شکلات تلخ

1402/06/18

برم دنبالش یا نرم؟
ولی خب غرورم چی؟ اون همه داستان چی؟
یادت رفته آخرین بار چطوری ریدین بهم؟
یادت رفته چه چیزایی بهم گفتین؟
هر چند وقت میاد میگه دلم تنگ شده که تو بدبخت شی فقط.
تو همین فکرا بودم که چراغ سبز روبروم قرمز شد. موزیکو کم کردم و دست به چونه زل زدم به چراغ راهنمایی.
ولی خب شیش ماهه رابطه نداشتم .این چی؟
هاتی زهرا و حسم به بدنش چی؟
تکس دادنا و عکس دادناش چی؟
که چراغ روبروم سبز شد.
داشتم میرفتم سمت خونه‌شون ، جایی که اولین میک لاومونو کردیم و جایی که آخرین دعوامون هم کردیم. حدود ۶ ماه از جداییمون گذشته بود ولی ارتباطمون قطع نشده بود و هنوز حرف میزدیم باهم.
مشخصه که بعد سه سال رابطه ، نمیشه حسا یهو از بین برن.
رسیدم در خونشون و زنگ زدم بهش.
-الو
+جان
-پایینم بیا بیرون
+باشه.نمیای بالا؟
-مگه مامانت اینا خونه نیستن؟
+چرا
-نه ولش کن.بیا پایین
موزیکو دوباره زیاد کردم. البوم کوروش پلی بود و رسیده بود به ترک نشو ازم دور و داشتم چتامونو میخوندم. اون همه قربون صدقه رفتنا و یهو اون همه دعواها، تهش رسیده بود به چتای دیشبمون که چیز خاصی نبود به جز حرف های معمولی و چندتا عکس و چقدر عوض شدی و اینا.
در خونشون باز شد و اومد بیرون. از بعد کات راحت تر میتونست لباس بپوشه.با این که من محدودش نمیکردم ولی خودش همیشه یطوری رفتار می کرد که انگار میدونست خوشم نمیاد سینه هاش یا پاهاش تو دید باشه.
و خب امروز فرق کرده بود. شلوار قد نودش با کراپ کرمیش و ی پیرهن مشکی روش نشون میداد که فرق کرده، حداقل ظاهرش. رژ قرمز براقش و خط چشم بلند مشکیش روی پوست سفیدش مثل چن قطره خون و جوهر روی کاغذ بود و از اون سمت بدن سبزه‌ش و موهای کرکی بالای سینه‌ش، اجزایی بود که خودشم میدونست نقطه ضعفمه و امروز از قصد یا سهو ازشون استفاده کرده بود. ربط دادنش به سهو کار سختیه چون هوا اونقدری گرم نبود که بخواد با کراپ و یه لا پیرهن بیاد بیرون.
انقدر محوش بودم که نفهمیدم کی نشست کنارم و گفت
+بریم دیگه. چته تو
-بریم
تو راه موزیک انقدر زیاد بود که حرف خاصی رد و بدل نشد و هیچ کدوممون هم شکایتی ازش نداشتیم.
رفتم سمت مرکز شهر و بعدش سمت یه جاده تفریحی. دیگه شب شده بود و ستاره ها معلوم شده بودن و از پنجره داشت بهشون نگاه می کرد.
-سیگار؟
+نه . تو ماشینم نکش بذار میزنم کنار.
ماشینو زدم کنار و پیاده شد. هوا یکم سرد بود.هودیمو از پشت ورداشتم و منم پیاده شدم .
+سردت نیست؟تو ماشین لباس دارما
-نه خوبه .تو بشین تو ماشین سردته
+نه اوکیه
وایسادم کنارش و نگاش میکردم که دود سیگارش از بین لباش میاد بیرون و تو هوا محو میشه.
+چه خبر
-هیچی سلامتی. تو چی.
+منم هیچی
-چه خبر از نیلی
نیلی یکی از دوستام بود که زهرا از قبل دعوامون روش بد فاز بود و همیشه فکر میکرد بینمون یه خبریه ولی نبود.
+هیچی خوبه اونم.
-باهاشی؟
+یعنی چی باهاشی.باز شروع کردی؟
-ولش کن قصدی نداشتم . دانشگاه چطوره
+خوبه میگذره. تو دیگه درس نخوندی نه؟
همزمان که دود سیگارشو میداد بیرون با یه بی تفاوتی زیر چشمی نگام کرد و زیر لب گفت نه.
صدای موزیک از تو ماشین هنوز میومد و باد داشت سرد و سردتر میشد.
+من تو ماشینم.تموم شد بیا
-باشه.
نشستم تو ماشین. آلبومو از اول پلی کردم. ترک سوج رز اومد و رفت تو اینستا تا وقتی زهرا برگرده.
