سکس با زن کوتوله

1392/01/13

سلام به بر و بکس شهواني
اسم من بهرام هستش
تو يکي از شهرهاي جنوبي کشور يه سوپر مارکت دارم زياد اهل زيد بازي نيستم چون هميشه واسه خودم زن صيغه اي جور ميکنم تا هم تو کف نباشم هم حلال باشه داستان من از يه روز باروني تو ديماه 90 شروع شد که تو مغازه داشتم مگس ميپروندم بارون خيلي شديد بود تمام معابر و آب گرفته بود که يه خانم کوچولو و تپل مپل مثل يه موش آب کشيده اومد داخل چادرش خيس خيس بود جوري که از پايينش شرشر آب ميريخت بهم سلام کرد من جوابش دادم ازم نوار بهداشتي خواست بهش دادم و يه مقدار خرت و پرت ديگه خريد ميخواست بره که بهش گفتم خانم بارون شديده بمونين تا بارون کم بشه گفت آخه خيسم ميترسم سرما بخورم ازش پرسيدم مگه خونتون کجاست گفت که دوره گفتم خودتون ميدونيد ديگه گفت جايي هست که بتونم خودم خشک کنم گفتم آره هست پله نيم طاق مغازه رو نشونش دادم و گفتم اگه سختت نيست بفرما. با کلي بدبختي رفت بالا منم رفتم براش بخاري روشن کردم بر گشتم پايين نميدونم چرا هم شهوت داشتم هم حس ترحم اومد پايين و نشستم يه لحظه کرمم گرفت برم ديد بزنم از پله رفتم بالا ديدم آره داره نوار بهداشتيشو عوض ميکنه منو ديد يه جيغ کوچولو کشيد و گفت تا بالا رو ديدي آره با خجالت گفتم ببخشيد قصد بدي نداشتم براش چايي بردم نشستم کنارش چشمام فقط محو صورتش که مثل عروسکا بود شده بود خيلي باحال بود کوچولو با مزه وتپل .
يه يکساعتي پيشم بود بعدش شمارمو گرفت رفت بقيه روز وتمام شب از فکرش در نمي اومدم سه چهار روزي گذشت خبري نشد ساعت ده شب بود که بهم زنگ زد بعداز احوال پرسي بهم گفت مياي دنبالم واست غذا درست کردم ميخوام بيام پيشت من از خدا خواسته در قفل کردم نشستم پشت پيکانم و رفتم اوردمش نزديک مغازه پيادش کردم ماشين و گذاشتم پيش دوستم به خونه هم خبر دادم که شب نميام درو باز کردم اومد داخل اون رفت بالا منم جمع کردم رفتم پيشش چشمم که بهش افتاد کفم بريد يه دامن پر چين گشاد تا زير زانوهاش جوراب سفيد کوتاه پاش بود يه تي شرت سرمه اي موهاشم کوتاه مدل مصري واي خدا عروسک مثل يه جاکليدي
حرف زديم گفتيم خنديديم پيش هم دراز کشيدم روبروي هم ديگه داشتم از شهوت ميمردم…

تو نيم طاق مغازه پيشم دراز کشيده بودم که دستشو گرفتم و بوسيدم اينکارم باعث شد تا اونم روش باز بشه دستمو گرفتو بوسيد دستاش تپل بودو کوتاه ميخواست بغلم کنه اما نميتونست بغلش کردم وبهش گفتم تو خيلي بانمکي يه لبخند زد و خودشو از تو بغلم کشيد بيرون و نشست رفتم پشت سرش و آوردمش رو پاهام صورتشو بر گردوندم تا ببوسمش ديدم داره به پهناي صورت نازش اشک ميريزه به گفتم چرا گريه ميکني اشکاشو پاک کرد و گفت همه مسخرم ميکنن که چلزنم کوتوله ام شوهرم هم مرد و تنهام گذاشت حال تو هم بهم ميگي با نمکي گفتم بخدا من چه خريم که بخوام رو آفريده خدا عيب بذارم به جان مادرم منظوري نداشتم گفتم پس بيا يه کاري کنيم گفت چکار بيا باهم محرم شيم بيا صيغه ميکنيم و حلال هم شيم قبول کرد خودم صيغه رو خوندم واون جواب داد قرار شد منم مخارج زندگيشو بدم هر چند که احتياجي به پول من نداشت
لبمو گذاشتم رو لبش چشماشو بستو بهم لب ميداد تي شرتشو در آوردم ديدم کرست نبسته دو پستون کوچيک که تو دهن جا ميشد نوکشون ديگه نگو باور کنيد ارتفاع هر نوک سينش بالاي يکو نيم سانت بود تا به حال همچين نوک سينه اي نديده بودم با ولع تمام سينه هاشو ميخوردم اونم فقط بلند نفس ميکشيد هيچ صدايي جز نفساش نميومد
دامنشم در اوردم شرتش بزرگ بود آخه باسنش هم بزرگ بود کم کم شرتشم در آوردم واي يه کوس کوچولوي قهوه اي خيلي کوچيک شايد همش دو بند انگشت نبود کيرم داشت منفجر ميشد لباسامو درآوردم بهش اشاره کردم بخورش بادست رو صورتشو گرفت فهميدم که نميخواد بخورتش واسه همين کيرمو خيس کردم که بکنم تو کوسش خيلي تنگ بود و کير منم بدجور شق شده بود که هنوز سرش رو داخل نکرده بودم که احساس کردم آبم اومد سريع کيرمو گذاشتم رو شکمشو خاليش کردم خنديد گفت پس چرا نکرده اومد بهش گفتم تو بايد جاي من باشي تا بفهمي چقدر بدنت آدمو ديونه ميکنه خنديدمو بازم عشق بازي تا از دوباره کيرم بلند شد خيسش کردم و با زور سرشو کردم تو کوسش بهم گفت بهرام يواش آفرين دارم پاره ميشم منم يواش يواش تا ته کردمش داخل …

کيرمو تا ته کردم تو کوسش نفسش بالا نميومد نفساش به شماره افتاده بود و منم ميکردم بهم گفت قربونت برم درش بيار دارم ميميرم درش آوردم گفت خيلي مونده تا آبش بياد گفتم نه باشه زود تمومش کن من هفت ساله ندادم شوهرم هم کيرش نصف تو بود خيلي درد داره جون من زود تمومش کن بازم کردمش داخل 5.6باري تلمبه زدم تا آبم اومد و رو شيکمش خاليش کردم تا صبح دو بار ديگه هم سکس کرديم که يه بارش لاپايي بود از او شب حدودا يکسال ميگذره هنوزم با هم هستيم ميدونه ماجراي خودمون رو تو شهواني گذاشتم براي اسم داستان از دستم ناراحت شده و جوابمو نميده من خيلي دوسش دارم ميدونم داستانو ميخونه شما هم با نظرهاتون اونو با من آشتي بدين ممنون

نوشته: بهرام


👍 2
👎 0
163368 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

371700
2013-04-02 08:04:13 +0430 +0430
NA

هالو صیغه رو زن میخونه نه مرد. دروغ هم میگی درس بگو

0 ❤️

371701
2013-04-02 11:27:56 +0430 +0430
NA

بیا برو بچه چاغال کس شعر نویس

0 ❤️

371702
2013-04-02 14:31:53 +0430 +0430
NA

اسم داستانشو باید میزاشت خط خطی های یک پرید مغزی :D مگه نه بچه ها؟؟؟؟؟

0 ❤️

371703
2013-04-02 14:34:11 +0430 +0430
NA

در کل کسشر بود ولی لطف کردم و داشتم میخوندم تا گفتی ک…قهوه ایه دیگه نخوندم

0 ❤️

371704
2013-04-02 15:14:37 +0430 +0430

به نظرم واقعی بود
خوش باشین

0 ❤️

371705
2013-04-02 17:19:15 +0430 +0430
NA

یکساله تواین سایتم یه بارنشد که شماها بگید این داستان راسته بابا مگه اینجا خاطرات نویسیه که باید راست باشه بخدا خیلی سعی کرده بود اون صداقت کلام را بکار ببره یعنی همه جفی یا تخیلی نظرات جدا ضد حال شده . عزیزم راست یا دروغ خوب بود بیشتر بنویس وزیاد بنویس چون نگارشت یه کم ضعیفه ولی عیب دیگرانو دیگه حتی برای شوخی هم نگو هر چند تپل وکوتوله وغیره را خدا افریده خدا کنه انسان باشیم

