وروجک (۱)

1402/03/09

صدای نفس کشیدنش تو گوشم بود ، یکم مشکل تنفسی داشت.
چشمامو باز کردم هنوز خواب بود ولی سینش خس خس میکرد، با تاپ و شلوارکی که برای تولدش خریده بودم کنارم دراز کشیده بود پتو رو نصف و نیمه رو خودش انداخته بود. از جام به سختی بلند شدم انگار که دیروز با حالت مستی خوابیدم ولی نه مست نبودم دیشب به اندازه خالی کردن یه تریلی انرژی مصرف کردم، به این مرحله ک میرسم به خودم لعنت میفرستم ، اه اینم شد کار ،نمیدونم کجای زندگیم خوبه؟ کارم ، محل زندگیم ،شهر زندگیم نمیدونم تنها نقطه قوت زندگیم این دختره . بعد کلی فکر کردن نفهمیدم کی آماده شدم،رسیدم سرکار بازم مغازه رو باز کردم نشستم تو مغازه دو ساعت بعد گوشیم زنگ خورد .
+الو سلام
-به به سلام وروجک من چه عجب بیدار شدی
+نخیرم تو بیدار شدی منم بیدار شدم
-جدا ؟ اگه راست میگی چند تا بوست کردم ؟
+هیچی
-غلط کردی حداقل ۳ تا بوس ک دوتاش از گوشت بود کردم .
+عه راست میگی ، فهمیدم نخواستم به روت بیارم .
-دوباره غلط کردی چون امروز بوست نکردم.
+میگم حس میکنم کمبود دارم نگو بوسم نکردی .
-وروجک مشتریم اونور خیابون ماشینو پارک کرد الان میاد،فقط بدون دوست دارم امشب هم که ۳ شنبه آخر ماهه ، میدونی ک برنامه چیه ؟
+اخ جووووون منتظر امشبم عشقم فعلا.
-خدافظ
+درست بگو خداحافظ
-باشه دوست دارم خداحافظ .
همیشه با نیم متر قد منو اذیت میکنه ولی از روزی ک برنامه ریزی کردیم واسه سکس هامون خیلی خوب و مرتب شده ، البته چند وقتیه ک تو برنامه علاوه بر نظم تنوع هم اضافه شده ک این فوق العادس ، مثلا امشب ک اخرین ۳ شنبه ماهه نوبت ارباب بودنشه خدا به دادم برسه ،سکس ماه پیش هنوز دردش تو وجودمه ، راستش من نسبت به هیچ بنی بشری حس ضعف ندارم به جز وروجک، یه دختر ریز نقش که هم دانشگاهیم بود. هیچ وقت بهش توجه نمیکردم، تا اینکه از رفیقش خوشم اومد و رفتم سمتشون بعد یه مدت فهمیدم رفیقش به دردم نمیخوره ولی وروجک بدجور تو دل برو شد واسم، اولین باری ک زد تو گوشم تو ماشین یادم نمیاد سر چی بود هم درد داشتم هم عصبی بودم هم حس فرمانبرداری، راستش فقط یه دستم رو لازم داشتم تا لهش کنم ولی خب جلوش به طور کامل تسلیم شدم دو سه سالی با هم فراز و نشیب داشتیم سکس چت، لاس زدن لب بازی دعوا ، و تو گفتگو ارباب برده و بعضی وقتا سوئیچ هم حس فرمانبرداری داشتم هم حس فرمان دادن، ولی برای بقیه تو ذهنو توهمم اربابم ، میخواستمش به زور به یه پسر دیگه دادنش راستش من بدم نیومد از این جدایی منم ازدواج کردم ولی بعد چند ماه به بن بست رسیدم . اون اما زندگی خوبی داشت تا پدر مادرش فوت کردن تو تصادف با هم، و افسرده شد، شوهرش تحمل نکرد خیانت کرد و جدا شدن، تمام این اتفاقات کلا به دو سال نکشید، من یه ادم شکست خورده در ازدواج و از دست دادن کارم، اون هم یه دختر که پدر و مادر و شوهرشو از دست داده ،دست سرنوشت ما رو بهم گره زده بود.
رسیدم خونه از بوی لازانیا که اولش تشخیص ندادم لازانیاس یا ماکارونی مدهوش شدم، وقتی گفتم وروجک کجایی یه آن دیدم از پشتم پرید بیرون، ی لباس خواب پوشیده بود توری مشکی قدش به زور تا سینه ام بود عادت داشتم موقع رسیدن لباشو میبوسیدم خم شدم ببوسم ، یه دونه زد تو صورتم با اخم گفت،کی ب تو اجازه داد لبمو ببوسی ؟
دستمو گذاشتم رو صورتم گفتم هنوز شروع نکردیم ک ارباب باشی اون واسه سکسه گفت دلم خواست الانم ارباب باشم سگ کی باشی که بخوای ایراد بگیری ؟
لبخندی زدم و لبخند زد و گفت بدو که شام آمادس بخوریم ک خیلی کارت دارم.
شامو با استرس خوردم چون لبخند شیطانی داشت میزد وسطش تموم ک شد گفت، میخوای از الان شروع کنیم ؟گفتم زود نیست گفت خب حاشیه داستانه میخوام کونتو پاره کنم.
دفعه قبلم واقعا پاره کرد گفتم چشم هرچی ارباب بگه ؟ گفت لخت لخت شو بدو باریکلا
تو دلم گفتم غلط کردم ماهی ی بار برده میشم راستش ذاتا دوس داشتم اونم میدونست ولی واسه اینکه همیشه سوارم نشه تو نشون دادنش احتیاط می کردم لخت شدم گفت برو پیش بند و ببند ظرفا رو بشور.
چپ چپ نگاش کردم یکی زد رو دستم گفت چته میخوای نافرمانی کنی؟
ب خودم اومدم گفتم نه ارباب شب شب شماست .
ظرف ها رو بردم تو سینک ظرفشویی گذاشتم،آب و باز کردم حس کردم پشتم سوخت از جام پریدم چرخیدم ب پشتم نگاه کردم دیدم با اون چشای شیطون و سگ دارش داره نگاه میکنه بعد ب خودم اومدم فهمیدم نسوختم بلکه یخ زدم چیزی ک رو کمرم بود ی لوله استیل بود ک از فریزر درآورده بود.
گفت توله سگ ظرفارو بشور بعد لوله رو از لای پام رد کرد چسبوند به زیر تخمام گفت امشب کونت پارس فعلا حال کن،حس عجیبی داشتم توی تخمام
ولی واقعا تحریک شدم با دست چپش موهامو گرفت یکم سرمو کشید رو به عقب رفتش روی پنجه پا ک قدش بلند بشه سرشونه مو بغل گردنم رو گاز گرفت با دندونای تیز ، گفتم آی آی آی غلط کردم ولم کن.
گفت حرومزاده بدون اجازه من راست میکنی کونت پارس گفتم، بزار ظرفا تموم شه هر چی میگی الان دستم بنده خوب گفت باشه کارتو کن بعد کیرمو گرفت تو دستش نوک ناخوناشو میکشید رو کیرم حس ترس قالب ترین حسم بود ولی خب نمیتونستم اعتراضی بکنم بالاخره با هر بدبختی ظرفا تموم شد. گفت پیشبندو باز کن باز که کردم تخمامو تو دستش مشت کرد یکم فشار داد ،دادم رفت هوا گفت دنبالم بیا ماه پیش گوشمو گرفته بود این بار تخمامو گرفته بود جذابیت این دختر برام همین بود تنوع بیشتر از تصور منو برد تو اتاق گفت به حالت ایکس روی زمین دراز بشو به شکم خوابیدم رو تخت نشست رو کمرم جفت گوشامو گرفت و گفت ببین حیوون حوصله ندارم ببندمت حق نداری ی سانتم تکون بخوری میخوابی اینجا تا بیام ،مفهومه ؟
+بله
-زهر مار و بله
ی دونه زد تو گوشم فقط بگو چشم
رفت جلوی تخت صندلی آرایششو گذاشت پاشو آورد جلوی صورتم گفت بفرمایید غذا منم با ولع تمام شروع کردم خوردن پاش کف اون یکی پاشو گذاشت رو سرم چون زاویه ام مناسب نبود فقط روی پاشو میخوردم از قبل ی سیب زمینی رو ک دوبرابر ی تخم مرغ بود بسته بود به یه شال و پرت میکرد رو کون و کمرم اوایل ک پرت میکرد ضربش بیشتر شبیه ماساژ بود وقتی دید تاثیر روم نداره میکوبید پشتم و این بار واقعا دردم می اومد و انگشتا رو تندتر لیس میزدم.
گفت خوبه بلند شد نشست جلوی دهنم و گفت اگه تو ۵ دقیقه با لیسیدن ارضام نکنی کاری میکنم به گوه خوردن بیافتی منم اول بالای کسشو میلیسم همیشم شروع کردم لیس زدن گفت حال میده ولی نه اساسی بعدش گفت یکم بلند شو سرمو بالا تر آوردم رفت زیرم صورتمو فشار داد به کسش گفت بخور ارضا بشم میزارم بکنی من رو. منم هرچی بلد بودم انجام دادم کم کم صدای آه و اوهش بلند شد روی کتفم ناخن میکشید و میکوبید تا ارضا شد، گفت آخیش ، حالا کیرتو بیار بکن تو دراز کشید پاهاشو داد بالا گفت ببینم چی کاره ای؟

ادامه دارد…

نوشته : مجهول


👍 5
👎 3
20001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

930561
2023-05-30 04:51:41 +0330 +0330

نتیجه داستان. وقتی واسه سردرد میری پیش پزشک اون هم با یه چکش میزنه تو سر خودش،بعد میگه الان هردو همدردیم برو معالجه شدی.

0 ❤️

930569
2023-05-30 06:21:37 +0330 +0330

دقت کردین چند وقته اسم نویسنده نمینویسه زیر بعضی داستانا؟
این همون نویسنده ثابته که بار ها ثابت کردم یه نفره یا یه تیم با یه هدف!

0 ❤️