در ماشینو باز کرد و نشست. یکم نگام کرد. بعدش گوشیو از دستم گرفت گذاشت رو داشبورد و گفت:
-خب؟ اومدیم بیرون که تو گوشیت باشی؟
+نه اومدیم شما سیگار بکشی.
-خب حالا. حرفی نداری یعنی؟
+چه حرفی. حرف میزنیم دیگه چی بگم.
-واسه این حرفا اومدیم بیرون؟
+پس چی؟
-فک میکردم استوری های چصنالت و دلم تنگ شده های تو تکست معنی خاصی داشته باشن.
+خب؟ دلم تنگ شده بود دیگه آره.معنی خاص چیه؟
-ینی تو به چیز دیگه فکر نمیکنی؟
+منظورت چیه؟
-ینی دلت نمیخواد برگردیم؟
+چی؟! منظورت چیه. اگه قرار بود باهم باشیم کات نمیکردیم که. فکر میکردم میتونیم مث دوتا دوست باشیم.
-دوتا دوست بهم حس ندارن.دارن؟
+ما داریم؟
-نداریم؟!
+نمیدونم. تو داری؟
-نمیدونم. بنظرت دارم؟
+نمیدونم. بنظر تو چی من دارم؟
-من تو رو نمیدونم. هیچ وقت نمیدونستم.ولی من دارم.اوکی؟
+متاسفم.اگه میدونستم اینطوریه و اذیت میشی باهات نمیومدم بیرون.
-حالا که اومدی .
نمیدونستم چی بگم. گذاشتم سکوت بینمون باشه تا این که خودش گفت
-یعنی واقعا دلت برام تنگ نشده بود؟
+شده
-پس چرا میگی حس نداری
+مثل قدیم نیست ولی هست یه چیزایی.
-پس نگو نداری
+دارم. ولی میدونم برگشتن برا جفتمون فقط داستانو سخت تر میکنه.خودتم میدونی ما برا هم نیستیم.
-اهوم. ینی نه دیگه؟
+اهوم.یعنی نه
-بعد تو نتونستم دیگه به هیچکس حسی داشته باشم. اطرافیانم درکم نمیکنن.نمیدونن دارم چی میکشم. از بعد تو ده نفر بهم پیشنهاد دادن ولی نمیتونم. نمیتونم پارسا
+میفهمم. منم شرایطم خیلی باهات فرق نمیکنه.
حرف که میزد بوی سیگارش میومد. همیشه از بوش بدم میومد ولی امشب همه چیز فرق میکرد.
+سیگارتو عوض کردی؟
-اهوم.
+خوبه. این بهتره.
-اوم.
و این آخرین حرفایی بود که بینمون ردو بدل شد و جفتمون رفتیم تو گوشی. جفتمونم میدونستیم تو گوشیمون کاری نداریم و فقط یجور تایم اوت گرفتن برای فکر کردنه.
دیگه حرفی نزدیم تا این که سکوتو شکستم و گفتم
+میخوای بریم یچیزی بخوریم یا همینجا بمونیم؟
-همینجا بمونیم
+باشه
-دلت هوس مزه کارامل کرده؟
+شاید. سیگارت شکلاتیه؟
-شاید.
اینو که گفت نگاهم رو به پایین و تو گوشیم بود که یهو خودشو کشید سمتم و لباشو گذاشت رو لبم.
لبایی که منو عاشق کرده بودن.لبایی که طعمشون خوب نه،بدم نبود.ی طعم خاص همیشگی.
میدونستم که ممنوعه‌س، میدونستم که درست نیست، ولی چیزی بود که میخواستم ، چیزی بود که میخواستیم.
کم کم خودشو کشید رو پام و نشست رو پام. سرشو خم کرده بود و هنوز رو لبام قفل بود. تنها دلیلی که میتونست لبامونو از هم جدا کنه ، درآوردن پیرهنش بود که خودش با نبستن دکمه هاش نصف راهو رفته بود.
مث همیشه زیر لباسش سوتین نداشت.میگفت سوتین سینه هامو شل میکنه.راستم می گفت.خوش فرم ترین سینه هایی که دیده بود مو داشت.
کراپ شو داد بالا و از لای دستهاش رد کرد و موهاشو از توش کشید بیرون. دوباره چسبید به بدنم و لبهاشو سر داد بین لبام. داغی تنش حتی از پشت هودیمم حس میکردم. بدن سبزه و گرمی که حس راه رفتن رو شن های داغ ساحلو میداد.
خودشو خم کرد و ضامن صندلی رو کشید و صندلی رفت عقب.منم فهمیدم و پشتی صندلی رو دادم پایین. این چیزی بود که میخواست، چیزی بود که میخواستیم.
هودیمو درآوردم و تیشرت زیرشم زهرا درآورد. در اوردن شلوار امون تو اون شرایط کار سختی بود.واسه همین بهم کمک کردیم.( فقط بخاطر کمک کردن وگرنه که علاقه ای نداشتیم اصلا :))
شرتش همون شرت سبزش بود که باهاش برام نود فرستاده بود و لکه خیسی جلو و زیر قسمت جلوییش همون طرح همیشگی بود که بعد پایین کشیدن شلوارش میدیدم‌. هر طور که شده شلوارامونو درآوردیم و شورت همونم که بعد اون یه چالش ساده بود.
خوردن دوباره کس خیس و داغش به کیر نیمه خوابیدم کافی بود که به سرعت راست کنم. کیرمو کشیدم روی کصش. مثل همیشه هوس داخل کردنشو داشتم ولی هنوز باکره بود و فکر نکنم دلش میخاست اکسش باکریگشو اونم بعد کات ازش بگیره .
لبهاشو میخوردم و سینه هاشو رو بدنم لمس میکردم که خودشو داد بالاتر یکم و کیرم از کصش جدا شد.
کیرمو با دستش گرفت و بلندش کرد و یهو نشست روش.
برق از سرم پرید. بهش گفتم چیکار میکنی. ولی تنها صدایی که بعدش شنیدم صدای خیسی و لجزی کصش و حرکت کیرم توش بود. مجرای تنگ و داغی که برای اولین بار حسش میکردم.
زهرا اگه پارتنر بدی بود بجاش کاو-گرل خوبی بود. بالا و پایین رفتنش رو کیرم به قدری ماهرانه بود که هر لحظه به ارضا نزدیکم میکرد. ارضا تو کسی که بعد من یکی فتحش کرده بود و ناخواسته این لذتو بهش داده بودم.
وسط سکس جای سوال کردن نبود که با کی سکس کردی، ولی خب ذهنمو مشغول کرده بود. تا جایی که حس کردم کیرم داره منفجر میشه.
مجبور شدم ناله های زهرارو قطع کنم.گفتم
+زهرا پاشو داره میاد.
بازم مث قبل جوابی نداد و محکم نشست تو کیرم و خودمو تا ته تو بدنش حس کردم. خودشو چسبوند بهم و لب گرفت و ختما از داغی کصش و نبض زدنای کیرم فهمیده بود که ابم اومده.
از روم پاشد و نشست رو صندلی شاگرد. جفتمون لخت بودیم و انگار تازه فهمیده بودیم چی شده بود. حس کردم دارم ازش خجالت میکشم. شرت و شلوارمو پوشیدم و کیرم که هنوز راست بود و بزور تو شلوارم جا کردم و بعدش تی شرتمو پوشیدم.
زهرا هم شرت و شلوارشو پوشید ولی به نظر به پوشیدن کراپش علاقه ای نداشت.
+بپوش بریم دیر شده .
-خوبه همینطوری. عرق کردم گرممه
+اینطوری که نمیشه برم تو شهر.بپوش میگم.
-چی‌میشه بری؟! برو همینطوری
به زور کراپشو از زیر پام ورداشتم و پرت کردم سمتش و فک کنم فهمید که اگه نپوشه نمیرم.
حس عذاب وجدان و ندونم کاری و در عین حال حس خالی شدن بیضه هام چیزی بود که تجربه کردم تا رسیدم در خونشون و فکر کنم اونم شرایط مشابهیو داشت.
وقتی رسیدیم بدون هیچ حرفی پیرهنش و هودی منو ورداشت و درو باز کرد که بره . وقتی میخواست درو ببنده ، برای اولین بار بعد اون تجربه نگام کرد و گفت
-دیگه بهم زنگ نزن.
و درو بست و رفت و دوباره من موندم و بسته سیگار شکلاتیش رو داشبورد .

نوشته: GG


👍 5
👎 4
11501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

946523
2023-09-10 01:39:28 +0330 +0330

کصکش😒

0 ❤️

946550
2023-09-10 04:30:48 +0330 +0330

خیلی حس بدیه یکی پرده اکستو بزنه ،حس میکنی چقدر خر بودی که خودت نزدی ،من فکر مبکردم کار درستی نیست .خیلی پشیمونم حس‌پلشت بودن میکنم هنوز بعد دوسال

2 ❤️

946630
2023-09-10 18:18:04 +0330 +0330

طرز تفکرت حین نوشتن کل داستان رو بگا داد.تو هنوزم دوس دادی.نه عقط میخورمش!!!

0 ❤️

946661
2023-09-10 23:43:56 +0330 +0330

خوب نوشتی درود بهت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها