بریم که تمومش کنیم:
اول از همه اونایی که کامنت خوب گذاشتن ممنون و کسایی که کامنتایی که فش دادن و چیزای بد گفتن من اونا رو…
بعد اینکه یه چندتا جواب به بعضی کامنتا بدم:
یه عزیزی گفته بودن تو منطقه ما بودن و کار ما سخته و اینکه یکی تو سن من نمیتونه خونه خودش و داشته باشه و نمیتونم یه زنه مجرد و بیارم خونم.در جواب:دوست عزیز درسته کار ما سخته ولی سه ارگان داریم:ارتش کاری به ما نداره فقط تروریست لب مرض و نیروی انتظامی فقط بلده گزارش سرقت و قتل ثبت کنه که دست خودش با دزدا تو یه کاسس و سپاه که کاری به ما نداره فقط دنبال ماشینای حمل مواده و با استفاده از مخبراش راحت ماشین و توقیف میکنه نصف مواد و بر میدارن برای خودشون و بقیش و ثبت پرونده میکنن اگرم بعضی وقتا بی پول باشن جلوی ماشینای ما یا سوختبرا رو میگیرن پول میگیرن ازشون اگرم پول ندی یه چیزی ازت میکنه یا یکم از بارت یا سوختت یا … و در مورد خونه اینکه ما خانوادتن کلا تحصیل کرده ایم و عقیده های ناجوری(به شدت مذهبی بودن) نداریم و بابام میدونست تو سن من یکم آزادی لازمه و این آزادی و قدرت تصمیم گیری و به من داده بود و زن مجردم تو داستان هست
یه عزیز دیگری در مورد طریقه لباس پوشیدن ما بلوچا گفته بود در جواب:کی گفته ما بلوچا تو خونه خودمون نمیتونیم لباسای راحتیه ست بپوشیم که شلوارکش تا زانومون باشه بیرونم که لباسامون یه شکلیه مثل هم فقط رنگشون فرق داره همین
یکیم گفته بود که با داشتن خونه و ماشین و پول و اینا چرا پول نداشتیم بریم قلیون بکشیم در جواب:پول داشتیم و از خانواده های پولداری بودیم اما نه مثل شما بزرگ شده بودیم و اینکه به خودمون اجازه نمیدادیم بریم پیش بابامون بگیم پول بده برا ما معنی نداشت که بریم بگیم موجودی کارتم تمومه
یه عزیزی از رو تیکه گفته بودن که دولت و بدن دست ما همه مشکلا حل میشه در جواب:اول اینکه کاری که ما میکردیم این بود جنس ارزون میومد با قیمت بالا فروخته میشد کلی سود داشت بعد اینکه من بابام از تمام کارای من در جریان بود و نمیذاشت جایی گول بخورم و کاری بکنم که بگا برم تو هر کاری باهاش مشورت میکردم
یه عزیزی گفته بودن که چرا اصرار در گفتن طایفه و قومیت دارم در جواب:چون من تو جایی زندگی میکنم قانون گذار و جلاد و قاضی مردمن و رهبرش یکی دیگس و یه بچه بلوچ تو سن من میتونه این کارا رو بکنه اما یه پسر تقریبا 18 ساله تهرانی فوقش بشینه پشت ماشین باباش و تو حیاط خونشون یه ذره گاز بده در حالی که اینجا تو خیابونا بچه های 10 ساله با هایلوکس تو خیابونا برا خودشون میچرخن اینم لینک فیلمش:
https://www.instagram.com/reel/CqS4axFuFq9/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
(نمیدونم لینک و درست نوشتم یا نه اگه نبود آخرش یه مساوی بزارید)
و یکیم گفته بودن که با نیسان آبی قاچاق میکنیم در جواب:اونا سوخت میبرن اما ما با 405 شارژر و ایرپاد و … وارد میکردیم و اینکه این وسط من فقط یکی از اون شریکا(بقیه دوستام بودن که پولامون و رو هم گذاشته بودیم) بودم که سرمایه وارد کار کرده بود
در آخر همه اینا بگم که حاصل سه سال زحمت و همه اینا شده بود یه خونه که به نام عمومه که تا یه ماه و نیم دیگه به اسم خودم میشه و یه ماشین که به نام بابامه فعلا باهاش این ور و اون ور میرم تا بفروشتش و پولی که باهاش کار میکردم تو ساخت و سازم من فقط پول و میدم به عموم اون خودش تا آخرش میره بعد میگه این سهم تو اینم سهم من کم کم دارم یه چیزایی در موردش یاد میگیرم
و اینکه یه شب که میخواستیم بریم بخوابیم گفتم دل و بزنم به دریا و بهش بگم که بهش حس دارم و این کار و کردم تا یه هفته باهام حرف نمیزد جوری بود که حتی غذا درست میکرد میزاشت من بخورم و برم بعد اون میومد و غذاش و میخورد چند باری معذرت خواهی کردم ولی بعد اون یه هفته اومد گفت خونه پیدا کرده و میخواد بره منم چیزی نگفتم اونام رفتن یه روز بعدش عموم اومد پیشم باهام صحبت کرد که سحر اومده به بابات همچین چیزی گفته میدونم جوونی ولی نباید این کار و میکردی و یکم نصیحت(زیاد بود البته)من کلا دیگه از داخل جر خورده بودم چون واقعا مهمترین شخص تو زندگیم بابام بود که کلا از چشمش افتاده بودم رفتم باهاش صحبت کردم گفتم گوه خوردم و… اونم فقط گفت فک میکردم عاقل تر از این حرفایی و نمیدونستم که زنه بیچاره رو از رو حوس آوردی خونت… بعد از همه اینا دوباره رابطمون خوب شد ولی بابام دیگه اون اعتماد قبلی و نداره اسم داستانم از رو این قضیه گذاشتم که قبل همه اینا اولین سکسم تو تقریبا 18 سالگی میشه(یه ماه به تولد 18 سالگیم مونده) و ریده شد به همه چی و اینکه فهمیدم از این قضیه فقط عموم و بابام خبر داشتن کلا همین بود میخواستم بگم که یکی دیگه مثل من ریده نشه توش
نوشته: عماد
بعد میگن چرا کستانها رو مسخره میکنید! بفرمائید اینم نتیجش! یارو کستان نوشته بود که توش خدمتکارو بکنه دوستان جوری خدمتش رسیدن که گرایشش عوض شد قسمت دومش رو یه جور دیگه نوشت زنه رفت دنبال زندگیش اینم رفت به باباش داد! یعنی عملا آبروی زنه رو نجات دادید!! از گروه اونجرز زنگ زدن گفتن به اصل ماجرا نویسا بگو میشه بهتون ملحق بشیم؟ 😀 😛 😁
۲۰ سطر داستانته ۱۸ سطر راجع به کامنتای قسمت اول حوشتی کیرم دهنت برو همونجا جواب اونا رو بده بیا اینجا کصتانتو تفت بده کیری خان بعدشم ما همه یه ملتیم کورد و تورک بلوچ و عرب هر کسکشیم مسخره کنه کیرم تو اول و آخرش
خوب معمولا اینجا جواب کامنتها ونظرات ومیدن البته نیازی هم به پاسخگویی نیست مگه اهمیت داره که بگن دروغ میگی یا راست اینجا بخواهی جواب بدی به کامنتها فقط باید جواب فحش وبدوبیراه و… رو بدی
بعد کی گفته بچه های تهران فقط ماشین باباشون وسوار میشن و…
اول اینکه فقط زندگی کردن تو تهران خودش یه دل نترس وجرات میخواد
دوم خلاف کردن اشرار وقاچاقچی بودن فکر نکنم افتخاری داشته باشه بعدم فقط این کارهایی که گفتی ومنبع در آمد اهالی هست چون مرز نزدیکتون هست انجام میدید اگر تهران یا کرمان یا همدان و… هم کنار مرز بود این کارها رو انجام میدادن
خوب معمولا اینجا جواب کامنتها ونظرات ومیدن البته نیازی هم به پاسخگویی نیست مگه اهمیت داره که بگن دروغ میگی یا راست اینجا بخواهی جواب بدی به کامنتها فقط باید جواب فحش وبدوبیراه و… رو بدی
بعد کی گفته بچه های تهران فقط ماشین باباشون وسوار میشن و…
اول اینکه فقط زندگی کردن تو تهران خودش یه دل نترس وجرات میخواد
دوم خلاف کردن اشرار وقاچاقچی بودن فکر نکنم افتخاری داشته باشه بعدم فقط این کارهایی که گفتی ومنبع در آمد اهالی هست چون مرز نزدیکتون هست انجام میدید اگر تهران یا کرمان یا همدان و… هم کنار مرز بود این کارها رو انجام میدادن
خب دوستان توجه داشته باشین نویسنده ی داستان جق زده آبش اومده و ایده ای به ذهنش نرسیده برای ادامه ی داستان مجبور شده تمومش کنه.
و چون متنش کوتاه بوده انچه گذشت هم نوشته.
پس بابات رید بهت،میگفتی شل برینه به همه جات برسه
کیر خر و یه عزیزی گفته بود گوهتو بخور برو دیگه
خاک تو سرت این داستان سکس بود یا تر زدن به همه چی؟
چه بیکاری که پیامارو میخونی داستان من 40 کا ویو خورده یدونه از پیامارو هم نخوندم
کوسخل خر هایلوکسی که طاقت انتقاد نداری به کونت میخندی میای داستان میگی داستان نه کوسشعر
دوستان عزیز نظر من را هر کا ر کردم نمیدونم چرا ثبت نشد تمام کامنتها را خواندم ولی به روح پدر و مادرم هنوز داستان را نه قسمت قبل نه این قسمت چون کی نیست علاقه به خواندن ندارم ولی خیلی مغرور نشوید اول فرهنگ واقعی مناطق رابشناس بعد شخصیت خود را نشون بده
داداش شک نکن سحر یا دوست دختره باباته یا عموت. جنابعالی هم با عرض شرمندگی اوسکولی بیش نیستی
خاک. برسرت ک آبروی هرچی بلوچ رو بردی یک ضرب المثل ما بلوچا هست ک میگه مرد برای نام میمیرد نه نان