من و همسر قشنگم

1402/05/15

در این داستان
دوران آشنایی من و خانمم رو نوشتم ک همش واقعیته بدونه کوچکترین دروغی
از دوران دوستی تا الان که ازدواج کردیم
شاید زیاد سکسی نباشه
یا شاید یکم طولانی باشه
اما سرگرمی خوبی میتونه براتون باشه
به هر حال از همینجا از همتون عذر خواهی میکنم

من و خانمم با عشق ازدواج کردیم
عشقی که هنوزم هست و از کنار هم بودن خیلی خوشبختیم

داستان از اونجا شروع شد که تو اینستا یه دختری بود که زیاد عکس نمیزاشت
دختر خوبی بود و بسیار بسیار خوشگل بود
صورتی بیبی فیس و ناز با موهایی بلوند
به اسم نگین

کم کم باهاش چت کردن رو شروع کردم
هفته ها باهم کمو بیش چت میکردیم
اما پیشنهاد دوستی رو قبول نمیکرد
میگفت بچه ای و آینده ای باهم نداریم
اخه ما هم سن بودیم و هردومون متولد ۱۳۷۳

خیلی زمان برد تا اینکه یکروز دم دانشگاهش دیدمش
و بهم خیره شدیم
به دلش نشستم

من سامان هستم قدم ۱۷۸
هیکل معمولی دارم صورتم میگن خوشگلم چشمای سبز و بور
از لحاظ شخصیتی مذهبی نبودم اما به شدت غیرتی و بدبین بودم

نگین هم دختری گندمی
قد ۱۶۰
سینه های کوچیک سایز ۷۰ چشمای درشت بینی عملی با موهای بلوند
اندامش پر بود
چاق نبود اما رونای توپر و سکسی داشت

اولین قرارمون به خوبی گذشت چندین بار همو دیدیم و کم کم بهم علاقه مند شدیم

شبا حرف سکسی میزدم اما راه نمیداد
دختر خیلی خوبی بود و خانواده دار که باید ساعت ۹ شب خونه بود

کم کم حرف سکسی زدم
از لذت سکس میگفتم

دودل بود هم دوست داشت هم میترسید
میگفتم اونایی که دردشون میگیره پسره نابلده
باید کم‌کم بازش کرد
مگه دادی که مطمئنی خیلی درد داره
میگفت نه اما دوستام تعریف میکردن که کون دادن خیلی دردناکه

منم سعی میکردم مخ بزنم
تا اینکه یه دفعه گفت باشه بکن عب نداره
فهمیدم تو اوج حشریته سریع گفتم باشه کی میای خونمون
گفت تو بیا پدر مادرش سرکار بودن صبحا و خواهرش هم دانشجو شهرستان
برای دو روز بعد

روز موعود رسید و با استرس خیلی زیاد رفتم داخل آپارتمان و رفتم بالا

همین که رسیدم کیرم بلند شد

یه تاپو شورتک پوشیده بود
صورتی
روناش درشت و لختش تو چشم بود
موهای بلوندش رو دمب اسبی بسته بود
خط سینه سکسیش داشت دیوونم میکزد

دهنم چفت شده بود و فقط فکر کردنش بودم
نشستیم یکم حرف زدیم چایی خوردیم و دستمو بردم دور کمرش شروع کردم ناز کردنش
کم کم اوردم بغلم و آروم بوسش میکردم دستمو بردم لا پاش
خجالت میکشید و حشری شد
تند تند کص کونشو مالوندم
کص تپل و گوشتی داشت

بردمش تو اتاق سر تا پاش رو لیس زدم
گفتم دوست داری بخوری؟؟

گفت اره کیرمو گرفت و کرد تو دهنش
حرفه ای نبود اما نا بلد هم نبود

حسابی کیرمو خورد

خوابوندمش و کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش
یکم جابجا کردم اما نرفت تو و میترسید

منم ادامه ندادم و لاپایی کردمشو ابم ریختم رو کوصش

شب درباره سکسمون حرف میزدیم

میگفت خیلی دوست داشتم
مخصوصا ساک زدن رو

حس لذت و قدرت بهم میدادو میگفتم کیرمو رو لبات میکوبیدم
دوس داشتی
میگفت اره عالی بود

گذشت و از رابطه ما بیشتر میگذشت و عاشق هم شدیم

سکس بعدیمون
بازم شروع کردم کوصشو خوردن
اونم یه ساک حرفه زد
انگشت کردم تو کونش موقع ساک زدنش

اخو اوخ میکرد اما یکم بازش کردم
کیرمو گذاشتم دم کونش و اروم اروم کردم تو‌ووو

درد داشت ولی میگفتم نکنم دیگه؟ میگفت چرا بکن دوس دارم

و این داستان بارها اتفاق افتاد

تا اینکه ی مدت شرایط نداشت که برم خونشون

بیرون میرفتیم فقط
کم کم حشریش کردم ک تو ماشین برام ساک بزنه
مرتب کیرمو میخورد
و‌خیلی به اینکار علاقه داشت

دفعه آخر با زانو نشست رو صندلی شاگرد

خم شد رو کیرم و با تمام انرژی کیرمو میخورد
من کونشو فشار میدادم
و اون انگار داشت کیرم رو از جا میکند
ایقد خورد تا ابم پاشید رو لباش

همیشه میگفت لذت بخش ترین کار واسم موقع سکس ساک زدنه

خلاصه گذشت

و رابطه ما ادامه داشت تا تقریبا یک سال
که اختلافاتمون زیاد شد
من یه پسر غیرتی و بد دل بودم
و نگین یه دختری که توی خانواده باز تربیت شده بود

با حیا بود
اما به حجاب اعتقادی نداشت
منم مذهبی نبودم اما بد دل بودم
مانتو جلو باز و شلوار چسبون میپوشید
جلوی پسرای فامیل شلوارک جذب یا ساپورت میپوشید

و کون روناش تو چشم بود ایقد سر این مسائل دعوامون شد تا رسید وقتی که نگین ازم سرد شد

کارمون به جدایی رسید و کات….

من خیلی عاشقش بودم و خیلی پیگیر مرتب بهش پیام میدادم گریه میکردم زنگ میزدم
اما اون دیگه سیر شده بود
و‌عشقش نابود شده بود
تقریبا ۸ ماه کات بودیم و توی اون ۸ماه پیگیر بودم و از همه جا بلاک شده بودم

بعد از دو ماه فهمیدم ک با یه پسره آشنا شده بود

به دوستای نگین و‌همینطور دوستای پسره

نزدیک شدم تا بتونم آمار در بیارم
میگفتن باهم خیلی خوبن میسازن

و من زندگیم بهم ریخته بود

تا اینکه تونستم پیج پسره و تلگرامشو هک کنم

رسیدم به پیاماشون
ازاون بالای بالا شروع کردم خوندن

فهمیدم اصلا خود نگین بوده ک از پسره خوشش اومده
و مدام پیگیرش بوده و در آخر هم بهش پیشنهاد دوستی داده

آتیش گرفتم وقتی دیدم کسی ک من دارم براش بال بال میزنم رفته به یه پسر دیگه پیشنهاد دوستی داده

یاشار….

یاشار ی پسر هیکلی و قد بلند و سبزه بود

هرچی میرفتم پایینتر میدیدم بیشتر باهم جور شدن
بیرون میرن
نگین عکس با تاپو شورت میفرسته
و‌یاشار بهش میگه وای کی برسه من تورو رو تختم ببینم

رسیدم به جایی ک یاشار داشت زور میزد تا قانعش کنه و دعوتش کنه خونه و بالاخره موفق شد

یاشار: عشقم امروز چطور بود درد نداشتی که؟؟
نگین: اولش خیلی درد داشت ولی کم‌کم بهتر شد

یاشار قربونت شم کوچولوی من
اون لحظه ک چهار دست و پا شدی و کیرمو گذاشتم رو کونت
نگام میکردی صورتت مظلوم شده بود و میگفتی آهه عاشقت شدم

نگین: دورت بگردم
منم نگات میکردم میدیدم چه با طمع داری میکنی توم حس خوبی بهم میداد و تحمل میکردم
ولی خدایی کیرت خیلی بزرگه واقعا یه عرب واقعی هستی😂

یاشار: کیرم ماله خودته کوچولو حالا کجاشو دیدی…

و……

باز حرفای عاشقونه روزانه و بیرون رفتن

و من دلم میخواست خودکشی کنم

رسید تا قرار بعدیشون اینبار خونه نگین

و بازم….
یاشار : شیطون تو که میگفتی دیگه بت نمیدم
پس چرا اومدم خونتون اینقدر تیپ زده بودی؟؟

نگین: برو پرو من همیشه تو خونه خوش لباسم
یاشار: یعنی دامن کوتاه ارایش و کس براق و بی مو هم حالت عادیته؟؟😆😆

نگین: خب حالا
خب معلومه منم دلم میخواد بغلت باشم

یاشار: بغلم یا زیر کیرم؟
نگیم اوممم خب هردوش

یاشار: ببخشید شورتتو پاره کردم اخه رونات خیلی سکسین و کون پهنت دیوونه کنندس

نگین: فدا سرت عشقم بخاطر تو پوشیده بودم
یاشار: نمیگی جرت میدم؟؟
نگین: خو دادی دیگه
خدایی وقتی ساک میزنم سرمو فشار نده کیرت بزرگه همش که تو دهنم جا نمیشه

یاشار: من جاش میدم
همونطور ک تو کون تنگت جاش دادم

نگین: وای یاشار خیلی خوب بود
چقدر قشنگ میکنی
وقتی میفتی روم انگار یه خرس اومده روم کیرتو تا وسط روده هام حس میکردم😂

یاشار کونیه من شدی دیگه تو هیچوقت کیر منو فراموش نمیکنی کوچولو خانم

و من اینارو خوندم
و‌من به مرز دیوانگی رسیده بودم

بعد ها فهمیدم که تو دوران دوستیشون یبارم باهم رفتن دزفول ویلا

که داستانش رو بعدا میگم باز

این مسائل گذشت تا روزی که فهمیدم یاشار به نگین خیانت کرده
و‌نگین کات کرده

بهش پیام دادم و با یه دنیا شرمندگی اومد کافه پیشم

تازه فهمیده بود
که اعتماد از همه چی مهمتره
و اونی ک همیشه بهش پایبنده منم

دلم میخواست باهاش برگردم
اما اون تصویرا از ذهنم پاک نمیشد

گذشت گذشت تا سال ۹۹ ک باز باهم بودیم عاشق بودیم و خوشبخت
و نامزد کردیم

و الان هم دوساله ک باهم ازدواج کردیم و خیلی خوشبختیم
و‌من هرشب میکنمش

الان اون پسره غیرتی ک حتی نمیتونس ببینه خانمش جلو پسر فامیل بی حجاب باشه

رسیده به جایی ک موقع حشریت همش دوست داره ببینه که نگین داره به یکی کس میده
مدام کون دادنش به یاشار جلو چشممه و حشری میشم

در حالت طبیعی روش غیرت دارم
اما زمان حشریت دوس دارم ببینم که داره کس میده

و این بدترین دوراهی دنیاس
که نه از حسم خبر داره
نه جرات اجراش رو دارم

اما اونباری که نگین گول خورد رفت سمت پسره و بهش چندین بار داد رو بخشیدم و اون فک میکنه فراموش کردم
اما با فکرش همیشه حشری میشم و جق میزنم

میدونم داستانم طولانی بود و سکسی کمتر داشت

اما خب رابطه و رسیدن منو نگین بهم یود

اگر خوشتون اومد قسمت بعدی رو میزارم

نوشته: سامان


👍 19
👎 22
94801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

941051
2023-08-06 23:49:06 +0330 +0330

اومدی داستان اشنایی با زنتو بنویسی بعد سکس چتتو تعریف میکنی

ناموصا برید داستان بخونید بدونید معیار داستان یا رمان چیه

0 ❤️

941058
2023-08-07 00:35:02 +0330 +0330

ننویس دیگه کسخل جقی

0 ❤️

941060
2023-08-07 00:46:10 +0330 +0330

کامل خوندمش و ب هزارو یک دلیل گاییدمت

0 ❤️

941071
2023-08-07 01:56:49 +0330 +0330

لایک ، خوب بود

1 ❤️

941081
2023-08-07 04:01:53 +0330 +0330

خیلی خوب بود ادامه بده عزیزم

2 ❤️

941085
2023-08-07 05:08:03 +0330 +0330

خوشمان نیامد

0 ❤️

941091
2023-08-07 06:04:52 +0330 +0330

خوب بود.

1 ❤️

941092
2023-08-07 06:08:13 +0330 +0330

به این حس پروبال نده زندگیتو خراب میکنه

1 ❤️

941093
2023-08-07 06:11:48 +0330 +0330

خب فهمیدیم بی‌غیرتی و دوست داری زنت جنده باشه ، بسه دیگه پسر جون برو همون جلقت بزن ما رو لطفاً سرگرم نکن ، باشه گلم .

0 ❤️

941109
2023-08-07 08:41:21 +0330 +0330

زیاد بود نخوندم

0 ❤️

941110
2023-08-07 08:44:10 +0330 +0330

قلمت‌ سریع بود و اضافه گویی نداشتی

1 ❤️

941184
2023-08-07 19:30:42 +0330 +0330

داستانت درعین سادگی، زیبا و. به نظر من کاملا واقعی و قابل درک هست
، وقتی متاهل فانتزی داره، اولین معنیش این هست، که حالش کنارخانمش خوب و عاشق زندگی و. همسرش هست و. چی از این قشنگ تر

1 ❤️

941289
2023-08-08 13:22:21 +0330 +0330

ماجرای ویلا هم بگو

1 ❤️

941375
2023-08-09 01:44:35 +0330 +0330

خود پاول دورفم نمیتونه تلگرامو هک کنه کسکش. تو چطو هکش کردی

1 ❤️

945451
2023-09-03 01:11:43 +0330 +0330

زندگیتون با کلی فانتزی و حس و حال قشنگ و با عشق در کنار هم پایدار

1 ❤️

946279
2023-09-08 04:12:39 +0330 +0330

به نظرات چرت گوش نده خیلی عالی بود لذت بردم

1 ❤️

946283
2023-09-08 05:17:30 +0330 +0330

خوب بود . ماجرای ویلا رو هم بزار

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها