نجات غریق و دختر خوشگل

1393/07/28

من ساسان هستم 21 ساله از یکی از بنادر جنوبی کشور.نجات غریق هستم و قهرمان مسابقات شنای شهرستانمون. شهر ما یه ساحل زیبا داره که همه ساله توی عید مسافرای زیادی رو به سمت خودش جلب میکنه. شهر ما 15 کیلومتر ساحل داره که فقط 3 تا نجات غریق داره. من و 2 تا دیگه از بچه ها به نامهای امید و رضا. اونا 3 سال قبل از من نجات غریق شده بودند و از داستانای سکسی برام میگفتن که با خانمهایی که شنا بلد نبودن داشتن که من فکر میکردم خالی میبندن. ولی وقتی برای خودم اتفاق افتاد عاشق شغلم شدم. خب بریم سر اصل مطلب.

عید سال 92 بود که روز نهم عید صبح طبق معمول ساعت هشت رفتم سر کار. کنار ساحل با یه مایو آماده به کار نشسته بودم. معمولا حول و حوش ساعت 10 مردم واسه شنا میومدن. کم کمک شلوغ شد. ما یه کمپ نجات غریق داشتیم. ساعت 2 بعد از ظهر داشتم واسه خودم آهنگ گوش میدادم که دو تا دختر تقریبا خوشگل اومدن و به من سلام کردن. خودشونو معرفی کردن. مونا و نگین. گفتن که میخوان شنا یاد بگیرن. منم گفتم باشه. شما برید لب ساحل آماده بشید تا منم بیام. رفتم توی آب.حدودا 1 و نیم متر بود. شروع کردم بهشون شنا یاد دادن. نیم شاعت که گذشت دوتاشون تقریبا راه افتادن. البته لباسای معمولی پوشیده بودن که حتی حشریم هم نکردن. ساعت 3 بود اونا داشتن شنا میکردن و من داشتم نکات ریزی بهشون میگفتم که از دور صدای آژیر کمپ رو شنیدم. سریع اینا رو به بیرون آب هدایت کردمو سپس به سرعت رفتم توی کمپ. امید با بیسیم بهم گفت که در فاصله 200 متری من یک زن رفته توی آب و برنگشته. منم سریع به محل حادثه رفتم و دیدم یه پسر حدودا 20 ساله داره گریه میکنه و توی سر و صورت خودش میزنه. ازش پرسیدم چی شده.گفت مادرش 39 سالشه و شنا بلد نبوده. رفته جلو توی آب عمیق و برنگشته. یه کم دلداریش دادم. تیوپ نجات رو برداشتم و با سرعت هر چه تمام تر به سمت دریا رفتم و شنا کنان رفتم جلو. بعد از حدود 20 دقیقه شنا بهش رسیدم. متعجب بودم که خودشو زنده نگه داشته بود. عمق آب تقریبا 4 متر و فاصله تا ساحل تقریبا 2 کیلومتر بود. نزدیکش رفتم. سوار تیوپ کردمش. ازش چرشیدم حالت خوبه.گفت آره فقط زیاد آب شور خورده بود. منم کم کمک آوردمش به سمت ساحل. گفتم اسمتون چیه؟ گفت مهرانه. تقریبا 1 و نیم کیاومتر دیگه تا ساحل مونده بود که متوجه لباسایی که تنش بود شدم. یه تاپ سبز رنگ که خیس بود و سوتین سیاه رنگش از زیرش معلوم بود. یه شلوارک سفید هم پاش بود که اونم خیس بود شورت قرمز رنگش از زیرش پیدا بود.با دیدن باسنش بدجور حشری شدم.تصور کنید یه خانم با باسن گنده جلو روتون روی تیوپ خوابیده باشه و کونش در اثر موجهای دریا مثلذ ژله بلرزه. اصلا بهش نمیخورد 39 سالش باشه. سعی کردم به باسنش دست بزنم ببینم چه عکس العملی نشون میده. با احتیاط دستمو گذاشتم رو کونش. اونم هیچ کاری انجام نمیداد فقط سفت تیوپ رو چسبیده بود. منم دیگه پررو شدم و دستم بیشتر رو کونش حرکت میدادم. اینجا بودیم که متوجه شد و حرفی زد که من اصلا باورم نمیشد. انگار داشتم خواب میدیدم. گفت اسمت چیه؟ گفتم ساسان. گفت آقا ساسان هر چقدر دوست داری با باسنم ور برو فقط زودتر منو برسون ساحل.وقتی رسیدیم ساحل دستمزد این کار بزرگتون رو بهتون میدم. منم گفتم باشه. پس با سرعت بیشتری پا زدم. در همین حین به فاصله 500 متری ساحل رسیده بودیم. پیش خودم فکر کردم شاید دیگه فرصتی نشه بهش دست بزنم پس بهتره همینجا یه کارایی بکنم. بهش گفتم خودتو محکم به تیوپ بگیر. بعد یواش یواش شلوارکشو کشیدم پائین. کونش از بس سفید بود که نگو. کیرم داشت میترکید. با دستم یه کم کونشو مالیدم.ولی چون نزدیک ساحل شده بودیم ترسیدم کسی ببینه.شلوارکشو دادم بالا. رسیدیم ساحل و من ناراحت بودم که فرصتی به این خوبی رو از دست دادم.خلاصه خودش و پسرش کلی ازم تشکر کردن.شمارمو گرفتن و مهرانه گفت تمشب منتظر تماسم باش.و رفتن.شب شد توی خونمون نشسته بودم که گوشیم زنگ خورد. خودش بود.گفت بیا ببینمت.منم یه جا باهاش قرار گذاشتم.رفتم سر قرار. باورم نمیشد که 39 سالش باشه.به تیپی که زده بود نمیخورد. سوار ماشینش شدیم.گفت بریم یه جای خلوت کارت دارم. یه لحظه ترسیدم.آدرس دادم رفتیم یه جا بیرون شهر. ماشین رو پارک کگرد و گفت بیا صندلی عقب ماشین بشین.رفتم. پالتو بلندی که پوشیده بود را درآورد. یه بلوز قرمز و یه ساپورت سفید تنش بود. گفت جبران کاری که امروز برام انجام دادی. و بدون مقدمه دستشو برد کیرمو گرفت. کیرم بدجور شق شده بود. بعد کف ماشین نشست و زیپ شلوارمو باز کرد و کیرمو آورد بیرون.کیرم حدودا 22 سانته. من داشتم بیرون رو چک میکردم که یهو یه لحظه رفتم توی آسمون و برگشتم.وقتی نگاه کردم دیدم کیرم رو تا ته کرده توی دهنش. چون من دفعه اولم بود 2 دقیقه برام ساک زد آبم اومد. ریختش توی دستمال کاغذی. جالبی این قضیه این بود که زیاد با هم حرف نمیزدیم. بعد پشتشو داد به من و گفت کونی که امروز توی آب آرزوت بد الان جلو روته. هر کاری دوست داری باهاش بکن. منم که کار زیادی بلد نبودم فقط شلوارشو دادم پائین و کیرمو کردم توش که راحت رفت تو. مثل اینکه زیاد از کون داده بود. خلاصه 5 دقیقه تلمبه زدم آبم اومد.من با اون همه حشریت در عرض 10 دقیقه کارم ساخته شد. بعدش منو رسوند خونمون و خودش رفت. بعدها چند بار تلفنی باهاش حرف زدم ولی نتونستم دیگه بکنمش چون اهل تهران بود و من اهل جنوب و فاصلمون خیلی با از هم دور بود. اگه قسمت سکسی زیاد نداشت ببخشید. بار اولم بود که مینوشتم. فداتون…

نوشته: ساسان


👍 0
👎 1
96416 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

441343
2014-10-20 16:19:44 +0330 +0330
NA

نفره اول شنا تو تخیلات تخمیت بپا غرق نشی

0 ❤️

441344
2014-10-20 18:06:28 +0330 +0330

[quote=یه متوهم جقی]بعد از حدود 20 دقیقه شنا بهش رسیدم[/quote]
بچه لاشی خب یکاره بگو قهرمان شنای ماراتون دنیا هستی و خلاص!!!
کیرتم که 22 سانته
ننویس لاشیه کونده پرو
زن سن بالای کون نشسته برینه تو دهنت
کیر همه ی نجات غریقان دنیا تو کون گوهیت
تو هنو زرده از کون نکشیدی اومدی گنده گوزی میکنی؟
برو بچ تهرون گاییدنت کووووووووووووووووووونکش لاشی
ننویس بچه جق بی چشمو رو
دیووووووووووووووووووووووووث

2 ❤️

441345
2014-10-20 19:56:03 +0330 +0330
NA

فانتزيی های جوونای امروز و تخيلاتشون چقدر کسشعره، … اصلا نيازی به اين نيست که دوستان ثابت کنند که مادره تو آب دريا 2 کيلومترر زير آبی رفته که … و خلاصه… پاشو بيا همين تهران خودمون، اينقدر زنا هستند که تو حوض پارکا گم بشن و تو نجات بدی والله، … و پشت درختا ساعت دور و بر 8 شب بعد از نجات بگن بيا منو بکن تو رو خدا آلن دلون… حالا بشين تا سه ماه بزن هر شب يه پارک يه زن، … اما خواهشا داستان نحات دادن اونا رو تو افکارت نگه دار baby

0 ❤️

441346
2014-10-21 00:06:49 +0330 +0330
NA

نجات غریقم نشدیم lol

0 ❤️

441347
2014-10-21 02:36:11 +0330 +0330

غرق شی بلا… :-D

0 ❤️

441349
2014-10-21 05:56:25 +0330 +0330

نسخه ی اصلی و قدیمی داستان:طوطیان شکر شکن و هزاران بوستان سخن چنین روایت کرده اند که :جوانی اهل سواحل جنوب هرروز عینک ریبون زدی و مایوی زیبا پوشیدی و کون و خایه ها را بنمایش گذاشتی و برای نجات غراق(بر وزن کفار : غریق ها!)در سواحل مترصد می نشسته تا مگرشانس بر او یاور شده وشخصی از جنس مونث دچار غرق شدگی شود تا مگر به مراد دل رسیده و از لبش قندی چشیده و دست بر باسنش کشیده و مشامش نوازش شود اگر که از ترس چسیده؛تااینکه روزگار خانومی سی و نه ساله را مغروق کرده و پسردلیرش مضطرب شده و به او دستور داد که مادرم را از آب برگیر و بر ساحل بنه و با چشمان غضب آلود بدو الهام کرد که اگر ذره ای نظر آلوده بر مقام اوشان کنی من خواهم دانست و تو و یک کیر دسته پشمی خوش دست بیست و دو سانتیه ناجور،او از ترس پسر رشید زن مسن بر آب زده و از خود رشادتها به نمایش گذاشتی و زن را به ساحل رسانید، پسر رشید گفتی شب برای پاداش کار مراجعه کن؛و شب کونش بگایید چراکه مادر به پسر راپورت داده بود که غریق النجات کون مرا لمس کرده و وی را گفتمی هرکار کنی بکن و فقط مرا به ساحل رهنمون گردان تا آنجا بحسابت خواهم رسیدن و الخ(الی آخر

2 ❤️

441350
2014-10-21 06:48:22 +0330 +0330

واله نظر جناب اموزگار عشق از خود داستان هم قشنگتر بود هم حقیقی تر !! جناب نویسنده کون گشاد لطفا جلق خود را بزنند ودست از توهمات بردارند !!!

0 ❤️

441351
2014-10-21 08:11:13 +0330 +0330
NA

اصلا این اخر داستان بود biggrin

0 ❤️

441352
2014-10-21 09:56:54 +0330 +0330
NA

کیر منم دو متره عمت خواست بگو بیاد

0 ❤️

441353
2014-10-21 11:52:52 +0330 +0330
NA

کسی که بتونه بیست دقیقه دوام بیاره تاتوباشناخودت رابهش برسونی خودش غریق نجاته شک دارم توحتی دریا رادیده باشی ازلحظه حادثه تاغرق شدن به چنددقیقه هم نمیرسه فکرکنم ظرف بیست دقیقه آب حوض زاخالی کردی

0 ❤️

441354
2014-12-21 01:52:48 +0330 +0330

شاید واقعیت داشته باشه ولی من خودم نجاتگرم و موقع نجات تمرکزم رو نجات طرف هست نه کردنش… تو دیگه خیلی شقی

0 ❤️

790088
2021-02-04 04:36:20 +0330 +0330

کیرم تو سردرپیکر داستانت😒

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها