ویسکی (۱)

1401/01/04

+سلام خسته نباشی
سلام عزیزم فدات
+چه خبر خوبی؟
آره تو چطوری عشقم
+منم تورو دیدم خوب بودم،عالی شدم
+گشنته؟
بزار نیم ساعت دیگه!
+چایی بیارم؟
شرمنده مرام خاتمیت میشم زندگی
+تو جون بخواه علی کیه که بده؟
خندم گرفت حرفا خودمو به خودم میزد
با یه سینی و دوتا چایی وقندون اومد
+بفرما مرد زحمت کشم ،راستی مامانم میگه فردا بریم خونه بابام شام
دستش درد نکنه ایشالله فردا…
از رفتار ونگاهش فهمیدم امشب یه سکس زیبا در راهه باجوهر کاغذ زندگیم؛سحر
خلاصه رسیدیم به عملیات از غروب حموم رفته بود منم رفتم اومدم ساعت۲۳:۰۶:
تو تخت بودم دستشو میکشید روی سینم باموهاش بازی میکرد میکشید نوک سینه می گرفت رفتم طرف لباش که از سر شهوت که تو چشماش موج میزد لبمو گاز گرفت ولی محکم!!
دوباره یاد خاطره کذایی افتادم اون شب کیری اون ثانیه های زجر آور اون**** دقایق تلخ وتخمی:
بعد از ظهر پنج شنبه بودسال ۹۶ ساعت ۷,۷:۳۰تابستون هوا عالی شده بود قدم میزدم و سیگار چشمم به یه خانم ۲۰و۶,۷ساله افتاد بغل درخت بین چمنای پارک و ایستاده بودمانتو سرمه ای ساپورت چرم مشکی چکمه بلند مشکی شال آبی نفتی رفتم طرفش داشت سیگار میکشید سناتور باریک
گفتم:سلام حال سرکار خانم
+نگاه معناداری کرد گفت:جونم
گفتم:داشتم رد میشدم دنبال یه خانم بودم فک کنم شمایی!
تعجب چشماش معلوم بود
+گفت:شما
گفتم :من کامبیز هستم دنیای معرفت
+خندید و گفت :جووون بابا من معرفتتو میکنمااااا
لبخند پیروزمندانه ای زدم و گفتم :در راه تو جان کنم فدا کم است
+گفت: خب بریم؟!
What?یعنی به این زودی مخو زدم ؟
+آره کامبیز خان
خب برو که رفتیم
+دنبالم بیا رفت نزدیک جا پارک ماشینا سه یا چهارتا ماشین رد کردیم که دیدم دزدگیرو زد،،، ماکسیما مشکی داره این دختر؟
+گفت بیا بالا سکسی
گفتم این یا بچه مایه دنبال سرگرمیه وپارتی تو دست وبالش نیست
یابرای حسودی و چشم وهم چشمی داره منو می‌بره
نشستم و گفتم اسمت چیه دلبر؟
+گفت مهسا
گفتم اسمت بهت میاد من علی هستم خوشحالم از اشناییت
+گفت:مگه کامبیز نبودی؟از اون تو زردایی تابلوعه
گفتم :,ن کامبیز برا نمکش گفتم چند سالته؟

