ضربدری، چیزی که فکر کردم، چیزی که شد (۴)

1402/02/01

...قسمت قبل

درود به دوستان گرامی
خلاصه سه قسمت اول این بود که امیر دوستم منو وسوسه کرد که بجای ضربدری، هر کدوممون یواشکی بریم تو کار زن یکی دیگه و اگه پا دادن بکنیمشون به شرطی که اگه یکیشون پا نداد اون یکی ناراحت نشه. طی حدود ۶ ماه من با وجود تلاش زیاد نتونستم کاری از پیش ببرم ولی امیر موفق شد طی یه سری رویدادهای جالب در یک فرصت مناسب یه بار ترتیب زنم الهامو بده، و یه سال بعدش در یک فرصت مشابه یه بار دیگه اینبار از کون بکندش.
قبل از ادامه داستان من چند تا نکته رو به خوانندگانی که انتقاد داشتن بگم. اول از همه تشکر کنم از دوستان زیادی که ابراز لطف داشتن. دوم اینکه تا اینجای ماجرا، زندگی واقعی من بوده که اتفاق افتاده و ازین به بعد داستان در همون راستا تخیلی خواهد بود که اتفاقا خیلی جذابتر از سه قسمت اوله و شاید هم در آینده اتفاق بیفته. نکته بعدی دوستمون گفته بعد از پریودی نمیشه آبتو بریزی تو رحم چون حامله میشه بهتره عرض کنم من به عنوان کسی که اطلاعات کاملی در این زمینه دارم باید بگم که از روز اول پریودی تا روز ۹ به دلیل عدم آزادشدن تخمک، زن حامله نمیشه. پس میشه از روز آخری که پریود تموم میشه (روز ۶) تا روز ۹ ریخت. از اونورم از روز ۲۱ تا ۲۸ میشه ریخت. من خودم سالهاست دارم بعد از پریودی تا روز نهم آبمو تو رحم الهام خالی میکنم و اتفاقی نیفتاده. تنها ریسکش اینه پریود زن نامنظم باشه.
دوست دیگمون در قسمت اول گفته من ندیدم زنی تا یه ساعت شوهرش نباشه به همین راحتی به دوست شوهرش بده، باید بگم این یک پروسه ۶ ماهه بوده که تو اون یه ساعت نتیجه داده که قبلشم کامل توضیح دادم امیر میگفت مجموعه‌ای از تیکه انداختنها، چشمکها، رفتارها و … رو روی الهام انجام میداده و الهامم پا میداده، ضمن اینکه الهامم تو قسمت سوم به نسرین قشنگ توضیح داده که چطور واداده. واسه همین امیر هی میگفت من خیلی ازت جلوترم منتها من خلاصه کردم که داستان طولانی نشه. مثلا یه نمونش تو یه بازی که یارکشی ضربدری بود، وقتی منو آرزو درگوشی حرف میزدیم که تیم اونا نشنون، آرزو حریم فاصلشو حفظ میکرد اما امیر میگفت من اوایل درگوشی طوری حرف میزدم که لبامو قشنگ دم گوش الهام میبردم و گاهی میچسبوندم. الهام اوایلش تعجب میکرد از این رفتارم و یکم خودشو عقب میکشید ولی کم کم خوشش اومد و گوششو قشنگ میچسبوند به لبام و این کارشم زمانی انجام میداد که یه لحظه حواس تو و آرزو پرت بود. خب خرم باشی میفهمی داره یواشکی پا میده. یا اون حرکت تو دریا که عمدا تو بغل امیر چند ثانیه اضافه موند در حالیکه کیر راست شده امیر قشنگ روی لپای کونش بود. که بعدا تو حرفای الهام به نسرین مشخص شد از رو لذت تو بغل امیر مکث کرده و امیرم اینو حس کرده که خوشش اومده. بنابراین وقتی امیر تو ویلا با الهام تنها شد و میخواست حرکتشو رو الهام شروع کنه مطمئن بود اگه به سکس هم ختم نشه، لااقل به بوس و بغل میرسه.
دوستی هم گفته چرا گفتی الهام به هیچکی پا نداده باز گفتی مجردیاش دوست پسر داشته. خب درست گفتم منظورم بعد از ازدواجش با من به هیچکی پا نداده، قبل از ازدواجش که به من ربطی نداره دوست پسر داشته یا نه.
یکی هم گفته فایل وویس یکطرفس. باید عرض کنم وویس رکوردر گوشی های من و اطرافیانم که همه دوطرفس نمیدونم چرا مال شما یه طرفس.
یکی هم انتقاد کرده مگه امیر و الهام بعد از سکس اولشون قرار نبود دیگه عادی رفتار کنن و حتی تو تنهاییاشون عادی بودن چرا جلو همه مجدد سکس کردن؟ باید بگم بله عادی بودن ولی اون تنهایی‌ها نهایت ۵ دقیقه‌ای بوده نه حدود دو ساعت. بعدم امید (من) تو اتاق بودم اونا از بیرون درو قفل کردن و من نمیتونستم یهو بیام بیرون. بعدم امیر خودش حواسش بوده جایی که موقعیت کمه خودشو خراب نکنه.
اون دوستانی که منو سرزنش کردن بابت اینکه سرم کلاه رفته باید بگم بله درسته که چون نتونستم زن امیرو بکنم اولش حس باخت داشتم. ولی واقعا لذت بردم و میبرم ازینکه امیر زنمو کرده. یعنی اگه زندگیم برگرده به عقب و امیر بگه دوست دارم الهامو بکنم ولی تو نمیتونی آرزو رو بکنی، بازم از ته دل لذت میبرم که امیر زنمو بکنه. تصور اینکه هیکل سکسی و کون قشنگ الهام زیر هیکل ورزیده امیر گاییده میشه منو به اوج لذت میرسونه. بنابراین حال من خوبه و نیازی به این ندارم همدردی کنین منتها اگه منم آرزو رو میکردم قطعا بهتر بود که در ادامه این کارو انجام میدم.
بقیه دوستانی هم که فحش میدن باید گفت کوس ننه همتون مادرجنده‌ها. اینقدر فحش بدین تا کونتون پاره بشه کسکشای ننه کیر دزد. اون کوسخلهایی هم که میان تو این سایت فاز ارشاد میگیرن باید بگم خب خوارکسه مگه اومدی برنامه زلال احکام که داری نصیحت میکنی. مادرجنده! خوبه که زده سایت سکسی، تو که معتقدی گناه داره گوه میخوری میای تو این جور سایتها. مگه ریدن برات؟ برو همون نماز جعفر طیارتو بخون بچه کونی. مگه مریض روانی هستی که میای اینجا خودتو آزار میدی کوسمغز؟ کیر مجسمه ابوالهول بره تو تک تک سلولهای خاکستری مغزت گوزو.
حالا قبل از ادامه داستان دوست داشتم عکسهای الهامو بذارم ولی چون نداشتم چندتا عکس از مدلهای خارجی شات گرفتم که دقیقا کپی هیکل الهامن و خودمم فرقی نمیبینم با هیکل الهام.
این عکس نیمرخ، که قوس کمرش و برجستگی کونش و همچنین رونهای ورزیدش دقیقا مثل همینه.
https://www.canada.ca/en/immigration-refugees-citizenship/services/visit-canada/supporting-documents.html
این دقیقا شبیه تمام رخ کونشه.
https://www.canada.ca/en/immigration-refugees-citizenship/services/visit-canada/supporting-documents.html
و اینم دقیقا شبیه سه رخ کونشه که رونها و ساقهای پر و قشنگش پیداست. و حتی چهرشم تا حدودی تو همین مایه هاست.
https://www.canada.ca/en/immigration-refugees-citizenship/services/visit-canada/supporting-documents.html
این عکس از یک فیلم پورن شات گرفتم دقیقا شبیه لخت الهامه و نشون میده که لپای کون خوش فرمش تو پنجه‌های دست جا نمیشه.
https://www.canada.ca/en/immigration-refugees-citizenship/services/visit-canada/supporting-documents.html
و تو این عکسم معلومه که کیر کاملا لای لمبراش گم میشه
https://www.canada.ca/en/immigration-refugees-citizenship/services/visit-canada/supporting-documents.html
خب بریم سراغ داستان:
بعد از اینکه متوجه سکس دوم امیر و الهام شدم اینقدر حشری شدم و برام لذت بخش بود که دوست داشتم فقط یه بار دیگه سکس کنن و من ببینم. و هم اینکه دوباره تلاش کنم رو آرزو. تصمیم گرفتم جلوی امیرو آرزو با الهام بیشتر عشق بازی کنمو شوخیای سکسی کنم. تا اینکه یه فکری به ذهنم رسید. خونه ما همکفِ یه ساختمون چند طبقه‌ست و حیاط خلوت اختصاصی مال ماست که به اتاق خواب و آشپزخونه و پذیرایی پنجره داره. یه روز چندتا کارتن خالی بزرگ از شرکت آوردم و به الهام گفتم امانتی شرکته و دست بهشون نزنه هرچند الهامم تو حیاط خلوت که یه قسمتشو به حالت انباری طور درست کرده بودم اصلا نمیومد و هیچ وسیله‌ای اونجا نمیذاشت که بخواد بیاد. کارتنها رو پشت پنجره اتاق خواب رو هم چیدم طوریکه یه آدم پشتش می‌ایستاد دیده نمیشد. یه قسمتشو یه سوراخ ریزی زدم که از داخلِ اتاق اصلا دیده نمیشد ولی از تو انباری چشمتو که میچسبوندی به سوراخ کل فضای اتاق خواب دیده میشد. همین حالتو واسه قسمتی از پنجره پذیرایی درست کردم. تقریبا بجز اتاق کودک و داخل سرویسها به تمام خونه دید داشتم. الهام که میدونستم به هیچ وجه با حرف زدن و چونه زنی حتی امیر هم نمیتونه راضی به سکسش کنه، واسه اینکه بتونم مجدد زمینه سکسشونو فراهم کنم که بتونم ببینم، باید مجدد فرصتی مشابه دوبار قبلی ایجاد میکردم. فرداش طبق روال همیشگی به الهام گفتم من باید واسه ماموریت که هر ماه میرفتم تهران برم که معمولا دو یا سه یا چهار روز طول میکشید. من رفتم تهران و دو روزه کارم تموم شد و برگشتم ولی به الهام نگفتم برگشتم، واسه همین ساعت ۱۰ صبح اومدم خونه که مطمئن بودم الهام سر کلاسه و بچه هم تو مهد. بعد از رسیدن بدون اینکه هیچ علائمی از اومدنم بجا بذارم رفتم تو انباری پشت کارتنها. گوشیمو سایلنت کردم. یه کالسکه داشتیم تو انباریِ روی حموم که مدتها الهام میگفت دیگه بچه لازم نداره بفروشش. منم همونجا به الهام زنگ زدم عزیزم من هنوز تهرانم دارم میرم تو جلسه، کالسکه رو خیلی وقته تو دیوار آگهی کردم مشتری پیدا نمیشد درست همین الان یه مشتری خواستش. میترسم بپره مشتری، از طرفی پایین آوردنش کار تو به تنهایی نیست الان با امیر هماهنگ میکنم بعد از کلاست بیاد کمکت دوتایی بیارینش پایین تا مشتری نیومده. یهو صداش لرزید با نگرانی گفت نمیشه به مشتریه بگی فردا بیاد که خودت باشی؟ گفتم نه عشقم مشتریه چندتا رو دیده و میگه تا ساعت ۱۲ ظهر هم بیشتر نمیتونم صبر کنم بعدم این بپره کو تا مشتری بعدی. الهام با لکنت و استرس گفت اه چه بد چرا درست همین الان؟ گفتم حالا چرا ناراحتی مگه همیشه نمیخواستی از شرش راحت بشی؟ امیرم که میاد کمکت. یه خیله خب از رو اضطراب و ناراحتی گفت و گفت باشه. گفتم من ساعت ۱۱ میرم تو جلسه زنگ نزنی بهم مشکلی بود فقط پیامک بده. خداحافظی کردو قطع کرد. ساعت ۱۱ زمان تعطیلی کلاسش بود و ساعت ١٢:١۵ هم سرویس مهد بچه رو میاورد. بلافاصله به امیر زنگ زدم گفتم امیرجان شرمنده داداش یه مشکلی پیش اومده من تهرانم میتونی سریع خودتو برسونی خونه‌مون کمک الهام؟ با نگرانی گفت اتفاقی افتاده؟ ماجرا رو تعریف کردم خیالش راحت شد ولی بعد با یه هیجان و شوقی که ته صداش معلوم بود ولی داشت مخفی میکرد گفت نوکرتم هستم امیدجان خیالت تخت. بعد بهش گفتم حدود ۱۱:١۵ خونه باش اگرم مشکلی پیش اومد من جلسه‌ام فقط پیامک بده. گفت ای به چششششم. بعدم خداحافظی کردم. کاملا از صداش معلوم بود که تو کونش عروسی به پا شد و مطمئن بودم امیر تو همچین فرصت طلایی تا کون الهام نذاره از خونه بیرون نمیاد. خودمو پشت کارتنهای پذیرایی جاساز کردم و منتظر شدم. ساعت ۱۱:١۲ شد الهام با اضطراب درو باز کرد اومد تو. رفت یه چای گذاشت ولی بیقرار بود. اومد تو اتاق خواب. من جامو آروم عوض کردم دیدم داره لباساشو عوض میکنه. البته فقط شال و مانتوشو درآورد و با همون شلوار ورزشی سفید و تنگ و تیشرت ورزشی که اونم فیت بدنش بود موند. تا کتری رو روشن کرد زنگ خونه به صدا دراومد امیر بود با یه هیجانی اومد تو و به الهام دست داد و گفت عزیزم امید گفت کالسکه رو بیاریم پایین. صداشون آروم ولی واضح میومد بیرون. الهام گفت آره بذار یه چای بخوریم تازه از باشگاه برگشتم خستم تو هم یه چای بخور زود بیاریمش پایین که طرف تا ۱۲ میاد فرصت کمه. الهام رفت آشپزخونه چای رو دم کنه امیرم با اون نگاههای حشریش داشت به اندام الهام نگاه میکرد و احتمال زیاد راست راست بود. الهام با استرس و با حالتی که انگار زود میخواست با امیر کالسکه رو بیارن و امیر سریع بره یکم میوه آورد. بعد که چای حاضر شد ریخت و آورد و خودشم شروع کرد داغ داغ چایشو خوردن. همونجا بود که به الهام پیامک دادم عزیزم مشتریه الان پیام داد گفت مشکلی پیش اومده بجای ۱۲ راس ۲ میاد. شما با امیر بیارینش پایین بعدم بگو امیر بره هروقت مشتری اومد مبلغو به کارتت زد تحویلش بده. الهام هنوز داشت چای رو هورت میکشید که صدای پیامک گوشیشو شنید. رفت سراغ گوشیش و انگار یخ کرد و استرسش بیشتر شد. امیر که ۶ دانگ حواسش به همه چی بود گفت چیزی شده الهام؟ الهام به خودش اومد با استرس گفت نه نه نه. بلافاصله پیامکو به امیرم دادم. امیرم از خداخواسته به الهام گفت امید پیامک داده مشتری ساعت ۲ میاد خب پس عجله‌ای نیست الهام جون استرس نداشته باش. چایتو بخور بریم بیاریمش پایین. الهام با اضطراب گفت باشه بذار چهارپایه بیارم. همونطور که با عجله میرفت سمت آشپزخونه لمبرای کونش تو شلوار سفید بالا پایین میشد و عین دنبه میلرزید. امیر راست راست بود. از تو آشپزخونه یه چهارپایه بلند داشتیم آورد وقتی اومد انگار اضطرابش کم شده بود. امیر سریع چهارپایه رو گرفت و در حالیکه یه چشمک به الهام زد گفت باز تنها شدیم… الهام گفت نه دیگه امیرجان قول دادیم تکرار نکنیم. امیر گفت باشه و دیگه هیچی نگفت. ولی طوری گفت باشه که مطمئن بود الهامو کرده. امیر چهارپایه رو گذاشت جلو در حموم که بره بالا. من خودمو یه خورده جابجا کردم که مسلط‌تر باشم. الهام گفت اون بالا خیلی شلوغه من جلوش کلی خرت و پرت گذاشتم که باید اول خودم مرتب کنم یا بیارم پایین بعد تو کالسکه رو بیاری. امیر اومد کنار. الهام رفت بالا چهارپایه. اووووف چه صحنه‌ای شد خودم راست کردم. امیرم به بهانه فاصله گرفتن اومد پشت سر الهام. من تقریبا نیمرخ‌شونو میدیدم.
ارتفاع چهارپایه طوری بود که کون الهام درست روبروی صورت امیر بود. امیر بد حشری شد و خودشو نزدیک الهام کرد ولی هنوز جرات حرکتی نداشت. الهام دستشو دراز کرد وسایلشو جابجا کنه. گاهی میرفت رو پنجه و یهو میومد رو پاشنه که باعث میشد لمبراش جلوی چشم امیر بلرزه. واااای چه صحنه‌ای بود. بعد الهام با یه صدای لرزون که قشنگ مشخص بود خود الهامم حالش خرابه به امیر گفت کجایی بیا اینو بگیر. یه کیف قدیمی بود امیر ازش گرفت گذاشت کنار. دوباره اومد درست پشت کون الهام. الهام سرش تو انباری بود حواسش نبود یه بار دیگه رفت رو پنجه. امیر صورتشو نزدیکِ نزدیک کون الهام کرد، تا الهام از رو پنجه اومد رو پاشنه، با کون رفت تو صورت امیر. یهو الهام انگار برق گرفته باشش خودشو کشید جلو و نزدیک بود بیفته که امیر از فرصت استفاده کرد و به بهانه اینکه نیفته محکم رونای الهامو بغل کرد، در حالیکه صورتش تو کون الهام بود. تمام اینها در یکی دو ثانیه اتفاق افتاد بلافاصله امیر با زیرکی طوریکه تقصیر الهامه گفت چیکار میکنی خفه شدم؟ الهام گفت تو چرا اینقدر چسبیدی به من؟؟؟ امیر با شیطنت گفت چیه نکنه باز یاد دریا کردی؟ الهام جوابی نداشت بده فقط گفت حالا ولم کن کارمو بکنم امیر گفت نه دیگه دست به مهره حرکته و همونطور که رونای الهامو محکم بغل کرده بود داشت صورتشو به کون الهام میمالوند و دماغشو میکرد لای کونش و هی جون جون میگفت. الهام در حالیکه کم‌کم داشت حشری میشد گفت نه امیر نهههههه. امیرم بلافاصله یه دستشو گذاشت رو کوس الهام و شروع کرد مالوندن. الهامم که جایی برای فرار نداشت بی‌حرکت موند و مجبور شد وایسه. امیر حسابی کوس و کون الهامو تو همون حالت مالوند تا اینکه الهام کم‌کم شهوتش زیاد شد و نالش بلند شد. کم‌کم دستاشو گذاشت لبه انباری و کونشو فشار داد تو صورت امیر. امیرم که فهمید دیگه الهام کونش به خارش افتاد دوباره روناشو محکم بغل کرد و همونطوری بلندش کرد رفت سمت اتاق خواب. من بلافاصله موقعیتمو بااحتیاط عوض کردم اومدم سمت اتاق خواب. سریع گوشیمو گذاشتم رو فیلمبرداری و گذاشتم رو یه سوراخ دیگه کارتن که از قبل واسه گوشی آماده کرده بودم و خودمم دوباره شروع کردم تماشا. دیدم امیر همونطور که الهامو از روناش محکم بغل کرده وارد اتاق شد و الهامو بغل کنان انداخت رو تخت و خودشم افتاد روش و عین یک مار پیتون وحشی و گرسنه که دور طعمه‌ش پیچیده که ببلعش، دور الهام پیچیده و محکم گرفتش و داره عین وحشیا اندامشو میماله. الهامم عین طعمه‌ای که تسلیم شده چشاشو بسته بود و از شدت حشر به خودش می‌پیچید و با اون صدای سکسیش آه و اوه میکرد. امیر فوری تیشرت الهامو درآورد الهام گفت سرویس مهد بچه تا ۱۲:١۵ میرسه وقت سکس نیست. امیر گفت نگران نباش ۲۰ دقیقه‌ای جمعش میکنم. بعد بلافاصله دمرش کرد دست انداخت دوطرف شلوار الهام، بند شورت و شلوارو با هم محکم گرفت و سریع کشید پایین. کون الهام مثل دو تا بادکنک که به زور تو شلوار جا شده هولوپی افتاد بیرون و عین ژله لرزید. دیدن این صحنه‌ها چقدر برام لذتبخش بود راست راست بودم. امیر یه نگاهی که انگار دلش تنگ شده بوده واسه کون الهام به کونش کرد و فوری دست انداخت لاشو باز باز کرد. دیدن پنجه‌های قوی امیر روی کون الهام که لپای گوشتیش تو دستای امیر جا نمیشدن و فرورفتگیهای باسنش زیر انگشتای امیر که با ولع کون الهامو میچلوند واقعا لذتبخش بود. امیر فورا سرشو کرد لای کون الهام و ظاهرا شروع کرد خوردن سوراخ کون الهام. چون الهام قلقلکش میومد و احتمالا طبق سری قبل زبونشو میکرد توش. در این حد دید نداشتم. ولی دیگه روش کارشو میدونستم. الهام حسابی حشری بود امیر در یک چشم بهم زدن لخت شد نشست پشت کون الهام لاشو باز کرد یه تف انداخت لای کونش و کیرشو گذاشت دم سوراخ کوسش و چون حشری بود سریع تا ته داد تو کوسش. بعد دستاشو گذاشت دو طرف کمر الهام و آروم شروع کرد تلمبه زدن یکم که زد الهامو داگی کرد و شروع کرد شلاقی کوبوندن. به الهام گفت جووون دو بار قبلی همش نگران صدا بودیم نمیشد محکم بکوبم الان میخوام با تمام قدرت بکوبم دوباره درازش کرد. در حالیکه تلمبه میزد یه دستشو رد کرد رو کوس الهام و کوسشو میمالوند و با دست دیگش کم کم کونشو انگشت میکرد تا آمادش کنه واسه کردن. امیر هی تیکه مینداخت که امید ازم خواسته بیام کمکت کنم منم دارم کمکت میکنم. امید کجایی که دارم زنتو میگام. الهام زن توست ولی فقط به من کون میده. به تو هم نمیده این کون زیبا رو فقط من تو این دنیا میکنم. اینارو که میگفت هر سه تامون به شدت حشری شدیم. الهام اینقدر حشری شده بود که باز داد میزد بکنم بکنم… امیر پدرسگ تو فقط بلدی منو بکنی. اون سری که کونمو فتح کردی تو چشات دیدم چطور حس پیروزی داشتی منم با افتخار بهت نگاه میکردم که تو فقط همچین عرضه‌ای داشتی. الهام اینا رو که میگفت داشت ارضا میشد امیر تلمبه هاشو محکمتر کرد و الهام با یه آهههه عمیقی با صدای بلند ارضا شد. امیرم نزدیک ارضاش بود و چون وقت نداشتن کشید بیرون. کیرشو گذاشت رو سوراخ کون الهام که تا اینجا کونشو قشنگ آماده گاییدن کرده بود. الهام مثل یه آهوی رام تسلیم تسلیم بود. امیر لپای کون الهامو خوب باز کرد سرشو گذاشت دم سوراخ کونش یکم با سر کیرش سوراخ الهامو ماساژ میداد تا کونش خوب به خارش بیفته. بعد ثابت نگه داشت و یه فشار کوچیک داد سرش رفت تو. الهام یه آخی گفت و خودشو سفت گرفت. امیر با تحکم گفت شل کن کونیِ من، شل کن لعنتی، وقتی همچین کون جذابی داری باید فکر این روزاشم میکردی. این کون، تو این دنیا فقط سهم منه حتی سهم شوهرتم نیست. در آینده هم اگه خودت هوس کردی کون بدی فقط باید به خودم بدی. الهام شل کرد بعد دوباره امیر لپاشو خوب باز کرد یه ذره دیگه فشار داد و آروم شروع کرد تلمبه‌های ریز زدن و با هر تلمبه ریزی نمه نمه میداد تو کون الهام تا حدود یکی دو دقیقه‌ای که دیدم لگن امیر قشنگ چسبید به لمبرای الهام فهمیدم تا ته کرده تو کونش. آروم همونطور که لمبراشو چنگ میزد و ماساژ میداد و با لذت این صحنه رو نگاه میکرد شروع کرد تلمبه زدن. بعد دستاشو لنگر کرد تلمبه‌هاشو سریعتر کرد و با این پوزیشن شروع کرد شلاقی رو کون الهام تلمبه زدن. خیلی حشری شد بود سرعتشو زیاد کرد. لمبرهای کون الهام با هر ضربه میلرزید. صدای ضرباتش قشنگ تا بیرون میپیچید. یهو یه ضربه محکم زد و تا ته تو کون الهام نگهداشت یه نعره‌ای کشید اسم الهامو بلند داد زدو تمام آبشو تو کون الهام خالی کردو ارضا شد. بعد خودشو ول کرد روش. یه دقیقه‌ای همونطور بی حرکت موندن. بعد چون وقت نداشتن الهام گفت پاشو الان سرویس بچه میرسه. امیر آروم بلند شد. الهام یه لحظه کونشو به طرف من یه وری کرد امیر آروم کشید بیرون و دیدم کون الهام عین یه لوله باز مونده و از لبه هاش آب کیر امیر آویزون بود. تا حالا همچین صحنه‌ای رو از کون الهام ندیده بودم و برام تازگی داشت. یهو زنگ خونه خورد. دوربینو خاموش کردمو گوشیو جمع کردم. امیر سریع بلند شد. جفتشون زود خودشونو با دستمال پاک کردن. الهام زود لباساشو پوشید رفت آیفونو زد در واحدم باز کرد. بچه که اومد تو امیر تقریبا اکی بود و سریع رفتن سراغ همون کالسکه. دوباره الهام رفت بالا و امیر کمکش. اما انگار سیرمونی نداشت تا بچه حواسش نبود کوس و کون الهامو ماساژ میداد انگشتش میکرد. کار الهام که تموم شد امیر رفت بالا و کالسکه رو آورد پایین و یه لحظه بچه حواسش نبود الهامو بغل کرد یه لب ازش گرفت و خداحافظی کرد و رفت. من موندم یه دنیا لذت و حشریت. تو همونجا چون از قبل تدارک دیده بودم یه چیزی خوردم و صبر کردم الهام ناهارشو خورد و با بچه خوابیدن. آروم در حیاط خلوتو باز کردم رفتم تو حال و خیلی آروم در واحدو باز کردم و زدم بیرون به الهام چون خواب بود اس دادم عزیزم طرف از خرید کالسکه پشیمون شد منم جلسه کنسل شد دارم میرم مهرآباد یه بلیط شانسی گیرم اومد تا دو ساعت دیگه با پرواز میام. رفتم رستوران ناهار خوردم یه چرخی زدم اومدم خونه دیدم الهام بیداره و سرحال. سلام و بغل و بوس کردیم با شیطنت گفتم هنوز که نکردمت چه بوی سکس میدی انگار تازه سکس کردی. یه لحظه هول شد گفت چی میگی واسه خودت سه روزه کوس ندیدی حشری شدی.
این گذشت تا اینکه پروژه اصلیمو شروع کردم. یعنی کردن آرزو.

نوشته: امید


👍 42
👎 4
73401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

924308
2023-04-21 01:09:24 +0330 +0330

وسط قصه ت پیام بازرگانی پخش می‌کنی؟

1 ❤️

924326
2023-04-21 01:55:22 +0330 +0330

نه نه این قسمت خوب نبود
قسمت ۲ و ۳ برا من عالی عالی بودن. یه جرأت میگم از جمله چند داستان به یاد موندی شهوانی برام بودن. خیلی لذت بخش و *** بودن ❤️
اما این قسمت یه دفعه عجله ای و زودگذر و تکراری شد. زود الهام حشری شد و اون هم کشید پایین و کردش
نه نه نه خوب نشده بود. حیفم اومد نقد نکنم. خیلی دلم میخواد برا قسمت بعدی قلم خوبت یه داستان جذاب و سورپرایز دار تولید کنه.

به نظرم مواردی که داستان خوبت رو میتونه جذاب و گیرا کنه میتونه شامل باشه بر شرح مفصل حسهای ضد و نقیض الهام، در زمان تنهایی و قبل از سکس، تغییر سیستمش در زمان سکس …به علاوه میتونی با تاکید بر دستپاچگی و اضطراب الهام وقتی تنها میشه با طرف (البته در همین قسمت هم بود)، حرفهای پیش از سکس شون، سورپرایز جدید در نوع و پوزیشن رابطه، کیفیت حرفهایی که قبل و حین سکس و بعد سکس به هم میگن همه و همه کمک میکنه به داغ شدن داستان.

لطفا زود تمام نکن و شرح بده و حشری کن
ممنونم

2 ❤️

924337
2023-04-21 02:34:27 +0330 +0330

کسی هست اینجا وویسش دوطرفه باشه؟!😐 نکنه من دارم تو یه دنیای دیگه زندگی میکنم! یعنی چی اصلا وویس دو طرفه؟!😐🫤 مگه اون تماس نیست؟!

لینک وبسایت دولت کانادا اصلا اون وسط چیکار میکنه؟!

2 ❤️

924344
2023-04-21 02:58:31 +0330 +0330

لطفاً وقتی داستان می‌نویسید روی واقعی بودنش تاکید بیش از اندازه نکنید، چون اصلا واقعی بودن یا نبودنش اهمیت نداره، فقط مسیر منطقی داستان و شیوه پرداختن به جزئیات مهمه، به شخصه از قسمت های قبلی بیشتر خوشم اومد، این قسمت یکم سرعتش بالا بود، امیدوارم قسمت بعدی رو عالی بنویسی.


924348
2023-04-21 04:53:28 +0330 +0330

ای احمق نیا بگو از من دوطرفه هست ؟! تو گفتی یه وویس فرستاد ؟! نگفتی صدتا وویس !؟ وویس از یه طرف می‌ره بعد اون باز در جواب وویس میده نه مثل تماس آقای باهوش که یک وویس دوطرفه باشه میشه جواب داد با وویس ولی جدا جدا و چکار این مسخره بازی خب تماس میگیرن ولی چون واقعی نیست که تماس ضبط کنه گفتی وویس .
و به دل نگیر اگه گفتن تو رو طرف خر گیر آورده پشت سر هم گذاشته کون زنت خب بازم بد نگفتن تو هم ، هم بی‌غیرتی ، هم خوشت میاد از دادن زنت و اونم از زنش مطمئن بوده ، اینم مال روال داستان .
فقط نگو واقعیت که ، وویس من نگفتم ولی تو کت منم نرفت آخه وویس هوشمند از نظر شما تماس معمولی و در نهایت تو کاکولد هستی بهت باز بر نخوره . اگه به این خوشی و فانتزی این داری خوش باش و دمتم گرم حال کن

