ارباب چادری من

1402/12/02

سلام به همه اسم من امیر حسین هست من الان ۲۳ ساله و این داستان مال ۱۰ سال پیش هست من اون موقع ۱۳ سالم بود. من تک فرزند هستم پدرم حاجی هست توی بازار یه مغازه فرش فروشی داره و مادرم هم در رشته فقه تحصیل می‌کرد و چون پدرم هزینه گذاشت و ساخت مجوز مدرسه طلبه دختران رو برای مادرم باز کرد البته این ها موقعه ای بود که مادرم درسشو کامل تموم کرده بود. من بیشتر وقتی برای اینکه خونه حوصلم سر میرفت میومدم پیش مادرم البته طبقه بالای کلاسش طبقه بالا یه جایی رو آماده کرده بودم برای اینکه یا میخواست پرنده ها رو چک کنه یا بعضی وقتی یه چرتی بزنه من بیشتر وقتی اونجا میموندم و با کامپیوتر اونجا گیم بازی می‌کردم که خودم توشون نصب میکردم. یروز بعد مدرسه رفتم طبقه بالا حوزه اتاق مامانم و درو قفل کردم چون میدونستم کلاس مادرم بیشتر از یکی دو ساعت طول میکشه اول یه چرتی زدم و بعد چند دقیقه رفتم سره کامپیوتر من اول سن بلوغم بود و داشتم احساست جنسیم کم کم خودشون رو بروز میدادن من از اینکه جق بزنم خیلی میترسیدم و احساس گناه میکردم بخاطر طرز فکری که خانواده ام و خودم داشتم. تو مدرسه یه دوست داشتم به اسم سپهر که رفیق ۳ سالم بود ازش درمورد این چیزا پرسیدم و یبار گفت بیا خونمون اونجا برات این چیزا رو توضیح میدم بعد مدرسه من رفتم مادرم اطلاع دادم که میخوام برم خونه سپهر و تا قبل غروب برمیگردم مادرم هم اجازه داد ما رفتیم خونه سپهر رو مادر و پدرش جفت سرکار بودن و جفتشون غروب میومدن خونه رفت از اتاق باباش یخ جایی که جا مخفی داشت یه سیدی آورد و گفت امیر حسین بهتره اینو ببینی سیدی رو گذاشتیم تقریبا دو ساعت بود سپهر چون چند بار این فیلم رو دیده بود و باهاش جق زده بود میدونست هر قسمتش چی میشه اولش دوتا زن بودن تو اداره که باهم لز کردم من اون موقع نمیدونستم این دارن لز میکنن و اون موقع نمیدونستم لز یعنی چی گفتم سپهر چرا زنا دارن همدیگرو میبوسن مگه اینا گناه نیست که اونم گفت نمیدونم بعد اون دوتا زنا قسمت های بعدی ۶ سکس عادی زن مرد بود بعد یه قسمتش سپهر گفت اینجا رو ببین امیر حسین دوتا مرد جوون آمدن شروع کردن از هم لب گرفتن بعد کیر همو مالیدم بعد شلوار همو در می آوردن شروع کردن اول خوردن کیر هم بعد سکس کردن باهمدیگه گفتن سپهر اینا که دارن باهم لواط میکنن گفت آره پیش خودم یعنی چی اگه گناه پس چطوری اینا دارن انجامش میدن بعد سپهر دستشو گذاشت روی کیر من از رو شلوار کیرم سیخ سیخ شده بود منم دستمو گذاشتم رو کیر سپهر بعد آمدیم مثل اون مرد ها از هم لب بگیریم که بلد نبودیم بعد جفتمون شلوارمانو درآوردیم کامل لخت شدیم بعد شروع کردیم به خوردن کیر های هم که اون موقع ۱۱ و ۱۲ سانتی متر بودن به صورت ۶۹ شدیم جفتمون بلد نبودیم بعدش سپهر بهم گفت به شکم بخواب یه بالشت هم گذاشت زیر شکمم بعد بهم گفت شل کن خودتو به کیرش تف زد و کیرش کامل کرد تو سوراخ کونم اولین بار بود کسی کیشوت تو کونم می‌کرد کونم داشت آتیش می‌گرفت اما لذت بخش هم بود بعد چند بار تلمبه زدن آب سپهر امد ریخت رو کون من بعد با دستمال کیر خودشو کون منو پاک کرد بعد نوبت من شد سپهر خوابید منم کیرمو کردم تو کون سپهر اما سپهر واکنشی نشون نمی‌داد انگار قبلا هم اینکارو کرده بود بعد منم آبم امد اولین باری یه همچین حسی بهم دست می‌داد خیلی خوب بود با دستمال خودمو کون سپهر رو پاک کردم و بعد پاشدیم لباساشون پوشیدیم بعد سپهر میخواست قطع کنه فیلمرو که گفتم ادامه هم داره گفت آره ولی گفتم ولی چی گفت فکر نکنم خوشت بیاد گفتم چیه گفت یه زنه یه مرد رو میکنه گفتم یعنی چی یعنی کیر داره که سپهر چون میدونست اون چی بود گفت نه بهش میگن کیر مصنوعی من که اولین بارم بود این چیزارو می‌شنیدم گفتم خب بزن ببینم چیه این که میگی زد که یه مرد جوان لخت خوابیده بود رو تخت به شکم بعد یه زنه با یه لباس اداره ای آمد بعد چند ثانیه صحبت با دست محکم چک میزد در کون مرده بعد مرده هم به انگلیسی می‌گفت sorry . sorry بعد زنه جلو مانتوش باز کرد یه دفعه یه کیر امد از لای پاش بیرون همون کیر مصنوعی بود بعد اون کیرشو چرب کرد بعد کرد تو کون همون مرد جوونه و داشت تلمبه میزد و مرد هم التماس می‌کرد هم ناله می‌کرد فریاد می‌زد و زنه هم می‌خندید بعد چند دقیقه داشت از شلواره زنه داشت آب می‌چکید بعدش از رو مرد بلند شد کیرشو کشید بیرون و دوباره یه چک دیگه به کون مرده زد و رفت و بعد چند دقیقه فیلم هم تموم شد. سپهر گفت خب امیر حسین نظرت چیه گفتم همشون خوب بودن اما آخری از همه بهتر بود سپهر هم گفت ای شیطون نکنه خوشت آمده گفتم آره خیلی خوب بود بعد ها گذشت من دیگه افتاده بودم به جق زدن و دیگه کمتر به این فکر میکردم که گناه داره جق میزدم و به اون فیلمه فکر میکردم و ریز هم خودمو انگشت هم می کردم البته تو دستشویی و حموم نه جاهای دیگه بعد یه مدت به سپهر گفتم سپهر میتونی از اون کیر مصنوعی ها میشه از کجا پیدا کرد چون اون موقع اینترنت مثل الان نبود گفت یکی رو میشناسم میتونه برات یکی بیاره اون موقع یادم نیست هزینش چقدر شد با یه بدبختی ۷ ماه طول کشید تا پولشو جور کنم بعد یه هفته سپهر گفت بیا محصولت رسید. منم رفتم خونمونو بسته رو باز کردم یه دیلدو بند دار کمری رو از توش درآوردم رفتم یه کاندوم از کشو بابام برداشتم و با یه کرم رفتم تو اتاقمو نشستم رو تخت تکیه دادم به دیوار آروم سر دیلدو رو کردم تو کونم بعد کلی سعی تلاش تونستم سرشو بکنم تو کونم کونم داشت آتیش می‌گرفت بعد چند دقیقه تکون دادن دیلدو. دیلدو رو از کونم در آوردم به شکم خوابیدم کونم داشت ذوق ذوق می‌کرد و میسوخت از اون به بعد کار من شده بود جق زدن و بعضی وقتی هم سره دیلدو رو تو کونم کردم اما هر دفعه تا سرشو بیشتر نمی تونستم تو کونم. گذشت من بعضی وقتی که میرفتم اتاق مادرم طبقه بالا حوزه تو راهرو همیشه نازنین رو میدیدم و با لبخند باهام سلام علیک می‌کرد یه اون موقع ۱۷ سالش بود یه دختر محجبه با چادر و رنگ پوست سفید صورت گرد و چشمای درشت مشکی و ابرو های پر دماغ و لب. بدن معمولی منو می‌دیدید با لبخند باهام صحبت می‌کرد و می‌گفت بازم میخوای بری بالا با کامپیوتر بازی کنی که منم میگفتم آره با اینکه سنش از من بیشتر بود اما یه حس عاشقانه کوچیکی بهش داشتم و ازش خوشم میومد. چند روز گذشت یرور قرار شد مادرم بچه ها برای یه سفر زیارتی ببره به جمکران با اتوبوس و قرارد بود من ۵ روز خونه خالم بمونم منم به بهونه میخوام برم خونه دوستام بمونم میرفتم خونمون اما چون مادرم کامپیوترم رو جمع کرده بود منم با کلید زاپاسی که از حوزه مادرم ورداشته بودم راه افتادم به سمت حوزه معمولا هیچکی نبود اونجا چون موقعه هایی که مادرم نبود بچه ها نمیومدم اونجا منم کلید انداختم درو باز کردم و بعدم قفل کردم سریع خودمو رسوندم به اتاق طبقه بالا رفتم دره اتاق رو باز کردم کیفمو گذاشتم رو موکتی که انداخته بودن وسط اما دورش خالی بود کفشامو دراوردمو درو بستمو رفتم نشستم اول یه دل سیر با کامپیوتر بازی کردن تقریبا نزدیک بعد کمبردنمو باز کردم درآوردم گذاشتم کنار بعد شلوارو شرتمو هم درآوردم فقط جوراب پیرهنم مونده بود دیلدو رو ورداشتم چرب کردم با کرمی که تو کیفم آورده بودم بعد واستاده با یه دستم نگه داشتمش آروم سرشو کردم تو کونم هنوز کونم عادت نکرده بود و فقط سرش با زور میرفت تو از اون طرف هم با اون یکی دستم کیرمو می‌مالید و جق میزدم بعد چند دیقه آبم امد از دیلدو بلند شدمو دیلدو رو گذاشتم کنار و از شدت خستگی چشام داشت میرفت همونجا به شکم گرفتم خوابیدم بعد چند دیقه که از خواب بیدار شدم لخت لخت بودم با دست قپونی بسته زانوهام هم به هم بسته شده بود و از پایین بسته بود به دور گردنم دوتا پاهام هم از مچ به هم بسته بودن شلوار و شرتمو که قبلا در آورده بودم پیرهنم رو هم درآورده بود اما جورابام هنوز پام بود دیدم تا به خودم بیام دیدم نازنین داره غش غش میخنده و داره با گوشیش ازم عکس میندازه اون موقع از این گوشی کشویی ها داشت میگه امیر حسین از تو بعید بود این چیزا تو که پسر خوب مؤمنی بودی میدونی اگه این عکساتو بقیه یا مامانت ببینه چه بلای سرت میارن من که هنوز گیج و منگ اتفاق بودم پیش خودم میگفتم این چطوری امد اینجا کلیدای اینجا جفتش که دست منه هم مال مادرم هم زاپاسه زاپاس رو که از قبل داشتم اصلی رو هم که شبی که فرداش مادرم قرار بود بچه هارو ببره از کیفش ورداشتم منم گفتم نازنین تو چطور آمدی اینجا کلید از کجا آوردی که گفت از کلید مادرت کپی زدم یروز که نبود من آمدم بجاش بعضی کاراشو انجام بدم بعد گفتم نازنین بیا دستامو باز کن اصلا کارت قشنگ نیست بیا تا عصبانی نشدم که نازنین با صورت اخمو گفت مثلا چه غلطی میخوای بکنی که بهش گفتم میخوابونمت زیر مشت لگد که بعد این حرف من از رو میز بلند شد و امد طرف منو دوتا کشیده محکم خوابوند دره گوشم یکی چپ یکی راست که گفت باره آخرت باشه با من اینطوری صحبت میکنی تا میخوام بابت چقولی هایی که از من میکردی یا وقتی منو مسخره میکردی پیش بقیه انتقامجو ازت بگیرم که من فهمیدم واقعن نسبت به من کینه دارم واقعن ترسیدم من ۱۳ ساله تاحالا یه نفرو آنقدر عصبانی ندیده بودم و واقعیتش حس ترس برم داشت که میخواد باهام چیکار کنه امد گفت حالا حالا باهات کار دارم امیر حسین گفت هم در قفله هم دستو پات بستس رفت سمت کیف من داشت کیفمو می‌گشت که من کلی سر صدا کردم و گفتم نکن دست نزن بیا اینور که امد جورابامو از پام