آیدا دخترخاله آرزوهام

1401/02/24

سلام؛قبل از اینکه بریم سراغ ماجرایی که برام اتفاق افتاد بگم این ماجرا واقعیه در حدی دست خالی نیستم بیام چرت و پرت بگم.
همه اسم ها هم واقعیه چیزیو عوض نکردم؛بربم سراغ ماجرا…
من اسمم محمد؛اهل استان زنجان شغلم و جایی که داخلش مشغول به کارم سیستم صوتی برای ماشین و 18 سالمه.
من سمت اقوام مادرم بیشتر هم سن و سال های خودم دخترن اکثرا.
چند تا از داییم هام و دوتا از خاله هام تو یه کوچه زندگی میکنن؛خانواده دختر خالم یعنی خالم اینا با خونه مادربزرگم تو یه حیاطن یه حیاط نسبتا بزرگ؛
من یه سالی بود چشمم دختر خالم آیدا رو گرفته؛آیدا یه چشمای سبز و سنش 17لاغر قدش هم تقریبا 166 اصن نگم براتون یه فیس جذاب و خوشگل؛من تقریبا یه سالی بود خیلی چشمم گرفته بودتش ولی نمیتونستم چیزی بهش بگم چون اون کلا منو داداش محمد صدا میزد به خاطر همین؛ چیزی نمیتونستم بگم.
عصری ساعت حدودا 4 کم مونده بود به 4 تو مغازه بودم؛مامانم زنگ زد گفت داییم اینا شب تولد دعوت کردن برای پسر کوچولوشون؛بهم گفت یا خودت برو یه کادو بگیر یا بیا باهم بریم گفتم میرم خودم یچی میگیرم؛یه ساعتی گذشت ساعت ده دقیقه مونده بود 5 رفتم یه اسباب بازی گرفتم برگشتم مغازه. یعنی تو این کادو کردن چص دستم بیست دقیقه کشید تا کادو کنم ساعت 6 و نیم بود مغازه رو سپردم به پسر عمم خودم رفتم خونه لباسامو عوض کردم اصن یادم نبود آیدا هم هست همین که داشتم تیشرتمو میپوشیدم یهو یادم افتاد؛بله آیدا خانوم هم شب هستش؛سربع در آوردم از تنم لباسامو یه ست تیشرت سفید با یه شلوار مشکی پوشیدم اصن این ست کراشم بود شدید؛دستبندمو انداختم موهامو اوکی کردم با مادرم رفتیم ؛ من تازه گواهی نامه گرفته بودم رفتیم دم در داییم اینا مامانم گفت میای الان یا بعدا میای؛یه مکث ریز کردم با خودم گفتم برم ببینم آیدا هست یا نه یا برم بعدا بیام؛گفتم میام؛ مامانم رف داخل ماشینو‌ پارک کردم رفتم داخل دیدم کفشاش هس؛داشت کم کم غروب میکرد خورشید؛ در رو باز کردم دیدم فاطیما(دختر داییم) اصن ازش خوشم نمیاد داره میاد بیرون؛یه سلام و احوال پرسی کردیم داشت از در میرفت بیرون؛ رفتم داخل یه احوال پرسی کردم با همه پسر داییم که چهار سالشه سریع اومد پرید تو بغلم؛ همینطوری تو اون وضع فقط داشتم به همه طرف خونه نگاه میکردم دنبال آیدا خانوم؛دیدم خالم(مادر آیدا) از اتاق اومد بیرون یه سلام دادم بهش؛گفتم بهش آبجی کوچیکه من کجاس خیلی وقته ندیدمش گفت تو اتاقه پسر گلم؛ با پسر داییم تو بغلم رفتم یه در زدم رفتم اتاق دیدم نشستن رو تخت دارن با گوشی ور میرن آیدا و سمیرا؛ یه سلام دادم رفتم نشستم رو صندلی؛ کلا چرت و پرت حرف زدیم؛آیدا گفت میخواد مودم بگیره گفتم گرفتنی بهم بگو؛دیگه خاله کوچیکم اومد داخل من یکم بعد پاشدم رفتم؛دیگه خواستم بزنم اون شب دل رو به دریا ؛ همه مهمونا اومدن؛من فقط چشمم رو آیدا بود کلا؛ می‌ترسیدم دیگه باهام حرف نزنه؛ولی سر شام بودیم پی دادم بهش از اینستا؛بهش گفتم آیدا سینگلی؟ منتظر موندم تا شام رو خوردیم آخرای غذاش بود گوشی رو برداشت گفتم وا داداش این حرفا یعنی چی؟
گفتم کنجکاوم میخوای نگو خب…
تا اومد تایپ کنه من دیگه قلبم داشت میومدم تو دهنم گفتم من حسی دارم بهت.
سین زد ولی ج نداد. قفل شدم اصن تو جام؛ فهمیدم که چه سوتی و گند بدی زدم گفتم چه گندی زدم حالم و عصابم تخمی شد پاشدم رفتم همه گفتن کجا خواستم بپیچونم گفتم میام داشتم کتونی هامو میپوشیدم پسر خالم حسام ک 20 سالشه اومد گفت کجا پس امشب بی تو حال نمی‌ده که؛ گفتم میام حسام.
حال و حوصله ام تخمی؛ زدم بیرون ماشین رو هم برنداشتم؛رفتم تو یه کافه نشستم خیلی داغون بودم؛یه دوسیب چند کام کشیده بودم تازه راه افتاده بود؛ رفتم تو اینستا یکم چرخیدم؛دیدم یه پی اومد از آیدا اینقدر حالم بد بود همون بالا صحفه میکشدمش بره تا نمونه یه لحظه به خودم اومدم دیدم آیداس رفتم سریع دایرکتش؛دیدم نوشته عاشقتم و نمیتونستم بهت بگم ؛سریع پاشدم رفتم حساب کردم و کل راه رو دوییدم ؛دم در بودم؛
به آیدا پی دادم گفتم خیلی دوست دارم رفتم داخل ؛اصن تو کونم عروسی بود؛ همش پی می‌دادیم اونجا بهم؛بهش گفتم تو رل داشتی قبلا یا نه؛ گفتم صادقانه بگم آره یه بار رل مجازی داشتم؛ همینطوری حرف زدیم تا وقتی برگشتیم خونه ؛ما زودتر برگشتیم از آیدا اینا منتظر بودم تا برگرده خونه؛خیلی خر کیف بودم؛بعد نیم ساعت دیدم پی داد؛ پی داشتم میدادم سین میزد ج نمی‌داد فهمیدم که گوشیو گذاشته زمین رفته.
یکم گذشت اومد پی داد گفت داشتم لباس عوض میکردم؛ اون شب تا ساعت صب 8 حرف می‌زدیم ؛نزدیکای صب تو دیسکورد من وصل کردم بلد نبود چطوریه قضیه وصلش کردم یادش دادم باهم فیلم میدیم تا بحث سکسی اومد وسط؛گفت سکس داشتی ؛من سه بار سکس داشتم گفتم نه؛گفتم تو چی بلا ؛گفتش اسکولی معلومه که نه. ساعت هول و هوش هشت صبح بود گفت می‌ره بخوابه اصن یادش نبود من می‌خوام برم مغازه به خاطرش تا اون موقع بیدار بودم؛ فهمید خیلی ناراحت
شد معذرت خواهی کرد قربون صدقه اش رفتم؛ رفتم ظهر اومدم خوابیدم؛دو سه روز گذشت همینطوری چت؛ تا سر یه بحث که اصن یادم نیس خدایی؛گفتم سکس چت پایه ای؟
گفتش اره عشقم چرا که نه…
کال گرفتم باهاش؛ خونشون خالی بود تو اتاقش من پا شدم در رو قفل کردم شروع کردم به لخت شدن؛اومدم رو تخت کیرمو نشونش میدادم تو تصویر؛زیاد بزرگ نی کیرم شهوت از چشماش میبارید؛میمالیدم کیرمو ؛ از رو شلوار کصشو نشون میداد می‌مالید گفتم بده پایین خو؛گفت نه نه؛ با زور التماس پا شد. گوشیو تکیه داد دیوار ؛ شلوارشو داد پایین یکم کیفیت بد بود ولی یه شورت زرد اصن محو پاهاش شده بودم گوشیو برداشت رفت رو تخت از رو شورت می مالید خودش رو ؛ یخورده بعد دستش رو کرد تو شورتش ؛ داشتم خیلی سریع کیرمو می مالیدم خیلییی خوب بود لعنتی؛ گفتم آیدا بکش پایین دیه اونم فقط تو کال ده دقیقه اصرار کردم تا در آورد شورتش رو ولی گوشیو رو کنار گذاشت وقتی که میخواست در بیاره؛برداشت گوشیو گفتم چی شد ایستاده بود دستش رو نگه داشته بود جلو کصش شورت رو هم کنده بود؛ نشست پاهارو داد بالا گوشیو گرفت دستشو نمی‌برد اونور از رو کصش یه لحظه برداشت دستشو؛چی داشتم میدیدیم یه کص خیلی تمیز سوراخ صورتی؛ تا آورد دستشو بماله من نتونستم جلو خودمو بگیرم همونطوری آبم پاشید رو زمین؛چند روز گذشت وضع ما همین بود کلا همش می‌رفتیم سکس چت و ارضا می‌شدیم ؛پنجشنبه بود صب گفت داریم میریم باغ دوست بابام؛ گفتم تو نرو بمون من بیام اونجا ؛گفت مامانم اجازه نمیده؛ گفتم یه تلاشی کن بیام می‌خوام بغلت کنم فقط می‌خوام تو آغوشم باشی؛ گفتش بش…