0 ❤️

371706
2013-04-02 19:46:22 +0430 +0430
NA

خووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووب بود…
ولی ولی بگم قصد توهین یا جسارت ندارم…من از جنوب و جنوب شرق کشور هستم به قول بکس شهوانی تگزاس(بلوچستان)زاهدان تا حالا سابقه نداشته تو دیماه بارندگی تو این30سال داشته باشه کلا جنوب…اخه همه میدونن که جنوب شرژیی(شرجی)داره و منطقه خشک و کویری بیابانی هست…پس حق بده که بچها باور نکونن

0 ❤️

371707
2013-04-03 00:35:47 +0430 +0430
NA

فحش دادن هنر نیست هر چند بعضیا لایقش هستند و هر چند بعضیا رو اگه فحششون ندی گناه کردی بازم تو این داستان دلیلی برای فحاشی بعضی دوستان نمیبینم. داداش راست و دروغش رو نمیدونم اما من نمیدونستم اینقدر راحت میشه یه نفرو صیغه کرد . اگه یه نفر لطف کنه یه خورده توضیحات دربارش بده ممنون میشم.

0 ❤️

371708
2013-04-03 01:48:41 +0430 +0430

دست از سر این کلمه «ولع» بردارین
اااااااااااااااه

0 ❤️

371709
2013-04-03 02:02:30 +0430 +0430
NA

وای خدای من از این به بعد یادم باشه قبل سکس کردنم با نامحرمان یه سری حرف تف کنم که گهی که دارم میخورم حلال باشه و من به بهش برم

0 ❤️

371710
2013-04-03 05:27:15 +0430 +0430
NA

مگه خر گازتون گرفته هم میخونید هم چرت و پرت میگین ؟!با بی حرمتی به دیگران بی هویتیه خودتون و ثهبت میکنید!

0 ❤️

371711
2013-04-03 06:25:15 +0430 +0430
NA

اقای حمید 64من بچگیمو تو زاهدان بزرگ شدم خیلی دلم واسه زاهدان تنگ شده عاشقه مردمشم خوشبحالتون که هنوز هم زاهدانین.

0 ❤️

371712
2013-04-03 07:50:55 +0430 +0430
hjh

خوش باشي،يه شاخه گل بخرو برو عذرخواهي كن،خانوم شمام كوتاه بيا

0 ❤️

371713
2013-04-03 08:25:12 +0430 +0430
NA

من حرفهاتو قبول دارم خوب کاری میکنی صیغه میکنی امید وارم با هم اشتی کنید ولی از این به بعد دیگه ناراحتش نکن من مطمعنم دوباره میاد پیشت دوست داشتن کوتاه بلند زشت و قشنگ نمیشناسه اگر در چشم مجنون نشینی بجز خوبی لیلی نبینی

0 ❤️

371714
2013-04-08 17:20:20 +0430 +0430
NA

3تا زن صحبت میکردنداولی میگه شوهرم دکتره تامیخوادبکنه میگه:قشنگ شستی؟محل استریل شده؟دومی:شوهرم مهندسه هی میگه30درجه راست 90 درجه بالاسومی:خوشحالم که شوهرم معلمه میکنه ومیگه اگه نفهمیدی دوباره تکرارکنم.

0 ❤️

371715
2014-10-25 13:34:41 +0330 +0330
NA
0 ❤️

573495
2017-01-11 22:35:42 +0330 +0330

منم رگه هایی از چاخان رو تو داستانت دیدم ، همون جایی که قضیه صیغه رو گفتی ، ولی خوب میتونه یه اشتباه شرعی باشه که البته میتونی رفع کنی و من بعد درست انجامش بدی ، همین که حلال بودن یه رابطه برات مهمه حتی اگه داستانت دروغ باشه کارت قابل احترامه ، امیدوارم همه خوش باشن و به ارزو هاشون برسن ، شما هم با خانمت اشتی کنی و از دلش در بیاری ،

0 ❤️




آخرین بازدیدها