درآورد جفتشون مچاله کرد گذاشت تو دهنم بعد رفت سراغ کیفم دوتا دستکش پلاستیکی سفید از توش درآورد با یه کرم و یه سیدی که گفت این سیدی چیه امیر حسین یه کپی بود از همون فیلم سوپره که سپهر یه کپی برام زده بود سیدی رو برداشت و رفت سمت کامپیوتر و روشن کرد کمپیوتر و سیدی و گذاشت شروع کرد به دیدن سیدی که توش فیلم سوپر بود نازنین هم می‌خندید و فیلم و نگاه می‌کرد و می‌کرد امیر حسین اینو از کجا پیدا کردی که رفت تا آخر فیلم و رسید به اون زنه که با دیلدو با مرده سکس می‌کرد که یه لحظه نازنین ساکت شد فقط فیلمو نگاه کرد و بعد اینکه تا آخرش دید گفت این آخری مدلش جدید بود تا حالا ندیده بودم امد سمت منو کرم رو هم از رو میز برداشت امد پشت من اون دوتا دستکش رو هم دستش کرده بود بعد دیلدو رو برداشت یذره چربش کرد خیلی کم بعد دیلدو رو یدفعه تا نصفه کرد تو کونم من با اینکه جورابام دهنم بود اونارو سفت با دندونم فشار دادم داد زدم و ناله کردم کونم داشت آتیش می‌گرفت نازنین هم دیلدو رو تو کون من تکون میداد هر چی بیشتر تکون میداد من بیشتر ناله میکردم نازنین هم بیشتر خوشش میومد و می‌خندید بعد دیلدو رو همونطوری نصفه تو کون من ول کرد پاشد کمربند شلوارمو آورد شروع کرد باهاش زدن تو کون کمر و رون من داشتم میمردم با هر ضربه که میزد نامردی هم نمی کرد آنقدر محکم میزد تو کمرم کونم رونم آنقدر زده بود که پوستم سرخ سرخ شده بود و داشت جاشون ذوق ذوق می‌کرد بعد تو همون حالت دستو پا بسته منو به کمر برگردوند البته قبلش دیلدو رو از کونم درآورد و گذاشت کنار بعد شروع کرد زدن کمربند به سینه و صورت شکمم تو اون لابه لا ها دو سه باری هم زد به کیر و خایم که داشتم از درد میمردم هر بار که می‌خورد بهشون چشام از درد سیاهی میرفت بهم گفت اگه هرچی میگم گوش کنی سیاه و کبونت میکنم بعد جورابامو از دهنم درآورد گفت فهمیدی چی گفتم منم از ترس سریع گفتم بعد نازنین خانوم هر چی شما بگید بعد بهم گفت همین حالت به کمر خوابیده بمون رفت صندلی کامپیوتر رو آورد که از این چهار پایه ای ها بود چرخ نداشت آورد گذاشت بالا سره من بعد بنداز کتونیشو شل کرد یه کتونی سفید پاش بود سایز پاش هم ۳۸ بود از زیر کتونی دیدم بنداشو شل کرد انگشت انداخت از پاشنه کتونیش پای چپشو درآورد بعدم راستشو کتونیاشو گذاشت کنار بعد جورابای سفیدشو که زیرش یکم سیاه شده بودو گذاشت رو صورتم حسابی بوی عرق میداد منم میگفتم اوف جورابات چقدر بو میده که نازنین گفت الان نزدیک ۵ روز میشه دارم این جورابارو هروز میپوشم که گفت ۲ هفته پیش داده یکی از دخترای اینجا حسابی پاهاو جورابشو لیسیده من که حالم از این چیزا بهم می‌خورد اونم پاهاشو می‌مالید همه جای صورت من اون جورابای بو گندشو می‌مالید به همه جای صورتم بعد گفت دهنتو باز کن باز کردم پاهاشو گذاشت تو دهنم گفت پای کامل لیس بزنی و جورابامو تمیز کنی من به زور دهنمو باز میذاشتمو جوراباشو لیس میزدم اگه این کارو نمیکردم با کمربند چند تا محکم بهم میزد منم از ترس جفت جورابشو کامل لیس زدم به طوری که وقتی جوراباشو بو کرد گفت حالا خوب شد دیگه بو نمیده بعد بهم گفت دوباره بچرخم به شکم بخوابم بعد دست انداخت جورابای سفیدشو که تا بالای قوزک بود رو درآورد بعد گذاشتشون تو دهن من انگشتای پاشو دیدم یه انگشتای بلند و کشیده با ناخن های سفید بدون لاک بعد تو همون حالت یکی از کتونیاشو با بندش از پشت گردن من بست که کتونیش تو دماغم باشه از اون طرف جوراباش تو دهنم بود از اون طرفم یه کتونیشو بسته بود به صورتم بعد بلند شد دوباره شروع کرد با کمربند زدن به کمر و کونم من از شدت درد دوباره ناله میکردم و داد میزدم اونم با این کار من می‌خندید و بیشتر منو میزد بعد رفت سراغ دیلدو یکم نگاش کرد بعد چند دیقه کلنجار رفتن باهاش بالاخره فهمید چطور میشه پوشیدش از رو شلوار پوشیدشو بعدشم سفت کرد بعد امد پشت من دیلدو رو با کرم چرب کرد دوباره تا نصفه کرد تو کون من از شدت درد داد میزدمو خودمو سفت میکردم نازنینم با این کار من شروع کرد از پشت با کمربند زدن یجا اون وسطا دوباره یکی از کمربند ها خورد دوباره به تخمم من از درد شل شدمو افتادم به شکم بعد نازنین گفت تو این ۳ روزی که مونده بیان منو تو اینجاییم نه کسی صداتو میشنوه نه کسی میاد دنبالت تو همون حالت شروع رد تلمبه زدن با نصفه دیلدو تو کون من من بخاطر ضربه ای که خورده بود به تخمم کلا منگ منگ بودم و چیزی جز تلمبه و سوزش و درد تو کونم و درد تخمم حس نمیکردم و اصلا حتی صدای نازنین رو هم نمیشنیدم یه موهامو گرفته بود و تلمبه میزد یه ظهر تا غروب از ساعت ۲ ظهر تا ۷ بعد ظهر همینجوری تو کون من تلمبه زد بعدش‌دیلدو رو کشید بیرون از کون منو پاشد دیلدو درآورد گفت دیگه خسته شدم بعد دیلدو رو گذاشت رو پیرهن شلوار من که رو میز کامپیوتر بود بعد کتونیشو از صورتم باز کرد جوراباشو از دهنم درآورد ولی نپوشید گذاشت تو جیبش خالی کتونیشو پوشید و گفت خیلی خب حسابی ادب شدی پاشد رفت درو بست و چراغم خاموش کرد و رفت من تنها مونده بودم با کلی بدبختی تونستم خودمو بکشونم سمت میز کامپیوتر با تیکه میلش که نوک تیز بود باهاش پارچه دستامو آنقدر بسابم تا پاره بشه بعدش پامو باز کردم و با اینکه کونم خیلی درد میکرد و نمیتونستم رو پاهام واستم با بدبختی لباسامو پوشیدمو کلید و وسایلمو همرو جمع کردم تو کیفمو از اونجا زدم بیرون از ترسم دیگه پیدام نشد حتی بعد ها بعد مدرسه از ترسم خونه میموندم و نمی‌رفتم پیش دوستم و گذشت ما از اون شهر اسباب کشی کردیم رفتیم یه شهر دیگه این بود از داستان من امیدوارم خوشتون آمده باشه خداحافظ

نوشته: امیر حسین


👍 6
👎 10
40401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

972072
2024-02-22 02:58:15 +0330 +0330

اي كيرم تو چادري

0 ❤️

972086
2024-02-22 06:52:23 +0330 +0330

نکن این کارو آقا امیییییر حسین😁

0 ❤️

972102
2024-02-22 08:50:58 +0330 +0330

دوباره توهم میسترس چادری

1 ❤️

972113
2024-02-22 10:18:40 +0330 +0330

سلام عزیزم دکتر هستم وتشخیص من این هست مادر شما جنده وپدرشما کسکش و خود شمات ملجوقه ملجوق ها هستی البته ی خط خوندم فهمیدم لطفا مریض بعدی

1 ❤️

972299
2024-02-23 17:38:21 +0330 +0330

میگما جون مادرت دیگه ننویس خاک تو سر کونی جقیت

1 ❤️