کاشکی...

1397/09/26

از بچگی یا از همون موقع ک فهمیدم سکس و اینا چیه! به خودم اومدم دارم عمم رو دید میزنم. دست خودم نبود انکارش هم چیزی رو عوض نمیکرد عمم بود مخصوصا که فقط 2 سال از مادرم بزرگتر بود و همیشه با مادرم میرفتن بیرون و کلا همیشه باهم بودن منم 15 یا شاید 16 سالم بود و اون موقع هم دیگه کلا همش دنبال سوراخ ک بکنیم توش ولی اصن مگه گیر میومد لعنتی؟!? (البته بود ولی واسه سن من زیاد مورد وجود نداشت) دیگ کلا یه مدت یسره نخش بودمو متاسفانه دست به شومبول هم بودم و یکسره حمومو گلنار دیگ!? مادرم یه مریضی خاصی گرفته بود که اکثر دکترای شهرمون نمیتونستن تشخیص بدن بلاخره بعد اینکه هزار نفر بهش گفتن قبول کرد ک بره دکتر تهران راستی یادم رفت بگم پدرم خطی هست و از شهرمون به تهران مسافر میبره (سواری) خلاصه قرار شد که واسه فرداش من بعد از مدرسه برم خونه عمم و اونجا بمونم پدرمم 3 تا صندلی عقب رو مسافر بگیره و مادرمم جلو بشینه و باهم برن تهران دکتر.
اولش اصن فک نمیکردم به اینکه بخواد اتفاقی بیفته و کلا تخمام پس گلوم بود و میترسیدم کاری کنم.
فردا صبح پا شدیم و من رفتم سمت مدرسه و پدرو مادرمم عازم تهران شدن خلاصش کنم که رفتم خونه عمه و زنگ زدم با ظاهر همیشگیش درو باز کردو یکم تف مالیمون کردو منم طبق معمول رفتم سمت اتاق دختر عمم(شوهر کرده و امل زندگی میکنه) لباسارو از کیفم در اوردمو عوض کردم و پاشدم رفتم تو حال و طبق معمول کلش او کلنزو اتیش کردم و همینطو سرم تو گوشی بود ک عمه جان با یه سینی چایی اومد نشست و شروع کرد ب پرسیدن اینکه مامان اینا کجا میرن دکترو از اینجور صحبتا خلاصه حرفش ک تموم شد واسم سوال شد ک ما ک تا حالا گشنه موندیم(ساعت2) پس چرا شوهر عمه نمیاد؟ ازش پرسیدم و گفت با سمیه(دختر عمم) و سینا(شوهر دختر عمم) رفتن بلغارستان واسه کارای اقامت سمیه و سینا گفتم اوکی اما یلحظه صدای عروسی شنیدم ک به ما تحتم ک نگریدم دیدم اونجاست ک عروسیه? عمم 42 سالشه(30 نشون میده لامصب?) سینه هاش تقریبا میشه گفت حدودی 75 عه و اماااااا باسنش ناموسا هر کدوم حداقل یه توپه بسکتبال هست(عاشق همین باسنش شدم?) قدش تقریبا متوسطه ولی از من یکم کوتاه تره قد من(175) خلاصه هیچی همینطو داشتم میخوردم ک گفت برو پایین (منحرف چایی داشتیم میخوردیم پایین هم میز ناهار خوری اونجا بود واس ناهار گفت برو?)منم رفتم پایین و نشستم ک اومدو غذارو کشید و خوردیم و گذشت تا موقع استراحت بعد از ظهر ک داشتم میرفتم سمت اتاق خواب دختر عمم ک عمم گفت برو رو تخت منو عباس(شوهر عمم) بخواب اتاق سمیه گردو خاک داره. خلاصه از من اصرار و از اون انکار ک ن نرو اونجا ماهم آلت بر دست رفتیم گرفتیم کپیدیم و کله کیری از اینکه نتونستیم حتی یه حرکت سکسی بریم و بکنیمش خلاصه داشت خوابم میبرد ک دیدم اومدو لباسشو عوض کردو لباس خواب پوشیدو اومد رو.تخت منم نم پس ندادم ک بیدارم خلاصه همینطور داشتم تو فکرم اینور اونور میکردم ک چجوری یه حرکت سکسی بزنم ولی به جایی نمیرسیدم ک دیدم خودش قمبل کردو ماشالا نصف تختو پر کرد و پشت به من خوابید منم چون جا نداشتم ریز ریز خودمو چسبوندم به قمبلش اما مشکل دوم شروع شد و سالار هم میخواست خودشو به قمبلش بچسبونه یه لحظه حس کردم یکم خودشو مالوند بهم اما بیخیال شدم و ریز ریز رفتم جلو تقریبا یه 10 دقیقه همینجوری داشتم پیشروی میکردم که دیگه قشنگ پوزیشن جور شد ولی یه مشکل پیش اومد اینکه الان باید چیکار کنم؟ پررو بازی؟ مظلوم بازی؟ کدوم؟ پررو رو انتخاب کردمو دستمو گذاشتم رو سینش ک یه اه ریزی گفت منم تو دلم یه جوووووون گفتم ک پرده اش پاره شد(گوشمو میگم منحرفا!?❤) یکم مالوندم و بعد شروع کردم از رو شلوار تلمبه زدن که دیدم برگشت سمتم و بدون هیچ حرفی فقط لبشو گذاشت رو لبم و اتیش گرفتم تو دلم میگفتم ایول دیگ کف دستی تعطیل بیکار شدم میام میکنمش(بعدا میگم ک اینطوری شد یا ن) خلاصه برگردیم به داستان لبامو جدا کردمو رفتم رو گردنش انقد میک زدم ک فک میکنم کبود شد همون لحظه. ریز ریز تیشرتش رو در اوردم و موند یه سوتین ولی خب اونو کار نداشتم فلن اروم چندتا بوسشون کردمو رفتم رو نافش زیاد خوشم نیومد سریع دست انداختم به شلوارشو کشیدم پایین یکم با شورتش بازی کردم ک حسابی حشری شدو هی ریز ریز اه میکشید شرتش رو کشیدم پایین(ازش بت ساخته بودم الکی اونی که فکرشو میکردم نبود) نه اونی که فکر میکردم نبود سالار داشت میخوابید که سریع رفتم سراغ خوردن کصش بلد نبودم خداییش ولی خب میخوردم یه 5 یا 6 دقیقه بود که داشتم میخوردم که یه اه لذت بخشی کشیدو ابش اومد منم بین دوراهی بودم که ابشو بخورم یا نه که دستمال گرفتمو پاک کردم چون خوشم نیومد. با خجالت گفتم نوبت توعه خوابیدم کنارش و اومدو سالارو گرفت دستش یه تف زدو یکم جغید و بعد کرد دهنشو حرفه شروع به ساک زدن کرد یکم دندون میزد ولی خب من هنوز درکی از ساک نداشتمو واسم مهم نبود دیگ انگا داشتن جونمو میگرفتن که پسش زدمو خوابوندمش یکم دوباره واسش خوردم و خیس کرد سریع استفاده کردمو. سالارو با ابش خیس کردم گذاشتم دم سوراخشو ریز کردم توش یه اه خیلی باحال گفت که یه شهوت عالی به دست اوردمو سرعت تلمبه رو بردم بالا صداش تقریبا بلند بود ک اه و ناله میکرد منم باهاش انرژی میگرفتمو تندتر میزدم کلا 6 یا 7 دقیقه بود فک کنم ک هی هم وسطش صبر میکردم تا ابم نیاد( خودمم نمیدونم از کجا ولی این ترفند رو بلد بودم حاژی?)
ابم اومدو پرسیدم کجا بریزم گفت بده بخورمش سریع گذاشتم دهنشو خالی شدم یکم بعد خودمو بزور کشیدم روش و افتادمو خوابیدم تا ظهر وقتی بیدار شدم همه چیز مثل قبل بودو خیلی ریلکس عمم به روم نیاورد جریانو ولی یبار گفت برو حموم وسط کارمون کثیف شدی منم گفتم چشم تا شب هم اونجا بودم که بعدش پدرو مادر اومدنو شب رفتم خونه و تا الان که 17 سالمه هیچ اتفاقی بین منو عمم نیفتاد جز اون ماجرا اما پشیمونم چون حرمت محرمم واسم شکست.
سعی کنید امتحان نکنید بچه ها…
ببخشید اگه قلمم یکم طنز امیزه اخه اصن بلد نیستم رسمی و خشک بنویسم یسری چیزارو هم اسم نبردم ببخشید بخاطر اینکه حریم شخصی حفظ بشه امیدوارم شب و روزی خوش داشته باشید❤

نوشته: Ho3ein


👍 0
👎 11
19485 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

735992
2018-12-17 21:30:04 +0330 +0330

مطمئنم مادرت جنده هست که توی حروم زاده رو پس انداخته.کاش سر زا مرده بودی همچین انگلی تو جامعه نداشتیم بیاد کس بنویسه و افتخار کنه

0 ❤️

736011
2018-12-17 22:41:55 +0330 +0330

به معنای واقعی کلمه کص عمت
متنفرم از ادمایی که یه گوهیو خوردن بعد میگن نخورین این گهو کونی ما میدونیم محارم بده و اله و بِله تو کونده نیاز نیست درس اخلاق بدی تازه سکس بدون کاندوم رواج دادی کیر عمو کاندومی تو کص عمت

0 ❤️

736073
2018-12-18 09:00:49 +0330 +0330

انت کسخول یا جغی
ان ذکرنا فی مخرج امک و اختک و عمک و خالک و جمیع نسوان اقوامک.
لا یکتب یا مخنث

1 ❤️

736091
2018-12-18 11:28:37 +0330 +0330

کیرم تو قلم طنز امیزت

0 ❤️

736098
2018-12-18 12:02:44 +0330 +0330

بابا نمکدوووووون
چقدر تو فانی آخه

0 ❤️

736107
2018-12-18 13:18:23 +0330 +0330

اولا این فانتزی مغز جقی خودت بود و آرزوی کثیفت بود ک عمتو بکنی و هزار رقم و مدل تا حالا با اینجور داستانا جق زدی.دوما توی پونزده ساله چی داری ک بهش بگی سالار.سوما تخمی تر و دور از ذهن بودن داستانت رو ن تا حالا خوندم ن شنیدم.چهارما از فانتزی جق خود بیشرفت رو از محارم نوشتی بعد آخرش کوص تلاوت میکنی و دیگران رو ارشاد میکنی؟در آخر من چقد خرم ک هم داستانتو خوندم و هم اینقد وقت گذاشتم و درباره خزعبلات تو نوشتم.

1 ❤️

736108
2018-12-18 13:21:24 +0330 +0330

ی چیز دیگه.اسم داستانت کاشکی و چند نقطه هست.همین ثابت میکنه ک شب و روز داری جق میزنی و همش میگی کاشکی فلان روز این کارو میکردم.همین نشون میده ک در گاییدن عمت حسرت ب دل موندی و هنوز جق میزنی.خاک بر سر جقیت کنم و در ادامه بقیه دوستان از خجالتت در میان.

0 ❤️

736173
2018-12-18 19:47:01 +0330 +0330

این یارو که کسشر تفت داد و از اروزهای جقیش پرده برداشت، ولی ای ملجوقینی که این کسشرا رو میخونین یهو فکر نکنین به همین تخمی دست میزنین به عمه یا خالتون اونا هم میگن اوووف شما هم سیخ میزنید ،، کسخلا با این کار فقط شوهر عمه و شوهرخالتونو خوشحال میکنید که یه کون بلوری مفت مهمون میشن و میگانتون :)))
عمو کاندومی تو کون جقی خالی بند داستاننویس

1 ❤️

736205
2018-12-18 20:47:17 +0330 +0330

کاری به داستانت ندارم ولی قلم طنز آميز خخخه کجاشو میگی

1 ❤️

736607
2018-12-21 10:37:12 +0330 +0330

خیلی ریز کص ننت

2 ❤️

787025
2021-01-18 04:03:45 +0330 +0330

مغز جقی جماعت باید گایید اول داستان میگی ۱۵ یا شاید ۱۶ سالم بود
اخرش میگی تا الان که ۱۷ سالم
یادت نیست پارسال یا دو سال قبل بوده!!!
خب اون جق کمتر بزن سلول های خاکستری مغزت که داره از شومبول شما در میاد نه آب کیر پسرجان
امان از فیلترشکن که همرو تو ایران کرده عمو جانی

0 ❤️




آخرین بازدیدها