سرگذشت فانتزی های من (۱)

1402/12/11

این قسمت: تری سام در باغ♡

ژانر قصه : رئالیست واقعیت (سکس سه نفره)
داستان براساس واقعیت نوشته شده و فقط اسامی تغییر یافته.
☆زمستان ۱۳۹۳☆
سرمای زمستون خیلی طاقت فرسا بود. بهترین کار برای من نشستن توی خونه و نوشیدن یه چایی داغ بود. که یکی از شب های سرد زمستونی فرزاد دوست قدیمی ام با من تماس گرفت و گفت زن داییمو دارم میبرم باغمون و الان میام دنبالت که بریم.
من غافل گیر شدم و اصلا آماده نبودم . و ما فقط یک بار توی پاییز با مریم زن دایی فرزاد بعد از اون داستان اول که براتون نوشتم رابطه سه نفره انجام داده بودیم. و من به شدت دلم براش تنگ شده بود و میخواستم فرصتی بشه دوباره باهم باشیم.اما نمیدونستم یک دفعه ای قراره بریم باغ فرزاد و تا صبح اونجا باشیم.
خوبه یادآوری کنم که مریم زن دایی فرزاد یه زن ۳۳ساله خوشگل ، ورزشکار و پولدار تصمیم داشت با فرزاد رابطه داشته باشه و عاشقش شده بود.فرزاد هم به زن داییش گفته بود که به یه شرط این رابطه را شروع میکنه و اون شرط اینه که یه گروه سه نفره با من تشکیل بدن و همیشه باهم باشیم. و من و فرزاد دو تا پسر ۲۳ ساله حشری و سکسی که باید از این به بعد یه زن سکسی ۳۳ ساله را سیر و ارضا میکردیم.که مریم خانم قبول کرد و ما اولین سکس سه نفره خودمونو تو خونه خالی من انجام دادیم و این شروع یه رابطه خاصی شد که ادامه داستانو براتون بازگو می کنم.

بعد از تماس فرزاد من سریع رفتم حمام و آماده شدم و در حال ادکلن زدن بودم که فرزاد رسیده بود در خونه تا منو سوار کنن و بریم باغشون.
وقتی سوار ماشین شدم مریم خانم زن دایی فرزاد جلو نشسته بود. یه تیپ زمستونی خیلی لاکچری و ناز پوشیده بود و آرایش لطیف و تحریک کنندش خیلی به چشم میومد.
انگار خیلی خوب بلد بود که دو تا پسر به سن ما از چه آرایش ، تیپ ، لباس و مودلی خوشمون میاد. صحبت هامونو شروع کردیم از سلام…احوال پرسی…حرف های حاشیه ای و سکس. فرزاد که داشت رانندگی میکرد یه دفعه دستشو گذاشت روی رون مریم خانم و گفت : ما که حالمون خیلی بده شما چطور سروش جان ؟!
منم با صدای آروم خودم گفتم : آره خب ، پرستار نداریم ازمون مراقبت کنه دیگه. مریم جون هم که خب ستاره سهیل شدن و افتخار نمیدن براما وقت بذارن کمی.
مریم خانم : نه آقا سروش نگید اینجوری . بخدا منم‌گرفتارم دخترم مدرسه داره از یه طرف باباش اذیت میکنه میره این کشور اون کشور به بهانه کار میره سراغ جنده های روسی و مراکشی و سوری فک کرده منم خرم نمیفهمم.خلاصه گرفتارم سروش جان. و دلم خیلی براتون تنگ شده بود.هم شما هم فرزاد جان. امشبم با هزار داستان پیچوندم که یعنی برم خونه خواهرم که خواستم امشبو پیش شما باشم خوش بگذرونیم.
فرزاد : مریم جون امشب میخوایم حالشو ببریم و …نمیخورمو …نمیکنمو…نمیدمو…نمیشم واز این حرفا تو کارمون نیست . مگه نه سروش جان؟
منم با لبخند گفتم صد در صد . حالا کی میخواد تو این سرما جوجه سیخ کنه بذاره رو منقل واسه شام؟!
همین طور که تو جاده بودیم به طرف باغ ، فرزاد گفت : کسی لازم نیست سیخ کنه خودش همینجوری سیخه . ما فقط میریم رستوران غذا را آماده تحویل میگیریم و میریم باغ.
بعد از این حرف فرزاد ، مریم خانم سرشو برگردوند عقب و به من که صندلی عقب نشسته بودم گفت : آقا سروش مال شمام سیخه یا این فرزاد خیلی شیطونه؟
منم با لبخند و صدای شهوت انگیزی گفتم : آره واسه منم همیشه سیخه بدتر از فرزاد.
که قشنگ برق نگاه مریم جونو دیدم اون لحظه. و انگار داشت با شهوت نگاهش منو میخورد. با چشمای درشت و ریمل کشیده ملایم و حالت خوشگلش.
وقتی رسیدیم دم رستوران فرزاد گفت : من میرم غذارا بیارم. بشینید شیطونی نکنید تا من بیاد. تو همین تنهایی بودیم که مریم برگشت به من گفت :
سینه هامو چند وقت پیش پروتز کردم دست بذار ببین خوب وایسادن؟!
منم که مشتاق لمس کردن سینه های مریم بودم سریع سینه هاشو از روی مانتو گرفتم و گفتم : اینجوری خودشو نشون نمیده اما گمونم خیلی پف داشته باشه.
گفت : آره حالا که رفتیم نشونت میدم ببینشون. ولی زیاد فشارشون ندینا حالتش خراب میشه اگه ضربه ببینه.
منم گفتم : نه ما با دست کار نمیکنیم ، با زبون میرسیم خدمت شما.
مریم یه خنده کوچیکی کردو از ور رفتن من با سینه هاش از روی مانتو داشت کیف میکرد و قفل کرده بود از حال ! فقط به یه سمتی خیره بود تا فرزاد برگرده.

