سکــــس تو مغـــــازه عشقــم

1392/06/04

من رهــا هستـــم 20 ساله خوش اندام. سفیــد.یه ماه پیش با یکی دوست شدم اسمش نیما هس
23سالشه مغـــازه آپاراتــــی داره خیلییی پسر خوبیه … خوش اخلاق ومهربون.
یکی دوبار رفته بودیم بیرون باهم …تااینکه دعوتم کرد مغازش شب قبلش بهم گفته بود چی بپوشم
منم پوشیدم شرت وسوتین مشکی…اون روز کلاسام تموم میشد خیلی ناراحت بود که بار آخره میبینتم
بعد از کلاس اومد سراغم رفتیم دم مغازش من رفتم تو وخودش رفت ناهار بگیره وبیاد …خیلی استرس داشتم آخه تاحالا سکس نداشتم …اومد باهم ناهار وخوردیم … از استرس نتونستیم ناهارمونو تموم کنیم… مونده بودم چجور می خواد شروع کنه رفت از کشوی میزش یه کادو اورد گفت برای توئه
بازش کردم یه زنجیر خوشگل بود خواستم ببندمش دیدم نمیشه گفت بیا تاخودم ببندم برات
نشستم جلوشو برام بست وقتی بست اروم از پشت بغلم کرد هردو خندیدیم … نزدیکم شد وگفت دوستش داری گفتم اره هنوز حرفم تموم نشده بود که دیدم لباشو گذاشت رو لبامو شروع کرد به بوسیدن وخوردن .یکم که خورد محکم بغلم کرد بعد زیپ مانتومو باز کرد و سینه هامو تو دستش گرفت صورتشم چسبونده بود به صورتم … حس خوبی داشتم تو بغلش اروم بودم خیلییی اروم …
مانتومو دراوردو اروم خوابوندم خوابید روم وشروع کرد لب خوردن … بعد گردنم خوردو بوسید تا سینه هام
سینه هامو خیلی باحال میخورد بعد شلوارمو دراورد اول بوسش کردوشروع کرد خوردن کسم که دیگه داشتم از حال میرفتم حالم بدشد کسم و ول کرد اومد بالاسرم که حالم جا بیاد پاهام باز بود خودشم وسط پام خوابیده بود خواستم بلندش کنم از روم که دستم خورد به کیرش … خیلی سفت شده بود (شق)
یه لحظه به هم نگاه کردیم خندیدیم … دوباره از اول شروع کرد لب خوردن منم اروم دستمو بردم رو کیرش
خواستم شلوارشو دربیارم که خودش باز کرد دیگه نذاشتم شرتشو دربیاره خودم براش دراوردم …
هردو لخت لخت بودیم …خوابید روم کیرش بدجور شق کرده بود… از صدای نفساش فهمیدم حالش بده …
تو گوشم گفت … فدادبشم دارم میمیرم اجازه هست ؟ گفتم اره عزیزم ازروم بلند شد وگفت برگرد برگشتم دوباره خوابید روم اول گذاشت لا پام … خیلییی خوب بود … سوراخ کونمو خیس کرد با کیر خودش اروم گذاشت توش… نزدیک بود جیغ بکشم که دستشو گذاشت رو دهنم وگردنمو می خورد خیلیییییی درد داشتم اخه خیلی ازم تنگ بود ازاونم کلفت … دیگه به بدبختی کرد تووش آبشم ریخت توش
خیلیی خوشش اومده بود… یکم خوابید روم … بعد پاشد نشست منم نشستم تو بغلش …
نیم ساعت تو بغلش بودم بعد پاشدیم لباس پوشیدیم بعد اون اومدم تو بغلم …اون روز خیلی خوش گذشت بهمون
یه باره دیگه هم سکس داشتیم تو مغازه اون باحال تر بود دوست داشتین می نویسم

اینا اراجیف وچرت وگرت نبود واقعی بود

نوشته: رهـــــا


👍 0
👎 0
75289 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

396803
2013-08-27 05:21:44 +0430 +0430
NA

حالا چه اصراری داری بگی جنده ای

0 ❤️

396804
2013-08-27 06:26:26 +0430 +0430
NA

خب قربونت برم میای پیش من که منو تو هم یه داستان سکسی ولی راستکی بنویسیم)داستان من وخودت(

0 ❤️

396805
2013-08-27 07:44:37 +0430 +0430
NA

خیلی ازم تنگ بود از اونم کلفت!!! موندم چه اصراری واسه بکار بردن حرف اضافه ی " از " تو این یه تیکه جملت داشتی!

0 ❤️

396806
2013-08-27 09:37:21 +0430 +0430
NA

چقد غلط املایی داشت در کل بد نبود ! :B :|

0 ❤️

396807
2013-08-27 10:38:54 +0430 +0430
NA

خوب نوشته بودی به نظر من جای ایراد نداشت

0 ❤️

396808
2013-08-27 13:06:16 +0430 +0430
NA

خیلی سفت شده بود (شق)

واقعا بخاطر شفاف سازیت مچکرم… :|

یاد یه داستان افتادم که تو همین خلادونی آپ شده بود… طرف همش نوشته بود ترا (ترامادول)
ترا (ترامادول)… ترا (ترامادول)

سر همون داستان ایقدر فحش دادم ادمین به کل حذفم کرد…

0 ❤️

396809
2013-08-27 17:11:58 +0430 +0430
NA

اره میدونم چرت پرت نبود واقعی بود ولی موضوع چیز دیگه هست.
اینکه من دیگه زن نمیگیرم یعنی دیگه به کسی اعتماد نمیشه کرد ملت تا نگاه میکنی تور میشن چند سال هم سکس میکنن بعدم یه اسکول میگیرش…

0 ❤️

396812
2013-08-28 05:48:50 +0430 +0430
NA

اصرار داره بگه که کوسه

0 ❤️

396814
2013-08-28 06:11:15 +0430 +0430
NA

موافقم که صرار داره بگه که کوسه و با این هم موافقم
سکس داخل پنچرگیری !!! چه شود!!!
مانتو زیپی!!! چه شود!!!
جنده خانوم !!! چه شود!!!
واقعا جنده ای . خوب جنده خانم خودت که میگی واقعی هستش پس بیا بچه های شهوانی هم بده خوب

0 ❤️

396815
2013-08-28 07:08:17 +0430 +0430
NA

كيؤني رستمؤ سهرابؤ يادت رفت بيان نجاتت بدن
كيري به مام بده خؤب
:D

0 ❤️

396816
2013-08-29 04:11:28 +0430 +0430

آپاراتی بود، ننویس . . . . . . . . . . .
تو که می‌گی سکس دومت خیلی قشنگ‌تر بوده پس مرض داشتی که این داستان تخمی رو نوشتی؟ دیگه ننویس.

شدی پنجر ز دست هر نخاله
گرفت سوراخ تنگت با زباله
به یک دعوت پذیرفتی تو حرفش
کنون کونی شدی با یک اشاره

0 ❤️

396818
2013-08-29 09:11:28 +0430 +0430
NA

واین هم شاعره کون شهوانی

1 ❤️




آخرین بازدیدها