0 ❤️

924352
2023-04-21 06:07:03 +0330 +0330

داداش همه‌ی عکس ها اکسپایر شده، این سایت چیه؟ واسه مهاجرت به کانادا هست؟!
ای شیطون… اسپانسر گرفتی ؟!!! … دمت گرم👋
برو به سایته
https://postimg.cc/
این عالیه ، سالهای سال عکس ها باقی میمونه

پنج سال قبل چندتا عکس آپلود کردم، هنوز پاک نشده و نکته‌ی جالب اینه که بهت لینک مستقیم هم میده که بتونی عکس هارو داخل داستان قرار بدی

0 ❤️

924353
2023-04-21 06:15:58 +0330 +0330

خیلی خوبه داستانت
ادامه بده لطفا
ب حرف این کصکشا هم که کارشون فقط مزخرف گفتنه اعتنا نکن

1 ❤️

924355
2023-04-21 06:40:26 +0330 +0330

خیلی شماها برای فانتزی جا دارید

1- تو باید آرزو رو بکنی
2- بعدا باید در یک لحظه در یک مکان جلوی همدیگه ضربدری بزنید. امیر کس و کونه الهامو صفا بده و تو ام آرزو رو بکنی… آرزو باید وحشیانه کُس بده… در حدی که خواهر و مادر امید گائیده بشه
3- تو و نه امیر، باید “آرزو” و الهامو راضی کنی به سکس گروپ (دو زن و یک مرد.)

4- و بعد از مدتی تو و امیر دو نفری الهامو بکنید، همزمان از کون و کسش (دو مرد و یک زن)

5- چند روز بعد آرزو و الهام که دیگه خیلی با همدیگه دوست شدن با همدیگه لز میکنن

6- الهام در پایان یک حرکت فوق انتحاری میزنه… پسر خاله‌ی امیر برای تعطیلات از کانادا اومدن ایران… الهام از پسر خاله‌ی امیر که اسمش کیارش هست خوشش اومده… امیر درباره‌ی سکس ضربدری خودش و امید و همچنین گروپ سکس با الهام صحبت میکنه… کیارش میگه بیا گروپ سکس واقعی رو امتحان کنیم، این الهام خیلی سکسیه ، کونشم میخاره … امید هم که مرد روشنفکر و امروزی هست… پیشنهاد میدم سه نفری الهامو بکنیم… الهام راضی میشه … روزی که برای تفریح به شمال رفتن، … آرزو و کارلا (زن کیارش) میرن استخر. الهام به بهانه‌ی سر درد استخر نمیره و میمونه خونه.
حالا همه چیز آماده هست
کیر کیارش کون ژله ایی الهامو فتح کرده، امید کیرشو در کس خوش فرم و لبه داره الهام فرو کرده و تلمبه میزند… و همزمان امیر سرپا کنار الهام ایستاده و الهام مشغول ساک زدن برای امیر هست. الهام به قدری لذت میبره که دیگه به جای ناله داره جیغ میکشه و میگه … جون … تیکه پارم کنید … هر سه تا کیرو میخوام …

هر خاطره نویسی یا داستانی ریشه در واقعیتی دارد که یا اتفاق افتاده و یا یک روز اتفاق خواهد افتاد

2 ❤️

924357
2023-04-21 07:32:30 +0330 +0330

میگم این عکسهایی که فرستادی خود خود خود اصل جنس ، فقط ساقیشم لطف کن بگو سردار . حالا چطور عکس نداشتی از خودش بفرستی ؟! مینمودی ، کی به کیه ، اینجا شهوانی ؟!

0 ❤️

924380
2023-04-21 12:46:37 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

924385
2023-04-21 13:40:15 +0330 +0330

عن مغز جقی. ننویس. کیر فیل تو کونت.

0 ❤️

924443
2023-04-22 00:26:27 +0330 +0330

دوست عزیز معلومه اصن به نصیحتهای ما گوش نکردی. تا حالا باید آرزو رو میکردی چون دوستت سرت کلاه گذاشته. واقعا بی عرضه ای

0 ❤️

924488
2023-04-22 02:33:41 +0330 +0330

تو سایت های خارجی نظر هارو میخوندم همش یا لاک داده بودن یا یه چیز باحال گفته بودن اینجا همش یا فحش میدن یا تخریب میکنند نویسنده داستانو خب اگر دوست نداری چرا میخونی مجبورت که نکردن

0 ❤️

924608
2023-04-23 00:27:46 +0330 +0330

احیانا امیر ۲۰۶ نداره؟

0 ❤️

926428
2023-05-04 21:44:35 +0330 +0330

فقط اینجا بپیه چیز مونده تو باید کون الهامو بکنی اینکارو نکنی عرضه نداری

0 ❤️