رفت یه ربع دیگه گفت اوکیع؛یکم مالیدم کیرمو گفتم کی بیام؛ گفت الان میرن اینا؛ ساعت نه و نیم صبح بود؛ مغازه رو نرفتم باز کنم ؛ سریع رفتم آماده شدم؛ یه استرس کوچیک داشتم ته دلم؛ زنگش زدم گفتم رفتن گفت سریع بیا پلیز ؛ پریدم تو ماشین رفتم دم درشون تو کل راه همش فکرم درگیر بود بهش پی دادم گفتم از در جلویی نمیتونم بیام مامان بزرگ میبینه یا کسی میبینه شر میشه گفت از در پشت بیا؛ رفتم رسیدم زنگ زدم اومد باز کرد؛ گفتم بزا برم ماشینو اونور پارک کنم ماشین رو بردم تو خیابون ؛ سریع اومدم رفتم داخل؛ گفتش سریع همینجا بغلم کن برو ؛ گفتم میندازیمون بیرون گفت نه میترسم؛گفتم الهی عزیزم بغلش کردم همونجا؛ در پشتی به خونه باز میشد نه حیاط؛ بغلش کردم تو راهرو صدا قلبش رو می‌شنیدم ؛ رفتیم اتاقش؛ یکم نشستیم حرف زدم بعدش گفتم قربونت برم اجازه میدی اون لبای خوشگلت رو اجاره کنم؛ هیچی نگفت شروع کردم به لب گرفتن بلندش کردم از جاش چسبوندمش به دیوار خودش هم همکاری میکرد؛ بغلم کرد لب می‌گرفتیم از هم؛ یه ملچ ملوچی راه انداخته بودیم؛ چشماشو بسته بود؛ کیرم شق شده بود.از پشت بغلش کردم یه تیشرت پوشیده بود صورتی با یه شلوار صورتی ست؛ من از پشت بغلش کردم خودمو چسبوندم بهش تا برجستگی کیرمو حس کنه بین خط باسنش شروع کردم بوس کردن و خوردن گردنش تو بغلم از استرس داشت یه خورده کوچولو می‌لرزید کل بدنش گفتم عزیزم از چی می‌ترسی آخه کسی نمیاد من کنارتم بوسش کردم کلا چیزی نمیگفت؛ بردمش رو تخت بازم بوس و لب بازی؛ گفت عاشقتم عشقمممم؛ گفتم من بیشتر عزیزم خوابیده بودم کنارش داشتیم حرف می‌زدیم دستم از رو لباس رو شکمش بود؛ بردم آروم آروم سمت لاپاش از رو شلوار داشتم همینطوری حرف می‌زدیم دستمو بردم از رو شلوار بین پاهاش آروم انگشتانم میمالیدم به کصش؛ تو چشمام زل زده بود؛ دیدم مخالفتی نمیکنه یکم مالیدمش در همون حین لب می‌گرفتم ازش؛ دراز کشیده رو تخت بود رفتم پایین تخت بلندش کردم اومد ایستاده جلوم وایستادم برش گردوندم دکمه شلوارم رو باز کردم کشیدم یکم پایین با شورتم کیرم شق شق بود گرفتم تو دستم مالیدم از شلوار به باسنش؛ شلوارشو کشیدم پایین از رو شورت مالیدم بهش برشگردوندم کیر شق شدم تو دستم بود پایینو نگاه کرد چیزی نمی‌گفت ؛ گرفت تو دستش داشت می مالید منم کصشو از رو شورت می مالیدم؛ خیلی حشری کننده بود لباس و شورت صورتیش که سه تا قلب رو شورتش بود؛ کیرمو گرفتم تو دستم ایستاده از رو شورت مالیدم بهش؛ شلوارشو کامل در آوردم از پاش؛شورتشو کشیدم پایین ؛ اصن یه کص کامل پاک و تمیز خیلی جیگر بود لاپاش ؛ مالیدم کیرمو به کصش چشماشو بسته بود میدونستم داره حال میده بهش رفتم پشتش؛ یه باسن نه کوچیک نه بزرگی داشت یجورایی رو فرم و یه خورده جم و جور؛ کیرمو ایستاده گذاشتم لا باسنش دم سوراخش بازو هاشو از پشت گرفته بودم محکم؛ برشگردونم شورتشو در آوردم خیلی حال کردم که همکاری میکنه؛ چشم تو چشم بودیم لبم رو قفل کردم رو لباش کیرمو گرفت برد زیر اون لاپای زیباش داشت می مالید به خودش و کیرمو می مالید؛
گفتم آیدا کرم نرم کننده ای داری؛ گفتش اره رفت آورد از رو میزش؛ گرفتم گذاشتم کنار؛ بردمش خوابوندمش رو تخت؛ پاهاشو دادم بالا شروع کردم به خوردن کصش خیلی آه و ناله میکرد یه مزه ملس شوری داشت؛یجورایی هم خوب بود هم خوب نبود طعمش ولی آه و ناله هاش اصن نمیزاشت آدم به چیز دیگه ای فکر کنه کصش کاملا خیس خیس شده بود؛ لیسیدن رو گذاشتم کنار یه بالشت گذاشتم زیر کمرش اومد بالا یخورده؛ داشت می مالید خودشو؛رفتم کیرمو گرفتم تو دستم گذاشتم دم سوراخ کصش؛ هنوز داشت خودشو می مالید دستشو گرفت جلو سوراخش گفت باکره ام هنوز باز نیست؛گفتم دیوونه نمیکنم داخلت ک؛دستشو برد کنار بالای کصشو می مالید ؛ خیس خیس بود خیلی حشری شده بودم؛ مالیدم به کصش کیرمو دو دقیقه؛ رفتیم رو زمین رو فرش گفتم داگی شو گفت چی؟
گفتم چهار دست و پا ؛ داگی خوابید رفتم پشتش سورخ باسن سفید خیلی سکسی بود کیرمو از پشت مالیدم به کصش باز؛ رفتم کرم رو آوردم مالیدم به دور سوراخش خیلی تنگ بود کرم هارو آوردم دقیقا رو سوراخش با انگشتم؛ انگشتمو یخوره کردم تو تا ته ناخونم رفته بود تو یه جیغی زد خیلی خیلی تنگ بود؛نگه داشتم گفت میسوزه انگشت نکن؛ گفتم بزا جا باز کنه خیلی تنگی عشقم؛یکم انشگتش کردم باز صداش در اومد خیلی اون صدای نازکش منو حشری میکرد؛ انگشتمو کشیدم بیرون کصشو مالیدم؛خودمم سریع پاشدم شلوارمو کامل در آوردم ؛یه تیشرت تنم بود؛ تیشرت آیدا رو در آوردم دوباره داگی شد؛ کیرمو کرم زدم گفتم چطوری بره داخلت آخه تنگ خانومم؛ با یه دستش باز کرد باسنشو دوباره کردم زدم به سوراخش انگشت کردم می‌گفت ایییی میسوزه؛ گفتم یکم خم شو پایین و باسنتو بده بالا؛ اوکی کردم زاویه رو؛ کیرم رو گذاشتم دم سوراخش؛هرچی فشار میدادم نمیرفت؛ مالیدم به کصش گفتم خیلی تنگی تنگ؛ گرفتم تو دستم گذاشتم دم باسنش ؛فشار دادم داشت لیز میخورد یه دادی داشت میزد آیدا؛دیدم خیلی داره درد می‌کشه نکردم گفتم چی شد درد داشت؛ گفت تو بکن؛ دوباره کرم زدم؛ با یه فشار ایندفعه لیز خورد تا سر کیرم رف داخل کونش؛ یه دادی راه انداخته بود یه اه و ناله ای راه انداخته بود.
همین که شروع کردم به تلمبه زدن دیدم خیلی تو درده؛کشیدم بیرون گفتش پاره شدم؛ گفتم بیا بشین روش تا جا باز کنه یکم؛ دراز کشیدم یه بالشت رو چسبوندم به دیوار؛ خوابیدم داشتم کیرمو می مالیدم افتاده بود رو زمین داشت خودشو می مالید آیدا؛ گفت پلشت پاره شدم آروم بکن؛ گفتم چشم؛ اومد یه پاشو انداخت اینور یه پاشو انداخت اونور پشت به من نشست رو کیرم؛ کیرم رو گرفت داشت می مالید به کصش گفتش کرم بزن؛ کرم زد دوباره به کیرم؛ گرفت محکم؛ نشست روش با زور تا نصف رف داخل گفت پاره شدم اه و ناله شدید؛ از زیر دوتا باسنشو گرفته بود تو دستام ؛گفتم در نیاری ها؛ یکم همونطوری موند شروع کرد به بالا و پایین شدن اه و ناله کردن؛ پنج دقیقه همین بود وضع ؛گفت کی ارضا میشی نریزی داخلم؛ گفتم بازم ده دقیقه می‌کشه نگران نباش؛ بالا و پایین شد؛ از رو کیرم بلند شد برگشت به سمت نشست دوباره رو کیرم؛ دو سه دقیقه بالا پایین شد گفتم بلند شو؛ بلند شد ایستاد دستش تو باسنش بود گفت احساس میکنم پاره شده باسنم ببین …
گفتم چیزی نشده داگی خوابید؛ دو دقیقه تلمه زدم داخلش داشتم اراضی میشدم کشیدم بیرون ریختم رو باسنش؛ به پشت افتاد زمین منم افتادم کنارش پنج دقیقه دیگه اصن حال هیچی نداشتیم پاشدم لباس پوشیدم آیدا هم رفت حموم رفتم خداحافظی کردم ازش بغلش کردم بوسش کردم و رفتم؛بعد از اون قضیه دیگه کلا عشقی که بهش داشتم از سرم پرید شد خواهرم باز؛ تا به امروز پنج بار باهم سکس داشتیم .
امیدوارم خوشتون بیاد.
اگه نوشتاری مشکل داشت به بزرگی خودتون ببخشید❤️

نوشته: محمد


👍 2
👎 13
36401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

873912
2022-05-14 00:44:52 +0430 +0430

🤔🤔🤔🤔

0 ❤️

873915
2022-05-14 00:49:54 +0430 +0430

پسرکی که خواهرش را گایید

1 ❤️

873941
2022-05-14 01:59:29 +0430 +0430

استاد هنگامو داستان نوشتن جق نزن .چند بار شلوارتو در میاری؟؟؟ چند بار شرترشتو در میاری.؟؟ دوتا دوتا میپوشی یا مارو کص گیر آوردی کله کیری

2 ❤️

873972
2022-05-14 05:34:20 +0430 +0430

کلا دلت میخواد یکی برینه بهت بچه کونی

1 ❤️

873973
2022-05-14 05:44:01 +0430 +0430

یکی نیست بهم کون بده عاشق کونم 😈😈😈

0 ❤️

874035
2022-05-14 17:34:08 +0430 +0430

“دو دقیقه تلمه زدم داخلش داشتم اراضی میشدم کشیدم بیرون ریختم رو باسنش”
حالا که اراضی شده برو درخواست سند بکن بعد با همون وام بگیر برو پروفسور سمیعی مغزتو عوض کنه
کیر سمیعی تو وجودت

1 ❤️

874173
2022-05-15 16:11:24 +0430 +0430

پسرکی حشری که حتی به خواهرش هم رحم نکرد و او را مورد گایش قرار داد😐😐😂😂😂
خواهشا کمتر سم بگو تا زنده بمانیم 😐🙏🏻

0 ❤️




آخرین بازدیدها