من و دختر عمه عزیزم

1391/10/02

سلام علی هستم 21 ساله از مشهد این داستانی رو که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به دو هفته پیش. من یه دختر عمه دارم به اسم شیدا که اون16 سالشه من در دوران بچگی خیلی خجالتی بودم اما شیدا خیلی خیلی پر رو بوده و هست از وقتی که من یادم میاد اون به پروپای من میپیچید مثلا تو جمع با من در مورد عشق صحبت میکرد یاهمین چند ساله پیش من یک روز تو خونمون خواب بودم یه دفعه حس کردم یه کسی روی دست من خوابیده چشمم رو باز کردم دیدم شیدا من هم که دیدم در اتاق بازه و شرایط خیلی بده سریع بلند شم و بدون این که حرف بزنم رفتم با عمم سلام احوال پرسی کنم (با عمم اومده بودن خونه ما) اون تا چند ساله پیش واقعا بزرگ ترین آرزوش بوس کردن من بود(دوران بچگیش) ولی من همیشه ازش فرار میکردم چون میترسیدم که کسی در موردما فکر بد کنه آخه اون موقع شیدا ققط 11&12سالش بود .ولی الان شرایط فرق کرده شیدا دیگه مثل قدیما نیست اصلا نیست حتی اون یه جورایی میخواد نشون بده که از من بدش میاد ولی هنوز هم یه کار های تعجب آوری میکنه مثلا یه دفعه که تنها روی مبل نشسته بودم اومد پیش من و به من گفت از من خوشت میاد یا نه منم مثل همیشه جوابشو ندادم
. خلاصه سرتون رو درد نیارم اون عاشق من بود
نارنین یه هیکل خیلی سکسی داره قدبلند و چشم های سبز و لباس هایی میپوشه که اصلا به سنش نمیخوره (و در آرزوی یه دوست پسره) شیدا بعد از اون موقعی که به من گفت از من خوشت میاد یا نه رفت رو مخم یه شب یه کم فکر کردم گفتم علی خاک تو سرت کس حاضر آماده دیگه بچه هم نیست به خودم گفتم باید دست به کار بشم دقیقا من پس فردا یاس رودیدم تو خونه مادر بزرگم تا تنها شدیم بهش با عصبانیت گفتم: شیدا این چه سوالی بود که هفته پیش از من پرسیدی یه چیزی ازت میپرسم راستشو میگی(خیلی جدی بهش گفتم) تو منو دوست داری اول جا خورد بعد دید که من خیلی جدیم و باید یه جوابی بده با ترس لرز گفت :آره. بعد من یه پوس خند زدم گفتم آخه شیدا جان من چی به تو بگم توخیلی بچه ای واسه این کارا یه سری چیزا هست که از پسش بر نمیای بعد خیلی جدی گفت چه چیزایی هست؟ بهش گفتم نگم بهتره کلی خواهش کرد تا بگم منم گفتم ناراحت نشو یکی از چیزا سکس تو واسه سکس هنوز بچه ای بعد ازش پرسیدم تو میتونی سکس کنی اونم سریع و با جرعت گفت آره معلومه که میتونم (من با شناختی که نسبت به شیدا داشتم شب قبلش این نقشه رو ریخته بودم) بعد بهش گفتم مامانت کیا خونه نیست گفت دوشنبه ها صبح مامانم میره مدرسه(عمه من معلم) بابم که سر کاره بهش گفتم پس من دوشنبه صبح ساعت 9 اونجاهستم خودتو آماده کن اونم گفت باشه رفتم خونه داشتم از خوشحالی بال در می آوردم بلاخره چهارشنبه شد (شب قبلش رفته بودم حمام و اصلاح کرده بودم) تاکسی گرفتم رفتم دقیقا 9 اونحا بودم زنگ زدم رفتم تو دیدم شیدا یه تاپ با یه شلوارک تنشه خیلی سکسی شده بود ولی یه لحظه ترسیدم و گفتم شیدا مطمعن باشم تو آماده هستی گفت اره منم برای اینکه ببینم چقدر پر رو گفتم خوب پس لخت شو خیلی ریلکس گفت باشه اول تاپشو در آورد یه سینه کوچیک داشت من دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و مثل فانتوم افتادم روش وشروع کردم به خوردن سینه هاش حس کردم ترسیده بهش گفتم آروم باشه وبه کارم ادامه دادم از گردن تا شکمش رو خیس کردم دیگه کم کم داشت شهوتی میشد شلوارشو در آوردم دو تا رون سفید و خیلی زیبا با یه شرت قرمز از شهوت زیاد شرتشو پاره کردم و حمله کردم کس لیس نیستم فقط میمالوندم تا شهوتش خیلی زیاد بشه و ساک بزنه هم زمان سینه هاش رو هم میخوردم داشت با صدای آروم آه ناله میکرد ولی به نظر من هنوز شهوتش کم بود تا 7 یا 8 دقیقه ادامه دادم بعد بلند شدم گفتم نوبت تو شلوارمو در آوردم ترسید گفت علی تو که نمیخوای پرده من پاره بشه گفتم نه عزیزم از عقب دز خدمتتون هستم گفت نه درد داره گفتم شرمنده این یکی زوری جا خورد شورتمو در آوردم 16 سانتی زیر شرت بود. نشسته بود رفتم جلو بردمش جلوی صورتش رو شو کرد اون طرف منم نه خیلی محکم زدم تو گوشش گفتم شیدا منو تا اینجا کشوندی آوردی باید بخوری اولش یه کم اوق زد بعد انگاری خوشش اومد ولی بدم ساک نمیزد کیرم داشت میترکید نمیخواستم آبم بیاد گفتم بسه گفت آبت داره میاد گفتم نه فعلا کار دارم باهات من واسه کونش نقشه داشتم از چیب شلوارم کاندوم و لیدوکائین در آوردم بهش گفتم که دستاشو بزاره رو میز با ترس لرز طرف من قمبل کرد کلی لیدوکائین به کونش زدم داشت التماسم میکرد که آروم تر بکنم اول انگوشتمو کردم تو کونش اروم اروم انگشتم رو بردم تو واسه 4یا5 دقیقه یه انگشتم که کاملا تو کونش بود رو بازی میدادم بعد رفتم انگشت دوم رو ببرم که یه جیغ بلند زد داشت گریه میکرد میخواست فرار کنه گرفتمش با گریه حیغ داد بیداد ما دوتا از انکشت هامون رو کردیم تو کونش گذاشتم چند دقیقه تو کونش باشه بعد آروم در آوردم کاندوم رو کشیدم رو کیرم بعد گذاشتم در کونش یه کم فشار دادم یه جیغ آروم زد گفتم اینجوری نمیشه یک دفعه با تمام زور فشار دادم تا بیخ رفت تو تا اومد جیغ بزنه دهنش رو گرفتم مثل ابر بهار گریه میکرد دیگه هیچی برام مهم نبود توی اون لحظه شروع کردم به تلمبه زدن خیلی وحشتناک تلمبه میزدم اونم بعد از 4و5 دقیقه گریه هاش آروم شد حس میکردم کمکم داره بهش حال میده منم دیگه کمکم داشتم ارضاء میشدم اون زود تر از من اذضاء شد ولی من هنوز داشتم تمبه میزدم که دیدم داره آبم میاد کشیدم بیرون از تو کونش و همه آبمو ریختم رو کمرش.

نوشته: علی


👍 0
👎 0
59526 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

349205
2012-12-22 05:55:53 +0330 +0330
NA

دروغ محض بود!
دخترعمه ات شیدا بود یا یاس؟!
قرار واسه دوشنبه صبح بود بعد چهارشنبه رفتی؟!
حداقل دروغ میگی سوتی نده!

0 ❤️

349206
2012-12-22 06:18:54 +0330 +0330

نارنین یه هیکل خیلی سکسی داره
شیدا بعد از اون موقعی که به من
من پس فردا یاس رودیدم تو خونه مادر بزرگم

خوب - بد - زشت
خالی هم خالی بندی های قدیم

0 ❤️

349208
2012-12-22 14:09:00 +0330 +0330
NA

hamash kos shar bod
dorost eman alan mastam ama kiram t o dahane to k koli soti dadi. akhar 2shanbe bod ya 4shanbe?
esmesh yas bod ya shieda?

0 ❤️

349209
2012-12-22 16:56:05 +0330 +0330

دمت گرم غافلگیرش کردی … گفت دوشنبه خالیه تو چهارشنبه رفتی شیطون ؟؟ !!!
اسما رو هم قاطی گفتی کسی شک نکنه نهههههههههه ؟؟؟؟؟؟؟
شیدا … نازنین … یاس … سلیقتم تو انتخاب اسم خوبه
فقط حیف که همیشه دستت تو شرتته !!!

0 ❤️

349210
2012-12-22 19:29:40 +0330 +0330
NA

خوب بقیش کو
چرا نصفه بود؟ :?

0 ❤️

349211
2012-12-22 20:46:12 +0330 +0330
NA

کوس ملخ خان دمت گرم براین مژده گرجان فشانم رواست پس کاندوم خود غیب شونده هم به بازار امده ازکونش کشیدی بیرون بدون اینکه کاندوم رادربیاری ابتو ریختی رو کمرش !!!ای ده تا افغانی بابیل ومخلفاتش توی کوس ننه ادم دروغگو کیرفیل ایدزی توی کونت

0 ❤️

349212
2012-12-23 04:28:08 +0330 +0330

نعشه بودی
چیزی مصرف کرده بودی
نسخ بودی
چی بودی؟

کس مغزیت که شکی نیست
دختر عمه ات سه تا اسم داره؟
شیدا
نازنین
یاس؟

بعدش روز دوشنبه…
شد چهارشنبه

کیر خر تو دهنت

0 ❤️

349213
2012-12-23 06:10:48 +0330 +0330

نارنین یه هیکل خیلی سکسی داره قدبلند و چشم های سبز و لباس هایی میپوشه که اصلا به سنش نمیخوره

من پس فردا یاس رودیدم تو خونه مادر بزرگم تا تنها شدیم بهش با عصبانیت گفتم: شیدا این چه سوالی بود که هفته پیش از من پرسیدی

دوشنبه ها صبح مامانم میره مدرسه(عمه من معلم) بابم که سر کاره بهش گفتم پس من دوشنبه صبح ساعت 9 اونجاهستم خودتو آماده کن اونم گفت باشه رفتم خونه داشتم از خوشحالی بال در می آوردم بلاخره چهارشنبه شد
ماشالله خدای سوتی دادنی

0 ❤️

349214
2012-12-23 20:31:01 +0330 +0330
NA

خالی بند
تا حالا تو عمرم این همه سوتی 1جا ندیده بودم

0 ❤️

349215
2013-01-23 16:49:30 +0330 +0330
NA

“طنز”
چه سوتیایی دادی بچه کونی
بایذ اول داستان مینوشتی “صرفا جهت خنده”

0 ❤️




آخرین بازدیدها