وقتی یه زن پرده منو زد

1402/10/21

این داستان سکسی خیلی طولانیه چون حقیقت داره و مربوط به دوران نوجوانی و جوانیه من هست. امیدوارم حوصلتون سر نره.
خب من از بچگی حدود ۷-۸ سالگی با دوستام همدیگه رو دستمالی میکردیم و من از اینکه بهم دست بزنن بیشتر خوشم میومد تا به کسی دست بزنم. همیشه توی آیینه به کونم نگاه میکردم و تپلی هامو تکون میدادم و تصور میکردم اگه یکی بکنتم کونم همینطوری تکون میخوره. ما حدود ۲۰ سال توی یه محل زندگی میکردیم و یکی از دوستام بنام هاشم پایه بود که همدیگه رو بکنیم خلاصه از کلاس چهارم شروع کردیم باهم حال کردن چون من بیشتر خوشم میومد بدم به مرور زمان من زیر خوابش شدمو بیشتر میدادم تا اینکه بکنمش اونم بیشتر مایل بود فاعل باشه.ما همیشه لاپایی حال میکردیم البته به چند باریم از دستش در رفتو کرد داد تو کونم که زمینو چنگ میزدم همین روال پیش رفتیم تا ۱۵-۱۶ سالگی دیگه کیرامون بزرگتر شده بود و من با کیر خوشگل هاشم خیلی حال میکردم و همیشه موقع دادن یه آیینه بزرگ از دستشویی میاوردم میزاشتم کنارمون تا موج خوردن تپلی هامو موقع دادن به هاشم توی آیینه ببینم و اینکار خیلی حشریم میکرد و بهش میگفتم محکم تر تلمبه بزنه اونم میکرد و میکرد و میکرد دیگه جایی از بدنم نمونده بود که آبشو نریخته باشه لای پام صورتم زیر بغلم کمرم سینم و…. دیگه انقد آبشو خورده بودم برام شده بود آب حیات ولی خب من همیشه دوست داشتم آبشو بریزه ته کونم و به تلمبه زدنش ادامه بده ولی خب عقلم نمی رسید چطوری باید سوراخمو گشاد کنم و این حرفا. به خودم میگفتم اون موقع که کیرش کوچیک بود رفت تو کونم خیلی درد داشت پس بیخیال میشدم و فقط بعضی وقتا خودمو انگشت میکردم زود بیخیال میشدم چون میسوخت.
از اینجا به بعدش جذاب تر میشه! ما یه همسایه خانم داشتیم که دوسال بود شوهرشو تو تصادف از دست داده بود برای همین مادرم خیلی هواشو داشت و اگر خریدی چیزی داشت همیشه من میرفتم براش خریداشو انجام میدادم از بچگی همین کارو براش انجام میدادم همیشه میومد خونمون و چون زیاد گرمایی بود توی خونمون بدون روسری و راحت بود و منو همیشه بوس میکرد ولی بعدها که من بزرگتر شدم وقتی بغلم میکرد نرمی سینه هاشو خیلی خیلی دوست داشتم یه بوی خیلی خوبی میداد اینم بگم یه ۱۳ سالی ازم بزرگتر بود.
ماجرای دید زدن! ردیف خونه های کوچه ما طوری بود که یه حیاط کوچیک جلوی خونه بود و یه حیاط خلوت پشت خونه. یه روز ظهر تابستون گرم من پشت بوم آب گرفتم روی کولر که خنک‌تر بشه و چون از قبل میدونستم مژده خانم ظهرها توی حیاط آبتنی میکنه گفتم یه دیدی بزنم آخ آخ دیدمش بدن سفید گوشتی وای وقتی دیدمش شوک کردم کیرم درجا یه تکون خورد. دیگه بعد از اون همش کشیک بودم که مژده کی آبتنی میکنه که برم دیدش بزنم چند باری پا داد دیدمش ولی داشتم دیوونه میشدم خیلی دوسش داشتم و حالام که لخت دیده بودمش دیگه بدتر شده بودم هر وقت میدیدمش یه کاری میکردم به یه بهونه ای بغلم کنه منم کلی حال میکردم خلاصه آخرای تابستون بود یه روز دیدم آبتنی میکنه و با خودش ور میره جلوی شیشه در وامیستاد بر میگشت کونشو نگاه میکرد منم یاد خودم میافتادم که اینکارو میکردم بعد کصشو یخورده میمالید.
شروع داستان من و مژده! خلاصه دیگه دلو زدم به دریا دیگه عقلم کار نمی کرد رفتم در خونش زنگ زدم یه خورده طول کشید از اف اف گفت کیه وقتی فهمید منم انگار استرس خوابید گفتم توپم افتاده تو حیاط شما؟ گفت نه فکر نمیکنم. گفتم میشه نگاه کنید. گفت باشه البته میدونستم خودش توی حیاط بوده و میدونه توپی اونجا نیست. دوباره اومد گفت نه عزیزم اینجا نیست گفتم مطمئنم اونجاست میشه خودم بیام بگردم گفت باشه. یه خورده طول کشید تا درو باز کرد رفتم تو دیدمش با چادر ایستاده بود یه لباس نازکم تنش بود که بخاطر نم بدنش تماما به بدنش چسبیده بود. موهاش خیس بود و فرفری شده بود. رفتم تو حیاط اومدم گفتم انگار اینجا نیست دوباره دیدمش برق ازم پرید خیلی خوشگل میومد بنظرم قلبم داشت از دهنم میزد بیرون عقلم کار نمیکرد. گفت صبر کن برم برات یه لیوان شربت بیارم داری هلاک میشی همینکه اومد بره چادرشو کشیدم از پشت بغلش کردم دستامو گذاشتم روی سینه هاش گفتم توروخدا فقط یه بار گفت یه بار چی گ؟ تعجب کردم که مقاومت نکرد گفتم یه بار سینه هاتو ببینم گفت تو که اینهمه از پشت بوم دیدیشون. از خجالت خندم گرفت. چون شوخی زیاد میکردیم گفتم اون قبول نیست باید از نزدیک ببینم. خلاصه کاری نکرد یه دو دقیقه ای از پشت بغلش کرده بودم تا برگشت سمتم دستاشو گذاشت دو طرف صورتم ازم لب گرفت وااای خدا خیلی خوشمزه بود. من هیچی از زن نمیدونستم برای همین خودش همه کارو میکرد. اولش یه دیقه نشد آبم اومد تا کردم توش ارضا شدم. بهم گفته بود نریزم توش منم ریختم روی شکمش. وااای وقتی آبمو میمالید به شکم و سینه هاش حسودیم میشد. بعد از تمیز کردن دفعه دوم پهنم کرد روی زمین نشست روی کیرم دستاشم لای موهاش بود بالا پایین میکرد منم آبم نمیومد ولی کیرم سنگ شده بود البته اینم بگم که کیرم ۱۸ سانته و خوش فرمه. خلاصه تو یه هفته ۱۵-۲۰ بار بهم داد چند بار که آبش اومد اشکشم در میومد. توی این مدت به هاشم یه بار بیشتر ندادم اونم قیافه می گرفت برام ولی خب برام مهم نبود. خلاصه مژده هر طوری که میخواست از کیرم استفاده می کرد و اکثرا می گفت آبمو‌ بریزم روی لباش و صورتش بعدش روی تخت دراز میکشید و همینطور که باهام حرف میزد با زبونش دور لباشو تمیز میکرد وااای خیلی اینکارشو دوست داشتم. یه روز بی اراده رفتم سمت لباش و شروع کردم لیسیدن و زبونمو میکردم تو دهنش باورم نمیشد آب کیر خودمو دارم با یه زن میخورم. لباشو شل میکرد و دهنشو یه کمی باز نگه می داشت اخ اخ خیلی سکسی میشد موقع این کار. یه بار بهم گفت لخت شم بشینم یه طرف اتاق خودشم رفت مقابلم نشست و بهم گفت جق بزن میخوام ببینمت. خودشم شروع کرد با کون خودش ور میرفت و خیار میکرد توش. کف کرده بودم که یواش یواش تمام خیارو جا میکرد و تعجب میکردم که کونش اونقد تمیز بود. یاد آرزوم افتادم که دوست داشتم هاشم آبشو بریزه توم و همچنان تلمبه بزنه. از جام پاشدم وایسادم جلوی آیینه قدی که روی در کمد بود، پشتم به مژده بود و کون خودمو توی آیینه میدیدم و از توی آیینه به مژده هم نگاه میکردم و خم میشدم به جلو تا کونم براش باز بشه بعد نگاش که میکردم میدیدم زل زده به کونم و خیلی حشریه. چشمای حشری شو که دیدم آبم اومد رفتم سمتش خالی کردم رو صورتش بعدش خیار شو ازش گرفتم گذاشتم روی لباش و شروع کردم لیسیدنو بوسیدن خیار و لبای مژده و بعدش بی حال افتادم تو بغلش. صورت هر دومون از آب کیر براق شده بود و چسبونکی همینطور که کونمو نوازش میداد گفت چی شدی تو یهویی؟ منم به چشماش نگاه کردم گفتم من کیر میخوام. منم میخوام مثل تو باز باشم و تمیز باشم و کون بدم ولی طاقتشو ندارم خیلی درد داره. خندید منم گفتم جدی میگم میشه کمکم کنی؟ گفت خب دوباره بگو چی میخوای؟ گفتم کیر میخوام گفت چی؟ گفتم کیر گفت دوباره بگو چی میخوای؟ هر دفعه که میگفتم کیر لبامو میخورد تف میکرد تو دهنم دوباره مجبورم میکرد بگم کیر. روزهای بعدش پروژه کار کردن روی کون من آغاز شد. اول برد شیوم کرد بعد بهم تخلیه کردن رو یاد داد گفت اینطوری تمیز میشی و لذت بخش تره. بعدش با وازلین سوراخمو ماساژ داد و با انگشتش بازم میکرد. توی سه روز رسیدیم به سه انگشت و واقعا عمیق میکرد و منم حال میکردم بهش طوری شق میکردم که کصشو براش جر میدادم و چون دیگه قرص بارداری میخورد بهم میگفت بریزم توی کصش بعد میگفت کصشو بخورم و با زبونم آب توی کصشو بلیسمو بعد لباشو ببوسم. خلاصه از سه انگشت رسیدیم به خیار و بادمجونو کدو. دیگه حسابی گشاد شده بودم و آماده کیر واقعی بودم. یه روز مژده منو از لبه مبل طوری آویزون کرد که کیرم جلوی صورت خودم بود و مژده با یه خیار بزرگ که نصفیش توی کصش بود و نصفشو کرد توی کون من ایستاده بود بالای سرم. واااای چه منظره ای بود وقتی وانمود میکرد کیر داره و منو میکرد سینه هاش بالا پایین میشد موقع کردن. این منظره بقدری هات بود برام که الان فقط میخوام به یه شیمیل کیر کلفت بدم. وقتی چشای حشری مژده رو نگاه کردم که داره کونمو میکنه و لبای خودشو گاز میگیره چنان آبم پاشید توی صورتم که تا اونموقع اونطوری ارضا نشده بودم.

