیت کم فحش خوردی اومدی اینجا جبران کنی؟ لطفا دیگه از این تراوشات ذهن مریضت اینجا ننویس.
برووووووووو.زنت کوسو چند میده بهش بگو ارزون حساب کنه ما هم مشتری شیم کونی؟
هومن نمی خوای آدم بشی ؟ باز چرت نوشتی؟ خب حتما زنت واسه خودش برنامه داشته که دست تو رو بند کرده خنگه :D
رویا پردازی کنین.خوبه.سرگرم کنندست.ولی دیگه اینجوری ضایع نباشه خواهش میکنم.برای اولین نظرم خیلی سعی کردم تا فحش ندادم.
اي کيرم تو چشمات ننويس.
کله کيري کوني
کينگ کونگ با خانوادش تو کونت.
از لحاظ تخیلات ذهنی قوی هستی وهمین کمک میکنه نویسنده خوبی بشی سعی کن ریتم داستانت یه دست باشه
گفت مشكل دوستم اين نيست مشكلش اينه ميخواد كون بده يعني ميخوادبه تو كون بده. گفتم چرامن? جواب دادكت وشلوارت جنتلمن بازيت صداي گرم وزيبات چندنفري رو ه,ل كرده بپرن توديگ. گفتم كدوم دوستت گفت رويا!!!
خفه شو باباعقده ای!!!
مگه اسم تو هومن نيست !بعدم كه نوشتي هومن مي خواد بره شمال " يه كاري كن" برو تحقيق كن كي زنتو دوستشو كرده"چون با عقل يه مقداري جور ميشه كه يه شريك جنسي" برا هم كسي رو جور كنن" اما زن برا شوهرش !امكان نداره!شايد زنت با دوست پسرش اينكارو كرده" و واسه توي كسكش تعريف كرده" ببينم رويا ابجيت نيست؟
با سلام… متشكرم از اين وقتي كه در اختيارم گذاشتين
با تشكر از دست اندر كارن و …
قصد نويسنده فقط اين بود كه بسيار گشنه است و جند وقتي بوده كه گوشت نخورده … پس اين داستان را نوشت تا شكمي سير كند…
با تشكر
سر داستان قبلیت اون همه فحش خوردی هنوز سیر نشدی؟!!
جالب بود تلمبه نزده ابتو توش خالی کردی.حالا خوبه اسپری زده بودی :))
تورو جون هرکی دوس داری دیگه ازین کس شعرا ننویس
به سحر بگو توکه اینهمه دستت تو کار خیره یه سری به بچه های اینجا بزنه
واقعأ كسشعر بود.آخه كس مغز تو نبايد حرف بزني تا روز جهاني زن جنده ها.چه برسه به داستان نوشتن
تو به روح همه کست خندیدی که تا آخر نخوندی کس کش. انتر جنده خیابونی این دهن گشادتو ببند وگرنه خودم میبندم. آخه روانی مسابقه داری که اولین نفر نظر بدی ؟ خودم میگامت
sara joon hastan az in zanaye divoone manam bavaram nemishod ta ba cheshm khodam didam bavaram nemishod.
تو داستاناي امروز فقط تو ريدي…ريدم دهنت…هر چي بچه ها خوار مادرتو اب بکشن حقته
ادمين جون فدات شم مگه 3+0 نميشه 3؟چرا سيستمت اينقد گير ميده؟اه
جدیدا این کس مشنگ با من مشگل پیدا کرده galexy_8844حالت خوب نیستا بیا نظرتو بگو و گورتو گم کن میخوای اظهار وجود کنی؟؟؟؟
0خیلی تخمی بود خاک تو سرت اخه یارو نامه عاشقانه میده که کون بده جندشم به زور کون میده راستی کیر عالم و آدم تو کسه مادرزتن که چنین دختره کس کشی تربیت کرده حقته همون ساینا درپیته بت برینه
مبتذل، خیلی ساده لوحانه وبدورازواقعیت بود من فحش نمیدم
Nemishe goft ziad bad bod shima entghadi barkhord mikonid.albate man taze vardam dastan ziad khondam vali taze omadam to inja…
اوووووووه من خیلی وقته سحر کس کشو میشناسم! خاک تو سرت سحر واسه شوهرتم کس کشی میکنی؟
******
تبلیغ جدید تلویزیون:
قابل توجه دختران پشت کنکوری:
اگر میخواهید تک رقمی شوید کونی شوید!..
بشتابید بشتابید
کیر بابای ساینا جون بره تو کون بابات با این کوس شعرات که مینویسی
inarob faghat ye adsame oghdei mitoone benevise ke mashala ma az in adama kam nadarim
حیف فحش که به تو میدن تولایق فحش خوردن هم نیستی عوضی بیشعور
خیلی الکی بود واقعا متاسفم هیچ زنی همچین کاری نمیکنه حتی اگه سر خودشم به آخوره دیگه ای بند باشه فحش نمیدم افتضاح بود داستانه تخیلیت
تو که اینقدر ذهن قوی داری چرا به جای نوشتن داستان های سکسی - تخیلی نمی ری داستان های علمی - تخیلی بنویسی؟؟ این طوری هم خودت یه پولی در میاری هم مارو از خوندن کس شعرای خودت راحت می کنی
امیدوارم عمرت کفاف نکنه و این آخرین داستان زندگیت باشه که داری می نویسی. کیرم توی استعدادت.
