داستانی که تعریف میکنم مربوط به 14 سالگی من هست
و اولین سکسم با یکی از هم مدرسه ای هام
(داستان واقعی هست ولی اسامی مستعار هستن )
حدود یکسال بود با آرزو آشنا شده بودم
ولی مدتی بود رفتار های عجیبی میکرد
مدام درباره مسائل جنسی و سکس و لز و … صحبت میکرد
گاهی هم عکسای نیمه برهنه خودشو برام میفرستاد
منم اهمیتی نمیدادم و با مسخره بازی ازش رد میشدم چون فکر نمیکردم قصد خاصی داشته باشه
هم مدرسه ای بودیم ولی بخاطر کرونا مدارس تعطیل بود و همو نمیدیدیم
اولین روز مدرسه دیدمش و سلام کردیم و همه چیز عادی بود
توی دستشویی مدرسه بودم و داشتم مقنعه ام رو درست میکردم
که دیدم یک نفر پشتمه
آرزو بود
بهم نزدیک شد و دستشو آروم کشید روی کصم
فقط من و اون اونجا بودیم
هر لحظه ترس اینو داشتم که یک نفر دیگه بیاد اونجا و مارو ببینه
خندیدم و بهش گفتم خدا شفات بده ، ولی هیچ اهمیتی به حرفم نمیداد
پامو داد بالا و شروع به مالیدن کصم کرد
شورت و شلوارمو خیس خیس شده بود
که یکی اومد تو دستشویی و سریع خودمونو جمع و جور کردیم
بعد اون جریان نه من درباره اون روز حرفی زدم و نه اون
مدتی گذشت
و کاملا عادی بودیم
تا اینکه یک روز ازم خواست برای درس خوندن برم خونه شون
اولش یکم تردید داشتم چون قصدش رو میدونستم
ولی از طرفی با خودم میگفتم این فکرا چیه …
فقط قراره چند ساعت درس بخونید و خوش بگذرونید
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم ، قبول کردم
بعد از اون روز مدرسه و اتفاقی که افتاد یکم حشری شده بودم و چند تا فیلم لزبین دیدم و یجورایی خوشم اومده بود
ولی زیاد توجه نکردم
اون روز از بین لباسام ی دامن کوتاه و نیم تنه برداشتم و پوشیدم
و سوتین نبستم
خودمم میدونستم قراره چه اتفاقی بیفته …
رسیدم اونجا و زنگ رو زدم
در رو برام باز کرد و دعوتم کرد که بشینم
هیچکس خونه نبود
گفت پدر و مادرم رفتن سفر و منم برای اینکه حوصلم سر نره گفتم بد نیست یکم با دوستام وقت بگذرونم
ازم پذیرایی کرد و برای میوه آورد
و گفت فیلم ببینیم
گفتم : مگه قرار نبود درس بخونیم؟
گفت ما که فعلا امتحانی نداریم ، بیخیال
بیا این یک روز رو خوش بگذرونیم
و فیلمو گذاشت
درباره دو تا دختر لزبین بود که عاشق هم شده بودن
یکم که از فیلم جلو رفت صحنه دار شد و همونطور که توی فیلم دخترا داشتن همو میمیبوسیدن صدای ناله ای شنیدم
صدای ناله آرزو بود
دستش تا ته توی شورتش بود
صدای ناله ها باعث میشد نتونم مقاومت کنم
دامنم رو زدم بالا و دستم رفتم طرف شورتم
خیس خیس بود
درآوردمش و شروع کردم به مالیدن کصم
اتاق پر از صدای آه و ناله شده بود
که بعد چند دقیقه گرمی دست دیگه ای رو روی کصم حس کردم
آرزو بود
دستمو برداشت و افتاد به جون کصم
آروم برام لیسش میزد و برای اینکه حشری ترش کنم ناله های ریزی میکردم
زبونشو کرد تو کصم و میچرخوند
میتونستم لرزیدن بدنمو حس کنم
نیم تنه ام رو در آوردم و شروع به چنگ انداختن نوع سینه هام کردم
داشتم کم کم ارضا میشدم
تا اینکه آرزو زبونشو در آورد
اون لحظه مثل آدم تشنه ای بودم که جلوی رود پر از آب ایستاده ولی نمیتونه چیزی ازش بخوره
که دیدم آرزو از تو میوه ها ی خیار برداشت و وازلین آورد و روی کصم و خیار زد و خیار رو آروم کرد تو کصم
و همزمان لب هامو میبوسید
فقط چند دقیقه کشید تا ارضا بشم
نوبت من بود که اونو ارضا کنم
کص صورتی و نرمش باعث میشد بخوام تا میتونم بخورمش
انگشت فاکمو آروم کردم تو بهشتش
جیغ کوچیکی زد و نفس نفس میزد
سرعت انگشتمو تند تر کردم و نفس های آرزو هم سریعتر میشد
تا اینکه بلاخره نفس ها قطع شد و اونم ارضا شد
هر دو مون بی جون روی مبل افتاده بودیم و گه گاهی با دست با سینه های هم بازی میکردیم
لباسامو پوشیدم و بدون اینکه هیچ حرفی درباره اتفاقاتی که افتاد بزنیم خداحافظی کردیم
بعد از اون دیگه خبری از آرزو نداشتم
انگار فقط منتظر این بود که یکبار طعم منو بچشه و بیخیالم بشه
به هر حال
اینم داستان لز من و آرزو
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: ی بنده خدا
کیرم تو شقیقه ت جقی
حداقل یه چیز جدید بنویسید. توصیفات همه تکراری و تخمی
بچه ها بهش فحش ندیدن و در مورد پرده هم چیزی نگید تا جاهل و احمق بمونه و تو همین توهمات و خزعبلات بی پرده بودن غرق بشه شاید از ادست این موجود شل مغز راحت شیم 😂
اوه موقع شما جنده تشریف داشتین که پرده نداشتین کیرم دهنت دوباره ادمین بدون خوندن کوس شعر هایه یه پسر بچه کونی تو سایت آپلود کرد 👎
اوپن بودی یا پرده ات و زد؟ اگه پرده داشتی بدون مقاومت گذاشتی پرده ات و بزنه؟
داستان مال 14 سالگیت بود بعد کرونا هم بود
الآن چند سالته عمویی؟
16 سال
و یه نکته دوستان اشاره کردن در مورد پرده
تویه 14 سالگی پرده نداشتین اصلا
یه پیشنهاد:
میخوای داستان چرت بنویسی اول خودت یه مقدار بخون داستانو بعد بفرست تو سایت که اینجوری قهوه ای نشی.
همین جوری خیار و انگشت کردید تو کس هم پرده مرده هم که یوخ دی.
اما حقیقت ماجرا:
پسری جقی گلنار به دست در حال تایپ کس شعر های مغز معیوبش است.
تا اونجا خواندم که میگه کرونا بود کرونا سه ساله آمده تو هم چهارده ساله بودی
جور در نمیاد
جقی کیر تو دهنت یادت رفت دختر پرده داره خیار تو نمیره
دامنمو زدم بالا …؟؟؟
مگه عهد قاجارها که دامن بپوشی همش مال سه چار سال پیشه شرط میبندم هیچ دختری تو شهوانی نیست همش پسرن
عوضی شماها ۱۴سالتونه بعد پرده ندارید؟
پسر خوب از مامانت بنویس قشنگ تره