یهویی با نقشه

1403/01/22

سلام من محمد هستم ۱۸ سالم هست از یکی از شهر های استان های مرکزی داستان ماله پارساله و بگم که برای حال اومدن داستان خوبی نیست واین اولین و آخرین داستانی هست که می نویسم اینم نوشت که این خاطره برا خودم یادآوری و موندگار بشه

من و دوستانم از بچگی وقتی تقریبا ۸ سال داشتیم میرفتیم یکی از حسینیه های محله و اونجا فوتبال بازی می کردیم و باهم دیگه همیشه شوخی دستی داشتیم یه روز وقتی داشتیم بازی میکردیم یکی از دوستان به همراه یکی دیگه امد به حسینیه و گفت پسر خالمه و اسمش علی هست وقتی دیدیمش همه رفتیم تو کفِش یه کون بزرگ با پوستی سفید البته بگم شهر ما معروفه به قزوین ۲ و هرکی هرکی رو بتونه می کنه حتی سوراخ دیوار و من هم قبل علی چنتایی رو کرده بودم که همه کونی بودن و می خواستن بدن ولی او واقعا نمی خواست بده ولی یک روز داشت با یکی از بچه ها که اسمش حسین بود شوخی می کرد که یهو پاش خورد تو تخم حسین و حسین همینجوری رو شوخی دستش پیچوند نشوندش ترک موتور من و گفت برو بکنیمش و علی هم که فکر می کرد شوخی است اصلا چیزی نگفت من علی و حسین بردم تو کوچه باغ های انتهای شهر و گفتم پیاده شو باید بدی من جدی بودم ولی اونا هنوز فکر می کردن شوخیه وتوجه نمی کردن که من که سنم از اونا ۲سالی بیشتر بود امدم پایین و دسش پیچوندم که باید بدی یهو زد زیر گریه و موتور منو هل داد که موتورم افتاد و راهنما و کلاچش شکست و من با عصبانیت گفتم کون دادنت قطعی شد ولی او فقط گریه می کرد که حسین گفت ولش کن منم گفتم حداقل کونت نشون بده با هزار دردسر راضی شد فقط نشون بده منم گوشیم آماده کردم همین که شلوارشو کشید پایین من ازش عکس گرفتم و گفتم حالا آتو دارم و باید بدی وقتی دید دیگه چاره ای نداره خودش راضی شد و گفت فقط لاپایی ما هم قبول کردیم بردیمش به یکی از اتاق های رفیقم و اونجا پاتوق بود و همچی داشت بخاری و تخت و… رفت بالا تخت و خوابید همیشه من در کون کردن اولی می کنم چون دوس ندارم منی یکی دیگه لای کونش باشه و من رفتم و بهش گفتم برو سجده و او هم انجام داد وقتی رفت تف زدم کف دستم و مالیدم به کیرم که گف نکنی تو سوراخ وگرنه شکایت می کنم و از این حرفا ومنم محل نزاشتم و تا رفت به حالت سجده کیرم رو باتمام زورم فرو کردم تو کونش ولی واقعا تنگ بود و معلوم بود تا الان نداده و نرفت و علی خوابید و شروع کرد به گریه کردن که من با نشون دادن یه ۵۰تومنی خرش کردم که سوراخش بکنم وگفت فقط جون مادرت آروم منم قبول کردم آروم انگشتم تفی کردم کردم تو سوراخش که یهو پرید جلو گفت بخدا درد داره گفتم آروم میکنم دوباره با زور راضی شد ایندفه به حسین گفتم بگیرتش که جلو نره و حسین هم نامردی نکرد جوری افتاد روش که دیگه نمی تونست تکون بخوره منم انگشت رو خیس خیس کردم و کردم تو سوراخ یه پنج دقیقه ای در و تو کردم بعد انگشت دوم و بعد دیگه کیرو آماده کردم و آروم کردم تو سوراخش و شروع کردم به تلمبه زدن از یجایی به بعد دیگه خودش همراهی می کرد که یهو گوشیش زنگ خورد مادرش بود و گفت دیگه باید برم ولم کنید من هنوز حال نیومده بودم و از همه مهم تر حسین هم می خواست گفت یکی تون یا تو حال بیا و بریم یاحسین که حسین گفت تو که کردی بیا اینور من بکنم ولی من قبول نمی کردم که حسین گفت بزار من اینو می کنم بعد تو منو بکن که حسین هم از حق نگذریم کون خوبی بود فقط یکم سبزه بود که من قبول کردم و حسین رفت و شروع کرد به کرد یهو من گفتم نکنه بعد کردن بزنه زیرش برا همین حین کردنش رفتم پشت خودش و شروع کردم به کیرم و مالوندن به کونش و با گوشی بدون این که متوجه بشن فیلم گرفتم بعد که علی رفت حسین زد زیرش گفت من نمیدم و من فیلم و نشون دادم چاره نداشت گرفت خوابید و من شروع کردم حسین خودش گفته بود که چند باری با پسرخالش عوضی کرده بودن و حسین کون اورو گذاشته بود و پسرخالشم کون حسین رو و از این جهت خوشحال بودم چون دیگه گشاد تر از علی بود و نیاز به انگشت کردن نداشت سریع کیرم کردم تو کونش و شروع کردم به تلمبه زدن یهو دیدم موقع کردنش منی داره ازش خالی می شه و های های حال اومدن و میکنه که فهمیدم حسین کونیه و خوابیدم روش با تمام قدرت می کردمش اون فقط های های می کرد و هیچ حرف دیگه ای نمیزد که یهو فهمیدم دارم حال میام و سریع خودم و چسبوندم بهش و تمام منی و خالی کردم تو کونش و او هم هیچی نگفت حتی تمیز هم نکرد و بلند شد و شلوارش رو پوشید بعد گفتم تمیز نمیکنی گفت نه من دوست می دارم منی یکی لا کونم باشه اونجا فهمیدم آقا واقعا کونیه و از روز به بعد من تقریبا هر روز می کردمش و او هم راضی بود که بعد برادر دوقلویش فهمید و دیگه نیومد و از اون روز من برادر دوقلویش و میکردم که اسمش ابوالفضل بود و خیلی از حسین سفیدتر بود و او هم راضی بود به دادن حتی خودش وقتی فهمید من برادرش رو میکنم اومد بهم گفت میخوام منو بکنی به یک شرط که دیگه برادرم و نکنی منم قبول کردم چون او واقعا سفید تر بود و می ارزید واز روز من دیگه حسین رو نکردم و ابوالفضل یه یک ماهی کردم بعد ما دیگه از اون محل رفتیم و دیگه هم کمتر اونارو دیدم و اونا هم دیگه بهم نمیدادن و من هم دیگه پیگیری نکردم چون یه جورایی ازش سیر شده بودم فکرشو بکنید یکی به مدت ۵ماه تقریبا هر روز بکنید ازش زده نمیشید؟ ما که شدیم

ببخشید دوستان طولانی شد گفتم برا خودم می نویسم می خواستم با جزئیات بیشتری باشه

نوشته: محمد کون کن


👍 1
👎 6
8301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

979238
2024-04-11 00:17:14 +0330 +0330

میدونم عزیزم بردن کونت گذاشتن الان از حرصت همشونو تو تخیلاتت کردی خسته نباشی

3 ❤️

979314
2024-04-11 07:16:53 +0330 +0330

ديسلايك ،كسى كه يواشكى از كسى در هر شرايطى و هر نحوى بى دليل فيلم و عكس ميگيره خودش لاشيه

1 ❤️

979346
2024-04-11 15:08:14 +0330 +0330

طفلی تو رویاس

1 ❤️

979377
2024-04-11 23:55:50 +0330 +0330

باید مینوشتی محمد فسایی

0 ❤️