اخه فکرکردی همه مثل خودت مغزشون تخمیه بشینن داستاناتو بخونن از همون خط اول تخمی بودن مغزتو فهمیدم دیگه نخوندم
لطفا کم کسشعر بنویس
تو یک دستبند طلا برای رویا خریدی و زن ات هیچ عکس العملی نشان نداد.فکر کنم تو با یک مرد ازدواج کردی و مفعول هم تو باشی.
نکنه پدر زنت جنده خونه حکیم ولی داره که دخترش کسکش شده اخه چرا ازروهاتو اینطوری به زبون میاری همون زنه کسو تو گاییدم
ازاونجایی که من آدم خوبیم فحش نمیدم تاتوی خماری بمونی…
تو تمام داستان ها باید دروغ، تخیل، شهوت، فضا سازی و… وجود داشته باشه مثل همه فیلمای داخلی و خارجی و گرنه اگه صد در صد راست باشه یعنی یا صد در صد دروغه یا اینکه اون شخص فقط از صبح تا شب دنلال سکس و… هست و این خانم جنده یا اون آقایی که کیرش تو کس و کون همه هست باید روز قیامت جواب بده و من ازش نمیگذرم روی پل صراط کفنشو تیکه تیکه میکنم و تا حقمم ازش نگیرم ولش نمیکنم. تو این زمینه کوتا بیا هم نیستم والسلام
زنم خیلی تو کارهای خونه تنبل بود ،هی بمن میگفت حال ندارم،گفتم خب زن من شدی چکار کنی تو خونه،هی میگفت خب کلفت بگیر،خیلی محجبه و چادریه و اسلام اسلام میکنه ،بحث مون شد گفتم خب اسلام میگه مرد میتونه چند تا زن بگیره ،اونم داغ کرد که میخوای هوو بیاری پدرتو در میارم ،گفتم خب میگی چکار کنم، کار که نمیکنی،زنم که نمیزاری بگیرم،پس من چکار کنم،گفت کلفت بگیر …من گفتم کلفت زن و جوان باشه فقط قبول میکنم ، اونم میگفت میدونم میخوای بکنیش…گفتم راه دیگر وجود ندارد ،لاقل هم کارهای خونه رو انجام میده ،هم ما که داریم خرجش رو میدیم،حالشو رو هم ببریم ،قبول نمیکرد ،ولی راضیش کردم بالاخره.
رفتیم آگهی دادیم تو روزنامه به یک کلفت زن جوان مجرد ،با ظاهر آراسته نیازمندیم ،چند نفری تماس گرفتند و حضوری آمدند ،منم هرکس رو قبول نمیکردم،باید شرایطش باب دل من میشد.بین اونا یک دختر افغانی خوشگل بود که کسی رو نداشت ،سفید لاغر قدبلند ،یکم لهجه داشت ،اومد شرایطش گفت ما هم قبول کردیم بیاد برا کلفتی.
۱۷۵,قدش بود ۲۳ سالش بود ،لاغر بود .پدرش مرده بود با مادر پیرش مستاجر بود،زنم میگفت دستی دستی خودم هوو برای خودم آوردم ،بیچاره شدم.من گفتم بابا هوو کجا بود کلفت هست زیر دستت هست،شما خانوم اول آخر این خونه هستی،خلاصه میگفت خرم نکن من میدونم اینو برای چی آوردی ،وای بحالت اگر بری زن بگیری ،
انصافا خیلی کارکن بود،پول خوبی هم بهش میدادم،زنم تقریبا راضی بود به همین روال فقط میگفت حق نداری اسمش رو بیاری تو شناسنامه…
بخاطر پول و سرمایه اینجور چیزا ،والا با رابطه باهاش مشکلی نداشت.
بالاخره کلفت همون برده است و در اسلام هم نزدیکی با برده مشکلی ندارد.هر موقع زنم چند روزی نبود حسابی میگادمش.خیلی داغ بود میگفت ببر منو صیغه کن ،ولی من صیغه نمیکردمش اینجوری بهتر بهم میداد،اسمش سلیمه بود جوری پرده شو زدم جیغ میزد جرم خوردم ،یتیم گیر آوردی …بهش گفتم مادرت رو هم بیار طبقه پایین مستاجر خودم باشید هی پول پول نکنی ،الان دیگه زنم سلیمه هست چون زنم نه کار میکنه تو خونه نه سکس درست حسابی داره ،فقط سلیمه کار راه اندازه.
بغیر از این تو سکس هاته،همش میگه بریز توش بچه دار بشیم،اما من میگم تو باید فقط گاییده بشی ،هیکلت بهم میریزد.بچه رو زنم برام میاره
تو کلفت منی حسابی میگامش،بخصوص اینکه زنم هم میدونه میگامش
همیشه چند روزی زنم میره خونه مادرش تا من ترتیب سلیمه رو بدم.دیگه جوری لباس میپوشه جلوی زنم تو خونه که همه بدنش معلومه.ما هم جا بهش دادیم راضیه راضیه.
حتما پیشنهاد یه کلفت بخصوص جوان به همسراتون بدین.
تا چند خط اول خوندم کس شعر به تمام عیار داستان قبلیتم نخوندم خاک تو سرت توهمی بیچاره