فرزاد غذا را آورد و دیگه نزدیک باغ بودیم که بالاخره رسیدیم.
یه باغ بزرگ که تهش یه واحد بود و هوا سرد سرد.
زود پیاده شدیم و وسایلو برداشتیم و رفتیم به سمت سوئیت.
بخاریو روشن کردیم و اونجا یه تخت دو نفره شیکی بود که یه پتوی بزرگ قرمز روش پهن بود .
من گفتم : موافقین بریم زیر پتو تا یکم خونه گرم بشه . بعد غذامونو بخوریم؟
مریم گفت : من حاضرم
فرزادم موافق بود.
سه تایی رفتیم خودمونو انداخیتم رو تخت و پتو رو کشیدیم رو خودمون.
حالا من …مریم وسط و فرزاد اون طرف مریم خوابیدیم و داریم کم کم گرم میشیم. البته با لباس
فرزاد یه دفعه سرشو سمت مریم چرخوند و شروع کرد با مریم زن داییش از هم لب بگیرن . من فقط داشتم نگاهشون میکردم که دیدم مریم برگشت سمت من با پشت دستش یکم دور لباشو تمیز کرد و شروع کرد لبامو بخوره و دستشو انداخته بود دور گردنم و کمرم و نوازش میکرد.فرزاد هم توی همون حالت داشت با سینه های مریم بازی میکرد و دستشو از زیر مانتو انداخته بود توی سینه هاش و میمالید.

حسابی حشری شده بودیم. داغ داغ و خیس خیس… اتاق داشت گرم و دلنشین میشد . مریم پتو را داد کنار و شروع کرد لباساشو در بیاره و گفت : من که لخت شدم ببینم میتونیم ما سه تا همو گرم کنیم یا نه.
که من بلندشدم لباسامو دربیارم پیشنهاد دادم میخوام با فرزاد اول یکم ماساژت بدیم اوکی؟
مریم گفت : من حاضرم تو کی … و چشمک شهوت انگیزی بهم زد و لخت خوابید روی شکم تا ما دوتا کیر کلفت شروع کنیم ماساژش بدیم.

حالا ما سه نفر کاملا لخت و کیر منو فرزاد از شدت شهوت ورم کرده بود و کیر من شر و شر داشت ازش آب می چکید.
شروع کردیم من از قسمت پاها و فرزاد از قسمت گردن و شانه مالش و ماساژ و انجام بدیم.
بدن سفید ورزشکاری و ناز مریم داشت دیونم‌میکرد.
ناخن های لاک زده رنگ مشکی ، انگشتای مرتب و ناز و پاهای کشیده و زیباش باعث شد ناخودآگاه شروع کنم به لیسیدن و خوردن پاهاش. فرزادم نگاهم کرد و وقتی منو توی حالت شهوت انگیز مهارنشدنی دید شروع کرد به لیس زدن کمر تا پایین سوراخ کون مریم . قشنگ نبض و حرارت شهوتی که از بدن مریم ساطع میشد و حس میکردم. مخصوصا ناله های حشری کننده مریم که بلند شده بود…

حالا نوبت من بود که یه کاری بکنم. فرزاد و مریم کاملا میدونو داده بودن دست من. منم مریمو برگردوندم روی کمر و پاهاشو باز کردم‌و شروع کردم به خوردن کصش … اونم سرمو محکم گرفته بود و چسبونده بود لای پاش و با هر‌ زبون زدن و لیس زدن حرفه ای من یه لرزشی در مریم ایجاد میشد. اینقدر خوردن کوص صورتی و خیس و خوش بوی مریم برام لذت بخش بود که خودم نزدیک بود ارضا بشم تازه !
فرزادم سرشو انداخته بود رو سینه های مریم و داشت مثل سگ تشنه پستانهای مریمو می خورد و لیس‌میزد … که دیدم مریم چنگ انداخته دور موهام و گوشم ، داره جیغ میزنه و کوصش سریع تکون میخوره و داره آب زیادی از کوصش پس میده… آره اون داشت به شدت ارضا میشد و بهترین لحظات زندگیشو تجربه میکرد… و من گذاشتم تا آخر آخر حال بیاد و سرمو عقب‌نکشیدم تا اینکه بدنش شل شد… دستاش ول شدن و بدنش افت کرد و یه آه نفس‌ راحت آمیزی کشید و شروع کرد بخنده و سرشو زیر بالش قایم کرد و خودشو کمی شروع کرد لوس کنه … شاید خجالت کشیده بود چون این حالتو تا حالا تجربه نکرده بود و فکر میکرد من ناراحت شدم که زبونم تا ته تو کصش‌بود و نصف آب کصش ریخته شد تو دهنم… اما نمیدونست من چقدر کیف کردم و لذت بردم.

حالا اون میخواست ما دو تا را ارضا کنه
مریم گفت : ما تا صبح وقت داریم شمام الان دو تا تلمبه بزنید آبتون‌میاد بزارید من با دست و ساک زدن و لای‌ سینه ارضاتون کنم بعد شام بخوریم و بعدش ادامه ماجرا…
منو فرزاد کنار هم خوابیدیم و مریم با اون چهره سکسی و زیبا و لب های هیجان انگیزش و موهای لخت بلوند بلند شروع کرد برای منو فرزاد ساک بزنه و جغ بزنه اینقدر حرفه ای این کارو میکرد که حاضر بودم دنیا را بهش بدم و این لحظه تموم نشه…
اول آب فرزاد پاشید روی دست و یک طرف از سینه های پروتزی مریم بعد به فاصله کمی من آبم اومد و به شدت پاشید طرف دست و سینه و حتی گردن مریم و آروم آروم کیر و تخمای منو فرزاد و مالش میداد و نوازش‌میکرد.

مریم گفت : فرزاد داییت خوبه بیاد ببینه صاحب دوتا کیر شدم از نوع فشار قوی اوه اوه اوه … . اینو گفت و سه تایی خندیدیم.
☆☆☆
بعد از شام :
بعد از شست و شو و خوردن شام و کمی استراحت و بگو بخند ، فرزاد یه شیطنت از پیش طراحی شده ای کرد و فلشو زد به تی وی و گفت : سوپرایز دارم واستون .
حدس میزنید چکار کرده بود ؟
فرزاد چندتا از محشر ترین فیلم های پورن سه نفره را آماده کرده بود و ریخته بود رو فلش تا ما سه نفری باهم ببینیم و همشو روی هم انجام بدیم.
برای همین چراغ ها را خاموش کردیم و تی‌وی ال سی دی بزرگ و روشن کردیم و رفتیم روی تخت زیر پتو.
تازه فیلم شروع شده بود که دیدم دست مریم داره میاد روی کیرم و نوازشم میکنه و با اون یکی دستش داره با کیر فرزاد بازی میکنه .
اون سه تا پورن استار توی فیلم داشتن کم کم وارد سکس میشدن که ما دقیقا لخت لخت شده بودیم و منو مریم به صورت 69 روی هم افتاده بودیم و فرزاد کیرشو گذاشته بود دم دهن زن داییش و اونم داشت براش با صدای آبداری میخورد. گاهی هم فرو میکرد تا حلقش و صداش‌میومد.

کمی که کوص مریمو براش خوردم خیلی حشری شده بود و فقط تشنه کیر شده بود.
نشستم و به صورت داگ استایلی که مریم کونشو داده بود سمت من ، کیرمو شروع کردم به بازی دادن دم کوصش و داشتم با خیسی کوصش کیرمو لیزلیز میکردم .
صداش بلند شد و گفت : بکن …بکن توش کیرتو
منم کیرمو تا تهش کردم تو … وای چه مکش و حرارتی داشت کوصش… انگار جونمو میخواست بکشه از بدنم بیرون … اینجا تصمیم گرفتم تلمبه های سنگین و ضربه هامو شروع کنم و با حرکت تلمبه های من همزمان کیر فرزاد و میخورد …و هر باری که مریم میگفت جووون محکم بکن ، کردن من بی رحمانه تر و خشن تر میشد. و اون دقیقا اینو میخواست.
به فرزاد گفتم بیا جای من تا بخوابم و مریم بشینه روی کیرم و تو از کون بکن.
حالا باید مریم دوتا کیرو توی خودش جا میداد. یکی از کوص و یکی از کون.
خیسی کوص مریم بیداد میکرد و وقتی نشست روی کیرم بغلم کرد تا فرزاد از پشت بتونه راحت کیرشو بکنه تو کونش.
شروع کردیم هم زمان تلمبه زدن کم کم تلمبه هامونو سفت تر و محکم تر میزدیم … مریم چشماش باز نمیشد …رفته بود تو حس… نمیدونم به چی فکر میکرد و تمرکزش روی چی بود که اینقدر داشت بهش حال‌میداد.
جاهامونو عوض کردیم و من ایندفعه از کون کردم و فرزاد از جلو و قرارمون این شد هرکی آبش اومد بپاشه روی سینه و شکم مریم جون.
تلمبه زدن های محکم و حشری منو فرزاد هم از طرفی داشت مریم زن داییشو پاره میکرد و هم داشت بهش خیلی حال میداد مخصوصا صدای آه و ناله های کش دارش حس سکس ما را ده برابر کرده بود.
بالاخره بعد از تلمبه زدن های پیاپی و موزون منو فرزاد ، مریم با صدای بلند ارضا شد و منو فرزاد هم بلافاصله با هم آبمون اومد و با فشار پاشیدیم روی سینه …گردن و شکم مریم . و فقط تونستیم یک مشت دستمال کاغذی برداریم و بدیم به مریم و افتادیم توی بغل همدیگه … بی حال و با لرزش بدن از بعد از ارضا شدن …
و محکم ما سه نفر همدیگرو بغل کردیم و خیلی رمانتیک در مورد سکسمون صحبت کردیم و تا نزدیک ساعت ۵ صبح خوابمون برد.

صبح قبل از رفتن یک بار دیگه به پیشنهاد فرزاد با مریم سکس کردیم و سه نفری ارضا شدیم و این دومین ملاقات سکسی من و فرزاد با زن داییش‌ مریم بود. و لحظه رفتن و خداحافظی وقتی خواستیم پیاده بشیم و هرکی بره خونه ، هم قسم شدیم که این رابطه کاملا محرمانه و سکرت بمونه و برای همیشه دوستانی خاص و عاشق برای هم بمونیم…

***و در اینجا به پایان این بخش از داستان رسیدیم، یکی از رخداد های خاطره انگیز سکسی زندگی شخصی من ***


نوشته: سروش

ادامه...


👍 14
👎 9
26301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

973289
2024-03-01 23:57:14 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت

1 ❤️

973301
2024-03-02 00:41:32 +0330 +0330

تو زن های فامیل خواهر زن و زن دایی همیشه بیشترین چشم دنبال کوس و کون آنهاست

1 ❤️

973310
2024-03-02 01:06:33 +0330 +0330

چقدر خوب مرد سر قولش میمونه 😂😂😂

1 ❤️

973340
2024-03-02 07:39:23 +0330 +0330

مرسی از تو چه اتفاق و رخ داد جالب و سکسی داشتی و با حوصله نوشتی
💕

1 ❤️

973381
2024-03-02 18:15:13 +0330 +0330

عجب ، پس گفته که حتما باید یه گروه سه تایی بزنید تا قبول کنه باهاش باشه ، کمتر بزن آروم بزن تا شستت نره تو چشمات کوسشعر بنویسی

0 ❤️

973389
2024-03-02 19:05:46 +0330 +0330

آره آره درسته من داستانو کامل خوندم،،، پسره به زنداییه گفته و شرط گذاشته که من اهل گروپ هستم اگه میخوای باهم باشیم باید رفیقمو هم شریک کنیم
خب ؟ حالا اشکالش چیه آقای mardetanhaa1980 شما یه عده هستید از حسادته نمیدونم از بی فرهنگ بودنته فقط مأموريت دارید بیایید اینجا به افراد توهین کنید تا دل اربابت خنک بشه
معلومه کی جلقی و شصت بازه و انگشتش صب تا شب تو کون خودشه
از بس چیزی گیرت نمیاد افتادی دنبال کون مردم نوشتی من گی هستم.
بدبخت کسی محلت نمیده حتی کسی کونت نمیذاره .
هنر داری یکی از کون دادن هاتو به داستان بنویس بلکن ملت لذت ببرن
نه اینکه اینجا کسشعر کامنت بذاری به افراد توهین کنی گوزو

0 ❤️

973447
2024-03-03 01:58:55 +0330 +0330

کاش یکی پیدا بشه این مدل داستان های احمقانه رو تغییر و یه تحول بنیادین تو داستان‌های سکسی ایجاد کنه

آخه مگه میشه توهمات رو اسمش رو گذاشت داستان؟!

0 ❤️

973521
2024-03-03 16:00:07 +0330 +0330

ملیسا جان عرض کنم خدمتتون که چرا باید طرف به زن دایی اش بگه باید دوستمو هم بیارم ؟؟ باید قبل از این موضوع یه دلیلی برای این کار دوستش میآورد که مثلاً قبلاً برای ایشون یه کاری کردم اینطوری خواسته جبران کنه ، وگرنه باورش برای من خواننده داستان غیر قابل باور میشه حتی اگر بگیم داستانه و ممکنه کلا غیر واقعی باشه

در مورد اینکه من گی هستم هم فکر نمیکنم گرایشم به شما مربوط باشه مثه این همه آدم تو این سایت با گرایش های مختلف

توهینی هم نکردم به نویسنده
جلق زدن عاادت همه ماست حتی شما دوست عزیز

0 ❤️