این خاطره برمیگرده ب چندین سال پیش ک من 12 سالم بود.
ی روز ک بارون شدیدی داشت میومد من و مامان و عمه و با 2تا دخترعمه هام داشتیم از جایی برمیگشتیم ب خونه ک تو راه تصادف میکنیم من ک صندلی عقب بین دخترعمه هام نشسته بودم پای چپم از دو جا شکست ک تا بالای زانوم رو گچ گرفتن ک تو این تصادف بیشترین صدمه رو من دیدم و بقیه یا کوفتگی داشتن یا خراش برداشتن.
من اونموقع چون برای دستشویی مشکل داشتم شورت و شلوار نمیپوشیدم فقط ی دامن میپوشیدم ک تا زانوم بود و برام جلوی تلویزیون ی جا درست کردن ک من هم حوصلم سر نره و هم زیاد رفت و امد نکنم و همونجا میخوابیدم.
ی روز یکی از دوستای مامانم و دخترش ک دانشجو بود و حدود 20 . 21 سنش بود اومدن عیادت.
بعد از ی 20 دقیقه احوالپرسی و اینا. مامانم گفت با خاله (دوست مامانم) میریم تا خونه همسایه یک ساعت کار داریم و برمیگردیم تا اونموقع هم الهام (بچه دوست مامانم) برات رو پات نقاشی میکشه و رفت خودکار و مدادرنگی اورد داد دست الهام و خودشون رفتن.
الهام اومد کنارم نشست و گفت کجارو نقاشی بکشم؟گفتم فرقی نمیکنه هر جا دوس داری.
گفت باشه پس میرم کف پاتو نقاشی میکشم بعد رفت روبروم نسشت منم زیر پام ی بالش گذاشته بودم گفت اشکال نداره ی بالش دیگه بذارم زیر پات ک یکم پات بیاد بالاتر ک راحتر نقاشی کنم؟ منم گفتم نه اشکالی نداره بذار.
حواسم هم نبود ک شورت پام نیس و اون میتونه خیلی راحت لاپامو ببینه خلاصه درگیر نقاشی کشیدن شد منم داشتم تلویزیون نگاه میکردم.
بعد از ده دقیقه کارش تموم شد و گفت یکی هم میخوام بالای زانوت بکشم بعد اومد کنارم نشستو دامنم رو تا رونم ینی ی تا مقدار بالاتر از جایی ک گچ گرفته بودم برد بالا.
خودش چپ دست بود شروع ب کشیدن کرد و اون یکی دستشو گذاشت رونم.
منم فکر نمیکردم منظور خاصی داشته باشه و برای اینکه رو نقاشی مسلط باشه اینکارو کرده.
موقع نقاشی کشیدن هی دستشو رو رونم تکون میداد و یواش یواش میومد بالاتر.
بعد یهو دستشو محکم چسبوند ب کسم.منم تازه یادم افتاد ک شورت پام نیس.گفتم معلوم هس چیکار میکنی؟اونم کسم رو مالوند و با مکث گفت دو ساعته کس تو جلوم باز کردی بعد میگی چیکار میکنی؟بعد تازه فهمیدم ک داشته دید میزده گفتم من برا اینکه کمتر اذیت بشم شورت پام نکردم و حواسم نبوده و همیجوری ک براش توضیح میدادم اونم کسم رو میمالوند گفت میخواست حواست باشه.بعد دستشو گرفتم و گفتم نکن زشته اونم با اون یکی دستش محکم زد رو دستم و گفت نه ک بدت میاد.دوباره گفتم نکن زشته (اون موقع واقعا بجز این جمله چیز دیگه ای ب ذهنم نمیرسید) اونم گفت تا من کارم تموم بشه تو هم بهتره تلویزیون تو نگاه کنی. lllllllll
من ک هم خوشم اومده بود هم واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم با خودم گفتم حتما زود تمومش میکنه و بهتره خودمو بزنم ب بیخیالی.
اونم ک دید من تسلیم شدم ی چن دقیقه همونجوری مالوند بعد اون یکی پامو تا جایی ک میشد باز کرد اومد روبروم وسط پاهام نشست تا اومدم دوباره بهش اعتراض کنم انگشتشو ب حالت هیس گذاشت رو لبم و گفت بجای حرف زدن بهتره ک لذت ببری. lllllllll
بعد دستاشو گذاشت رو سینم ی چن تا فشار کوچیک داد بعد دست برد ک تیشرتم رو بده بالا دوباره من دستشو گرفتم ی نگاهی با اخم و عصبانیت ب من کرد و من فهمیدم ک منظورش چیه دستمو برداشتم اونم تیشرتم رو داد بالا و سینه هام رو از زیر تاپ نیم تنه ای ک داشتم اورد بیرون(اونموقع سینه هام کوچیک بودن و راحت تو دستاش جا میشدن). ی بوس رو نوک سینه هام زد و شروع کرد ب لیس زدن کل سینم بعد اومد سر سینم میک میزد با دستش دور سینمو میگرفت و نصف سینمو میکرد تو دهنش.
منم ک دیگه اه و نالم دراومده بود و هیچی نمیگفتم. بعد از اینکه از سینم خسته شد رفت سراغ کسم و شروع کرد ب لیس زدن و زبونش رو کسم عقب و جلو میکرد بعد از ی چن دقیقه اون پام ک سالم بود رو برد بالا و ایندفعه سوراخ کونم لیس میزد ی چن دقیقه ای هم اینکارو کرد بعد اروم ی انگشتشو فرو کرد تو کونم ک من گفتم اخ اونم گفت جووون بعدش کم کم کل انگشتشو تو کونم جا داد و عقب و جلو میکرد و همزمان کسم رو لیس میزد اینقدر همیجوری ادامه داد تا من ابم اومد اونم همشو لیس میزد و قورت میداد.
بعد ی دقیقه صبر کرد تا حالم یکم جا اومد و گفت حالا نوبت منه.اومد کنارمو منو نشوند خودشم اومد کنارم نسشت اول سینه هاشو از زیر لباسش بیرون اورد بعد شلوار و شورتش رو تا پایین زانوهاش کشید پایین.
سینه هاش خیلی خوش فرم و گرد بودن من خیلی از سینه هاش خوشم اومده بود.بعد سرمو ب سمت سینه هاش اورد ک براش بخورم و دستمو گرفت گذاشت رو کسش.اولش یکم خودش با دستم خودشو مالوند بعد گفت ایجوری بمال.
من ک از سینه هاش خیلی خوشم اومده بود با ولع خیلی زیاد سینه هاشو میخوردم اونم خیلی خوشش اومد و همزمان کسش رو میمالیدم اینقدر اینکارارو انجام دادم تا ابش اومد.
بعد رفت دستمال کاغذی اورد خیسی هامونو خشک کرد بعد لباس هاشو درست کرد و منم لباسامو مرتب کردم.
بهم گفت چطور بود؟منم تو چشاش نگاه کردمو ی لبخندی از رضایت بهش زدم.اونم صورتشو اورد نزدیکو ی لب طولانی ازم گرفت بعد گفت دفعه بعد ک پات خوب شد بیشتر حال میکنیم.بعد دوباره اومد ازم لب گرفت و ایندفعه منم همراهیش میکردم زبونشو تو دهنم میچرخوند و تا قبل ازینکه صدای زنگ خونه بهمون بگه ک مامانامون اومدن ما لب تو لب بودیم.
نوشته: میترا
کسی بهت نگفته کیرم تو داستانت پس بزار اولین نفر باشم
کسشر😐
اول داستان فک میکردم پسری حداقل معرفی میکردی موضوع هم نزده بودی لز
هرچی فک میکنم نمیتونم ربط اینکه مهمان واست بیاد بگی ما میریم پیش همسایه چیه واقعا نیمفهمم
جوری کسشر تلاوت کردی که تا نصفش که خوندم فکر کردم پسر نوشته !
برو کیرم تو کس و کونت بره با این داستانت 😒