با سلام
اسم من افشین19سال دارم پوست سبزه و واقعا بدون مو
من خیلی دختر بازی میکردم و هر روز با ی دختر دوس میشدم یروز تابستون بود و سر ظهر ی دخترو دیدم خیلی ناز بود افتادم دنبالش رفت تو ی کوچه و دنبالش رفتم خونشون پیدا کردم تو محله خودمون بود چندتا کوچه پایین تر منم از روزی که خونشون یاد گرفتم هروز سر کوچشون بودم یروز ساعت1ظهر سر کوچشون بودم و یدفهه دیدم ی مرد سن دار50ساله اومد و کنارم نشست سر کوچه بهم گفت جون برای محل ما نیستی میدونم ،چرا هروز میای سرکوچه وایمیستی بهش گفتم ی دوست دارم تو این محل گفت دوست! دختر یا پسر منم زودی حرفو عوض کردم گفتم شما مال این محل هستید گفت اره، اینم بگم از این پیر مرد خوش تیپها بود، بعد یکم دیگه حرف زدیم و من زود پیچیدم به بازی فرداش که رفتم سر کوچشون دوباره اون مرده اومد بهم گفت میتونی کمک کنی بهم گفتم بله گفت باهام بیا باهاش رفتم و سوار ماشین شدیم رفت از ابزار فروشی یکم خرتو پرت خرید و رفتیم تربار محل یکم میوه خرید بعد گفت میاری برام تو ماشین گفتم باشه خلاصه سوار شدیم تو راه برگشت همش باهام حرفای سکسی میزد مثلا دوس دختر داری، باهاشون چیکار میکنی،وقتی رسیدیم در خونشون بهم گفت کمک کن ببرم تو خونه منم گفتم چشم وقتی بردم تو بهم گفت یکم بمون کمک کن بعد برو منم که دیدم خونه پیرمرد روبروی خونه اون دخترس گفتم باشه بعد مرده رفت ابزار اورد و یکم چوب میخواست برای گل خونش طبقه بزنه،بهم گفت این چوب نگه دار رو دیوار بعد که نگه داشتم گفت تا اونجای که میتونی چوبو ببر بالا که میج بزنم بهش منم گفتم باشه وقتی. دستمو بردم بالا اومد میخ بزه به چوباز پشت یکم بهم نزدیک شدحس کردم به کونم یچیز خود خودمو دادم جلو که گفت نمیتونی بالاتر بگیری منم رو پنجه پاهام وایسادم و کونم اومد عقب که قشنگ کیر پیر مردو رو کونم حس کردم خودمو زدم به اون راه گفتم ولش کن بابا الان این دوتا میخو بزنه میگم کار دارم در میرم همین طور که میخو میزد به دیوار احساس کردم یچیز سفت به کونم میخوره و هی انگار بیشتر فشار میداد به کونم منم ترسیدم گفتم اقا من به مادرم نگفتم اومدم میشه زود بزی بره تو من برم چون ترسیدم اینو گفتم پیر مردم گفت کجا بزنم بره تو گفتم خب زیرش که نگهش داره بعد دیدم داره الکی لفتش میده که کیشو رو کونم بزاره گفتم دستم خسته شده با کونم مردرو حلش دادم عقب و چوبو گزاشتم زمین تا برگشتم دیدم یجوری شق کرده که شلوارش اومده بود جلو بهم گفت خسته شدی زود گفتم اره میخوام برم مامانم منتظره پول داده نون بخرم،بعد مرده گفت باشه میری حالا گفت بیا دستتو بمالم خسته شدی گفتم نه ممنون یدفه دستمو کشید گفت بیا بابا نترس گف بشین رو مبل کمرتو بمالم خستگید در رفت برو منم گتم اه اینم ول نمیکنها پیش خودم گفتم یکم که مالیدم میگم خستگیم در رفتو‌ میرم،نشتم رو مبل اونم دست گزاشت رو کمرم مالید هی میرفت سمت کونم که یدفه گفتم خستگیم در رفتش من برم دیگه،گفت باشه اما ماساژم تموم نشده صبرکن،گفت یکم خم شو تا بهتر بمالم خم شدم تا مالید گفت نمیشه بابا بیا از رو مبل پایین گفتم ن من برم گفت گفتم که ماساژم تموم شد برو یکم نگاش کردم بعد گفتم ماساژ دادی که کمرو گفت اره اما رو مبل نمیشه یلحظه از مبل بیا پایین زود مساژ بدم بروتا اومدم پایین گفت بخواب گفتم نشته راحتم که گفت خب رو مبلم نشسته بود دیگه نمیشه نشسته ماساژ داد منم تو دلم گفتم این دفه زود بلند میشم میرم تا خوابیدم نشست رو کونم احساس کردم کیرش قشنک از رو شلوار رفت لای کونم چون انقد شق شده بود مثل چوب سفت شده بود،هم مساژ میدادهم کیرشو تکون میداد، یدفه دستشو گزاشت رو کونم لپای کونمو فشار داد گفتم اقا من باید برم گفت تموم شد کونتم ماساژ بدم برو گفتم نمیخوام میخوام چون سنم کم بود اونم از بچه بودنم استفاده کردگفت یکم بمالم برودیگه کاریت ندارم که تا اومدم حرف بزنم گفت الان تموم میشه صبرکن بعد سر کیرشو گزاشت رو کونم محکم فشار داد گفتم اقا چیکار میکنی گفت صبرکن یدستشو گزاشته بود رو کمرم فشارم میداد به سمت زمین منم زور زدم با کونم بندازمش انور درم که کونم اومد بالا احساس کردم قشنک کیرش از روبه سوراخم خورد فشارم داد پایین با سنگینی خودش و زور دستش بعد گفت دیگه داری عصبانیم میکنیا گفتم اخه میخوام برم دیگه نمیخوام گفت اصلا تا کونتو مساژ ندم نمیزارم بریم منم التماس کردم که بزار برم گفت زود تموم میشه مثل ماساژ کمرت اما من میدونستم که میخواد بکنه اما دیگه کاری ازم بر نمیومد گفتم باشه فقط زود ماساژ بده میخوام برم گف باشه تا گف باشه شلوارمو با شرت یدفه کشید پایین تا کشید اومدم بلند شم که نزاشت گف بهت گفتم زود تموم میشه بچه گفتم اخه شلوارمو چرا میکشی پایین گفت تا بتونم ماساژ بدم همین که داشتم میگفتم دیدم کیرشو دراورد گزاشت رو کونم گفتم چرا کیرتو گزاشتی رو کونم مگه نگفتی ماساز بدم برو گفت کونتو با کیرم باید مساژ بدم منم از ترسم دیگه هیچی نگفتمکیرشو میمالید به کونم کلفتی و بزرگی کیرشو حس کردم قشنک بعد تف زد به کیرش کیرشو گزاشت لای پام وای انقد بزرگ بود کیرش از بقل تخمام میخورد به کیرخودم بهم گفت با دستات کونتو باز کن منم باز کردم قشنگ ی تف انداخت رو سوراخم تا تف خورد به سوراخم خودمو سفت کردم که گفت سفت نکن تا زود بری بچه جان گف باز کن باز کردم کیرشو گزاشت رو سوراخم تا فشار داد هنوز کلاهک کیرشم نرفت که دادم رفت هوا که اصلا انکار ن انگار فشار دادیدفه از زیرش در رفتم سر کیرش از سوراخم اومد بیرون فهمید که کیرش نمیر تو کونم ی تف دیگه انداخت گفت دیگه درد نداره کیرشو گزاشت رو کونم و ابشو اورد

نوشته: افشین