  • ۲۸ تو؟
    گفتم:۲۹، حالا الکی مثلاً ۲۶سالم بود
    رفتیم به یه خونه ویلایی بزرگ وباصفا هوادیگه تاریکی می‌رفت ولی بازم می‌دیدم خوش ساخت وباحال بود
    رفتیم تو جلو در ورودی خونه برگشت و لب گرفتیم دربسته دوباره لب که رفت عقب و گفت بریم تو اتاق
    یه نظر کردم ویلا سه خوابه بود رفتم طرف آخری سمت چپ که یهو گفت اون نه بریم اونیکی با اشاره اولی گفت
    رفتم تو روی تخت نشستم اومد نشست رو پاهام شالش که افتاده بود برداشت از رو گردنش و انداختنش روزمین ولباشو گرفتم اول پایین دوباره بالا پایینی گوشتی ونرم بود رفتم توکار همون لب واروم اروم منو خوابوند رو گردنش یه قلب ریز تتو کرده بود و دوتا بال که شعله ور بود پشت قلب تو اسمونا بودم زیر خایه های خدا که رفت عقب ته تیشرتمو گرفتو کشید به بالا که احساس کردم نیت به پاره کردنش داره کمکش کردم و رفتم برا لباش با ولع می‌خوردم جوری که انگار میخواستم بکنمشون صورتامون می‌چرخید دوباره لباش
    که رفت عقب و مانتوشو درآورد و منم شلوار و درآوردم که گفت شورتتم دربیار چشمش افتاد به کیرم گفت: جوووووون
    بخواب تابرم من طناب بیارم!!!
    چی؟!؟؟
    خشن دوست دارم علی جون
    من خرم گرم شهوت بودم اصلا مهم نبود برام
    برگشت و طناب اروم تو دستش میچرخوند گفت بخواب روی تخت دستاتو میبندم خودم بقیه کاراتو میکنم!!!
    لحنش دستوری بود و منم گفتم خوب حالا می‌بنده ومیشینه روش دوتا چنگ که بیشتر نیست
    دستمو بست به نرده آهنی تخت و پاهام بست گفتم پاهام چرا که اومد روم لبامو خورد گفت صبر کن یه دیقه پسر جون
    اون یکی پامم بست و لخت مادر زاد شد وایی که چی بود این مهسا آخرت کس سینه ها هفتاد توپر نوک سینه ها قهوه ای کم رنگ و خوردنی اومد رو تخت و یه زبون نرم چرخوند دور سر کیرم و رفت پایین تخمامو گذاشت دهنش جوری مک میزد که گفتم الانه قورتش بده لباشو گذاشت به عرض کیرمو اومد بالا سرشو کرد تو دهنش یهو رفت پایین دوباره اومد بالا این دفعه بازور تمام رفت پایین و نصف کیرم تو حلقش بود در آورد نفس زنان گفت ۶۹میشیم اومد بالا و چرخید که ای وایییییی خدای من این چیه یه کس صورتی خیس بدون یه تار مو زبونمو در آوردم خورد به کسش ولی جواب نمی‌داد گفتم بیا عقب یه کمی که یهو چشمام سیاه شد کس و کون گذاشت رو صورتم به زور نفس می‌گرفتم کل آب وترشحات کس کسکش خانم و کشیدم با نفس تو
    این لاشی هم کس و کونشو چپ و راست میکرد و گفت یاسی جون بیا بدو خوشگلم
    چشمتون روز بد نبینه با ضرب کف دستش زد به تخمامو دادم رفت هوا :ااااخخخخ ای کیرم تو کونت چه مرگته جنده؟
    +جووون معرفتتو میکنم مادر جنده
    یکی دیگه یکی دیگه که یادم افتاد منم ساطور دارم اگه دستم زیر ساطور اونیکی دستمم ساطور با تمام زورم کسشو گاز گرفتم انگار پوست مرغ بود هر چی فشار میدادم با فکم بازم جمع میشد جیغش بلند شد از زیر دندونم کسشو کشید بیرون پاشد رفت کنار اشک تو چشاش بود ولی من خیلی بدتر اون بودم پیش خودم گفتم باد فتخ شدم به تخمام نگاه میکردم و فقط زور میزدم ونفسهای درد و سوزش انگار دنیا داشت از تخمام میومد تو بدنم خون گریه میکردم یا فحش میدادم یا داد از زور درد
    که یهو چشمم به یاسی افتاد باماسک بود و بالذت تمام نگاه میکرد اون مهسا حروم زاده هم داشت با آینه به کسش نگاه میکردم فحش میداد نمی‌دونم چقدر گذشت ولی از ۲۰دیقه بیشتر بود یکمی دردم کمتر شد ولی سوزش تخمیش هنوز بود که یاسی به حرف اومد:امشب کونت پاره آقا پسر !!
    با تعجب گفتم چه مرگتونه شماها مگه خورده برده ای داریم باهم؟
    من ک نمی‌شناسم تورو اون عوضی مهسا هم همینطور
    به زور جلو خودمو می‌گرفتم فحش و بی احترامی نکنم چون همین جوری بگا بودم
    یاسی گفت:اخییی عزیزم گریه نکن مرد که گریه نمیکنه چیزی نشده که هنوز مونده کیرمو تو کونت میکنم اومد طرفم از تمام مغزم استفاده کردم تا بفهمم داستان چیه!!!
    پیش خودم گفتم ترنس شاید؟!!!کیر داره یعنی؟
    نکنه کینه داره ؟!!منکه اینارو نمیشناسم
    گفتم:یاسی خانم داستان چیه که اومد رو تخت با شرت و سوتین مشکی دقت که کردم با چشم خیس دیدم اینکه کیر نداره
    دیدم ژست شوت زدن گرفتو کوبید به دنده ام
    ااخخخ لعنت بر پدر و مادرت که پا رفت رو سینم فهمیدم باکفش پاشنه بلند پاشنه هاشم باریک آورد جلو دهنم گفت بخور نگاه سراسر تعجب و درد پرسیدم:چیو گفت هرچی اومد جلو صورتت جلو لبات اگه گاز بگیری دیگه دست نیست اینبار با کفش میزنم مادرتو میگام گرفتی؟
    به ناچار گفتم باشه اول پاشنه بعد کف کفش وبعد رو پاشو چرخوند گفت لیس بزن حواستو جمع کن پاتو کج بزاری تخماتو پرت میکنم سر خیابون گرفتی؟
    با سر اشاره کردم اره چشم هرچی تو بگی یکمی جو اروم شد چشممو از روش ورداشتم به انگشت پاش نگاه کردم لاک مشکی زده بود شایدم جیگری نمیدونم چشمام پر اشک بود
    باتمام لذت میخوردم که بیخیال ضربه بشه که دوباره جنده ی پیر باکره مهسا اومد اونم کف پاشو میکشید رو صورتم وشست پاشو اورد جلو یه لحظه فکر انتقام اومد که یاسی گفت: هوووی بیخیال شدم و عادی جلوه کردم شست اونم اومد توحلقم به معنا واقعی دهنمو بعد از خودم گاییدن
    گفتم خوبه یه حرکتی بزنم حالم بهم خورد از لنگ این کسکشا البته بو بدی نداشت ولی اجباری بود بازم با چشام به شرت یاسی نگاه میکردم که ماسک سفید با سیبیل سیاه هکر زده بود که به صدا در اومد
    اها کس میخوایی کس لیسی؟هان؟
    گفتم:اره بیار تا قورتش بدم
    گفت :حواست هست؟
    گفتم اره بخدا دست از پا خطا نمیکنم فقط نزن جون مادرت
    شرتشو در آورد بیا از این شروع کن شرتشو که دوتیکه توری بود گذاشت دهنم خیس خیس بود به زور جا داد همشو هی فشار میداد حس کردم نصفه شرت رفت تو گلوم داشتم خفه میشدم یه راه نفس خیلی کمی از بینی داشتم که اونم از زور تنفس بود لبخند شهوتی زدن جفتشون مهسا گفت اخییی درش بیار میمونه رو دستمونااا
    یاسی گفت نه این مردا همه مثل همن اگه بر عکس بود تا صبح باید زیر رفیقاش دست و پا میزدیم اشک از چشام زده بود بیرونو چشامم داشت در میومد از کاسه خخخر ههخخ هخخ میکردم که بالاخره درش اورد انگار قبل خفگی از اب کشیده بودنم بیرون یه نفس عمیق گرفتم و ریه هام داشت میومد بیرون
    کسشو آورد نزدیک گذاشت رو سرم مهسا رفت سراغ کیرم فکر کنم نیم ساعتی بود که کیر بدبختم خوابیده بود دستش خورد بهش از سر غریزه پریدم مثل فنر بالا از ترس قلبم اومد تو دهنم به چه روزی افتادم که کلاچم هم شل شده
    خندیدن مهسا خوابیده کرد تو دهنش تا راست بشه منم فقط کس میخوردم تا دیگه اه وناله یاسی بلند شد وهی داشت صداش میرفت بالاتر که یهو گفت: حالانه !!!
    گفتم:بامنی؟
    گفت :ن کسلیس من قربون کیرت بشم توفقط بخور اگه ارضام کنی جایزه داری!
    منم به ناچار گفتم :باشه چشم
    یه سه چهار دیقه گذشت اه وناله یاسی جون گرفته بود شدید دیگه نزدیک بودم یهو دیدم جیغ ملایمی کشیدو به لرزه افتاد دهن و سینه مو سرم حتی خیس آب کسش بود
    برگشت طرفم یه لب محکم گرفت گفت:افرین یه لیس زد به گونه چپم دوباره گفت:خوب بود حالا نوبت منه یه لیس دیگه از سینه
    مهسا جون پاشو بروجلو مهسا کیرمو در اورد از دهنش نمیدونم چطور تخمام بگا رفته بود که هر نبض کیرم یه درد سر سام آور بود و اصلا ارضا نمیشدم
    مهسا اومد جلو صورتمو گفت:جیگر گاز نگیری که تخمات میشه اندازه هیکلت اوکی؟
    گفتم :باشه
    +مطمئن؟!
    اره خیالت راحت
    +جووون بابا
    با جمله اخر درد تخمام وکینه ام یادم اومد که گفتم بیخیال
    اروم اروم چرخید مثل یاسی کونش طرف صورتم بود و یاسی کیرمو گرفت بادستش یکمی بازی دادبا خط کسشو و کرد تو کسش درد لذت اومد ولی دردش صدهزار برابر بیشتر لذتش بود یکم مهسا اومد نزدیک و زبونم یه لیس کوتاه زدم به کسش خیلی کم اومد عقب تر تقریبا مسلط بودم یه خورده خوردم که صداش دیگه بلند شد وقطع شدبایاسی صدا لب گرفتنشون میومدیهو یاسی باضرب نشست رو کیرم و تا ته رفت تو کسش درد شروع شد یه مکث کوتاه کردم دوباره شروع کردم به خوردن دیگه کم کم داشت ابم میومد که مهسا هم صدا ش بالا گرفته بود ارضا شدم لذت خاصی داشت ولی دردش بدتر هر قطره از تحملم رد میشد حس میکردم از درد و سوزش یاسی یه اه بلندی کشید و گفت:چه داغه
    مهساهم ارضا شد و بیحال کس و کون انداخت رو سینم خیس اب بود سر وکله ام مهسا رفت زیر یاسی که وایستاده بود اب کیر منو میخورد
    ادامه دار…

نوشته: Seski


👍 3
👎 5
13501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

865226
2022-03-24 04:26:57 +0430 +0430

ویسکی؟
چه ربطی داره

0 ❤️

865473
2022-03-26 01:47:44 +0430 +0430

جالب بود
از فانتزی های منم یکیش همین داشتن دوتا میسترس این شکلیه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها




آخرین بازدیدها