دیگه خوش بحال هاشم:
بعد از اون خوش به حال هاشم و من بود چون هر دوتامون به آرزومون رسیده بودیم. وقتی می نشستم روی کیر هاشم بالا پایین میکردم تا آبشو بریزه توم و ادامه میدادم تا یه خامه سفید تو کونم درست بشه و کیر هاشم بخوابه. آرزوم بود یه روز وقتی من مژده رو میکنم هاشم منو بکنه دوست داشتم وسط باشم ولی متاسفانه هیچ وقت پیش نیومد. بعد از اون ما ازون محل رفتیم و من رفتم سربازی و دیگه از سرباز تا درجه دارا اکثرا یه حالی با سوراخم کرده بودن و من هم که تا اون موقع تنها کیر هاشم رو می شناختم دیگه تبدیل شدم به یه جنده. کیرهای مختلف سایزهای مختلف مزه های مختلف ای جان الان عاشق کیرم و یدونه برام کافی نیست. چند سال بعد از سربازی یه بار رفتم محل قدیمیمون. مژده شوهر کرده بود رفته بود از اونجا ولی هاشم رو دیدم ولی اونم ازدواج کرده بود هر چی بهش نخ دادم دیدم انگار دیگه تو فاز این چیزا نیست منم دیگه مزاحمش نشدم چون خیلی خیلی خیلی بچه مودب و رازداری بود و اون سالها که منو میکرد حتی یکبار هم به کسی چیزی نگفت و آبروی منو حفظ کرد.

نوشته: کامبیز


👍 27
👎 9
28801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

966237
2024-01-12 00:26:43 +0330 +0330

کسکش لاشی تخیل های جقی
ادمین گاییدی مارو از بس داستان های تخمی و کسشعر پست کردی آقا داستان کم بذار ولی بدرد بخور باشه چیه ی مشت بچه جقی میذاری

3 ❤️

966252
2024-01-12 00:51:06 +0330 +0330

کامبیزها که کونی نبودن

2 ❤️

966265
2024-01-12 01:29:31 +0330 +0330

کشک فقط کامبیز

1 ❤️

966272
2024-01-12 02:10:35 +0330 +0330

کی آبش رو میریزه زیر بغل طرف کسخلی چیزی هستی؟

3 ❤️

966275
2024-01-12 02:49:02 +0330 +0330

یه روز مژده منو از لبه مبل طوری آویزون کرد که کیرم جلوی صورت خودم بود و مژده با یه خیار بزرگ که نصفیش توی کصش بود و نصفشو کرد توی کون من ایستاده بود بالای سرم. واااای چه منظره ای بود

خدای عوضی نگاه زیرت کن پدرسگ ببین چی افریدی کس کش خخخخخخخخخ
انگار لباس اویزون میکرده که میگه منو از مبل اویزون کرد خخخخخ09خ

1 ❤️

966278
2024-01-12 03:53:37 +0330 +0330

😂از کی تاحالا سکس با مژده خانوم ها شده گی؟؟؟
مگه کامبیزا و چنگیزا تاپ نبودن؟ چی شد من نفهمیدم

1 ❤️

966288
2024-01-12 05:13:15 +0330 +0330

خدایش داستان باحالی نوشتی 🌹

0 ❤️

966353
2024-01-12 18:42:39 +0330 +0330

مفعول سن پایین و تمیز از ارومیه می‌خوام ، کسی هست بیا pv لطفا 💦🔥

0 ❤️

966357
2024-01-12 20:18:40 +0330 +0330

جون عزیزم عجب کونی

0 ❤️

966524
2024-01-13 23:21:50 +0330 +0330

اوووووف عجب کوتی خوشبحال هاشم

0 ❤️

966693
2024-01-15 00:28:39 +0330 +0330

هاشم هم نشدیم

0 ❤️

968115
2024-01-24 19:24:13 +0330 +0330

جوووووون چه کون نازی اووووووف

0 ❤️

970085
2024-02-08 23:05:01 +0330 +0330

اوف کونش شبیه کون منه

0 ❤️